راسخون

اشعار کودکانه محرم

ali_81 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 10633
|
تاریخ عضویت : دی 1388 

محرم

 

یک نفر نوحه می خواند
با صدایی پر از سوز
آب یخ توی هیئت
پخش می کردم آن روز 

در کنار خیابان
خیمه پاره ای بود
بچه سبز پوشی
توی گهواره ای بود
 
تشنه بود آب می خواست
من به او آب دادم
بعد گهواره اش را
یک کمی تاب دادم
 
کاش در کربلا بود
یک نفر پیش آن ها
با همین آب یخ ها
با همین استکان ها
 
 
 
ali_81 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 10633
|
تاریخ عضویت : دی 1388 
 
ای حسین علیه السلام
 
 
 
 

 
 

ای حسین ای کشته دین و نماز
بنده پاک خدای بی نیاز


ای حسین ای سرو آزاد جهان
دشمن ظلم همه غارتگران


ای حسین ای بنده پاک خدا
بهر قرآن کرده ای جان را فدا


تو حسینی، جدّ تو پیغمبر است
بر قلوب مؤمنان او رهبر است


خواستی تا دین حق یاری کنی
بهر حفظ دین حق کاری کنی


ظالمان گفتند با ما یارشو
با یزید و کافران همکارشو


دست رد بر سینه آنان زدی
دوربودی از گناهان و بدی


در نبردی نابرابر با سپاه کافران
جان خود کردی فدا ای جانِ جان


تو شهیدی زنده ای پاینده ای
تا ابد در خاطر ما زنده ای

شاعر:مهری طهماسبی دهکردی
 
 
 
 
 
ali_81 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 10633
|
تاریخ عضویت : دی 1388 

 

کبوتر

 

 

 

چشم کبوتر

خیس است از غم

زیرا رسیده ماه محرم

او نیز، چون من

اندوه دارد

بر شانه از درد

یک کوه دارد

پر می زند باز

تا کربلایت

پیغامی از من

دارد برایت

یک قلب کوچک

در سینه دارد

قلبی شبیه

آیینه دارد

در قلب او هست

یک نام زیبا

آن نام زیبا

مولاست، مولا ...

 

شاعر: حمید هنر جو

 

 

ali_81 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 10633
|
تاریخ عضویت : دی 1388 

 

یار امام برادرش

 


یارِ امام برادرش
حُر و علی‌اکبرش


برای ما مسلمونا
برای قرآن و خدا


تا باقی باشه دین ما
دین پیامبر خدا


حالا امامِ خوب ما
تنها میون دشمنا


کشته شدن دور و برش
حتی علی اصغرش


آخر شهید شد اون آقا
رفت آسمون پیش خدا


دشمنای دین خدا
اون آدمای بی‌حیا


بچه‌ها رو، زدن کتک
هیچکی نیومد به کمک


کردن اسیر زود اونا رو
همه زن و بچه‌ها رو


شهید شدن برای کی؟
اسیر شدن برای چی؟


شهید شدن مسلمونا
تشنه تو دشت کربلا


تا قدر دین رو بدونیم
همه مسلمون بمونیم
 

- شاعر: علی عباسی

 

 

ali_81 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 10633
|
تاریخ عضویت : دی 1388 

سلام بر حسین علیه السلام

 


 

 


 

 

باران تیر و نیزه
ضربه‌های شمشیر
حسین یکی است
و دشمن بسیار


نیزه‌ای بر کتف او
ضربه‌ای بر پایش
ضربه‌ای بر کمر
او به زمین می‌افتد


برمی‌خیزد
می‌افتد و برمی‌خیزد
و سرانجام


دیگر توان برخاستن ندارد
سی و سه زخم نیزه
سی و چهار زخم شمشیر
سلام بر حسین شهید!
 
شاعر: فریبا کلهر
 
 
ali_81 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 10633
|
تاریخ عضویت : دی 1388 
دختران عاشورا
 
 


 

 

سینه می زند بابا
توی کوچه مان امشب


بسته روی پیشانی
یک نوارِ «یا زینب»


فرشِ کوچکی را هم
او به کوچه آورده


شمع و شربت و پرچم
نذرِ بچه ها کرده


سینه می زنم من هم
با شعار یا «زهرا»


اسم دسته ما هست:
دخترانِ عاشورا
شاعر: مهری ماهوتی
 
 
ali_81 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 10633
|
تاریخ عضویت : دی 1388 

 

برای علی اصغر حسین (ع)

 

 

کودکی که پر کشید و رفت

خالی است جای کوچکش

خاک کربلا همیشه ماند

تشنه‌ی صدای کوچکش

داشت غربتی همیشگی

چشم آشنای کوچکش

توی ذهن کربلا هنوز

مانده ردّپای کوچکش

حرف‌های او بزرگ بود

مثل دست‌های کوچکش

ناخدای قلب‌های ماست

قلب با خدای کوچکش

 

برگرفته از کتاب بهار ماندنی_سروده یحیی علوی فرد

ali_81 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 10633
|
تاریخ عضویت : دی 1388 

 

پرواز پرچم

 

 

محرم شد محرم شد

دل گل ها پر از غم شد

نگاه كوچه ی ما باز

پر از پرواز پرچم شد

سرودم یا علی اصغر

سلام ای غنچه ی پرپر

قلم لرزید و شد دفتر

زابر دیدگانم تر

سرودم یا علی اكبر

تو بودی مثل پیغمبر

نگاهم شد پر از خنجر

ندیدم من تو را دیگر ...

 

محمد عزیزی (نسیم)_سایت کیهان

ali_81 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 10633
|
تاریخ عضویت : دی 1388 

آب از دور

 

 

 

 

آب از دور  

 

 برگ هایم سبز و شاد
پای من در آب بود
 خاک اما تشنه بود
 بچه ای می گفت: آب
دست او از آب دور
 اشک هایش شور شور
کاشکی با شاخه ام
آب بر می داشتم
 پای رفتن داشتم
کاش می شد مال او
 سهم من از آب رود

 

دیگر او تشنه نبود

 

 منبع: موسسه فرهنگی هنری فرهنگ عاشورا 

 

 

ali_81 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 10633
|
تاریخ عضویت : دی 1388 

غمت می‌کشد مرا

 

 

 

این روزها غم تو مرا می‌کشد حسین

شب های ماتم تو مرا می‌کشد حسین

تا آن دمی که منتقم تو نیامده ست

سرخی پرچم تو مرا می‌کشد حسین

از لحظه‌ی ورودیه تا آخرین وداع

هر شب ، محرّم تو مرا می‌کشد حسین

هنگام پر کشیدن یاران یکی یکی

اشک دمادم تو مرا می‌کشد حسین

داغ علی اصغر و عباس و اکبرت

غم‌های اعظم تو مرا می‌کشد حسین

بر نیزه در مقابل چشمان خواهری

گیسوی درهم تو مرا می‌کشد حسین

سالار سر بریده‌ی زینب سرم فدات

هستی فاطمه! پدر و مادرم فدات

 

 

ali_81 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 10633
|
تاریخ عضویت : دی 1388 
 

محرم

 

صدای طبل و زنجیر
می آید از خیابان

غمی نشسته امشب
به قلب پیر و جوان


صدای واحسینا
پیچیده در هر کجا

زنده شده دوباره
خاطره کربلا

گردیده یک عالمی
در سوگ او سیه پوش

مردم همه عزادار
با اشک و غم هم آغوش

آمد محرمُ باز
صدای اشک و ناله

روئیده در کربلا
گل های سرخ لاله

 شاعر : اکرم خیبری   
ali_81 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 10633
|
تاریخ عضویت : دی 1388 

این شب ها

 

باز با یاد حسین
میهمانی داریم
در میان خانه

روضه خوانی داریم

روی منبر،آقا
آب را می بوید
اشك می افشاند
از حسین می گوید

     
از شجاعت هایش
مهربانی هایش
سجده اش در جبهه
جان فشانی هایش


آری این شبها ما
روضه خوانی داریم
باز با یاد حسین

میهمانی داریم

 شاعر: بیژن شهرامی

 

 

ali_81 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 10633
|
تاریخ عضویت : دی 1388 

 

حضرت علی اکبر

 

حاشا که باز مثل تو پیدا شود علی
بعد از تو خاک برسر دنیا شود علی
از این درخت پر ثمر اصلا بعید نیست
یا مصطفی شود ثمرش یا شود علی
 
با چهره پیمبری آمد ز خیمه گاه
 وقتش رسیده است که حالا شود علی
یک عمر قد و قامت او را نگاه کرد
یعنی که پیر شد پدرش تا شود علی
بیش از همه حسین دلش شور می زند
وقتی میان معرکه تنها شود علی
 
از بس که تیغ آمد و بر پیکرش نشست
دیگر توان نداشت زجا پا شود علی
بس که مختصر شده ای تو...گمان کنم
از در بین یک عبا بدنت جا شود علی
ali_81 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 10633
|
تاریخ عضویت : دی 1388 

فرشته ای از آسمان

 


آری حسینم
یک قهرمان بود

او یک فرشته
از آسمان بود


هم مهربان بود
هم با خدا بود


شیری دلاور
در کربلا بود


در راه اسلام
با ظلم جنگید


از خون پاکش
صد لاله روئید


او رفت و غصه
بر خانه در زد


از چهره ی شهر
لبخند پر زد


 

 

 نویسنده:سالومه شریفی

 

 

ali_81 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 10633
|
تاریخ عضویت : دی 1388 

کربلا

 

 

صبح تا شب یک سره
دوک می ریسد ننه

می گذارد زیر فرش
پول هایش را همه


می شمارد وقت خواب
دست رنجش را مدام


کاروان کربلا
می نماید ثبت نام


یک دو هفته دیگر او
می شود حاجت روا


چون کبوتر می کشد
پر به سوی کربلا


 شاعر:بیژن شهرامی