مشاعره رضوی
تو بـر زخـم دلـم باریده اى باران رحمت را
تو را مـن مـیشناسم، مـنبع پاک کـرامت را
ازآن روزى کـه حلقه بر ضریحت بست دستانم
دلم شـیدا شد و دادم زکـف دامـان طاقت را
از هزاران زائر درد آشنا، من هم یکی
زین همه مسکین سر تا پا گدا، من هم یکی
گرچه خوارم، خار هم با گل نشیند گاه گاه
در گلستان محبان رضـــــا، من هم یکی
السلام علیک یا ایها الرئوف
یک سبد با تو گفت و گـــــو دارم
با ســــــتاره که پیـــــش رو دارم
پشت هر پنجره که می آیــــــی
دســـــتهای پـــــــــــــر آرزو دارم
من ز هم بگشوده ام چشم ترم
بس تماشایی است کوی دلبرم
یک نگاهش درد عالم را دواست
بارگاه قدس او دارالشــــــــفاست
تا به دستِ کرم تو به نوایی نرسد
از سر ِ راه محال است گدا برخیزد
بر سر خاکم اگر آهوی تو گریه کند
از تمام جگرم بانگ رضا برخیزد
در مزرع دل بذر وفا پاشیدند
گل های امید و آرزو روئیدند
با آمدن امام هشتم، از عرش
خنده به لبِ موسی جعفر دیدند
السلام علیک یا ایها الرئوف
این عطر حضوری که ز دور آوردند
از سبزترین باغ بلور آوردند
دیدند چو قدسیان رخ شمس شموس
از عرش صدا زدند، نور آوردند
دور سقاخانه می گردد نسیم
دانه می پاشد کنار حوض آب
چادرش بوی زیارت می دهد
بوی اشک و گریه و بوی گلاب
بدون لطف تو از دست می دهم آقا
میان بازی این سرنوشت ، قلبم را
هزار شکر که عمریست در هوای توام
اسیر رحمت و فضل بی انتهای توام
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
مگو که بی خردم هیچ کس نمی خردم
کرامت تو به بالای دست می بردم
اگر جدا کنی از خود مرا کم از صفرم
و گر کنار تو باشم فزون تر از عددم
بهای یک ثمن بخس هم ندارم لیک
به لطف خویش امام رئوف می خردم
(: می نشیند در نگاه خیس او
مثل یک گل، سایه فواره ها
قلب من پر می کشد مثل نسیم
هردومان هستیم مهمان رضا :)
امشب دوباره بندۀ خوب خدا شدم
چون که دخیل اسم امام رضا شدم
شیطان مرا به وادی غفلت کشانده بود
نام تو را که بردم از این خواب پا شدم
ما سر سفره سلطان سر و سامان داریم
هرچه داریم ز آقــــای خراســـان داریم
السلام علیک یا ایها الرئوف