صفات خداوند در نهج البلاغه
77. خدا صداها را مى شنود
يعلم عجيج الوحوش فى الفلوات، و معاصى العباد فى الخلوات، و اختلاف النينان فى البحار الغامرات، و تلاطم الماء بالرياح العاصفات.
خداى بزرگ صداى جانوران وحشى را در بيابان ها و گناهنا بندگان را در خلوت ها و آمد و شد ماهيان را در دل درياها و بر هم خوردن آب (درياها) را از بادها سخت مى داند.77
78. شناخت خدا بدون چشم
الحمد لله المعروف من غير رؤية، و الخالق من غير منصبة.
سپاس خداوندى را كه بدون اين كه ديده شود شناخته شده و بدون رنج و زحمت آفريننده موجودات است.78
79. ندريدن پرده انسانيت در برابر خدا
لا تهتكوا أستاركم عند من يعلم أسراركم.
)اى مردم)! پرده خود را در پيش كه رازهاى شما را نيك مى داند ندريد.79
80. ترس از خدا
أيها الناس! اتقوا الله الذى ان قلتم سَمِع، و ان اضمرتم عَلِم.
اى مردم! بترسيد از خدايى كه اگر سخن بگوييد مى شنود، و اگر مخفى كنيد مى داند.80
81. بزرگى خدا را با عقل خود اندازه نگيريد
لا تقدر عظمة الله سبحانه على قدر عقلك فتكون من الهالكين.
بزرگى و عظمت خداى سبحان را با عقلت اندازه مگير كه هلاك و تباه مى شوى.81
82. ما از خداييم و به سوى او بر مى گرديم
سمع رجلا يقول: (انا لله و انا اليه راجعون) فقال عليه السلام: أن قولنا: (انا لله) اقرار على انفسنا بالملك؛ و قولنا: و انا اليه راجعون اقرار عن انفسنا بالهلك.
امام على عليه السلام از مردى شنيد كه مى گويد: ما از خداييم و به سوى او باز مى گرديم آن حضرت فرمو: سخن ما كه مى گوييم (ما از خداييم) اعتراف ماست به تسلط خداى بزرگ بر ما (كه مملوك او هستيم) و اين كه مى گوييم (به سوى او باز مى گرديم) اقرار ماست به فانى شدن خود.82
83. پرهيز از برابرى با عظمت خداوندى
اياك و مساماة الله فى عظمته و التشبّه به فى جبروته، فان الله يذل كل جبار، و يهين كل مختال.
سخت بپرهيز از اين كه در صدد برابرى با عظمت خداوندى برآيى، و خود را در جبروت ربوبى با خداوند متعال همانند بينى؛ زيرا خداوند هر جبارى را ذليل، و هر متكبرى را پست و خوار مى سازد.83
84. همه چيز مملوك خداست
لما سئل عن معنى قولهم «لا حولَ و لا قوة الا بالله»: انا لا نملك مع الله شيئا، و لا نملك الا ما ملّكنا؛ فمتى ملّكنا ما هو أملك به منا كلّفنا، و متى أخذه منا وضع تكليفه عنا.
هنگامى كه از آن حضرت از معناى سخن آنان (لا حول و لا قوة الا بالله) پرسده شد، فرمود: ما با وجود خدا بر هيچ چيزى مالك نيستم و نيز مالك چیزی نمى باشيم مگر آنچه او بر ما تمليك كرده است، پس هر موقعى كه بر ما تمليك كرد آنچه را كه او از ما به آن مالك تر است ما را مكلف فرموده و هر موقع كه آن را از ما گرفت تكليف آن را از ما ساقط نموده است.84
85. هيچ چشمى خدا را نمى بيند
لم يدركك بصر، ادركت الابصار.
هيچ چشمى تو را در نميابد، ولى تو ديده ها را در مى يابى (و ديدگان ما از دين آن ها عاجز است.)85
86. خداوند بينا است
بصيرٌ اذ لا منظور اليه من خلقه.
)خداوند متعال) بيناست، حتى زمانى كه مخلوقاتش وجود نداشته باشند كه مورد نظر قرار گيرند.86
87. توكل بر خدا
هو حسبُنا و نِعمَ الوكيل !
خداى بزرگ براى ما كافى است و بهترين وكيل است.87
88. بى همتايى در خلقت
لم يستعن على خلقها بأحد من خلقه.
در آفرينش موجودات از هيچ يك از آفريدگانش كمك نگرفته است.88
89. راز و نياز با خدا
اذا ناجيتَه عَلم نجواك.
زمانى كه با او راز و نياز مى كنى، آن را مى داند.89
90. دو صفت خاص الهى
الحمد لله الذى لبس العزّ و الكبرياء؛ و اختارهما لنفسه دون خلقه، و جعلهما حِمًى و حَرَما على غيره، و اصطفاهما لجلاله.
ستايش خداى راست كه عزت و كبريأ مطلق از ان او است، خداوند اين دو مقام عالى را تنها براى خود برگزيده و هيچ كس شايسته آن دو نمى باشد. خداوند سبحان آن دو صفت را براى ديگران حوزه و حرم ممنوع قرار داد و براى جلال خود برگزيد.90
91. عارى از مشاعر و ادراك
بتشعيره المشاعر عُرِف أن لا مَشعرَ له.
با آفريدن مشاعر و حواس معلوم شد كه او منزه از مشاعر و آلات ادراك است.91