راسخون

طرح وقف، جوشش پایدار احسان

8pooria کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 5257
|
تاریخ عضویت : آبان 1392 

داستان از اونجایی شروع شد که من هزینه تحصیل نداشتم.شاگرد زرنگی بودم و همیشه آقا معلم می گفت حیف تو پسر با این نبوغت.....پدرم کارگر ساده ای بود که خرج خورد و خوراکمون رو هم با مشقت فراوانی بدست می آورد.مادرم  سالها بیمار بود و همیشه در  گوشه اتاق چشم به پنجره می دوخت. خواهر و برادر کوچکترم نگاهشون به دست من و پدرم بود.درس خوندن رو خیلی دوست داشتم اما حیف که روم نمیشد درد دلمرو با پدرم مطرح کنم. دلم برای دستهای پینه زده اش , برای چشمهای خسته اش , شلوار مندرسش و کفشهای خاکی اش می سوخت. یکروز در حال انجام کارهای خانه بودم که آقایی زنگ حیاط را به صدا درآورد و گفت شما بورسیه یک مدرسه شبانه روزی شده اید.تمام هزینه های تحصیلاتتون پرداخت می شود وتنها برای ثبتنام به این آدرس مراجعه کنید. خیلی خوشحال بودم در پوست خودم نمی گنجیدم. اما فکر خانواده ام و دست تنها بودن پدرم آزارم میداد. پدر که به خانه برگشت در این فکر بودم که به او موضوع را نگویم که برادرم جلو دویدو با زبان نصفو نیمه ماجرا را برای پدر تعریف کرد. هاج و واج مونده بودم چی بگم....پدرم گفت دوست داره من درس بخونم و ادامه تحصیل بدم.او گفت که خدای اونها هم بزرگه و نگران خانواده نباشم.اشک شوق از گونه هام جاری شده بود وفقط یاد خدا و مهربونیهاش بودم.از مهر که به مدرسه رفتم با اشتیاق بیشتری درس خوندم تا زحمات اون آقا و تنهایی های خانواده ام رو جبران کنم. توی سالهای تحصیل نفهمیدم چه کسی من روبورسیه کرده بود و همان آقا گاهی به دیدنم می امد. از پولی که به من می داد کمی برای خانواده ام می فرستادم تا کمکی به پدرم کرده باشم. روزی از اون آقا پرسیدم که چه کسی من رو بورسیه کرده و از کجا که من انتخاب شده باشم. بعد از کلی التماس برام توضیح داد که این بنده خدا اموالش وقف تحصیل بچه های محرومه و معلمم بوده که منرو به ایشون معرفی کرده. معلم گفته بوده که من شاگرد زرنگی هستم و با کمک یک خیر می تونم فرد مفیدی برای اجتماع باشم......

اما این لطف خداهم بود که من رو مورد عنایت قرار داده بود.به خودم قول دادم که تا میتوانم تلاش کنم و روزی این کار نیک رو پاسخ بگم.

الان من یک دکتر هستم. چند روز از ماه رو در مناطق محروم و با خانواده های بی بضاعت صرف می کنم تا تلاشهای آدمهای خیر هرگز فراموش نشود......

سنت  وقف هدیه ای ماندگار.

rbahar91 کاربر طلایی2
|
تعداد پست ها : 1000
|
تاریخ عضویت : آذر 1390 

وقف، بخشندگی بی منت

وقف، احسان ماندگار

وقف، واژه بی آلایش

وقف یعنی خودت

تنها در پی جبرانها

شکر ویژه از خدایت

در میان دیوارها

maryamjoon کاربر طلایی2
|
تعداد پست ها : 1178
|
تاریخ عضویت : شهریور 1391 

این بیان ازوقف می گویم سخن
این سخن نیکـــو بود ای انجمن

وقف را مشکل گشا در کار بین
نقش آن چون گل بود زیبا جبین

اولین واقف رســـــول الله بود
این عمــــل از بهر ما الگو نمود

ساخت مسجدتاکه سازد زندگی
وقف بنمود آن ســـــرای بندگی

اولین مسجد قبا بــود ای عزیز
دومین مسجد نبـی آن مشک خیز

وقف بنمود آن همـه بهـر سجود
تا که صد حمدی کنند حـی ودود

اهل فرهنگ و ادب بودی رسول
پایگاه حــق نمــودی این شمول

در مدینه وقف احمــد شد مثال
داد بستان هــابه گل در کل سال

هفت بستان وقف آن مردم نمود
تا که گل آردبــه دوران کل سود

خواست آن عبد خدا این بندگی
وقف کــردی زندگی با زنــدگی

اهل فرهنگ و سخنهـا ناب بود
واقف الســــر فاتح الابواب بود

بهرفردا کشت آن فرهنگ راست
راه پاکش تا ابـــد الگوی ماست

maryamjoon کاربر طلایی2
|
تعداد پست ها : 1178
|
تاریخ عضویت : شهریور 1391 

1-  وقف كردن ، امر به معروف است

2.      وقف كردن ، مشاركت در حل و فصل مشكلات اجتماعي و اقتصادي جامعه است

3.      به وقف كردن عشق بورزيم

4.      وقف كردن را به عنوان يك كار خير به فرزندانمان بياموزيم.

5.      در وقف كردن لذتي است كه در جمع كردن مال نيست

6.      دارايي خود را با وقف كردن بيمه آخرت نماييم.

7.      از جمله زيباترين خوبيها ، وقف كردن است . 

8.      وقف ميتواند چرخ اقتصادرا تندتر بچرخاند

9.      همه با هم به سوي وقف بشتابيم

 ۱۰ - اگر وقف شكوفا شود همه از ميوه آن بهره ميبريم

2360666 کاربر برنزی
|
تعداد پست ها : 14
|
تاریخ عضویت : شهریور 1392 

وقف یعنی؛ اخدا را با چشم دل دیدن، یعنی فداکاری را به اوج رساندن،  یعنی جاری  شدن دریای بی کران رحمت الهی  را در دل احساس کردن، یعنی برای رضای معبود خود را نادیده گرفتن، یعنی بذر محبت را در دل کاشتن، یعنی خشنودی خدا را در چهره مخلوق دیدن، یعنی آبادانی سرای آخرت را در دنیا با چشم دیدن،  یعنی چراغدان روشن در بیابان های تاریک را همراه داشتن .

fazli1184r132 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 4054
|
تاریخ عضویت : مرداد 1388 

اگر لحظه ای سر از خاک برگیری و به آسمان دل ببندی، گوشه ی چشمی از زیبایی بی نظیر جمع واقفان را نشانت می دهند. آن وقت است که واله وشیدا خواهی شد. جا دارد که دیگر میلی به ماندن نداشته باشی. تنها همان نیم نگاه بس است تا دل از انسان برباید و او را بیقرار رفتن و عروج کند. عجیب است تماشای آن سدره المنتهی، که خوبان عالم همه جمعند و مولای خویش را چون نگین دربر گرفته اند و جمالش را    نظاره گرند. چه لذتی می برند این خیل مستان که اینگونه گرد مقتدایشان جمع گشته اند.

تماشای این صحنه هر صاحبدلی را بی قرار می کند. میخواهی بال بگشایی و بی درنگ خود را به خیل مستان برسانی. اما پرواز را از کجا باید شروع کرد؟ از کدام قلّه باید به طیران درآیی؟ کدامین سکو و منزل است که تو را به آن افق شورانگیز برساند؟

آن رندان مست از کدامین سبو جرعه ای سرکشیده اند که گرداگرد چنین نگینی حلقه زده اند؟ بین حلقه و نگین باید تناسب و شباهتی باشد تا در کنار هم جمع گردند. اگر نگین خیل واقفان امیرالمومنین است که تمام وجود خویش را وقف اسلام کرد، چرا حلقه نشینان کوی دوست چنین نباشند.آری، وقف راه اتصال به حلقه واقفانیست که نگینش شاه عالمین است.

وقف سکوی عروجیست که ویژگی ماندگاریش، توانی به انسان می بخشد که تا ملکوت پیش رود. دوام آثار و پاداشش، مدام به مدد واقف می آید تا اوج و عروجش را به کمال برساند.

ثمره وقف کردن دوبال است که در عوض دوچشم عطایت می کنند. یکی را به خاطر چشم بستن از دنیا و دیگری را به خاطر چشم دوختن به عقبی. از یک سو باید از زنجیرهای تعلق آزاد گردی تا سبکبال گردی و از دیگر سو باید هدف و جهتی داشته باشی تا سرگردان نشوی. وقتی تعلقات مادی را از پای طلب بگشایی و تنها چشم به رضا و عطای محبوب بدوزی، پر پروازت می دهند تا به آسمان ها عروج کنی و جمال یار را به تماشا بنشینی  و آنجا دو رکعت عشق به مولای واقفان علی علیه السلام اقتدا کنی. و چه شیرین است این اقتدا.

amin484 کاربر برنزی
|
تعداد پست ها : 9
|
تاریخ عضویت : آذر 1387 

همانا وقف جوشش پایدار احسان،ایثار،نیکوکاری،ازخود گذشتگی و نهایت فداکاری و دیگران را چون خود و از خود برتر دیدن است.

morteza237 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 1979
|
تاریخ عضویت : دی 1391 

وقف، میراث جاویدان انسانهای بزرگی است که با چشمان مهربان به دنیا می نگریستند.


 
morteza237 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 1979
|
تاریخ عضویت : دی 1391 

وقف، نهال سرسبز امروز، درخت پر ثمر فردا.


 
morteza237 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 1979
|
تاریخ عضویت : دی 1391 

بنویسید وقف،بخوانید حیات جاودانه.


 
masoomi1371 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 724
|
تاریخ عضویت : خرداد 1392 

1

یاد میاد اون قدیما، وقتی که خیلی کوچیک بودم و تازه خوندن و نوشتن یاد گرفته بودم، یه اتفاق جالب برام افتاد که مرتبط با موضوع وقفه؛ بد نیست به عنوان یه خاطره کوچولو نقل کنم، داستان از این قرار بود که:اون زمونا یه مسجد نزدیک خونه  ما بود که هر شب با بچه های هم سن و سالم میرفتم اون مسجده، یه شب که زودتر از وقت نماز توی مسجد جمع شده بودیم، تصمیم گرفتیم کمی قرآن بخونیم تا وقت نماز بشه؛ چون تازه خوندن و نوشتن یاد گرفته بودیم، خیلی دوست داشتیم قرآن رو سریع بخونیم؛ قبل از باز کردن قرآن، من متوجه جلد اون شدم که روش نوشته بود: «وقف مسجد حضرت ابوالفضل علیه السلام گوگان»، منم که تا اون زمون نه لفظ وقف رو شنیده بودم و نه معنیشو میدونستم، بلند خوندم: «وقف مسجد حضرت ابوالفضل علیه السلام»، که بچه های دیگه هم صدای منو بشنون و اگر هم اشتباه تلفظ کردم، یکی پیدا شه و درستشو بگه، ولی بقیه بچه هام از من بلند تر تکرار کردن: «وقف...» منم پیش خودم گفتم حتما درستش همینه! تو همین فکر بودم که یکی از پیر غلامای مسجد و هیات که شاهد قضیه بود، ن زدیک ما شد و با آرامش گفت: «وقف» اشتباهه و درستش «وقف (ساکن)» بعدش نشست پیش ما و شروع به صحبت کرد: وقف یه مالیه که جزء اموال شخصی هستش ولی اون شخص همون مال شخصی خودشو برای رضای خدا برای استفاده مردم قرار میده که مردم از اون مال استفاده کنن، که ثواب خیلی خیلی زیادی داره، مثل همین مسجد، فرش، کتاب و ... که همگی وقف شدن، هر کس به اندازه وسع مالی خودش یه مالی رو وقف میکنه که هم تو این دنیا و هم تو جهان ابدی، از ثواب بسیار زیادی که داره، بهره مند بشه و هر کسی که از اون مال استفاده می کنه، برای کسی که وقف کرده؛ دعا می کنه و بعد براش حسنه مینویسن! خیلی از واقفین این مسجد مرحوم شدن ولی هنوز که هنوزه دارن از ثواب اموالی که وقف کردن استفاده میکنن. شما بچه هام می تونید از همین حالا با چیزای کوچیک که احتیاج ندارید یا استفاده کردید، مثل کتاب؛ شروع کنید که برکت زندگیتونو زیاد و پربار میکنه!تو حرفای خادم تموم شد، من به سرعت رفتم خونه و هر چی کتاب که دستم اومد، از کتابای خواهر و برادرام (که اکثرا کتب درسی بود)؛ ریختم تو یه گونی و به هزار زحمت اوردم پیش همون پیرغلام، اونم با دیدن گونی تعجب کرد و با ابهام درگونی رو بازد کرد، با دیدن محتویات گونی، نشست رو فرش و به شدت خندید در همین حین یکی از بانیان مسجد که از دوستان صمیمی پدرم بود و نسبتا مسن بود، نزدیک من شد و با دیدن محتویات گونی و خنده پیرغلام و چهره بهت زده من، متوجه اوضاع شد و اونم شروع به خندیدن کرد و به من گفت: کتابا رو ببر خونتون، من قول میدم که یه فرش بهت هدیه کنم که وقف مسجد کنی! من با خوشحالی گونی رو برداشتم و به سرعت و یواشکی بردم خونه و کتاب ها رو سر جاش گذاشتم و سریع برگشتم مسجد که نماز بخونم، آخه دیگه وقت نماز شده بود؛ وقتی بعد از نماز برگشتم خونه، کل قضیه رو برای خانواده تعریف کردم، افراد خانواده هم کلی خندیدن، پدر مهربانم گفت: حالا که اینطوریه من یه چیزی از عوض تو و قف مسجد می کنم (اما هنوز که هنوزه نفهمیدم چی وقف کرد از عوض من!)اون شب، موقع خواب؛ احساس سبکی می کردم، شاید یکی از آرام ترین و بهترین شب های زندگی من بود.

 

2

صاحبان خانه‏ هاي مجلل را در بهشت ايمان راهي نيست. قارون‏ هاي زمان، جز كفني از بوريا، هيچ نمي‏ برند؛ مگر اينكه درختي بكاري به نيت سايه‏ اي و خانه‏ اي بسازي به نيت مكتبي و مسجدي بسازي به نيت دوگانه ‏اي و خانه ‏هاي دنيايت را در نامه اعمال آخرتت وقف كني تا خداوند، سند ايمان را به نام تو بزند.

3

اگر اهالي دنيا بر خانه‏ هاي عنكبوت توهم شان باليدند و رفتند، اگر صاحبان قصرها در شكستن ايوان گناه شان مدفون شده‏ اند، صاحبان آخرت، خانه‏ هايشان را به ابديت وقف بخشيدند تا خانه ايمان ويران نشود.
آن‏گاه كه ماه و خورشيد قِران كنند و خستگي زمين، دل به عدالت قيامت دهد، خانه‏ ها ويران شوند و مزارع آتش بگيرند و باغ‏ها ميوه وحشت دهند، صاحبان گوهر وقف را ثروتي است. چون دُرّ يتيم، قيمت خون دل بي‏ كسان و مظلومان و ندايي خواهد پرسيد: كجايند آنها كه خانه قيامت برپا كردند و در پيشگاه بخشاينده، حساب ابديت بازكردند.

 

amirali123 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 15244
|
تاریخ عضویت : فروردین 1390 

وقف تبدیل مالکیت خصوص به نوعی مالکیت عمومی است که بسط آن از ابزار مهم دستیابی به تعادل اجتماعی است.

asdfg_zxcvb11 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 2460
|
تاریخ عضویت : آذر 1394 

روزی به روزگاران گشتم زکوی یاران *** دیدم یکی به ایوان دارد نفیر حرمان

گفتم چرا چنینی؟ زار و حزین و بی جان  *** گفتا به جرم عصیان در مال چون غریبان

وقفی نکرده ام من زان مال و علم و جانان*** حالا چنین حزینم در فکر  روزگاران

روزی که وقف کردم بهر گنه به دوران*** زان روی غفلتم بود اکنون شدم پشیمان 

وقف است آنچه باید ماند زآدمیان *** اندوختن توان نیست حتی به روز اعیان

اشکان تاشک

zinab84 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 658
|
تاریخ عضویت : بهمن 1393 

درسایه سار وقف خنکی نسیم بهشت به مشام می رسد بیایید باهم در این راه درختانی باشیم برای پایه های عدالت

ان شا الله

razdarealifateme15 کاربر طلایی3
|
تعداد پست ها : 1170
|
تاریخ عضویت : بهمن 1393 

 

 

وقف یعنی گذشت  انفاق وجود
سنتی نیکو ورسم ماندگاری از رسول
چشمه ای جوشان -زلال  بی انتها
عاقبت خواهد گرفت دست مرا روز جزا 
رو سفیدم میکند روز محشر در میان مردمان
چون که دادم مال خود بهر خدا