صبر در نهج البلاغه
31. حلم و عزت
لا عزّ كالحلم.
هيچ عزتى، همچون حلم نيست.31
32. ابزار رياست
آلة الرياسة سعة الصدر.
سعه صدر ابزار رياست است.32
33. گور عيب ها
الاحتمالُ قبرُ العيوب.
تحمل، محل دفن عيب ها است.33
34. خرسندى
اذا لم يكن ما تريد فلا تبل ما كنت.
هرگاه به آن چه خواستى دست نيافتى، پس آن چه در آن هستى باك نداشته باش و اندوه به خود راه مده.34
35. حلم و زندگى با مردم
من حَلُم لم يفرّط فى أمره، و عاش فى الناس حميدا.
كسى كه بردبار باشد در كار خود كوتاهى نكند، و در ميان مردم خوش نام زندگى خواهد كرد.35
36. مصيبت و شكايت به خلق
من أصبح يشكو مصيبة نزلت به، فقد أصبح يشكو ربّه.
هر كس از مصيبتى كه به او وارد شده به خلق شكايت برد، محققا از پروردگار خود شاكى است.36
37. صبر بزرگان
ان صبرت صبر الاكارم، و الا سلوتَ سلوّ البهائم.
اگر همچون بزرگواران صبر كنى (چه بهتر) وگرنه همچون چهارپایان (رنج را) فراموش خواهى كرد.37
38. توصيه به صبر
ان ابتليتم فاصبروا؛ فان العاقبة للمتقين.
اگر گرفتار مشکلی شديد صبر كنيد كه سرانجام نيكو از آن پرهيزگاران است.38
39. بردبار حقيقى
حُلماء قد ذهبت أصغانهم.
)مردگان) بردبارانی اند که كينه هاى آنان از ميان رفته است.39
40. صبر و رضا
أغضِ على القذى و الألم، ترضَ أبدا.ً
ناملايمات و رنج ها را تحمل كن تا همواره خرسند باشى.40
41. صبر خداوند
... الذى عظُم حلمه فعفا، و عدل فى كل ما قضى.
خداوندى كه حلم او بزرگ است و با اين حلم است كه بندگانش را عفو مى نمايد و در هر چه كه حكم كند عدالت فرمايد.41
42. صبر بر طاعت
استتمّوا نعم الله عليكم بالصبر على طاعته و المجانبة لمعصيتة.
با صبر بر طاعت، نعمت هاى خدا را بر خود تمام كرده و از نافرمانى او دورى كنيد.42
43. شكيبا باش !
عوّد نفسك التصبّر على المكروه، و نعم الخُلق التصبّر فى الحق !
خويشتن را بر صبر بر آنچه ناپسند است عادت ده و شكيبا بودن در راه حق چه خوبى نيكويى است!43