راسخون

مجموعه اشعار شهادت حضرت زهرا (س)

komail1012531 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 2990
|
تاریخ عضویت : آذر 1391 

گریه های تو عذاب آور شده

بسترت دریای اشک تر شده

شدت خونابه می گوید به من

دیگر این شب ها شب آخر شده

من نمی دانم خدا،در بیت وحی!!

سوره ی کوثر چرا پرپر شده؟

ضرب سیلی آنقدر بد بوده که-

دیدگان کوچه حتی تر شده

گاه می بینم که بی پروا حسن

بین گریه خیره سمت در شده

با کنایه آن دو می پرسند علی-

حال و روز همسرت بهتر شده؟؟

شاعر: روح الله نوروزی

komail1012531 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 2990
|
تاریخ عضویت : آذر 1391 

نه سال با تو شد سپری روزگار من

تنهافقط تو بوده ای غمخوار و یارمن

 

نه سال با تو زندگی ام عاشقانه بود

من مرد خانه بودم و تو خانه دار من

 

ناراحتی من همه این است ؛ میروی

خوشحال می شوم نروی از کنار من

 

در بین آن کشاکش و در بین ازدحام

 جز تو نبود هیچ کسی پاسدار من

 

از آن زمانکه خوردبه بازوی تو غلاف

خانه نشین شده بخدا ذوالفقار من

 

دستم به بند بود که دستت شکسته شد

در پیش تو شکست غرور و وقار من

شاعر:محمد حسن بیات لو

komail1012531 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 2990
|
تاریخ عضویت : آذر 1391 

بر روی لوح زندگی من قلم زدند

یک زندگی سرد برایم رقم زدند

با فاطمه چه زندگی ام روبراه بود

ای عمق چاه  زندگی ام را بهم زدند

ای عمق چاه همسر مظلومه ی مرا

پیش نگاه مضطر من از ستم زدند

آخر خودت بگو که من این غم کجا برم

بر روی جسم فاطمه ی من قدم زدند

شاعر:علی حسنی

komail1012531 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 2990
|
تاریخ عضویت : آذر 1391 

کوچه تفسیرش برایم مشکل است

دشمنت حج و نمازش باطل  است

 تا همیشه زیر  لب می گفت حسن؛

ای مدینه این " مغیره " قاتل است

شاعر:روح الله نوروزی

komail1012531 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 2990
|
تاریخ عضویت : آذر 1391 

افضل الاعمال من گریه برای فاطمه است

برکت این زندگی از روضه های فاطمه است

درس توحیدم بوَد زهرا شناسی، زین سبب

می پرستم آن خدایی که خدای فاطمه است

منکر این روضه ها! بشنو که گفته رهبرم

روزی یک سالِ کشور در عزای فاطمه است

چشم دل واکردم و دیدم که قرآنِ خدا

آیه هایش یک به یک مدح و ثنای فاطمه است

هیچ کس با پای خود در مجلس روضه نرفت

هرکجا روضه بوَد، مهمانسرای فاطمه است

گرچه باشد قبر او بین قلوب شیعیان

عالم امکان ولی دولتسرای فاطمه است

خلقت جنت برای شیعه ی حیدر بود

نار، جای منکرین بی حیای فاطمه است

بین قبرم دو ملک تا سینه ام را بو کنند

پیش خود گویند:«به به، این گدای فاطمه است»

روز محشر سینه زن هایش شفاعت می کنند

این شفاعت برکتِ شال عزای فاطمه است

نیست ذکری برتر از ذکر شریف فاطمه

افضل الاعمال من گریه برای فاطمه است

مهدی علی قاسمی
komail1012531 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 2990
|
تاریخ عضویت : آذر 1391 

مثل شمع سحری آب شدی از گریه

از خودت بی خبری آب شدی از گریه

بسترت خیس شد از اشک بیا گریه نکن

ناله ها از نفس انداخت تو را گریه نکن

دل من از نفسِ سوخته ات آگاه است

مثل اینکه شبِ بی مادریم در راه است

لحظه ها سخت تر از سخت به تو میگذرند

زخم ها گرچه که مخفی ست ولی جلوه گرند

زهرۀ خانۀ حیدر چه شده خاموشی

ساکتی مادر من یا نکند بیهوشی؟

مثل تنهایی بابا چقدر تنهایی

دور کن از سرِ خود فکر سفر تنهایی

طرحی از قامت چون کوه تو باقی مانده

سایه ای از تن مجروح تو باقی مانده

بعد از آن کوچه ی باریک بهم ریخته ای

از همان لحظه ی تاریک بهم ریخته ای

 

حسن كردی
komail1012531 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 2990
|
تاریخ عضویت : آذر 1391 

یگانه مادرِ خون خدا، خدای تو کیست؟

بهشت، شیربهای تـو، خونبهـای تو کیست؟

جهـان بـه نـزد سـرای تـو سائـل اعماست

وگرنـه محـرم خـاک درِ سرای تـو کیست؟

کـسی کـه عـارف قــدرِ محبتت بـاشد

جز آنکه گفت به نزد تو من فدای تو کیست؟

قسم بـه طـول نمازت بگو خداوندی

که می‌دهد عوضِ زخمهای پای تو کیست؟

بــه رحمتـی کــه دعـا می‌کنی به همسایه

بگو که در دو جهان لایق دعای تو کیست؟

ای استجـابت پیـش از دعا! به غیر رسول

بگو کسـی که دعا می‌کند برای تو کیست؟

نسیمی از نفست زینب است و زینت عرش

غباری از قدمت فضّه شد، طلای تو کیست؟

 

محمدسعید میرزایی
komail1012531 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 2990
|
تاریخ عضویت : آذر 1391 

چرا باید خروش اشک هایت بی صدا باشد

ببار ای آسمان من که رازم بر ملا باشد

ببار ای آسمان مرتضی هم روز و هم شب را

که تنها گریه تو یار تنهایی ما باشد

چرا از چادرت باید بفهمم حال و روزت را

چرا همراز تو دیگر نباید مرتضی باشد

چرا این قدر رو می گیری از من آفتاب من

نمی خواهی ببینم گوشه چشم تو را؟ باشد

مخوان ای زندگی من دعای مرگ را دیگر

مخواه ای آشنایم غربتم را از خدا باشد؟

تو باید سالهای سال ماه خانه ام باشی

و باید سایه ات روی سر این طفلها باشد

صدای در، نگاه کودکان خیره به سوی توست

ولی ای کاش این بار آشنا باشد

بریز آب روان اسماء ولی آهسته آهسته

به طفلانم بگو تا گریه هاشان بی صدا باشد

ولی در زیر پیراهن عجب داغی خدای من

همین؟ می خواستی آتش بگیرم با وفا؟ باشد

 

رضا یزدانی