معرفی طنزپردازان خارجی
در اروپا، در کنار طنز مطبوعاتی و کاریکاتورهای سیاسی انبوهی از قصه ها، مثل ها و روایت های طنزی که ریشه های بسیار کهن و قدیمی دارند، در قالب کتاب در دسترس مردم قرار می گیرند، علاوه بر قصه ها و داستان های کهن، هر آنچه که در زندگی روزمره مردم به صورت شوخی و لطیفه قابل تعریف کردن و دهن به دهن گشتن است. نیز به صورت کتاب در می آید و با استقبال وسیع مردم روبرو می شود.
در میان کاریکاتورهای مورد علاقه توده های مردم در اروپا، آثاری که به نوعی چاشنی طنز و فکاهه را در مناسبات دیوانسالاری و زندگی ساده ی روزانه ی مردم جستجو می کنند، نیز وجود دارند. از جمله در کشور هلند که با نقاشانی همچون وان گوگ و گوگن میراث دار یکی از غنی ترین آثار و مکاتب نقاشی است، کاریکاتورهای ساده و برگرفته از زندگی مردم طرفداران بسیاری دارد و هنرمندان کاریکاتوریست این کشور بخش قابل توجهی از درآمدشان را مدیون تهیه و انتشار این قبیل آثارند.
مضامین کاریکاتورهایی که در هلند چاپ و منتشر می شوند. از میان مشاغل، صنوف و مناسبات اجتماعی میان آن ها انتخاب می شوند. زنان افاده ای و خود بزرگ بین، مردان حواس پرت، پلیس های وسواسی، معلمان خسیس و سخت گیر، پرستاران عصبی و کم تحمل و صنف هایی از این قبیل بخش قابل توجهی از این سوژه ها را تشکیل می دهند. اغلب، اعضا و وابستگان همین صنوف از پر و پا قرص ترین مخاطبان این طرح هایند. آن ها بر این باورند که انتشار این گونه کاریکاتورهای آمیخته به شوخی و طنز، روحیه ی جامعه را تلطیف و مشاغل و صنوف را از عادات و رفتارهای ناپسند پالایش می کند و به مردم از هر صنفی فرصت می دهد که مناسبات خود را بر فضای صمیمانه تری گسترش بدهد.
پدیدآورندگان طرح های طنز و داستان های مصور فکاهی دنباله دار، آثارشان را با کاریکاتورهای ساده، قابل درک و فضاسازی دلپذیر و آشنا به چشم مردم کوچه و بازار. به وجود می آورند. آن ها از چشم اندازها و معماری های، تیپ ها و عادات مردم الهام می گیرند و آثار خود را عرضه می کنند. کارها در عین سادگی، از ظرافت سایه کاری و هاشورهای چشم نواز برخوردارند تا به راحتی با مخاطبان خود ارتباط برقرار کنند.
تئو خوتیه (۱۹۴۲) Teo Gootjes
او برآمده از خانواده ای هنرمند است و پدر و برادرش از نقاشان نام آور هلند هستند. تئو خوتیه در جوانی به تحصیل الهیات روی آورد و پس از خاتمه تحصیلاتش در نهایت تصمیم گرفت راه پدرش را در پیش گیرد. بنابراین، وارد مدرسه هنرهای زیبای روتردام شد و در رشته گرافیک به تحصیل پرداخت.
وی پس از خاتمه تحصیلات به کار تبلیغات روی آورد. در ۱۹۷۰، به عنوان تصویرساز به همکاری با روزنامه Het Vrij vilk (مردم آزاد) پرداخت و پس از مدتی به طراحی سیاسی روی آورد. ویژگی آثار وی یکی در خطوط منظم و ساده و روان و فضاهای مفید است و دیگر در صراحت بیانش در قبال مسائل سیاسی، آثار تئوخوتیه از اهمیت خاصی در میان سایر طراحان سیاسی هلند برخوردار است که علت آن بی پردگی محضش در بیان وقایع سیاسی است. وی علاقه ای به انتشار مجموعه آثارش ندارد.
یوس کولینیون (۱۹۵۰) Yos Collignon
وی که فارغ التحصیل رشته حقوق بین المللی است، با وجود دریافت جایزه ویژه برای مقاله دکترای حقوق، تصمیم گرفت به طراحی سیاسی روی بیاورد.
کولینیون طراحی را با کار برای نشریه دانشگاه Utrecht آغاز کرد و مسئولیت بخش دانشگاه ها را در روزنامه de Volkskrant
(روزنامه ملت) عهده دار شد. او از سال ۱۹۷۷ به طور مستمر به طراحی برای روزنامه NRC پرداخت. در سال ۱۹۸۰، وی در روزنامه ملت مشغول به کار شد.
یوس به همراه همکارش tom jansen شیوه جدیدی را در طراحی مطبوعاتی هلند پدید آورد. که تحت تاثیر طراحان آمریکایی پت الیفانت وجف مک نلی بود. آثار وی از پرطرفدارترین کارتون مطبوعاتی مطبوعاتی در کشور هلند است.
کاریکاتورهای وی تا کنون در ۸ مجموعه انتشار یافته است.
توم یانسن (۱۹۵۰) Tom Yansen
یانسن فارغ التحصیل آکادمی بسیار معتبر Rietveld آمستردام در رشته گرافیک است. وی از ۱۹۷۵ به طراحی مطبوعاتی روی آورد و کارش را با روزنامه (Troun اعتماد) آغاز کرد که هنوز هم ادامه دارد. او از ۱۹۸۳ با سازمان مطبوعات هلند (GPD) همکاری داشته که طراحی برای ۱۴ روزنامه هلندی را برایش به ارمغان آورده است. از اعضای اصلی سندیکای نویسندگان و طراحان جهانی است و آثارش به طور منظم در معتبرترین نشریات جهان نظیر: Tim Magazine, New York times, Herald به چاپ می رسند. توم یانسن به طراحی و صفحه آرایی کتاب، به ویژه کتاب های درسی نیز اشتغال دارد.
باس فن راسخوت Bas Va der schot
او فارغ التحصیل رشته علوم سیاسی از دانشگاه آمستردام و متخصص سیاست بین المللی در زمینه پیشرفت های کشورهای در حال رشد است.
فن دراسخوت همزمان با تحصیل در رشته علوم سیاسی، در آکادمی هنرهای زیبای آمستردام نیز مشغول به تحصیل شد و پس از خاتمه آن، به طراحی مطبوعاتی روی آورد. وی از ۱۹۶۶، به طور مستمر برای روزنامه Algemeen Dagblad طراحی سیاسی کرده است. فن دراسخوت به طور همزمان با سایر نشریات هلندی همکاری دارد و با نشریات دیگری نیز در عرصه بین المللی همچون: Herald Tribune, Daily Yomiuri, Angeles Times کار کرده است. باسن فن دراسخوت در سال ۲۰۰۳ جایزه بهترین کارتونیست مطبوعاتی هلند را از آن خود کرد.
لن مونیک (۱۹۴۵) Len Munnik
وی فارغ التحصیل رشته گرافیک از آکادمی هنرهای زیبای روتردام است و از ۱۹۷۳ به شکل حرفه ای به طراحی مطبوعاتی اشتغال دارد. لن مونیک در کنار طراحی سیاسی برای روزنامه Trovw، به طور منظم برای شبکه تلویزیونی NCRV و بیش از چهل ماهنامه و هفته نامه طراحی می کند. وی از پرکاربرترین طراحان مطبوعاتی است و همکاری اش با نشریات مدافع طبیعت و محیط زیست از او چهره ای شاخص ساخته است.
آثار مونیک در عین سادگی در اجرا، از شوخ طبعی و تیزبینی سیاسی برخوردار است او از فعالین ضدجنگ در اروپاست و آثارش در نشریات سراسر اروپا مورد توجه قرار دارد.
لن مونیک در ۱۹۹۱، مفتخر به دریافت جایزه ویژه بهترین کارتونیست مطبوعاتی هلند شد. آثار وی در ۱۰ مجموعه شخصی انتشار یافته است.
استفان فروری (۱۹۴۶) Stefan Verwey
او از کودکی به طراحی برای نشریات کودکان پرداخت و در ۲۰ سالگی از سرشناس ترین طراحان هلند شد. وی از ۱۹۷۳ به طور مستمر به طراحی سیاسی – اجتماعی پرداخته و آثار بی شمارش در زمینه مهاجرت از شهرت بسیاری برخوردار است. آثار استفان از وضوح کامل در تکنیک و موضوع برخوردارند. فروری با دهها نشریه همکاری مستمر دارد، در ۱۹۸۷، جایزه بهترین کارتونیست مطبوعاتی هلند را از آن خود کرد. وی در سال های ۱۹۹۸ و ۱۹۹۹ برنده جایزه بهترین کارتون سال هلند شد.
آثار استفان فروری در نمایشگاه های فردی ممتازی در موزه های آمستردام و روتردام عرضه شده و بیش از ۱۲ مجموعه از کاریکاتورهای وی به انتشار رسیده است.
پیتر فن استراتن (۱۹۳۵) Peter Vav Straaten
او فارغ التحصیل آکادمی هنرهای زیبای آمستردام است و از ۱۹۸۵ به طراحی مطبوعاتی اشتغال دارد. فن استراتن از نامدارترین طراحان سیاسی هلند است که آثارش به طور منظم در معتبرترین نشریات هلند از جمله Vry Nederland و بسیاری از روزنامه های این کشور به چاپ می رسد. همچنین فن استراتن از نمایشنامه نویسان برجسته هلند و از متفکرین شاخص این کشور است. او از جمله پرکاربردترین طراحان سیاسی هلند است که روزنامه ۵ اثر سیاسی را به چاپ می رساند.
فن استراتن جوایز بسیاری را در عرصه کارتون سیاسی و کارتون دنباله دار تصاحب کرده که از جمله می توان به جایزه ویژه مطبوعاتی در سال های ۱۹۴۴، ۱۹۹۷ و ۲۰۰۴ اشاره کرد. همچنین در ۱۹۹۶ تقدیرنامه ویژه سلطنتی هلند برای فعالیت های ارزشمند فکری و هنری اش به وی داده شد. آثار پیتر فن استراتن در دهها مجموعه شخصی در سطح جهانی به چاپ رسیده است.
فرتیز مولر (۱۹۳۲) Fritz Muller
مولر فارغ التحصیل آکادمی هنرهای زیبای آمستردام است. او کارش را با طراحی تبلیغاتی و صفحه آرایی شروع کرد و به حق به شاخص ترین هنرمند کاریکاتوریست مطبوعاتی هلند تبدیل شد. علاوه بر معتبرترین نشریات هلند، آثارش زینت بخش نشریهPunch نیز بوده است.
مولر در ۱۹۶۸ طراحی مطبوعاتی را آغاز کرد و هم اکنون جنجال برانگیزترین طراح مطبوعاتی در هلند به شمار می رود.
آثارش از نظر فنی جایگاه ویژه ای در میان طراحی مطبوعاتی هلند دارد و علاقه فراوانش به ماشین آلات مکانیکی قدیمی و عتیقه غالبا در خدمت موضوعات سیاسی روز قرار می گیرد.
فریتز مولر در سال ۲۰۰۰ جایزه ویژه مطبوعات هلند intspotprijs را تصاحب کرد. وی همچنین از شاعران نامدار هلند نیز به شمار می رود و به عنوان Saxofonist نیز به اجرای کنسرت می پردازد. آثار مولر در مجموعه های متعددی منتشر شده است.
فریتز برند (۱۹۲۵)، برلین Fritz Behrendt
برند هنگامی که ۱۲ سال داشت، به همراه خانواده اش به علل سیاسی به هلند مهاجرت کرد. کارهایش از ۱۹۳۸ در نشریه کودکان به نام «مردم» به چاپ رسید. وی در ۱۹۴۵ از مدرسه هنر آمستردام فارغ التحصیل شد و طی سال های جنگ دوم جهانی به خلق و انتشار آثار ضدجنگ و ضد فاشیسم سرگرم بود. فعالیت های اجتماعی او نظیر تشکیل جبهه جوانان برای بازسازی پس از جنگ در یوگسلاوی و انتشار آثار سیاسی اش در برلین پس از جنگ از اقدامات به یادماندنی او هستند.
برند از ۱۹۴۹ تا کنون، به طور مستمر با مهم ترین مطبوعات هلند از جمله روزنامه های Het Parool (کلام) و De Telegraf در عین حال به شکل گسترده ای با نشریات متفاوتی در سایر کشورها از جمله: Punch، Der spiegd، New York Times و Time همکاری داشته است.
طرح های طنزآمیز برند به دلیل نمایش مستقیم و مقتدرانه اندیشه سیاسی وی قابل شناسایی اند. او در نمایشگاه های بسیاری در هلند و سایر کشورها شرکت کرده و توجه ویژه ای به سازماندهی و برگزاری منظم نمایشگاه ها در کشورهای اروپای شرقی داشته است.
فریتز برند مدال ویژه سلطنتی هلند را به خاطر فعالیت های اجتماعی و بشر دوستانه اش دریافت کرده است. وی در ۱۹۸۵، مفتخر به دریافت نشان جهانی بهترین کارتونیست سیاسی و مطبوعاتی از سازمان آمریکایی «طراحان مطبوعاتی» شد.
در سال ۲۰۰۰، او جایزه بهترین طراح مطبوعاتی را از سازمان ملل متحد دریافت کرد و در همان سال، ارزشمندترین نشان موجود در جهان مطبوعات را از سوی Karikad برلین برای بیش از نیم قرم فعالیت و کار برجسته اش دریافت نمود. تا کنون از آثار فریتز برند بیش از ۱۸ مجموعه به طور مستقل انتشار یافته است.
تهیه کننده : فرهاد فروتنیان
منبع : سایت هنر مقاومت
«آسکین آیرانسیاوغلو» کاریکاتوریست متعهد و ارزشیِ ترکیه در سال های اخیر کاریکاتورهای بسیاری را با مضامین ضداستکباری و اجتماعی خلق کرده است.
به گزارش شیرین طنز، به نقل از خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، آسکین آیرانسیاوغلو در روستای باگلیکا در بایاباتسینوپ در کشور ترکیه متولد شد و تحصیلات ابتداییاش را در همان روستا گذراند؛ دوره راهنمایی و دبیرستان را در اسکیس هیر سپری کرد و سپس راهیِ دانشکده هنر دانشگاه سامسون شد.
وی از سال ۱۹۸۷ در زمینههای عکاسی، کاریکاتور و گرافیک فعالیت دارد. اولین کتاب انتقادی آیرانسی اوغلو با نام “یوزوندن دوسن بین اوموت” در سال ۲۰۰۰ چاپ شد و کتابهای کودکانِ او به نام” سانات یولو” و ” یاتیت اوکولدان گچن یول” در سال ۲۰۰۵ عرضه شد.
او اولین نمایشگاه هنریاش را در روستای باگلیکا با موضوع اعتراض به هنرمندانی که هرگز شهرهای بزرگ را ترک نمیکنند برگزار کرد. مراسم افتتاحیه این نمایشگاه توسط پسر بچهای روستایی انجام شد.
آیرانسیاوغلو نمایشگاه های انفرادی هنرهای ترکیبی کاریکاتور و عکاسی متعددی را در شهرهای مختلف ترکیه همچون سینوپ، سامسون، کوروم، اوردو و استانبول برگزار کرد.
او فعالیت حرفهای در زمینه کاریکاتور را برای اولین بار در سال ۱۹۸۷ در مسابقه «ابدی ایپک» شروع کرد و تا کنون برنده بیش از ۸۰ جایزه در مسابقات کاریکاتور و ۳۰ جایزه بینالمللی شده است.
کاریکاتورهای آیرانسیاوغلو در نمایشگاههای انفرادی و گروهی بسیار و نشریات متعددی در ترکیه و کشورهای دیگر منتشر شده است. آثار او در موزههای مختلفی در یوگسلاوی، قبرس، ترکیه، رومانی، آمریکا، ژاپن و ایتالیا به نمایش در آمدهاند.
کتاب «زندگانی من و روزگار سخت» نوشته جیمز تربر ، زندگی پرفرازونشیب نویسنده را از کودکی تا پایان دانشگاه به تصویر میکشد. تربر که بعد از مارک تواین بهعنوان بزرگترین طنزپرداز آمریکا شناخته میشود، در زندگینامهاش از خانواده عجیبوغریب خود میگوید؛ از پدربزرگ روانپریش و غرق در خیالاتش، از پدر نهچندان خوششانس و مادر ذاتا کمدینش.
به گزارش شیرین طنز، به نقل از روزنامه شهروند – اشکان رضایی: کتاب «زندگانی من و روزگار سخت» نوشته جیمز تربر ، زندگی پرفراز و نشیب نویسنده را از کودکی تا پایان دانشگاه به تصویر میکشد.
جیمز تربر که بعد از مارک تواین بهعنوان بزرگترین طنزپرداز آمریکا شناخته میشود، در زندگینامهاش از خانواده عجیبوغریب خود میگوید؛ از پدربزرگ روانپریش و غرق در خیالاتش، از پدر نهچندان خوششانس و مادر ذاتا کمدینش. خانواده او به گفته خودش به مسخرگی معتاد بودند و از اینرو پیشامدهای دوران کودکیاش مایهای برای خندهدارترین طرحهای او فراهم آورده بود.
طنزپرداز نابینا
چشمهای جیمز تربر در کودکی آسیب دید و بهتدریج نابینا شد. اوج فعالیت نویسندگی او مصادف با دوره بحران اقتصادی آمریکا ١٩٢٩ تا ١٩٣٩ شکل گرفت. اینکه چرا طنز تربر با توجه به وضع بینایی و شرایط جامعه معاصرش سیاه نیست، شاید به این مسأله بازمیگردد که او یک میهنپرست بود و در اعلامیه استقلال کشورش آمده است که ناشادبودن خصیصهای غیروطنی است و شادبودن نخستین و مهمترین وظیفه طبیعی یک شهروند بهعنوان فردی میهنپرست به حساب میآید.
پرسوناژهای سرگشته آثار هجوآمیز تربر با دلتنگی در جهانی توضیحناپذیر گام برمیدارند؛ شخصیتهایی که بهطرزی خندهدار با دنیای خود در جدالاند. در این آثار حماقت و احساس پوچی که تمدن به انسانها میبخشد، بهوضوح دیده میشود.
جنگ جهانی اول
جیمز تربر سال ١٩١٣ وارد دانشگاه اهایو شد، ولی سال بعد را برای خواندن آثاری که جزو کتابهای درسیاش نبودند، مرخصیگرفت. در جنگ جهانی اول او را به علت ضعف بیناییاش به ارتش راه ندادند، از اینرو در وزارت امور خارجه خدمت کرد و پس از آن به دانشگاه بازگشت. سال ١٩٢٧ پس از چند سال گزارشگری برای روزنامههایی در نیویورک و پاریس، از نویسندگان نیویورکر شد. تا حد زیادی با کار تربر بود که این مجله، زبان و سبک یگانه خود را به دست آورد.
کتابهایی مانند «زندگانی من و روزگار سخت»، «سرگل تربر»، «به دنیای من خوش آمدید» و «کارناوال تربر» شهرت او را بهعنوان طنزپردازی بااستعداد و تصویرگری نابغه دوچندان کرد.
آوازه طراحیهای طنزآلود او شاید کمتر از شهرت مقالهها و داستانهای او نباشد، ولی او به همان اندازه که عنوان تصویرگر را نمیپذیرفت، برچسب نقاش را هم نمیپسندید. درباره طراحیهایش نوشته است: «گاهی به نظر میرسد طراحیهای من از راهی به جز راه قصدیِ معمول به تحقق پیوستهاند. آنها را ماقبل قصدی خواندهاند، یعنی پیش از اینکه فکرشان به مغز من خطور کند، انجام گرفتهاند. در این مورد بحثی ندارم.»
تهدید تمدن
مضمون غالب در همه مقالهها و داستانهای تربر حول انسانی میچرخد که مورد تهدید تمدن پیچیدهای که خود آفریده، قرار گرفته است. به گفته ریچارد توبایِس، انسان همیشه در آثارش در محاصره است. او میدانست کمدی و تراژدی خویشاوندند و چندان که کمدی میتواند از وضع انسان بگوید، تراژدی نمیتواند. پس هرگز اجازه نمیداد انسان حضور همزمان درد و تردید را در حین خندیدن فراموش کند.
جیمز تربر تنها مردی قدبلند با عینکی تهاستکانی بود که عمرش را عمدتا در سفر از ماشین تحریرش به سمتِ تابلوی نقاشی و بعد به دفترِ کارش میگذراند. وقتی هنگام بازی با برادرش بهطور تصادفی چشم خود را از دست داد، زندگی دیگری برای او رقم خورد. تربر ذاتا خجالتی بود و این حادثه کمرویی او را افزایش داد. این احساسات بعدها مرکز اصلی همه دلهرهها و اندوههای او قرار گرفت.
عاشق زبان انگلیسی
در دبیرستان عاشق زبان انگلیسی شد و بعدها موفق شد به نیویورکر راه یابد. در این عصر چندرسانهای ممکن است دشوار باشد تصور اینکه مجله با مجموعهای از استانداردها، روند مشخصی از زندگی پیچیده شهری ارایه میداد و به دلیل زیبایی نوشتههای طنز تربر تا چه حد قدرتمند کار خود را پیش میبرد. ولی او بر این عقیده بود که نیویورکر باید دستگاهی برای ردکردن مطالب داشته باشد.
بهزودی فهمید راس چه میخواهد؛ نوشتههای کوتاه، واضح و کوبنده با صدای دلخراش نامهای خصوصی. در سال ١٩٢٧ با کمک وایت، یکی از عزیزترین دوستانش سرانجام بهعنوان کارمند استخدام شد. راس نبوغی بیهمتا برای ایجاد محیطی روانشناختی داشت که در آن بازیکنان کلیدی مانند تربر ، دوروتی پارکر و رابرت بنچلی وضع ستارههای برادوِی را داشتند و به همین ترتیب خود را با هم تطبیق میدادند. تربر رفتهرفته تبدیل به طنزپردازی درجه یک شد و موفقیتهای بسیاری کسب کرد.
از کاغذ باطله تا دیوار رستوران
از جذابترین جنبههای تربر ، مهارتش در پیشنویسیِ طرح بود. طرحهای خود را به طرز شگفتآوری با حداقل هیاهو هر جا که میتوانست به اجرا درمیآورد؛ منو، کاغذهای باطله، دیوار رستوران. آثار هنری او نشان میدهد جهان با طرح کلیاش، در نگاههای زودگذر دنیای نیمهبینوایان با چند ضربه کوچک مداد، انرژی قابل توجهی را منعکس میکند.
جیمز تربر از مقالات خود درآمد مناسبی کسب میکرد و سرانجام وقتی هالیوود با او تماس گرفت، درآمد هنگفتی به دست آورد. آنچه بیش از همه به آن اهمیت میداد ساختار و تأثیر جملاتش بود. در شش یا هفت صفحه به دنبال اوج کمال میگشت و اغلب به هدف خود میرسید، اما قطعاتِ گاهبهگاه هنری او مانند «نوا و خشم» به اثری با این مقیاس نمیرسید. گاهی شکایت میکرد از اینکه مغز او چنان به هشیاری عادت کرده، که دیگر توانایی کشآمدن دوباره را ندارد.
او تقریبا در چهلوپنج سالگی کاملا نابینا شده بود، اما ٢٠سال دیگر نیز زندگی کرد و به کمک همسر و دوستانش همچنان مینوشت. سرانجام با نوشتن کتابی در مورد هارولد راس «سالها با راس» به افرادی از نیویورکر توهین کرد، که به دلیل رفتار ناعادلانهاش با بنیانگذار مجله مورد انتقاد قرار گرفت.
جنگ زن و مرد
شاید سوال اساسی در زندگی و هنر تربر مربوط به احساسات او در مورد زنان باشد. او مجموعهای از کارتونها با عنوان «جنگ بین زن و مرد» را تصویرسازی کرد که شامل بولتنهای متنوعی میشد. در داستان خیرهکننده «یک جفت همبرگر»، زن و شوهری بینام و نشان درحال گذر از طوفانِ ایالت کِنتیکِت هستند. مرد شامگاههای کنار جاده را «واگن سگ» میخواند، زیرا زن نمیتواند آنها را تحمل کند.
داستانها و تصاویر جیمز تربر معمولا به نفع یک طرف یا طرف دیگر عمل نمیکردند، اما تمایلی شدید به زنستیزی در مکالمهها و مکاتبات او جریان داشت. شاید این مسأله ناشی از گرفتاریهای عاشقانه و غمانگیز تربر در دوران جوانی باشد.
جعبهای برای مخفیشدن
داستان «جعبهای برای مخفیشدن» که سال ١٩٣١ در نیویورکر منتشر شد، راوی ناشناسی دارد که از یک فروشگاه مواد غذایی به دیگر فروشگاه میرود و ناموفق دنبال جعبهای به اندازه کافی بزرگ میگردد که در آن مخفی شود. او میگوید: «وقتی هوا تاریک شد و فروشگاههای مواد غذایی بستند، دوباره تسلیم شدم و بار دیگر در اتاقم مخفی شدم. چراغ را روشن کردم و روی تخت دراز کشیدم.
وقتی تاریک میشود احساس بهتری دارید. گمان میکنم میتوانم در کمد مخفی شوم، اما مردم همیشه درها را بازمیکنند. کسی شما را در گنجه پیدا میکند. آنوقت شما باید به آنها بگویید چرا در کمد بودید. هیچکس به جعبه بزرگی که روی زمین قرار دارد توجه نمیکند. میتوانید روزها در آن بمانید و هیچکس حتی فکرش را هم نمیکند به آن نگاهی بیندازد، حتی خانم خدمتکار.»
بنچلی هرگز نمیتوانست اینطور بنویسد. دونالد بارتلمی شاید این توانایی را داشت، فرانتس کافکا شاید یا جان چیور. بدیهی است که باید این نویسنده را ستارهای بیهمتا خواند. جیمز تربر درنهایت بر اثر تومور مغزی سال ١٩۶١ درگذشت. پس از مرگ تربر ، وایت نوشت: «بهترین قلمی که تا به حال در عمل دیدم، قلم او بود؛ حاصلِ ذهنی سرشار از خلاقیت.»
منبع: لسآنجلستایمز و نیویورکتایمز – بیل باریچ و بن یاگوداوسایت شیرین طنز