مشاعره بهاری
نو بهار آمد و آورد گل و یاسمنا
باغ همچون تبت وراغ بسان عدنا
ای نوبهار خندان از لامکان رسیدی
چیزی بیار مانی از یار ما چه دیدی
منبع: haftegy.ir
یارب بهار ما را هرگز غمین نگردان دل ها امیدوارن آن را حزین نگردان ( فی البداهه )
نوروز رسید و ما همان در دیروز
در رزم نه بر دشمن شادی پیروز
این غُصّه مرا کشت که دور از میهن
هر سال سر آمد و نیامد نوروز !
ز باغ و بوستان سراغ دیو نگیر که نغمه گل و بلبل همه فراگیر است (فی البداهه)
تنور لاله چنان بر فروخت باد بهار
كه غنچه غرق عرق گشت و گل بجوش آمد
دوباره معجزه آب و آفتاب و زمین
شکوه جادوی رنگین کمان فروردین
شکوفه و چمن و نور و رنگ و عطر و سرود
سپاس و بوسه و لبخند و شادباش و درود
دوباره آمد از راه
بهار سبز و زیبا
جوانه زد درختان
در ده کوچک ما
منبع: haftegy.ir
آیینه ی روزگار لبخند خداست
آرامش سبزه زار لبخند خداست
از عطر نگاه باغها دانستم
نام دگر بهار لبخند خداست
تـــو پنــــــداری زفـــــروردین و خــرداد
بـــــــه باغ و راغ، بُــــــد پیغـــــــامآور
رونق عهد شبابست دگر بوستان را / میرسد مژده گل بلبل خوش الحان را
ای صبا گر به جوانان چمن باز رسی / خدمت ما برسان سرو گل ریحان را
ای وطن آمده بودم به سلام نوروز
مگرم کوکب اقبال تو تابد پیروز
زمان خوشدلی دریاب و در یاب
که دایم در صدف گوهر نباشد
دوش وقت نیم شب بوی بهار آورد باد
حَبَّذا باد شمال و خرما بوی بهار (حَبَّذا=چه نیکو است این؛ چه خوش است؛ چه خوب است)
رعد همی زند دُهل ، زنده شده است جزء و کل
در دل شاخ و مغز گل بوی بهار میکشد
منبع: haftegy.ir