مشاعره بهاری
نسیم صبحگاه از مشک بوئی
هزاران نافه در بر داشت گویی
منبع: tebyan.net
یک سال دیگر آمد و دنیا عوض نشد چیزی بغیر پیرهن از ما عوض نشد
درون باغ و هر کوی و برزن بهاری آمده همچون نگاری (فی البداهه)
یاد تو را میکنم بوی بهار میرسد
سمت بهار میروم بوی تو را نمیدهد
بس چه کنم با این دلم تا برسد خود بهار
با خود تو بهار را بوی بهار میرسد
( محبو ب دلها )
دل برگرفته بودم از ایام گل ولی
کاری بکرد همت پاکان روزه دار
حافظ
رو ســـــــــوی کـــنــار رود پـــــــــیغام بـــنـــویـــــس
بر غـــنچـــــه و گــل بـــــگـــو دیگـــــرسبزه شده
هوای دل انگیز در بهار خوش است نسیم و رویش گل و آب جویبار خوش است (فی البداهه)
تو اگر نبودی ای درخت سبز سبزه و گل و بهار هم نبود
این هوای خوب و سایه های خیس در کنار جویبارهم نبود
در بهاران کی شود سرسبز سنگ؟
خاک شو تا گل برآیی رنگ رنگ
گر نکویی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ
منبع: haftegy.ir
گل به چمن در برست، ماه مگر يا خورست
سرو به رقص اندرست، بر طرف جويبار
شاخ كه با ميوه هاست، سنگ به پا مي خورد
بيد مگر فارغست، از ستم نابكار
سعدی
رجب چو در این نوبهار کرد طلوع به یمن نور قدومش سجده ها کردم (فی البداهه)
ما را سر باغ و بوستان نيست
هر جا كه تويي، تفرج آنجاست
تا بوستان بسان بهشت ارم شود
صحرا ز عکس لاله چو بیت الحرم شود
منبع: tebyan.net
درخت غچه برآورد و بلبلان مستند
جهان جوان شد و ياران به عيش بنشستند
حريف مجلس ما خود هميشه دل مي برد
علي الخصوص كه پيرايه اي بر او بستند
سعدی