قیامت در نهج البلاغه
16. وسيله اى براى آخرت
بالدنيا تُحرَز الآخرة.
آخرت با دنيا به دست مى آيد.16
17. آخرت سراى باقى
أيها الناس! انما الدنيا دار مَجاز، و الاخرة دار قرار، فخُدوا من ممرّكم لمقرّكم، و لا تهتكوا أستاركم عند من يعلم أسراركم.
اى مردم! دنيا سراى گذر است و آخرت خانه قرار و ابدى. پس از گذرگاه خويش براى سر منزل ابدى، توشه بگيرد و پرده خويش را پيش كسى كه به اسرارتان آگاه است، ندريد.17
18. بهشت و عمل شايسته
اعملوا للجنة عملها فان الدنيا لم تخلق لكم دار مُقام، بل خلقت لكم مجازا لتزوّدوا منها الاعمال الى دار القرار.
براى رسيدن به بهشت عمل شايسته آن را انجام دهيد؛ زيرا دنيا براى سكونت دائمى شما خلق نشده، بلكه آن را در گذرگاه شما ساخته اند تا اعمال صالحى را به عنوان زاد و توشه براى سراى دائمى فراهم سازيد.18
19. اصلاح دنيا و آخرت
من أصلح ما بينه و بين الله أصلح الله ما بينه و بين الناس، و من أصلح أمر آخرته أصلح الله له أمر دنياه.
كسى كه ميان خود و خدا را اصلاح كند، خداوند ميان او و مردم را اصلاح خواهد كرد و آن كه كار آخرتش را اصلاح نمايد، خداوند دنيايش را اصلاح خواهد كرد.19
20. آخرت شيرين
مرارة الدنيا حلاوة الاخرة، و حلاوة الدنيا مرارة الاخرة.
سختى و تلخی دنيا، شيرينى آخرت است و شيرينى دنيا، تلخى و عذاب آخرت است.20
21. احوال نادان و دانا در دنيا
انما الدنيا منتهى بصر الاعمى، لا يبصر مما وراءها شيئا، و البصير ينفذها بصره، و يعلم أن الدار وراءها. فالبصير منها شاخص... و الاعمى لها متزوّد.
بدانيد كه دنيا از نظر كوردلان آخرين مرز آفرينش است كه فراسوى آن چيزى نمى بينند و اما شخص بينا ديدگانش را به درستى در دنيا باز مى كند و آن را مى بيند و مى داند كه در پس اين سرا چه جهان ديگرى است. پس شخص بينا و آگاه از آن دورى مى جويد و شخص نابينا به سوى آن مى آيد و همه توجهش به سوى آن است شخص بينا از آن توشه بر مى دارد و شخص نابينا براى آن توشه فراهم مى كند.21
22. غنيمت شمردن دنيا
رحم الله امراء... اغتنم المهل، و بادر الاجل، و تزوّد من العمل.
خدا رحمت كند كسى را كه مهلتى كه در دنيا بود غنيمت شمارد. بر مرگ پيش دستى كرد و از عمل صالح توشه اى براى آخرت فراهم نمود. (پيش از آن كه از دنيا برود، با انجام اعمال نيك، توشه آخرت را آماده ساخت).22
23. توشه نجات بخش
فتزودّوا فى الدنيا من الدنيا ما تحرزون به أنفسكم غداً.
از دنيا توشه اى بگيريد كه فردا خود را به وسيله آن (از هلاكت ابدى) نگاه داريد.23
24. طالب آخرت
من طلب الاخرة طلبته الدنيا، حتى يستوفى رزقه منها.
كسى كه در پى آخرت باشد، دنيا در طلب او مى آيد تا بهره خود را از آن برگيرد.24
25. كفايت امر دنيا
من عمل لدينه كفاه الله أمر دنياه.
هر كه براى دين خود كار كند، خداوند امر دنيا او را كفايت فرمايد.25
26. سراى عبرت
ان الدنيا دار صدق لمن صدقها، و دار عافية لمن فهم عنها، و دار غنى لمن تزوّد منها.
دنيا براى درستكاران و راستاى سراى راستى است و براى آن كس كه گفتارش را دريابد، سراى عافيت و سر منزل سعادت است و براى آن كه توشه آن جهان را از دنيا برگيرد، ديار توانگرى است.26
27. حوادث قيامت
ينفخ فى الصور، فتزهق كلّ مهجة و تبكم كل لهجة، و تذل الشم الشوامخ، و الصم الرواسخ، فيصير صلدها سرابا رقرقا، و معهدها قاعا سملقا.
در صور دميده مى شود و آن گاه هر جانى از بدن به در مى رود و هر زبانى لال مى شود و كوه هاى برافراشته و سنگ هاى محكم و استوار خرد و درهم ريخته مى شوند و سنگ هاى سخت چون سرابى درخشان در نظر آيد و جاى آن ها هموار و صاف گردد.27
28. روز قيامت
كأنكم بالساعة تحدوكم حَدو الزاجر بشوله.
گويا شما در روز قيامت حاضريد و شما را همانند شتران كه شيرشان خشك شد است به سرعت مى راند.28
29. محل مسابقه
... و الدُّنيَا مِضمَارُهُ وَ الْقِيَامَةُ حَلبَتُهُ وَ الْجَنَّةُ سُبقَتُه.
ميدان تمرين آن (اسلام) دنياست، و محل گرد آمدن مسابقه گذارانش قيامت، و جايزه مسابقه اش بهشت است.29
30. بازگشت مخلوقات به سوى خدا
اذا تصرّمت الامور، و تقضّت الدهور، و أزِفَ النشور، أخرجهم من ضرائح القبور، و أوكار الطيور، و أوجرة السباع، و مطارح المهالك، سراعا الى أمره، مهطعين الى معاده.
آن گاه كه امور خلايق از هم بگسلد و روزگار سپرى گردد و رستاخيز نزديك شود و آن ها را از ميان گورها و آشيانه پرندگان و كنام درندگان و ميدان هاى جنگ، برانگيزاند و محشورشان كند، در حالى كه به سوى فرمان او به جانب معادش مى شتابند.30