مشاعره رضوی
از رمیدن های آهو ترس و تک افتادگی
بغض هایم را بخوان از چشم های یاکریم
خسته ام،زن های طالع بین مشهد گفته اند:
پیله کرده غصه در چشمانم،اما بگذریم
من خوب میدانم بدم اما دوباره آمدم
خاکیِ راه مشهدم پس سر به راهم یا رضا !
آهو پَرش كه بر پَر ِ عطر شما گرفت
از آن به بعد صاحبِ مُشك و عبير شد
آري تويي همان كه به يك گوشه چشم تو
شير ِ درون پرده مُبَدَل به شير شد
در لباس خادمان مهربانت، آفتاب
صبح ها، صحن حرم را آب و جارو می کند
در غربت يمگان، در محبس شروان
زنجير به پاييم، يا ضامن آهو!
وابسته ی بر صحن عتیقم کردی
صد شکر که با خودت رفیقم کردی
یک سبد با تو گفت و گـــــو دارم
با ســــــتاره که پیـــــش رو دارم
پشت هر پنجره که می آیــــــی
دســـــتهای پـــــــــــــر آرزو دارم
بغض نشـکفته ام ترک برداشت
گفـــــــتم آقا مـــــــــن آبرو دارم
خلـــــــوتی پر ز رنگ و رویا بود
حس و حالی که در سبو دارم
دست دل قفل شد به پنجره اش
هــــــرچه دارم همه از او دارم
ما خاک ره تو، در بارگه تو
گويای ثناييم، يا ضامن آهو!
وقتی ز راه دور به پیش تو آمدیم
دیگر به رو نیاور که آلوده و بدیم
با شوق بوسه ای به کف صحن انقلاب
از شهر خویش تا به دیار تو پر زدیم
السلام علیک یا ایها الرئوف
یادتان هست اولین دفعه
ذوق کردم برای گلدسته؟
من همان کودکم که با لطفت
قد کشیدم به پای گلدسته
هر کس که شنیدهست مقام حرمت را
بر عزّت زوّار تو برده است حسدها
السلام علیک یا ایها الرئوف
آن سوی شهر قبه ای از نور دیده ام
صحن و سرای کیست که از دور دیده ام!؟
ما دولت تسلیم و رضا می طلبیم
راهی سوی اقلیم بقا می طلبیم
اندر دو جهان، عزّت و اقبال و نجات
از فیض زیارت رضا می طلبیم
السلام علیک یا ایها الرئوف
مشهد کجا و این دل ناپاک من کجا!؟
خود را شبیه وصله ی ناجور دیده ام
مشکل خودمنم که سلامم قبول نیست
تقـــصیر گنبد و تـــو و اذن دخــول نیست
مشکل خـــود منم که دلـم لنگ می زند
وقتـــی به پای دامنتان چنـــگ مـی زند
السلام علیک یا ایها الرئوف