چت انقلابی
دوستان، اگر صلاح میدونید، اگر به کسی بَر نمیخوره و هزاران اگرِ دیگه
هر چند به مرحله ای رسیدیم که تذکر دادن هم فایده نداره دیگه.
یه خاطره براتون میگم تا حال و هوا عوض بشه ...
دهه فجر سال 93 بود ، دیگه از اون شور و حال بچگی و شیطنت هاش بیرون اومده بودم ، هر چی که باشه دیگه 27 سالم شده بود ..
سر و سنگین با کت و شلوار صبح زود رفتم دم مسجد محله تا با اتوبوس بریم میدان امام برای راهپیمایی 22 بهمن ..
خیلی منظم سر ساعت همه جمع شدن و سوار اتوبوس شدیم و حرکت کردیم ..
بچه های کوچیک تر بسیجِ مسجد ، یه ماکت از شاه درست کرده بودند که خیلی قشنگ بود ، کلی روش کار کرده بودن ...
وسطای راه یه دفعه اتوبوس به پت و پت افتاد و خراب شد ...
راننده زد کنار و با چند تا از مردای ریش سفید رفتن ببینن مشکل از کجاس ...
یه ده دقیقه ای به ماشین ور رفتن و اخر گفتند درست نمیشه و قطعه میخواد ...
حاج اقای مسجد گفت همه بریم لب جاده و با هر وسیله ای شد میریم میدان امام تا اتوبوس درست بشه و برگشتنه با هم برگردیم ...
خلاصه ...
حاج اقا به من گفت علی اقا شما با این چند تا بچه که ماکت شاه رو دارن بیا و مواظبشون باش ..
تو رودروایستی گفتم باشه چشم ...
همه رفتن و من و دو تا از همون بچه ها چون ماکت داشتیم و تو هیچ ماشینی جا نمیشد مونده بودیم کنار جاده ...
یه یه ربع ساعتی مونده بودیم که دیدیم یه دونه از این موتور سه چرخه های نون خشکی اومد ، من سریع جلوشو گرفتم و گفتم ما رو تا میدون ببر کرایش رو هم میدم !
اون بیچاره هم قبول کرد ..
خلاصه سه نفری پریدیم عقب موتور سه پاچه و شاد و سرخوش رفتیم میدون ...
تو راهپیمایی هم من کنار همون بچه ها بودم و با خودم گفتم باید تا برگشت مواظبشون باشم ..
شعار دادیم و با جمعیت میرفتیم که رسیدیم وسط میدون و تا رسیدیم یکی از بچه ها گفت باید ماکت رو بسوزونیم ، این رسمه
گفتم باشه و یکی از بچه ها یکم بنزین هم اورده بود تو شیشه نوشابه کوچیک ، گفت اقا علی شما روشنش کن ...
منم ذوق کردم و به خودم افتخار کردم میون اون جمعیت قراره ماکت شاه رو بسوزونم ، ...
خلاصه ، کتم رو جمع کردم و رفتم زیر ماکت تا کبریت رو بزنم ، تا کبریت رو روشن کردم همون پسر کوچیکه بنزین رو ریخت و یا خدا ، من و ماکت اتیش گرفتیم و من هول شدم و مثل دخترا جیغ میزدم و پریدم تو اسخر وسط میدون امام ...
یکم سوخته بودم ، دیدم همه دارن به من میخندن ... خلاصه با کت و شلوار پاره و سوخته برگشتم خونه ...
مامانم گفت چی شده : « گفتم هیچی تو تظاهرات تیر خوردم و ساواک شکنجم داد »
چی بگم ، نشد من یه کاری رو بکنم و اونم درست و بی مسئله ...
اگه خاطرات مُحرمم رو براتون بگم ، از خنده روده بر میشید ..
شاد باشید
یا علی
وای آقای قاسمی خیلی خاطره جالبی بود.
شرمنده خیلی خندیدم.
چون از زمانش گذشته وبه خیر گذشته خنده دار شده.
خدا خیرتون بده.
اول صبحی پست روخوندم و شاد شدم.
شاد و سلامت باشید
وای آقای قاسمی خیلی خاطره جالبی بود.
شرمنده خیلی خندیدم.
چون از زمانش گذشته وبه خیر گذشته خنده دار شده.
خدا خیرتون بده.
اول صبحی پست روخوندم و شاد شدم.
شاد و سلامت باشید
سلام آبجی
خواهش میکنم ، قابلی نداشت
بله به خیر گذشت ، جالبه همیشه به خیر میگذره ، معلومه خدا من و خیلی دوست داره
اگه خاطراتم رو میگم فقط به خاطر اینه که تو این دهه فجر ، لبی خندون باشه ... دلی شاد و خاطره ای به یاد موندنی ...
ان شاءالله خدا همه بچه های راسخون رو حفظ کنه ...
برای همه بچه ها ، ارزوی سلامتی و سعادت و عاقبت به خیری دارم ...
امام زمان هم یار و یاورمون باشه ان شاءالله
علی آقا، واقعاً خدا بخیر گذرونده! یعنی اگر من دستم به اون پسر بچه میرسید!!
اون حرفی که در جواب مادرتون گفتید هم خیلی باحال بود...ساواک...
در 19 بهمن سال 1357، به دنبال شایعات کودتای ارتش، نظامیان فداکار و متعهد نیروی هوایی به ملت پیوسته و با حضور در محضر رهبر انقلاب، سندی از حماسه و ایمان را به ثبت رساندند. این روز، نقطه عطفی در تاریخ انقلاب و ارتش بود.
سلام به وارثین انقلاب
منم به نوبه خودم فرار رسیدن سی و هشتمین سالگرد انقلاب رو به همه شما تبریک عرض میکنم
تبریک میگم ایام الله دهه فجر را به همه دوستداران انقلاب اسلامی
بنام خدا
رویداد مهم روز 20 بهمن 57، درگیری شدید بین همافران و افراد گارد جاویدان بود.
در اخبار ساعت هشت شب، وقتی گزارشی از تظاهرات طرفداران بختیار پخش می شد، همافران که در سالن تلویزیون خوابگاه نیروی هوایی جمع شده و مشغول تماشای اخبار بودند، شروع به خندیدن و هو کردن آنان کردند.
با دیدن نخستین تصاویر از این فیلم، فریاد «الله اکبر» همافران که (اولین گروه از ارتشیان که به انقلاب پیوستند) در تمام پادگان پیچید. این فریادها که با شعارهای گاه به گاه در حمایت از امام(ره) آمیخته شد، باعث خشم افسران و کارکنان ضداطلاعات نیروی هوایی شد.
اخطارهای تند آنان به همافران، سرانجام به درگیری و تیراندازی کشیده شد، با شدت گرفتن تیراندازی در پادگان نیروی هوایی، فرمانداری نظامی کماندوهای گارد را به کمک افسران ضداطلاعات فرستاد. چرخبالهای گارد، این کماندوها را در محوطه پادگان پیاده کردند.
همافران از هر سو محاصره شده بودند و با فریاد الله اکبر از مردم کمک می خواستند. صدای تیراندازی و فریادهای کمکخواهی و تکبیر همافران، مردم خیابانهای اطراف میدان فوزیه امام حسین (ع) و میدان ژاله (شهدا) را به خیابانها کشاند.
یکی دو نفر از همافران، از پشت میله های محوطه با اصرار از مردم می خواستند که به آنها کمک کنند. روحانی جوانی با بلندگو مردم را خبر کرده و آنها را به یاری همافران تشویق کرد.
همافران که خود را به انبار اسلحه رسانده بودند با شدت بیشتری با گاردی ها درگیر شدند، مردم با سنگ و چوب و چاقو موفق شدند حلقه گاردیها را بشکافند و همافران را از محاصره نجات دهند.
اما لوله مسلسلها به سوی مردم چرخید و این بار آنها هدف گلوله قرار گرفتند. چند جوان سعی کردند با تیر و کمان و سنگ نورافکنهای روی دیوارهای پادگان را بشکنند تا با تاریک شدن اطراف مردم کمتر در دید و تیررس قرار بگیرند و امکان بالا رفتن از نرده ها و داخل شدن به پادگان به وجود آید.
اجتماع مردم در كنار خوابگاه همافران نیروی هوایی كه از ساعت 10شب آغاز شده بود همچنان ادامه یافت. ترس مردم این بود كه در صورت پراكنده شدن، نیروهای گارد، مجددا به همافران حمله كنند، بنابراین از دفتر حضرت امام كسب تكلیف كردند و دفتر امام توصیه كردند كه پراكنده نشود.
مردم در كنار خوابگاه نیروی هوایی همچنان شعار میدادند و خود را با آتش لاستیكهای فرسوده گرم می كردند كه در ساعت 5/3 نیمه شب مأموران حكومت نظامی با خودروهای نظامی و در حالیكه از دور با رگبار هوایی مسلسلها در صدد ترساندن مردم بودند، به اجتماع مردم حمله كردند.
در این هنگام مردم به كوچههای اطراف پناه بردند اما مأموران توانستند 152نفر را دستگیر و به محل استقرار حكومت نظامی در كلانتری تهران منتقل كنند. در بین دستگیر شدگان دو روحانی هم حضور داشتند. گفته می شود اولین كلانتری ساقط شده در جریان هجوم مردم همین كلانتری بود.
در آن سوی جبهه انقلاب هم مخالفان به نام هواداران از قانون اساسی بار دیگر در ورزشگاه امجدیه جمع شدند. این بار اجتماعکنندگان از فضای ورزشگاه خارج شده و در خیابان روزولت (شهید مفتح) تظاهرات کردند که این تظاهرات منجر به درگیری شد. از سوی دیگر در خوی عدهای به نام روستائیان طرفدار قانون اساسی، مردم را مورد ضرب و شتم قرار داده و چند نقطه از شهر را به آتش کشیدند.
این زد و خورد تا صبح ادامه یافت و سرانجام همافران در حالی که شصت و یک کشته و بیش از دویست مجروح بر جا مانده بود، توانستند حلقه محاصره را بشکنند و گاردی ها را عقب بزنند. این درحالی بود که بسیاری از مردم به تصور اینکه اقامتگاه امام(ره) مورد هجوم واقع شده، در اطراف مدرسه علوی و مدرسه رفاه اجتماع کرده و آماده مقابله با هر خطری بودند.
سلام. صبح بخیر؛
یه عالمه حرف نوشتم، آخر هم از بین رفت،با این سرعت سایت! اه. پستا ارسال نمیشه. تمام پستام پرید.
سلام منم چند بار اینطوری شدم حالا دیگه قبل از ارسال یه کپی می کنم بعد ارسال می زنم که اگه نشد مطلبم نپره
سلام. صبح بخیر؛
یه عالمه حرف نوشتم، آخر هم از بین رفت،با این سرعت سایت! اه. پستا ارسال نمیشه. تمام پستام پرید.
سلام منم چند بار اینطوری شدم حالا دیگه قبل از ارسال یه کپی می کنم بعد ارسال می زنم که اگه نشد مطلبم نپره
منم کپی میگیرم (که این هم بارها حواسم نبوده، روش یه کپی دیگه زدم/چون پیست نکرده بودم جایی!!!)، ولی اکثر اوقات توی word مینویسم، بعد منتقل میکنم اینجا. صحیح و سالم که ارسال شد، اون وقت حذفش میکنم. از قضا، اون دفه توی همین فرمِ ارسال پست نوشتم! ارسال که نشد بماند، بلکه کلاً نابود شد!!! بعدشم از شدت درد(!!!) همه حرفام یادم رفت، ننوشتم دیگه!!!!!
دوستان، اگر صلاح میدونید، اگر به کسی بَر نمیخوره و هزاران اگرِ دیگه
هر چند به مرحله ای رسیدیم که تذکر دادن هم فایده نداره دیگه.
یه راهنمایی هم کنین خو
طییعتا اگه در هر امری (اموری که طبع باب همه نباشد)اگثریت بر اقلیت چیره کن در ان انقلابی عظیم رخ خواهد داد
سلام نه طبیعتا اینجوری نیست وقتی کودتا میشه یعنی نقض قانون شما
انقلاب بعداز کودتاه محقق می شود
عامل کودتا نارضایتی اگثریت بر اقلیت است
سلام
اولا بین جمله اول و آخرتون تناقض در حد تیم ملی وجود داره خودتون بخونین جمله تون رو دستون میاد . بحث اکثریت نیست وقتی اکثریت سیب زمینی تشریف داشته باشند هیچ چیزی تغییر نمی کند . گاهی با خودسوزی یه نفر انقلاب شروع می شود گاهی هم با ...
دوما : فرق انقلاب با کودتا این است که انقلاب ماهیت مردمی دارد و هسته اصلی و اولیه را مردم شکل میدهند و در مبارزات هم این مردم هستند که در صف مقدم ایستاده اند . انقلاب جنبه حیثیتی برای مردم دارد و در راه دفاع از آن از جان و مال و ... دریغ نمی کنند . در واقع صاحبان اصلی انقلاب مردم هستند .
ولی کودتا چنین نیست در کودتا، یک اقلیت مسلح و مجهز به نیرو ، در مقابل اقلیت دیگری که حاکم بر اکثریت جامعه است ، قیام می کنند و وضع موجود را در هم میریزد و خود جای گروه قبلی قرار میگیرد و قدرت را در دست می گیرند و این استقرار ارتباطی به صالح یا ناصالح بودن کودتاگران ندارد آنچه که اهمیت دارد اینست که در کودتا اکثریت مردم از حساب خارج هستند و در فعل و انفعالات نقشی ندارند . البته اگر کودتا در مقابل انقلاب مردمی صورت پذیرد مردم خود به دفاع از انقلاب برمیخیزند .
**-*-*-*-*
معنی در فرهنگ لغت :
انقلاب : قیام گروهی برای دگرگون و واژگون کردن یک حکومت ، تحول اساسی در حکومت یک کشور توسط توده های ناراضی جامعه که باعث تحولات سیاسی و اقتصادی و غیره می شود
کودتا : توطئه و قیام ناگهانی بخشی از طبقۀ حاکم برای براندازی حکومت و تشکیل دولت جدید . برانداختن حکومت با استفاده از قوای نظامی کشور و تسلط بر اوضاع و روی کار آوردن حکومتی نو. رجوع به لاروس شود.
جناب emamedavazdah تشکر. مطلبتون مفید و رسا بود.
جناب emamedavazdah تشکر. مطلبتون مفید و رسا بود.
ممنون از لطفتون