مشاعره بهاری
در سایه گل نشین که بسیار این گل
از خاک برآمده است و در خاک شده
هفت شین ساز مکن جان من اندر شب عید
شکوه و شین و شغب و شهقه و شور و شیون
نوروز بمانیم ایام شمایید آغاز شمایید سرانجام شمایید
در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است
حیف باشد که ز کار همه غافل باشی
یک سال دیگر آمد و دنیا عوض نشد چیزی بغیر پیرهن از ما عوض نشد
در موسم گل توبه ز می دیر نپاید
گشتند در این باغ و گذشتند هزاران
بین غنچه نشکفته که آورد به سویت
سربسته پیامی ز دل سینه فگاران
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد
| در بهاران کی شود سرسبز سنگ؟ |
| خاک شو تا گل برآیی رنگ رنگ |
| سالها تو سنگ بودی دلخراش |
| آزمون را یک زمانی خاک باش! |
شيوه ى نرگس ببين، نزد بنفشه نشين
سوسن رعنا گزين، زرد شقايق بیار
روی گل سرخ بیاراستند
زلفک شمشاد بپیراستند
کبکان برکوه بتک خاستند
بلبلکان زیر و ستا خواستند
در هوای وِلرم فروردین
چه شاد است فضای ساکت کوچه
هر گل و برگى كه هست، ياد خدا مي كند
بلبل و قمرى چه خواند، ياد خداوندگار
رسید موسم نوروز و گاه آن آمد
که دل هوای گلستان و لالهزار کند
دم عيسي است پنداري نسيم باد نوروزي
كه خاك مرده باز آيد درو روحي و ريحاني
یار من چون بخرامد به تماشای چمن
برسانش ز من ای پیک صبا پیغامی