مشاعره رضوی
تورو خواب دیدم ,تورویادمه
همون شب که لالاییِ مادرم...
داره بوی عطرت بهم میرسه
توی خلوت کوپه ی آخرم
می شود حالا دل مـن عازم باب الجواد
اجر و مزد نوکری را پس کجا باید گرفت؟
تا بت پرست كعبه ي خال شما شدم
زاهدترين خليفه ي ملك خدا شدم
من از پل صراط جزا پرت مي شوم
دستم اگر كه روز قيامت رها كني
یک نامه می نویسم با عطر ناب باران
بر روی کاغذ دل، از خشکی بیابان
بی تاب لحظه های سردرگم نوشتن
حسی شبیه خلسه در جذبه های عرفان
نقاره ها ز اوج مناره ها وزیده اند
مردم صدای آمدنت را شنیده اند
زیباتر از همیشه شده آستان تو
آقا چقدر ریسه برایت کشیده اند
السلام علیک یا ایها الرئوف
دردهایم به تو نزدیک ترم کرده طبیب
حرفم این است که یک وقت مداوا نشود!
دلم دوباره رضا،رضامیگه
منتظرمه،بیا،بیامیگه
هر قَدَر باشد اگر دورِ ضریح تو شلوغ
من ندیدم که بیاید کسی و جا نشود
دوباره روی لبم ذکر یا رضا دارم
به سر دوباره هوای بهشت را دارم
گدایی از ازل انگار بوده در خونم
همیشه چشم به دست کریم ها دارم
من در بهشتم پس قسم ساقی! به سقاخانه ات
حتما کشیده دست تو خط بر گناهم یا رضا !
از کرامت کن عنایت تا قیامت بر ولایت مبتلا باشیم رضا جان
در رَه ِ دین با محبّین اربعین امضا نما تا کربلا باشیم رضا جان
نقاره های گنبد مولا رضا غروب آهنگ حج واجبه انگار می زنند
هزار حنجره فریاد؛ یا رضا مددی پرم ز ظلمت و بیداد؛ یا رضا مددی
خراب لحظه پرواز گِرد گنبد زرد دخیل پنجره فولاد؛ یا رضا مددی
یک شب میان خاطره هایم قدم زدم
حال خوشی برای دل خود رقم زدم
بی وقفه از تو گفتم و از عشق دم زدم
گشتی دوباره دور و بر آن حرم زدم
آنجا که در وجب وجبش نور جاری است
آنجا که گوشه گوشه اش آئینه کاری است