راسخون

طرح وقف، جوشش پایدار احسان

nargesza کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 10707
|
تاریخ عضویت : آبان 1392 

وقف میراث جاویدان

 

دستی از جنس نور جاری کرد چشمه ی " باقیات " را با عشق
جوهر آب و روح آینه داد دیمه زار حیات را با عشق
تا کند مشق سیره خوبان، قلم و دفتر و دوات آورد
قلم از "عدل" و دفتر از " نیکی" همچنانکه دوات را با "عشق"
پس قلم تک درخت سبزی شد رُسته بر سطرهای خالی تا
پُر کند از کتابت خورشید خاک شهر و دهات را با عشق
گفت: " دارایی جهان این است طُرفه ما یَملَکِ زمان این ست
"وقف" – میراث جاویدان – این است بنویس این صفات را با عشق"
نعمت "اهدنا الصِّراط" ت داد تا به شکرانه " نَستَعین" گویان
به قدم های " نَعبُد" و "اِیّاک" بروی این صراط را با عشق
اینچنین در سیاه ای از نور مُهر کردم به نامِ نامی "وقف" :
"به رضای خدا و خدمت خلق می نویسم برات را با عشق" . . .

عليرضا رجبعلي

 

nargesza کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 10707
|
تاریخ عضویت : آبان 1392 

 

به نظرم وقف یعنی توقف، توقف در مصرف اموال و دارایی چه مادی و چه معنوی، یک جا و در این دنیا. توقف برای خود و اجازه مصرف برای دیگران، برای نیازمندان واقعی.

وقف می تواند مادی باشد، وقف زمین یا خانه، یا می تواند ارزشی باشد. وقت گذاشتن برای دیگران.

 

nargesza کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 10707
|
تاریخ عضویت : آبان 1392 

 

ستايش خداوند رحيمي را سزاست که

نعم بي منتهي و انعام عامش وقف است بر کافه موجودات

 

arezooo کاربر طلایی3
|
تعداد پست ها : 2286
|
تاریخ عضویت : آبان 1392 
arezooo کاربر طلایی3
|
تعداد پست ها : 2286
|
تاریخ عضویت : آبان 1392 

ماند آن خنده برو وقف ابد
همچو جان و عقل عارف بي‌کبد
نور مه‌آلوده کي گردد ابد 
گر زند آن نور بر هر نيک و بد
او ز جمله پاک واگردد به ماه
هم‌چو نور عقل و جان سوي اله
وصف پاکي وقف بر نور مه‌است
تا بشش گر بر نجاسات ره‌است
زان نجاسات ره و آلودگي
نور را حاصل نگردد بدرگي

arezooo کاربر طلایی3
|
تعداد پست ها : 2286
|
تاریخ عضویت : آبان 1392 

جان و اسباب از او عطا داري
پس دريغش از او چرا داري؟
جان و اسباب در رهش درباز
بر ره سيل و رود خانه مساز
وقف كن جسم و جان را بر غيب 
تا بوي كليدش اندر جيب

arezooo کاربر طلایی3
|
تعداد پست ها : 2286
|
تاریخ عضویت : آبان 1392 

هم بدان سو که گهِ درد دوا مي‌خواهي 
وقف کن ديده و دل، روي به هر سوي مکن
وقف کرديم بر اين بادة جان کاسه سر
تا حريف سري و شبلي و ذاالنون باشيم
تو وقف کني خود را بر وقف يکي مرده
من وقف کسي باشم کو جان و جهان دارد

arezooo کاربر طلایی3
|
تعداد پست ها : 2286
|
تاریخ عضویت : آبان 1392 

وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنفُسِکُممِّنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللَّهِ هُوَ خَیْرًا وَأَعْظَمَ أَجْرًا 

... و بدانید آنچه از کارهای نیک برای خود از پیش می‌فرستید، آن را نزد خدا به بهترین وجه و بزرگترین پاداش خواهید یافت...

(مزمل/20)

 

 

ahmadfarm کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 7792
|
تاریخ عضویت : آبان 1390 

فقیه مدرسه دی مست بود و فتوا داد

که می حرام ولی به ز مال اوقاف است

yassinmoradi کاربر نقره ای
|
تعداد پست ها : 483
|
تاریخ عضویت : شهریور 1389 

يادم مي آيد يكروز يكي از بچه هاي كلاسمون مداد نداشت.

رفتم پيش آقاي معلم و مدادمو به ايشون دادم. گفتم آقا اين مداد خدمت شما باشد هركدوم از بچه ها لازم داشت بهش بديد تا استفاده كنه.

معلممون لبخندي زدنو گفتن بچه ها همينجا مي خواهم درس وقف رو به شما بدهم. به اينكار هرچند كه خيلي كوچكه وقف مي گويند.

اين عمل دوستتون هرگز از ياد ما نمي رود و خداوند هم از ايشون خشنود خواهد بود.

ahmadfarm کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 7792
|
تاریخ عضویت : آبان 1390 

با خود شمیم باغهای سیب دارند
دستان تو اردیبهشتی بیقرارند!
دیگر چه ترس از برف و بوران زمستان
وقتی که اهل قریه مهمان بهارند!
گل می‌کند حتی کویر تشنه وقتی
آن ابرهای ناگهان، باران ببارند
این چشمه‌های تا خدا جاری چه زیبا
بر خاک خسته رد پا جا می‌گذارند
سرشاخه‌های وقف در باغ بهشت است
هر خوشه‌اش را صد برابر می‌شمارند
از آسمان رفتند اما تا همیشه
در ذهن گلها، ابر و باران ماندگارند
ای چشمه‌ی سرشار از آواز برخیز
لبهای خشک قریه‌ها چشم انتظارند!

ahmadfarm کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 7792
|
تاریخ عضویت : آبان 1390 

دستی از جنس نور جاری کرد چشمه ی " باقیات " را با عشق
جوهر آب و روح آینه داد دیمه زار حیات را با عشق
تا کند مشق سیره خوبان، قلم و دفتر و دوات آورد
قلم از "عدل" و دفتر از " نیکی" همچنانکه دوات را با "عشق"
پس قلم تک درخت سبزی شد رُسته بر سطرهای خالی تا
پُر کند از کتابت خورشید خاک شهر و دهات را با عشق
گفت: " دارایی جهان این است طُرفه ما یَملَکِ زمان این ست
"وقف" – میراث جاویدان – این است بنویس این صفات را با عشق"
نعمت "اهدنا الصِّراط" ت داد تا به شکرانه " نَستَعین" گویان
به قدم های " نَعبُد" و "اِیّاک" بروی این صراط را با عشق
اینچنین در سیاه ای از نور مُهر کردم به نامِ نامی "وقف" :
"به رضای خدا و خدمت خلق می نویسم برات را با عشق" . . .

ahmadfarm کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 7792
|
تاریخ عضویت : آبان 1390 

دوست دارم چشمه باشم راهیِ صحرا شوم !
نور باشم در دلّ آیینه ها پیدا شوم !
با الفبای رضای دوست باشم در تپش
مثل نبض عشق در متنِ غزل مانا شوم!
هرچه دیدم جز سراب وحشتِ هستی نبود !
چشم را باید بشویم تا مگر بینا شوم !
بیش از این باید بکوشم در طریقّ راستی
عبرت آموز نگاهِ مردم دنیا شوم !
آبِ تسکینی بپاشم شعله های فقر را
ذوالفقار عدل باشم، رهرو مولا شوم !
سهم بالِ آرزوی مردمِ افتاده را
آسمان در آسمان پروازِ شادی ها شوم !
ترک خواهش هست رمز جاودانه زیستن !
از چه رو دل بسته ی امروز یا فردا شوم ؟!
نام نیکو یادگار ماندگارِ آدم است !
کاش با عطر گلِ این پیرهن زیبا شوم !
چشمه ای جاری ست (وقف) و در سلوکِ منزلش
چلّه ای مهمان شوم تا عازم دریا شوم !

مصطفی جلیلیان مصلحی (استان خراسان رضوی)

mokary کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 1493
|
تاریخ عضویت : دی 1387 

وقف چشمه همیشه جاری و ساری و ماندگارو پس‌انداز آخرت است و هرگز از بین نمی‌رود

zamin_shenas کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 57
|
تاریخ عضویت : تیر 1390 

وقف مثل خورشید پشت ابر میمونه !!! ممکنه صد سال دیگه ما نباشیم و کسی ما رو نبینه، اما اثرش (وقف) جاودانه س، دیده نمیشیم اما احساس میشیم !