قیامت در نهج البلاغه
59. جانبهاى انسان
ألا حرّ يدع هذه اللماظة لاهلها؟ أنه ليس لانفسكم ثمن الا الجنة، فلا تبيعوها الا بها.
آيا آزاد مردى نيست كه اين خرده غذاي لا به لاى دندان ها را براى اهل آن واگذارد؟ بدانيد كه جان بهاى شما جز بهشت نيست، پس آن را جز به بهشت مفروشيد.59
60. صدق نيت و بهشت
ان الله سبحانه يدخل بصدق النية و السريرة الصالحة من يشاء من عباده الجنة.
خداوند سبحان هر يك از بندگانش را كه بخواهد به خاطر صدق نيت و باطن پاكش داخل بهشت مى كند.60
63. وصف بهشت
درجات متفاضلات، و منازل متفاوتات، لا ينقطع نعيمها، و لا يظعن مقيمها، و لا يهرم خالدها.
بهشت در درجاتى است، يكى برتر از ديگرى و منزل هايى است يكى متفاوت با ديگرى، نعمت هايش پايان نمى پذيرد و اقامت كننده در آن كوچ نمى كند و جاويدان در آن پير نمى شود و ساكن در آن بينوا نمى گردد.63
64. جايگاه حق
الا و من أكله الحق فإلى الجنة و من أكله الباطل فإلى النار.
آگاه باشيد، كسى كه بر حق است جايگاهش بهشت و كسى كه به راه باطل مى رود به جانب آتش رهسپار است.64
65. بدترين خوبى و بهترين بدى
ما خيرٌ بِخير بعده النار، و ما شرّ بِشَرّ بعده الجنة.
آن خوبى كه در پى آن آتش باشد، خوب نيست و آن بدى كه به دنبالش بهشت باشد، بد نيست.65
66. سرنوشت خيرين و مفرطين
الجنة غاية السابقين و النار غایة المفرّطین.
بهشت نهايت كار پيشى گيرندگان در خير، و آتش عاقبت كار مقصّران در بندگى است.66
67. به خود رحم کنید!
اعلموا أنه ليس لهذا الجلد الرقيق صبر على النار، فارحموا نفوسكم فإنكم قد جرّبتموها فى مصائب الدنيا، أفرأيتم جزع أحدكم من الشوكة تُصيبه، و العثرة تُدميه، و الرمضاء تحرقه؟ فكيف اذا كان بين طابقين من نار، ضجيعَ حَجر، و قرينَ شيطان؟
بدانيد كه اين پوست نازك را ياراى آتش نيست، پس به خود رحم كنيد! شما در مصيبت ها و گرفتارى هاى دنيا آتش را آزموده ايد. آيا ديده ايد كه وقتى خارى به بدن يكى از شما مى خلد، يا به زمين مى خورد و خونى مى شود و يا شن هاى داغ پايش را مى سوزاند چگونه بى تابى مى كند؟! پس چگونه خواهد بود اگر ميان دو لايه از آتش قرار گيرد و همبسترش سنگ و همدمش شيطان باشد؟!67
68. پيرامون بهشت و دوزخ
ان الجنه حُفّت بالمكاره و ان النار حُفّت بالشهوات.
پيرامون بهشت را ناگوارى ها و پيرامون آتش را شهوات فرا گرفته است.68
69. جايگاه بد معصيتكاران
أما أهل المعصية فأنزلهم شرّ دار، و غلّ الايدى الى الاعناق، و قرن النواصى بالاقدام، و ألبسهم سرابيل القطران، و مقطعات النيران فى عذاب قد اشتدّ حرّه.
در خطبه اى كه وصف قيمامت فرمود: و اما معصيتكاران خداوند آنان را به بدترين جايگاه فرود آورده و دست هاى آنان را به گردنشان بسته و پيشانى آنان را ته پاهايشان نزديك مى نمايد و پيراهن هاى قطران و لباس هايى از آتشش به آنها بپوشاند، در عذابى كه حرارتش بسيار سخت است.69
70. اطاعت از اوامر الهى
هيهات! لا يُخدع الله عن جنته، و لا تُنال مرضاته الا بطاعته.
هيهات! خداوند درباره بهشت جاويدش فريب داده نمى شود و به خشنودى او رسيده نمى شود مگر از طريق اطاعتش. 70
71. كافى ترين پاداش و مناسب ترين كيفر
كفى بالجنة ثواباً و نوالاً، و كفى بالنار عقاباً و وَبالا!ً
بهشت براى پاداش نيكوكاران كافى است و دوزخ، مناسب ترين كيفر و سختى بدكاران است.71
72. بهترين نعمت ها و بدترين بلاها
كلّ نعيم دون الجنة فهو محقور، و كلّ بلاء دون النار عافية.
هر نعمتى در برابر بهشت كوچك است و هر بلايى در برابر جهنم عافيت و آسايش است.72
73. وصف جهنم
(عباد الله) فاحذروا ناراً قعرُها بعيد، و حُرُّها شديد، و عذابها جديد. دارٌ ليس فيها رحمة و لا تسمع فيها دعوة، و لا تفرج فيها كُربة.
اى بندگان خدا از آتشى كه ژرفايش زياد و حرارتش شديد و عذابش تازه است، بر حذر باشيد! آن جا سرايى است كه رحمت الهى در آن نيست و به درخواست كسى گوش داده نمى شود و هيچ اندوهى در آن بر طرف نمى گردد.73
74. از عذاب الهى ايمن مباش !
لا تأمننّ على خير هذه الامة عذاب الله لقوله تعالى: «فلا يأمن مكر الله الا القوم الخاسرون».
بر بهترين فرد اين امت از عذاب خدا ايمن مباش ؛ زيرا خداى بزرگ مى فرمايد: از مكر و كيفر خدا جز مردم زيانكار خود را ايمن نپندارند.74
75. جهنم، آتش غضب الهى
يا عقيل أتئنُّ من حديدة أحماها انسانها للَعبه، و تجُرّنى الى نار سجَرَها جبّارها لغضبه! أتئنّ من الاذى و لا أئنّ من لَظَى؟!
اى عقيل! از آهنى كه انسانى آن را به بازيچه سرخ كرده است مى نالى و مرا به سوى آتشى كه خداى جبار به خشم خود افروخته است مى كشانى!؟ تو از اين رنج مى نالى و من از عذاب ننالم ؟!75