راسخون

قصه هاى تربيتى چهارده معصوم

nargesza کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 10707
|
تاریخ عضویت : آبان 1392 

 

ترك درخواست از ديگران  


مردى نزد امام حسين عليه السلام آمد و درخواستى كرد. حضرت در پاسخ او فرمود: درخواست كردن كار خوبى نيست مگر براى پرداخت غرامت سنگين، يا بينوائى خاك نشين، يا تعهد مالى سنگين.
آن مردگفت: من هم جز بخاطر يكى از اين موارد نيامدم.
آنگاه حضرت دستور داد صد دينار به او دادند.

 

 

nargesza کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 10707
|
تاریخ عضویت : آبان 1392 

 

نيكى به بدان  


شخصى در محضر امام حسين عليه السلام گفت: نيكى كردن به نااهل ضايع مى شود.
امام عليه السلام فرمود چنين نيست، احسان همانند باران تندى است و به نيك و بد مى رسد.

 

 

nargesza کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 10707
|
تاریخ عضویت : آبان 1392 

 

رد غيبت  


شخصى نزد امام حسين عليه السلام ديگرى را مورد غيبت قرار داد.

حضرت فرمود: دست از غيبت برادر كه نان خورش سگها جهنم است .

 

- پى‏ نوشت‏ها -


 71 -  تحت العقول

 

 

nargesza کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 10707
|
تاریخ عضویت : آبان 1392 

 

برخورد با دشمنان  


روزى مروان بن حكم به امام حسين عليه السلام گفت: اگر شما مادرى چون فاطمه نداشتيد كه به آن افتخار كنيد چه چيزى داشتيد كه به آن افتخار كنيد؟
امام عليه السلام برخاست و بادستهاى قوى خود گلوى مروان را فشار داد و دستارش را بر گردنش پيچيد تااينكه بيهوش شد آنگاه او را رها كرد. و رو به عده اى از قريش كرد و فرمود: آيا در روى زمين كسى به غير از من و برادرم محبوبتر نزد رسول خدا صلى اللّه عليه و آله بود؟ آيا غير از من و برادرم پسران دختر پيامبرى وجود دارد؟
آنها گفتند: خير، تنها شما پسران دختر پيامبر هستيد كه بهترين افراد نزد رسول خدا بوديد.
آنگاه امام عليه السلام فرمود: من هم كسانى را ملعون و پسر ملعون غير از مروان و پدرش دشمن رسول اللّه بر روى زمين نمى دانم. سپس به مروان فرمود: بين مغرب و مشرق كسانى از تو و پدرت دشمن تر نسبت به خدا و رسول او و اهل بيتش نمى باشد.

 

- پى‏ نوشت‏ها -


 72 - تحت العقول
 

 

nargesza کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 10707
|
تاریخ عضویت : آبان 1392 

 

اداعاى دين ديگران  


روزى امام حسين عليه السلام به ديدار اسامة بن زيد رفت. اسامه بيمار بود و از اندوهى كه داشت ناله مى كرد.
امام عليه السلام به او فرمود: غم تو براى چيست اى برادر من.
اسامه: بخاطر بدهى كه دارم و آن شصت هزار درهم است.
امام عليه السلام فرمود: برعهده من كه آن را ادا كنم.
اسامه: مى ترسم بميرم.
امام عليه السلام قبل از اينكه بميرى آن را ادا مى كنم و دين او را قبل از مرگش ادا كرد.

 

- پى‏ نوشت‏ها -


73 - بحارالنوار، ج 44، ص 189 .

 

nargesza کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 10707
|
تاریخ عضویت : آبان 1392 

 

دستيگرى از فقرا


وقتى امام حسين عليه السلام به شهادت رسيد پینه هایى را بر پشت او مشاهده كردند از امام سجاد عليه السلام پرسيدند كه اينها اثر چيست ؟
حضزت فرمود: از بس انبانهاى طعام و چيزهاى ديگر را بر پشت خود مى گذارند و به خانه بيوه زنان و كودكان يتيم و فقرا و مساكين مى برد اين پينه ها در پشت او پديدار شد.

 

- پى‏ نوشت‏ها -


 74 - بحارالنوار، ج 44 (ص ) 189.

 

nargesza کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 10707
|
تاریخ عضویت : آبان 1392 

رعايت شخصيت فقیر


مردى از انصار به خدمت امام حسين عليه السلام رسيد و از او درخواست كمك كرد.
امام عليه السلام فرمود: اى برادر انصارى آبروى خود را از درخواست حضورى حفظ كن و حاجتت را در نامه اى بنويس من انشاء اللّه به آن عمل كرده به گونه اى كه شاد گردى.
آن مرد هم در نامه نوشت: اباعبداللّه! فلان شخص پانصد دينار از من طلبكار است و بر گرفتن آن اصرار مى ورزد، به او بگو به من مهلتى بدهد.
امام عليه السلام نامه را خواند به منزل رفت و كيسه اى آورد كه هزار دينار در آن بود همه را به مرد فقير داد و فرمود: با پانصد دينار آن وام خود را بپردازد و با پانصد دينار ديگر زندگى خود را اداره كن و جز از يكى از اين سه كس درخواست نكن: مرد ديندار، ياصاحب مروت، و يا اصيل و خانواده دار، زيرا انسان ديندار بهنگام درخواست ديگران با كمك به آنها دينش را حفظ مى كند و انسان با مروت بخاطر مروتى كه دارد از كمك نكردن شرم دارد، و انسان اصيل مى داند كه تو با درخواستى كه كردى از آبروى خود مايه گذاردى و با آن برآوردن حاجتت آبروى تو را حفظ مى كند.

 

- پى‏ نوشت‏ها -


75 - تحت العقول

 

nargesza کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 10707
|
تاریخ عضویت : آبان 1392 

 

فصل ششم : قصه هاى زندگى امام سجاد عليه السلام


عفو زيباى امام عليه السلام
اظهار محبت
احساس امنيت
عظمت روحى

 

 

nargesza کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 10707
|
تاریخ عضویت : آبان 1392 

 

امام سجاد عليه السلام:
آداب علما بر عقل مى افزايد.

 

عفو زيباى امام عليه السلام


بين امام سجاد عليه السلام و پسر عموى او (حسن بن حسن ) كدورتى وجود داشت. حسن كه در دل ناراحت بود به فكر آزار آن حضرت افتاد. از اين رو به مسجد رفت كه امام عليه السلام و اصحابش با يكديگر بودند. در برابر امام عليه السلام قرار گرفت و آنگاه بدگوئى و سخنان آزار دهنده اى نبود مگر اينكه نسبت به آن حضرت رواداشت و امام عليه السلام در برابر همه سخنان او سكوت كرد. وقتى بدگوئی هاى او به پايان رسيد رها كرد و رفت .
چون شب فرا رسيد امام سجاد عليه السلام به منزل او رفت و درب زد وقتى حسن در منزل خود را باز كرد به او فرمود: اى برادر اگر در آنچه كه به من بدگوئى كردى راست گفتى خداوند مرا ببخشايد و اگر نسبت دروغ دادى خداوند تو را مورد بخشش قرار دهد و السلام عليك و رحمة اللّه. آنگاه برگشت و رفت.
حسن كه اين برخورد زيباى امام عليه السلام را مشاهده كرد بدنبال او رفت و امام را در بغل گرفت و گریه كرد به گونه اى كه حضرت براى او رقت كرد. آنگاه قسم ياد كرد ديگر به آن سخنان و كارهاى زشت باز نخواهد گشت.
امام عليه السلام هم به او فرمود: من هم نسبت به آنچه گفتى تو را حلال كردم .


شيوه برخورد باسخنان ناروا
روزى امام سجاد عليه السلام از منزل خارج شد، مردى به او برخورد كرد و حضرت را مورد بدگوئى قرار داد. غلامان و اطرافيان امام عليه السلام بسوى او رفتند تا وى را تنبيه كنند.
امام عليه السلام فرمود: او را رها كنيد آنگاه در برابر آن مرد جسور قرار گرفت و گفت: عيبهاى من كه خداوند آنها را پوشانده است بيشتر از آن است كه تو از آنها آگاه نشده اى. آيا نيازى دارى كه آن را بر آورده سازم؟
مرد جسور خجالت زده شد. آنگاه امام عليه السلام عبائى بر دوش او انداخت و دستور داد هزار درهم به او دادند. پس از اين واقعه آن مرد همواره به امام عليه السلام مى گفت: شهادت مى دهم كه تو از اولاد پيامبران هستى.


 

- پى‏ نوشت‏ها -


76  - بحار النوار، ج 78، ص 141
77  - كشف الغمه ، ج 2، ص 287.
78  - كشف الغمه ، ج 2، ص 293.

 

nargesza کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 10707
|
تاریخ عضویت : آبان 1392 

 

اظهار محبت


مردى به امام سجاد عليه السلام عرض كرد: من بخاطر خدا تو را خيلى دوست دارم.
امام عليه السلام سربه زير انداخت و آنگاه گفت: خداوندا! من به تو پناه مى برم كه در راه تو دوست داشته شوم اما تو مرا دشمن داشته باشى سپس به آن مرد فرمود: من هم تو را بخاطر آن كسى كه مرا دوست داری دوست دارم.


- پى‏ نوشت‏ها -


79 - بخارالنوارت ج 78، ص 140.

nargesza کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 10707
|
تاریخ عضویت : آبان 1392 

 

احساس امنيت


روزى امام سجاد عليه السلام غلامش را صدا زد اما او جواب نداد، دوباره صدا زد و او همچنان سكوت كرد، براى بار سوم او را صدا زد و غلام جواب داد.
امام عليه السلام فرمود: مگر صداى مرا نشنيدى؟
غلام جواب داد: شنيدم.
امام عليه السلام فرمود: پس چرا جواب مرا ندادى؟
غلام گفت: چون مى دانستم كه از جواب ندادنم آزارى از تو به من نمى رسد.
حضرت گفت : حمد خدائى را كه غلامم را از من در امنيت قرار داده است.

 

- پى‏ نوشت‏ها -


80 - كشف الغمه ، ج 2، ص 299.

nargesza کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 10707
|
تاریخ عضویت : آبان 1392 

 

عظمت روحى


امام سجاد عليه السلام همواره بطور ناشناس پنهانى به منزل پسر عموى خود مى رفت و به او پول مى داد او هم پول را مى گرفت و تشكر مى كرد و مى گفت: خدا به امام على بن الحسين جزائى خير ندهد كه به من كمك نمى كند. امام عليه السلام اين انتقاد را از پسر عموى خود مى شنيد اما صبر و تحمل مى كرد و خود را معرفى نمى كرد. وقتى آن حضرت از دنيا رفت فهميد كسى كه به او پول مى داده است على بن الحسين عليه السلام بوده است پس از مرگِ امام عليه السلام، همواره بر سر قبرش مى رفت و بر او گريه مى كرد.

 

- پى‏ نوشت‏ها -


81 - كشتف الغمه ، ج 2، ص 299.