مسابقه مشاعره طنز2(باامتیازویژه)
تو نیکی می کن و در دجله انداز ولی سنگ پیشِ پایِ مردمِ بیچاره ننداز
که با فعایت زیاد تو راسخون روی شانه هات میشینه باز
این شعر و تقدیم میکنم به همه عزیزان خندون راسخون ... شاد باشید ..
تو نیکی می کن و در دجله انداز
نه خیلی دور همین نزدیک بینداز
وگر نه باید این راه و بری تو ...
چه با شیرجه چه با عشوه چه با ناز
تو نیکی می کن و در دجله انداز
فقط زود باش شدیم خسته از این ناز
مگر ما مسخره هستیم به پیشت
میخوای بندازی زود باش خوب بینداز
تو نیکی می کن و در دجله انداز
منم اینجا میشینم میزنم ساز
که با عشق و علاقه پرت کنی تو
فقط به پا نشی تو دست و دلواز
تو نیکی می کن و در دجله انداز
چه فرقی میکند ستوان یا سرباز
فقط بنداز تو بنداز و تو بنداز ...
که از دست تو دیوونه شدم باز
فی البداهه : علیرضا قاسمی
تونیکی می کن ودردجله انداز.......
بشین پیش زنت آهای رفیق باز
تونیکی می کن و در دجله انداز
کسی هم خوابیده با یک رو انداز
تونیکی می کن و در دجله انداز
شو پیکنیکی و دست به لحیم کار (البته شما نشین جهت قافیه بود)
تونیکی می کن و در دجله انداز
که ایزد در بیابانت دهد قاز
تونیکی می کن و در دجله انداز
که بادی می وزد از سمت قفقاز
تونیکی می کن و در دجله انداز
هوای اینجا هم شده انگاری اهواز
تونیکی می کن و در دجله انداز
شود هر پسری روزی یه سرباز
تونیکی می کن و در دجله انداز
برا مشاعره زدم شعری پر ایجاز
نکته ها :
زدم = سرودم ، گفتم
ایجاز=کوتاه کردن سخن و پر ایجاز=پر از کوتاهی) افق یه نفر ... نبود
تونیکی می کن و در دجله انداز
تو پیکنیکی بده من می دهم گاز
(همش پیکنیکی شدکه)
تونیکی می کن و در دجله انداز
چرا پا را فشار مید رو اگزاز(اگزوز)
تونیکی می کن و در دجله انداز
که منصور میدهد شعرای پر بار
کابر منصور=mansoor
تو نیکی می کــن و در دجلــــه انداز
چه مرغ باشد چه میگو و چه یک غاز
بپرس از غــاز فـــروش آن شب تار
چه می گفت به تــرامپ ناکرده آغاز
فی البداهه: منصور مقدم 20/11/1395