لطیفه خنک
شما هم وقتی تو GTA مسافر کشی میکردین بعد از رسیدن به مقصد و گرفتن کرایه طرف رو میکشتین یا فقط من عقدهاي بودم؟
نه کوه به کوه می رسه ، نه آدم به آدم
حقتون رو همون موقع که دم دستتون هست ، بگیرین !
یه خودرو لباسشویى داشتیم انقد تکون میخورد که
بنده ى خدا هم زمان هم لباس میشست هم تو خونه قدم میزد !
میگما مامان شما هم سیب زمینی سرخ شده ها رو تا قبل از غذا
تو اعماق کابینتها قایم میکنه عایا !؟
داستان کوتاه ترسناک
.
.
.
شرمنده، یه زحمتی برات دارم
آقا مازراتی داشتن شغله؟!
.
.
.
من یه بار پرسیدم این یارو که فلانی باهاش ازدواج کرده چیکارهس؟ گفتن مازراتی داره
یـه بـاراومـدم واسـه ایـنـکـــه بـگــم مـن خـیـــلـی غـمـگیـن و خـسـتـم آه بـکشـم
.
.
.
آب دهـنـم پــریــد تـو لـوزالـمـعـدم؛
تـا ده روزم داشـتـم ســرفه مـیـکــردم!!!!
اصـلا غــم و غــصـه یـادم رفـــت....
معلم تاریخ با عصبانیت از شاگرد پرسید:چه کسی یزد گرد سوم را کشت؟
شاگرد با ترس جواب داد: آقا به خدا من بی تقصیرم.
شغل پدر
اولی : پدر من با یک حرکت دست می تواند یک کامیون را نگه دارد!
دومی : مگه پدرت چه کاره است؟
اولی : پلیس!!
معلم تاریخ با عصبانیت از شاگرد پرسید:چه کسی یزد گرد سوم را کشت؟
شاگرد با ترس جواب داد: آقا به خدا من بی تقصیرم.
معلم: با علی، محمد، حسین جمله بساز.
دانش آموز: علی با حسین به پارک رفتند.
معلم: پس محمد کجاست؟
دانش آموز: محمد خواب موند، نیومد!
از مردی پرسیدند:«چه رنگی را دوست داری؟» کمی فکر کرد و گفت:«رنگ کم رنگ»
مردی می خواست ماشینش را بشوید اول پلاکش را شست دوستش پرسید برای چی اول پلاکش را می شویی؟ مردگفت:دفعه ی قبل همه ی ماشین را شستم وقتی رفتم پلاکش را بشویم دیدم ماشین مال خودم نیست.
اولی: شبی که زلزله آمد شما خیلی ترسیدید این طور نبود؟ دومی: بله همین طور بود از ترس به خودم لرزیدیم ولی مثل این که زمین بیشتر از ما ترسیده بود چون خیلی بیشتر می لرزید.
آدمیان به 10 گونه اند:
آنهای كه كد دوتایی (binary) را می توانند بخوانند،
و
آنهای كه كد دوتایی (binary) را نمی توانند بخوانند.