اطلاعیه روابط عمومی راسخون
آتش نشانی شغل نیست"عشق است و ایثار"
شهادت قهرمانانِ شهیدِ آتشنشان تسلیت باد
"خداحافظ قهرمان"
روحشان شاد و قرین رحمت الهی
آتش نشانان جهادگران بی نام هستند
خدا رحمتشون کنه
در میان شعله ها جـان داد ی از بهر شرف
غیرتت ومردانه بود وعاشقانه خوش هدف
فکرخدمت در دل وباعشق کردی بذل جان
آفرین بر همتت جانا شهیـــدی جان به کف
فی البداهه: منصورمقدم جونقانی 30/10/1395
یاد وخاطرجان بر کفان آتش نشانی را گرامی می داریم
سلام خدا رحمتشون کنه
⚫️رونمایی از ماکت ساختمان پلاسکو در سال ۱۳۳۹ خورشیدی با حضور آقای حبیب الله القانیان مالک و سرمایه گذار اسبق پلاسکو ایران قدیم
باسلام، بنده هم به نوبه خود جان فشانی های آتش نشانان غیور را ارج نهاده و از خداوند متعال طلب رحمت و آمرزش یرای شهیدانشان می کنم. ان شاءالله که از این پس شاهد اتفاقاتی این چنین نباشیم. امید که ایرادات و کمبودها رفع شده و از این پس شاهد از دست رفتن جان انسانها به خاطر بی مبالاتی فرهنگی و بی قانونی نباشیم. و بسیاری امیدهای دیگر!!!!؟
شهادت قهرمانانه جمعی از آتش نشانان دلیر کشورمان که در حادثه فاجعه بار آتش سوزی و فروریختن ساختمان پلاسکو تهران جان خویش را برای حفاظت از هموطنانشان به خطر انداختند، نقطه اوج ایثارگری و شهامت است. آتش نشانان فداکاری که جانها و دل هایشان مملو از آتش فروزان عشق به همنوع بود.
روابط عمومی ارتش در ادامه پیام خود آورده است: بی تردید بزرگی و عظمت آتش نشان های شریفی که جان خود را برای نجات دیگر انسان ها به خطر می اندازند همیشه در اذهان ملت بزرگ و شریف ایران باقی خواهد ماند. انسان های فداکاری که همچون همیشه در کنار مردم شریف ایران ماندند و با نثار جان خود معنای واقعی ایثارگری را به منصه ظهور رساندند.
ارتش جمهوری اسلامی ایران همچنین در پیام خود آورده است: حادثه دردناک آتش سوزی و فروریزی ساختمان پلاسکو تهران علی رغم همه تلخ کامی ها، باعث شد بار دیگر حماسه ای عظیم در قالب از خودگذشتگی، وحدت و همدلی اقشار مختلف مردم، مسئولان و نهادها و سازمانها به نمایش دربیاید و در قله افتخارآمیز آن، آتش نشانانی می درخشند که جان خویش را برای نجات همنوع به خطر انداخته و تعدادی از آنها به شهادت رسیدند.
بابا برگرد
آتش به دلم نشسته ،بابا برگرد
پاساز ز هم گسسته ،بابا برگرد
سجاده مادر شده پر ز اشک، بیا!
یک کوه کمر شکسته بابا برگرد
اخبار،مدام و مملو از هشدار است
سی بار!دلت خجسته بابا برگرد
جمعی در پی "عکس" و "فیلم" و "سِلفی"
تا راه تــــــــو را نبسته بابا برگرد
دیگر نه "عروسک" ز تو میخواهم
نه "مانتو" و "کفش" و "پِسته" بابا برگرد
با آتش عشقِ خود وضو ساخته ای
برخیز بیا به خانه ! بابا برگرد
شعله های سرکش و خشمگین و سوزان را فرو می نشانی با دنیایی از دلهره. همه روز و شبت را با آتش، پنجه می افکنی تا هیچ خانواده ای، شبی را بی خانه پلک نبندد.
روحشون شاد
نوحه خوانی میکنم، همراه با من گریه کن!
داغ، سنگین است! پس همراه شیون، گریه کن!
بغض و هق هق گاه امان شعر را هم میبرد!
میشود وقتی زبان شعر «الکن»، گریه کن!
«بهمن خونین» ما امسال رنگش شد سیاه!
چون «محرم» از همین آغاز بهمن، گریه کن!
کشتزاری آهنی در مرکز این شهر بود!
پیش چشم برزگرها سوخت خرمن! گریه کن!
برج ویران گشته و آتش نشانان مانده اند
زیر کوه آجر و سیمان و آهن، گریه کن!
مرد نان آور به سمت خانه امشب برنگشت!
نیست تکلیف زن و فرزند روشن، گریه کن!
جای داغی -اینچنین سنگین- میان خانه نیست!
عینهو دیوانه ها در کوی و برزن گریه کن!
مثل بار قبل و بار قبل از آن، تقصیر را -
هیچکس قطعا نمیگیرد به گردن، گریه کن!
بس که منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
نیست دیگر هیچکس را پای رفتن، گریه کن!
داغهایی -اینچنین سنگین- نمیگنجد به شعر!
امشب ای شاعر به جای «شعر گفتن»، گریه کن!
اصغر عظیمی مهر
تو مهربان ترین آشنایی هستی که به یاری امیدهایی می شتابی که تا خاکستر شدن، زمانی بیش، فاصله ندارند.