وصیت نامه های شهدا
|
شهید علی چوبتراش
|
بدانید یک روز از این خانه بیرون خواهیم شد،مانند کسی نباشیم که بر اثر غفلت از مرگ،بی هدف،عمر گرانمایه را می گذراند و در فکر اصلاح خویش بر نمی آید.
دریادل بحر ایثار، دانش آموز بسیجی، علی چوبتراش در شهرستان خرم آباد در خانواده ای با تقوی، کشاورز و زحمتکش دیده به جهان گشود .
تحت سرپرستی والدینی مومن و انقلابی خویش تربیت صحیح اسلامی را فرا گرفت. همراه با درس و تحصیل به عنوان دانش آموزی کوشا و تلاشگر از همان ابتدایی دوران نوجوانی پا به پای والدین زحمتکش خود در اداره امور زندگی همکاری و مساعدت نمود.
واجبات دینی و شرعی را به نحو احسن و به موقع به جای می آورد. در نمازهای جمعه و جماعت حضوری فعال داشت و همواره دیگران را به انجام این فرایض بزرگ الهی ترغیب می نمود.
و همواره بر این اعتقاد بود که این دنیا گذرگاهی بیش نیست و باید به فکر آخرت بود، با وجود سن کم و تجربه ناکافی دیدگاهش نسبت به انقلاب اسلامی و شناخت رهبر کبیر انقلاب حضزت امام خمینی(ره) بسیار وسیع بود، پس زمانی که آن مجاهد اعظم فرمان حضور همگانی در جبهه های نبرد حق علیه باطل و مقابله با دشمنان اسلام و انقلاب را صادر فرمودند، عاشق و مشتاق کلاس و درس را رها کرد و از کلیه تعلقات دنیوی خویش گذشت لباس رزم پوشید و در خیل رزمندگان جان برکف سپاه اسلام به سوی جبهه های نبرد حق علیه باطل رهسپار گردید و مدت ها غیرتمند و دلیرانه از دین و وطن دفاع کرد تا اینکه سرانجام در سن 18 سالگی در منطقه عملیاتی سنندج، خونین پر و بال آرام و رها تا بلندترین قله عروج انسانی پر کشید و در جوار معبود ازلی خویش ماوا گزید.
این شهید والامقام در فرازی از وصیت نامه خویش می فرماید:
همیشه و در همه حال امام را دعا کنید، پیرو ولایت فقیه باشید و وحدت کلمه را که رمز همه پیروزی های حق طلبانه است حفظ نمائید.
پروردگارا ارواح طیب شهیدان والامقام را قرین رحمت و مغفرت بیکران درگاه پر از لطف و مهر خویش قرار ده. یاد و نامش گرامی، روح پاکش شاد و راهش پر رهرو باد.
آمین یا رب العالمین...
پی نوشت ها:
1.شهید غلام رضا سعادتی
2.ک/ رمز و راز جلد 1
|
شهید محمد رادمنش
|
شهیدمحمد رادمنش
آخرین پایه تحصیلی: دوم راهنمایی
آموزشگاه محل تحصیل:
کوکب درخشنده آسمان ایثار و شهادت، دانش آموز بسیجی شهیدمحمد رادمنش درخانواده ای مذهبی و پایبند به اصول و احکام والای اسلام در شهرستان خرم آباد پا به عرصه گیتی نهاد.
دامن پاک مادری با تقوا و فداکار مهد پرورش وی گردید و تحت توجهات خاص پدر والامقام خویش که از روحانیون جلیل القدر بود، تربیت صحیح اسلامی و انسانی را به نیکی فرا گرفت و هر بار که در مجلس ارشاد و هدایت پدر بزرگوارش حاضر میشد درس تازه ای از معارف بیکران رحمت خداوند بزرگ و فرهنگ قرآن و فلسفه شهادت می آموخت.
این جوان وارسته عشق و محبت را بر دار عاشقی آموخت و با قلبی به وسعت یک دنیا معرفت به درک عظمت عاشوراء رسید. جام وجودش لبریز از عشق به ولایت و رهبری، مرشد و مراد سالکان راه حقیقت و حق پرستی حضرت امام خمینی(ره) بود و گوش به فرمان آن رهبر و مجاهد اعظم در همه صحنه های مذهبی، سیاسی و اجتماعی انقلاب حضور می یافت.
ایمان راسخ، تقوا الهی، ایثار و فداکاری، صبر و توکل از شاخصه های اخلاقی و عملی این شهید والامقام به شمار میرفت. با شروع جنگ تحمیلی و یورش وحشیانه دشمن متجاوز و جنایکار به میهن اسلامی این دلاور مرد جوان کلاس و مدرسه را رها کرد و ندای حسینی حضرت امام را عاشقانه لبیک گفت و پس از کسب آمادگی نظامی و دفاعی در خیل سپاهیان ثارا... به سوی جبهه های نور علیه ظلمت رهسپار گردید، و مدتها در سنگر دفاع مقدس شجاعانه به دفاع از دین و میهن خویش، با خصم زبون به نبرد پرداخت؛ تا سرانجام در منطقه عملیاتی شیب نیسان در سن 16 سالگی به فیض عظمای شهادت نایل گردید.
این شهید والامقام در فرازی از وصیت نامه خویش میفرماید: با سلام به حضور پدر و مادر عزیزم، پدر جان با درک موقعیت شما امیدوارم که در نبودن من غمگین نشوی.
من خوب به یاد دارم که روزی شما در منبر گفتید که حضرت علی اکبر(ع) از پدر بزرگوارش امام حسین(ع) پرسید:
پدر بزرگوارم آیا ما بر حق نیستیم؟
امام حسین فرمود: ای فرزند ارجمندم ما بر حقیم و حق با ماست
سپس حضرت علی اکبر(ع) فرمودند:
پدر بزرگوار من، مرگ در راه خدا افتخار است و به سوی شهادت رفتن غمی ندارد و هرگز جهادگری برای مردن به میدان نمی رود مگر برای پیروزی، و اگر حالا پیروزی میسر نشد بعدها خواهد آمد.
پس رزمنده و جهادگر آن است که اگر شهادت نصیب او شد باعث فخر و مباهات خود و پدر و مادر است.
مادر جان پیامبر اکرم(ص) فرمود: بهشت زیر پای مادران شهداء و رزمندگان است. در غم ها و مصائب زندگی صبور باش و ما را دعا فرما. و سلام علیکم. درود و رحمت خداوند بزرگ نثار روح پاکش و راهش مستدام باد. آمین یا رب العالمین...
منبع: کتاب رمز و راز جلد 1
|
فرازی از زندگی نامه شهید فضل ا... چغلوند
|
شمع فروزان محفل عاشقان، دانش آموز بسیجی، شهید فضل ا... چغلوند در خانواده ای مذهبی، کشاورز و زحمتکش در بخش چغلوندی پا به عرصه گیتی نهاد.
تحت توجهات والدین بزرگوار و با ایمانش، تربیت صحیح اسلامی را فرا گرفت. تحصیلات خود را با تحمل مشکلات فراوان و محرومیت به عنوان دانش آموزی پرتلاش و ساعی تا سطح سوم دبیرستان طی کرد و همزمان با تحصیل دوش به دوش والدین برزگوارش در مزارع کشاورزی به کار پرداخت.
وفار، متانت، حجب و حیاء و کم گوئی از خصوصیات بارز اخلاقی این شهید والامقام به شمار می رفت.
او همانقدر از غرور و تکبر بیزار بود به تواضع و فروتنی عشق می ورزید، در برابر والدین و بزرگان ادب و احترام را رعایت می نمود و عاشقانه مطیع او امر رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) بود، در تمام فعالیت های مذهبی، انقلابی و اجتماعی مشتاقانه شرکت می کرد.
در زمان جنگ تحمیلی این جوان غیرتمند ماندن را جایز ندانست و به خیل لشکریان مخلص خدا بسیجیان عاشق و فرهیخته پیوست و در میدان جهاد با کفار متجاوز حاضر شد و مدت ها دلاورانه در سنگرهای دفاع مقدس به نبرد با یزیدیان برخاست و در یکی از عملیات های پیروز از ناحیه دست راست و سینه مورد اصابت ترکش دشمن قرار گرفت و به سختی مجروح گردید و پس از کسب سلامت نسبی مجدداً راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل گردید.
سرانجام در منطقه عملیاتی ماووت در خاک دشمن منادی تکبیر سرخ ا... و اکبر گردید و به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
این شهید والامقام در فرازی از وصیت نامه خویش می فرماید:
من با آغوش باز به استقبال شهادت میروم، اگر لایق آن باشم خداوند انشاا... قسمتم خواهد کرد.
از خانواده عزیزم می خواهم صبر را پیشه کرده و شکر خداوند به جای آورند. به جوانهای عزیز میهنم توصیه می فرمایم وحدت کلمه را حفظ کرده و مدافع آرمانهای انقلاب باشند.1
روح پاکش شاد و راهش مستدام باد. آمین یا رب العالمین...
پی نوشت ها:
1.ک/ رمز و راز جلد 1
|
شهید محمد ولی پیرداده بیرانوند
|
بسیجی دلاور، شهید محمد ولی پیرداده بیرانوند گل خوش عطر و بوی بوستان ایثار و شهادت، در یکی از روستاهای شهرستان خرم آباد به نام چغابل دیده به جهان گشود. در دامن دشتهای سبز و پر برکت و زلال چشمه ساران دیارش پرورش یافت و در سایه صفا و پاکی والدین مومن و زحمتکش خود تربیت کرده گردید.
همراه با درس و تحصیل پا به پای والدین کشاورز خویش کار و تلاش میکرد و در کلیه امور زندگی، جوانی یاری رسان و دلسوز برای اعضای خانواده و جامعه خود به شمار می رفت. خلق و خوی پسندیده، مهربانی و ادب از او جوانی نمونه ساخته بود. اهل نماز شب و خلوت با خدای خود بود و دیگران را تشویق و ترغیب به رعایت و انجام وظایف شرعی و دوری از گناه و محرمات می نمود. ا
ین جوان فرهیخته در کلیه فعالیت های مذهبی، فرهنگی و انقلابی حضوری فعال داشت. و موسس انجمن اسلامی ایران و بسیج همگانی برای مقابله با متجاوزین به فرمان رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران حضرت امام خمینی(ره)، این شهید والامقام عاشقانه و جان برکف به عضویت نیروهای مخلص بسیج درآمد و در اولین فرصت بسوی جبهه های نبرد حق علیه باطل شتافت؛ و با اینکه جزء نیروهای پشتیبانی بود ولیکن با اصرار و تلاش بسیار همراه رزمندگان سپاه اسلام به خط مقدم جبهه اعزام در عملیات ها شرکت نمود و پس از مدتی رزم بی امان بر علیه دشمن و دفاع از خاک میهن اسلامی اش، سرانجام در سن 18 سالگی در جبهه خرمشهر قهرمان، عاشق و سبک بال، به سوی معبود ازلی خویش پرکشید و تا قیامت شاهدی جاودان گردید.
این شهید بزرگوار در فرازی از وصیت نامه خویش می فرماید: ای امت مسلمان سخنان امام و رهبر را گوش کنید و به آن عمل نمائید، اگر افتخار شهادت نصیبم گردید به خانواده ام دلداری دهید و پردم را یاری کنید. دوروغ مگوئید تهمت نزنید مردم را بهد اسلام دعوت کنید و با شدت با منافقین رفتار کنید. روحش شاد و یادش گرامی. آمین...
منبع: کتاب رمز و راز جلد 1
|
یادی از چمران خطه لرستان
|
سرهنگ پاسدار ماشالله بازگیر؛ فرمانده سپاه ناحیه خرم آباد در ادامه بیان روایت های خود از نقش آفرینی و حضور رزمندگان لشگر 57 حضرت ابوالفضل (ع) دردوران دفاع مقدس ضمن اشاره به این که شهدا ظهر عاشورا را در دوران دفاع مقدس به صورت عملی معنا کردند و این موضوع بیانگر اوج عظمت حضرت امام (ره) هست که چنین انسان های بزرگی را تربیت کرده است در خصوص پایمردی و مقاومت شهدایی چون شهید توکل مصفی زاده گفت: شهید توکل مصطفی زاده به همراه داریوش مرادی و توکل حسنوند از جمله بچه های اطلاعات عملیات بودند که این گروه با نام گردان اخلاص شناخته شده بود درواقع رزمندگان این گروه فقط با خدا معامله می کردند.
وی به حضور همیشگی این شهدا در خط اول حمله اشاره کرد و خاطرنشان ساخت: شهیدانی چون توکل مصطفی زاده از لجمن به بعد کار می کردند یعنی از لبه ی جلویی منطقه نبرد ؛ می توان گفت: سنگر استراحت این عزیزان هم در خط اول بود.
این رزمنده دوران دفاع مقدس با اشاره به طولانی بودن بازه زمانی کار شناسایی مناطق تحت نظر دشمن توسط بچه های اطلاعات عملیات لشگرگفت:شهید توکل مصطفی زاده به عنوان یکی از افراد اطلاعات عملیات روزها و ساعت ها در شناسایی دقیق بود، در شاخ شمیران واحد شناسایی دستش بود ،بعد از نماز مغرب حرکت کرد به سمت خط دشمن ، دو سه روز گذشت وقتی که برگشت چکمه هایش را که درآورد پاهایش تاول زده بود.
وی درخصوص دقت نظر شهید مصطفی زاده در رابطه با شناسایی سنگرهای دشمن بیان کرد: شهید توکل مصطفی زاده دانه به دانه سنگرهای دشمن را شناسایی می کرد؛ اطلاعات نظامی شامل جو ،زمین ، و دشمن است توکل مصطفی زاده جغرافیا ،زمین و دشمن را به خوبی بررسی می کرد.
فرمانده سپاه ناحیه خرم آباد بااشاره به نقش خطیرشهيد توكل مصطفي زاده در مبارزات دوران انقلاب در این خصوص گفت:شكوفايي جواني شهید مصادف بود با دوران مبارزات انقلاب به رهبري امام خميني (ره) ، توکل با كمك ديگر برادران و هدايت روحانيت در پخش اعلاميه ها و نوارهاي حضرت امام و تشكيل راهپيمايي نقش بسزايي داشت وي در مبارزه خستگي ناپذيرش يك هدف داشت و آن رضاي خدا بود و به همين دليل در جهت تحقق فرمان او كوشش مي كرد و نوک پیکان حمله اش به سمتِ كليه ي مظاهر كفر ،شرك و در راس آن حكومت شاه و خطوط انحرافي بود که از جمله آن ها مي توان به نقش ايشان در به هلاكت رساندن نيروهاي ساواك در زمان طاغوت و رسوا نمودن گروهك هاي چپ اشاره کرد.
وی ادامه داد: سردار شهيد با پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي در تشكيل كميته ي مركزي با همكاري برادران همرزمش هم چون، شهيد سعيدي، شهيد پورزادي و ديگر برادران نقش فعالي داشت ودر همين راستا به برخورد شديد با گروهك ها، دستگيري ساواكي ها وهم چنین سر كوب فتنه هاي خلق عرب در خوزستان نقش فعالي داشت.
انتهای پیام/
ادامه دارد...
|
شهید حیدر خان جوکار سالاری
|
حیدر خان جوکار سالاری
آخرین پایه تحصیلی: پنجم ابتدایی
آموزشگاه محل تحصیل:
منبع: کتاب رمز و راز جلد 1
|
وصیت نامه شهید عبدالعلی پارسا
|
بسم الله الرحمن الرحیم
“ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیل الله صفا کانهم بنیان مرصوص”
قال الحسین علیه السلام: ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیا سیوف خذینی
اگر جز به کشتنم نشود دین حق بلند پس ای شمشیر ها بیایید در پیکرم فرود
در این لحظات پر شکوه و با عظمت که آماده حرکت برای ستیز و نبرد بی امان و تعیین کننده با سرمداران کفر جهانی و عوامل دست دوم آنها یعنی رژیم بعثی صهیونیستی عراق شده ام در کمال سلامت عقل و تن و روان چند جمله ای به عنوان وصیتنامه به پیشگاه با عظمت امت شهید پرور و آزاده ایران و کلیه مسلمانان جهان و اقوام و خویشان و خانواده ام عرض می کنم:
۱- از کلیه مسلمانان آزاده جهان بویژه امت شهید پرور ایران تقاضا دارم که در هر لباس و مکان و موقعیت هستند نسبت به شناختن و شناساندن حقایق قرآنی و روائی و مسئله ولایت بخصوص ولایت فقیه که استوانه پایدار اسلام می باشد از هیچ کوششی دریغ ننمایند.
۲- رهبری بلامنازع و جوشیده از بطن قرآن و حدیث رهبر کبیر انقلاب و بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران بر احدی پوشیده نیست از امت بیدار و همیشه در صحنه ایران استدعا دارم تا هر چه بیشتر در گسترش این رهبری در سطح جهان و بویژه ممالک اسلامی تلاش کنند.
۳- به برادران متعهد و همکار مسلمان بخصوص برادران انجمن اسلامی توصیه می کنم که این فرمایش امام صادق (ع) را سرلوحه کار خویش قرار دهند: کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم. مردم ناباغیر از زبانهایتان به اسلام در راه درست دعوت کنید.
از برادران مسلمان و متعهدی که عضو انجمن اسلامی نیستید می خواهم که بنا به فرمایش امام امت و رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی همگام با پشیتبانی و حمایت بر افکار و عملکرد و خصوصیات اعضاء انجمن اسلامی نظارت دقیق داشته باشند تا خدا نکرده عناصر غیر شایسته وی مسئولیت در انجمن اسلامی نفوذ ننمایند و در صورت مشاهده بر هر مسلمان فرض و واجب است که از راههای اسلامی و شرعی در صورت امکان و در غیر آن به مقامات صالحه مراجعه کنند. برادران انجمن اسلامی به این فرمایش امام صادق (ع) توجه داشته باشند که: من عمل بغیر علم کان یفسد فیها اکثر من نفعها: هر که در راه اسلام کار کند ولی آگاهی و علم نداشته باشد همانا فسادی که از کار او بر می خیزد بیش از منفعت آن است.
بنابراین سعی کنید حداقل روزی یک الی دو ساعت چه در قالب کلاس و یا بهره گیری از امکانات دیگر به فراگیری علوم اسلامی اختصاص دهید.
۴- همان گونه که امید امام امت، فقیه مجاهد و خستگی ناپذیر، حضرت آیت الله منتظری توصیه فرمودند: که جوانان همگام با سایر فعالیت های خود از فراگیری علوم اسلامی غافل نگردند و یکی از آرزویهای پدرمان این بود که یکی از فرزندانش درس علوم اسلامی بخواند به برادرم مهدی توصیه می کنم که فراگیری علوم اسلامی را ادامه دهد.
۵- همسرم بدان و آگاه باش زمانیکه تو مشغول خواندن این سطور هستی شوهرت انشاءالله به لقای محبوب شتافته و گریه و شیون تو هیچ تاثیری در سرنوشت او و تو ندارد بنابر این می خواهم زینب گونه صبر را پیشه کنی همانگونه که نیز صحبت کردیم یکی از وارد شوندگان به بهشت از درب مخصوص صابران باشی. کسانیکه در مراسم ختم من شرکت می کنند با روی گشاده و اراده شکست ناپذیر برخورد نمایند و به خداوند توکل کنند و تا می توانند قرآن بخوانند.
۶- خدمت مادر عزیزم که رنجها کشیده و سختی ها بر خود هموار نمود و مرا تربیت اسلامی کرد تا سعادت شهادت نصیبم شد سلام عرض می کنم و عاجزانه می خواهم از گناهانم در گذرد و مرا ببخشد من نیز همان قولی را که به برادر شهیدم عبدلرزاق به مادرم داده بود می دهم.
ای مادر و ای همسرم عزیز بدانید که هر جا که باشم با شما خواهم بود.
۷- از پسرم روح الله می خواهم که در حد توان خویش در یادگیری علوم اسلامی بکوشد و از دخترانم شبنم و مریم می خواهم که در کمال خضوع و مهربانی با مادرشان رفتار نمایند و بدون چون و چرا از مادرشان اطاعت کنند.
والسلام علیکم و علی عباد اله صالحین
عبدالعلی پارسا ۲۹/۵/۱۳۶۱
منبع:کنگره شهدای شهرستان فردوس
|
وصیت نامه شهید حسینعلی صیادی
|
الله ربّي و محمد«صلياللهعليهوالهوسلم» نبيّي والقُرآن كتابِي و عَلي و حَسن و حُسين و تسعةُ المََعصومِين مِن وُلْد الحسينِ امامِي و الخُميني رُوح اللهِ مَرجعي و وليِّ فَقيهي.
هدفم از آمدن به جبهه ؛
اولاً؛ احساس وظيفه ی مذهبي، در شرايطي كه جامعه ی اسلامي ايران مورد تهاجم كفار جهاني قرار گرفته و امام عزيز نيز فرمان دفاع از اسلام را دادهاند.
ثانياً؛ اگر لطف الهي بيشتر شامل شود و لياقت حاصل شود، در راه حسين اش حركتي داشته باشيم و اگر توفيق حاصل شود از شهادت اين نعمت عُظمي بيبهره نباشم؛ مخصوصاً كه شهيد بخشوده از كل غفلت ها و گناهان است.
پدر و مادر گرامي ام!
هر چه دارم؛ اگر مثبت باشد, از تدين و زحمات و سفارشات شما است؛ اگرچه در دنيا توفيق خدمتگزاري لازم را پيدا نكردم ولي با اين حال تقاضاي عفو و پوزش دارم.
سرورانم!
انتظار دارم كه همسرم را هم چون گذشته مثل دخترتان مورد محبت خود قرار دهيد كه او نيازمند بيش تر به محبت هاي آشكار شما است، تا بتواند با روحيه ی كافي به تربيت فرزندانم و خدمت به شما بپردازد.
برادران و خواهر عزيزم!
عزيزانم!
الحمدلله آشنا به مذهب و علاقمند به ارزش ها و روش هاي آن هستيد.
سعي كنيد درجات بالاتري از آن را كسب كنيد تا به وظايف فردي، خانوادگي و اجتماعي خود بيش تر آشنا باشيد ، گرچه اين حقير از مسايل مذكور بيبهره بودم ولي به شما مفتخر بودم.
عزيزانم!
سعي كنيد به جايي برسيد كه ديگران و خانواده به شما اعتماد داشته باشند و به اطاعت ناشي از احترام اكتفا نكنيد؛ مخصوصاً كه بايد به تربيت زير دستان بپردازيد و در خدمت پدر , مادر و اسلام باشيد.
عزيزانم!
در رشد و تربيت فرزندانم انتظار دارم مجراي توفيقات الهي در اين رابطه باشيد؛ و در سفارشات قبلي ام همواره گفتم كه تنها دلهرهام، نوع ارزش هايي است كه در آينده بر خانوادهام حاكم خواهد شد.
همسر گرامي ام!
همراه خوبي در حركت هاي مذهبي ام بودي و هيچ گونه مانعي نتراشيدي و مرا همواره دلگرم و اميدوار ميكردي، لذا مسلماً توفيقات حاصله را تو شريك هستي.
عزيزم!
فرزندان بالاخره غذا و مسكن تهيه ميكنند و همه هم سر آخر ميميرند و در زندگي هم به چيزها و كساني علاقمند و از يك عدهاي هم متنفر ميشوند؛
ولي مهم اين است كه نوع غذا حلال خواهد بود يا نه ؟ نسبت به چه چيزهايي علاقمند ميشوند و در چه راهي ميميرند؟
لازم است حوصله ی كافي به خرج دهي و در آداب و پرورش آن ها از برادران مومن محل مثل ميرنياها و آقا عبدالله و اصغر بيكي راهنمايي و كمك لازم را بگيري.
عزيزم!
مبادا بين شما و پدر و مادرم سر مسايل دنيوي كدورتي حاصل شود. بايد عوض من به آن ها احترام و خدمت علاقمندانه بكني و هم چون گذشته ، گذشت لازم را داشته باشي.
مبادا منزلم و امكاناتم صرف روش هاي حرام و محل گناه و غفلت بشود.
اگر فرزندانم به سن ازدواج رسيدند در انتخاب شريك زندگيشان بايد دقت كافي را داشته باشي و صرفاً به افراد خوب از خانوادههاي مومن مشخص، رضايت بدهي.
پسر عزيزم عباس!
پسر خوبي تاكنون بودي و انتظار دارم كه در آينده بيش تر بتواني به كمالات انساني برسي.
عزيزم!
سعي كن، قلبت جز ارزش هاي الهي را، به خود جذب نكند. همه ی ارزش هاي غير الهي پوچ اند، فريب اند، مجازند؛ صرفاً خدا و كمالات و جمالاتش اصل اند.
از نعمت عقل بهره بگير و آن را به هدر نده؛ ولي بايد به نيروي عشق به خدا مجهز شوي. ما فطرتاً و ذاتاً مايل به خدا خلق شدهايم، بايد بكوشيم اين ميل و علاقه و عشق را به تجلي در بياوريم.
عزيزم!
نام تو مقتضاي نام حضرت عباس«سلام الله عليه» اين اسوه ی وفا به امامت گذارده شد.
پسرم عباس جان!
سعي كن در رابطه با روحانيون متعهد باشي
تا در مقابل امواج حوادث و آزمايشات الهي مقاوم وسالم باشي.
در كسب آگاهي و شناخت ابعاد عرفاني، اجتماعي و اقتصادي اسلام همت كن تا مراحل مختلف واقعيات اجتماعي و نارسايي ها، تو را مردد نكند.
فاطمه جان، دختر خوبم!
هم نام فاطمه ی زهرا«سلاماللهعليها» هستي.
فقط او را بشناس و به او تأسي كن.
الآن در سنين پايين هستي و نميتوانم بيان رسايي داشته باشم
ولي در سنين بالاتر فضاي مذهبي منزل را محافظت كن.
حجاب كامل را در پوشش، گفتار و رفتار حفظ كن و در انتخاب دوست و شريك زندگي، سخت مواظب باش و زحمات اندك ما را به هدر نده.
الحمدلله فعليت همه ی شما به سمت كمال و نيكي هاست؛ فقط ادامه دهيد.
حسن جان،
كوچولوي شيرين زبانم!
به مقتضاي شهادت شهيد حسن رزاقي نام گذاري شدهاي؛
البـته هــم نام امام دوم«عليهالسلام» هستي. إنشاءالله از آن ها تأسّي ميكني.
برادران انجمن اسلامي و بسيج محل!
إنشاءالله به زحمات خود ادامه ميدهيد و وحدت اسلامي خود را حفظ ميكنيد و سعة صدر لازم را ضمن هوشياري در مقابل وساوس شياطين فريبكارِ خوش روش براي گسترش دامنه حزبالله داريد.
عزيزان!
گرچه حقير لايق همراهي شما نبودم و نيستم, ولي به شما افتخار ميكردم.
عزيزانم!
حتماً با روحانيون متعهد، رابطه تنگاتنگ داشته باشيد.
برنامههاي شناختي خود را بيش تر كنيد
و به برنامههاي عبادي و عرفاني خود بيافزاييد
و از نعمت وجود آقا عبداللهها و اصغر بيكيها و ميرنياها بهره ی كافي بگيريد.
جريانات افراطي و تفريطي شما را نفريبد.
نارسايي هاي مقطعي مأيوستان نكند.
سعي كنيد سرويس اياب و ذهاب نماز جمعه را تنظيم كنيد.
امور تبليغي را بر امور مالي و خدماتي محل ترجيح دهيد
و اين حقير را از دعا فراموش نكنيد و خطاهايم را عفو نماييد.
سعي كنيد فضايي فراهم بياوريد كه دل ها معشوق خود را بيابند
و توجيههاي عقلي روشن فكر مآبانه، ميدان را در دست نگيرد.
برادران همكار اداريام ـ «بندپي» ـ
اولاً؛ خطاهايم را ببخشيد.
ثانياً؛ با عرض معذرت خواستم بگويم الآن زمان سعة صدر است.
الحمدلله عموم همكاران از گروه حزبالله هستند، فقط درجه ی عقل و عشق متفاوت است و به اضافه متفاوت بودن شناخت مسايل مبتلابه؛ كه تفاوت جغرافيايي زيستي بركانال هاي اطلاعات افراد نيز موثر است.
عزيزانم!
مبادا با مسلمان مسؤولی در پست های اداری صرفا به دليل اين که مورد تمايل شما نبود، يا به ظن شما بهترين فرد نيست ترک همکاری کنيد.
مبادا به جاي تكميل به تضعيف همديگر بپردازيد.
مبادا برنامههاي حاكميت يا سياسي، شما را از برنامههاي پرورشي و آموزشي غافل سازد.
آيا بعد از هفت سال از انقلاب، هنوز وقت آن نشده است كه به خود آئيم و آموزش و پرورش و انقلاب فرهنگي را فداي سليقههاي محلي و دستهاي نكنيم؟
به اطاعت ها و هماهنگيهاي ناشي از احترام اكتفا نكنيد.
سعي كنيد اعتماد مردم را جذب كنيد.
پيامبر اكرم «صلياللهعليهوالهوسلم» مقامات و منصبها را از افراد نميگرفت، برنامههاي آن ها را اصلاح ميكرد.
عزيزان!
هم سو كردن مصالح فردي، محلي و جامعه ی اسلامي«دولت» مشكل است؛ ولي در مقايسه، اصل نبايد فداي فرع شود.
الحمدلله كه جامعة فرهنگيان بندپي، جامعهاي مومن و متعهد مشاهده ميشوند؛ فقط كمي سعه ی صدر ميخواهد تا كمالات آن ها بيش تر مشهود شود تا اعتمادها بيش تر و انسجام آن محكمتر و نتايج آن درخشانتر گردد.
خداحافظ شما!
خدايا!
ما را به امامت و امام، آشنا و عاشق و وفادار و فداكار فرما.
رهبر عزيز- امام خميني- بت شكن تاريخ، عارف عرفان، محور علايق و وحدت امت را تا ظهور مهديت براي حفظ وحدت و عشق امت و ايثار امت، محفوظ بفرما.
حسينعلی صيادی 01 / 10 / 1365
درباره شهید
شهید دانشجو حسینعلی صیادی
تاریخ تولد:1333
محل تولد:هریکنده-بابل
رشته تحصیلی:علوم اقتصاد،دانشگاه مازندران
تلریخ شهادت:1365
عملیات کربلای5
|
معراج سرخ
|
شقایق دشت سرخ عشق، دانش آموز بسیجی، شهید والامقام حسن حسنوند در خانواده ای مومن و معتقد به احکام والای اسلام در شهرستان خرم آباد پا به عرصه گیتی نهاد. در دامن پاک مادری مهربان و فداکار پرورش یافت و تحت توجهات پدری بزرگوار و با تقوی تربیت صحیح اسلامی و انسانی را به نیکی فراگرفت.
تحصیلات خود را تا سطح سوم دبیرستان با تلاش و کوشش به عنوان دانش آموزی با خلق و خوی حسنه طی کرد. وی در بین خانه و اطرافیان به داشتن ایمان راسخ، تقوی الهی، پرهیزگاری و پاک دامنی شهرت داشت و دوستانی را برای خویش برگزیده بود که، دارای خصوصیات والای اخلاقی و رفتاری بودند.
دل و جانش آکنده از عشق خالصانه نسبت به انقلاب اسلامی و رهبر و مرادش حضرت امام خمینی(ره) بود و گوش به فرمان آن مجاهد اعظم در همه صحنه های مذهبی، سیاسی و اجتماعی انقلاب فعالانه حضور می افت.
با شروع جنگ تحمیلی و حمله دشمنانه دشمن متجاوز به خاک میهن اسلامی این جوان وارسته ندای حسین(ع) حضرت امام(ره) را عارفانه لبیک گفت و پس از کسب آمادگی لازم دفاعی و نظامی در خیل لشکریان مخلص بسیجی عاشق و مشتاق به سوی جبهه های نور علیه ظلمت رهسپار گردید.
و مدتی را دلیرانه و جان برکف در سنگرهای آغشته به عطر و بوی کفر ستیزان و شهیدان عاشق از دین و خاک وطن اسلامی خویش دفاع کرد و سرانجام در منطقه عملیاتی زلیجان(در عملیات والفجر مقدماتی) در سن 17 سالگی معراج سرخ را انتخاب و باده نوش جام شهادت گردید.
درود و رحمت بیکران الهی نثار روح پاکش و راهش مستدام باد. آمین یا رب العالمین...
منبع: کتاب رمز و راز جلد 1
انتهای پیام/
|
وصیت نامه شهید حمید قربانی
|
خدایا از تو می خواهم مرگ در بستر را از من دور نمایی و شهادت را نصیبم گردانی . اماما آن چنان سعی داشتم که تو را بشناسم و کردارت را سر مشقم و گفتارت را راهنمایم و ایمانت را مقتدایم قرار دهم ولی من آن قدر ضعیفم که گنجایش شناخت عظمت های تورا ندارم و هر چه قدر از تو بدانم هیچ نمی دانم دنیا به گوش باش این مطلبی است که از دل و ایمان یک رزمنده ایرانی بپاخواسته ، من با آگاهی کامل این راه را انتخاب کردم و پا به عرصه جهاد گذاشتیم تا نا آگاهان دنیا بفهمند که ما به حکم ایمانمان جان می دهیم و شهادت را به جان می خریم که شاید پرتوی خونمان ظلمت جهان را از دل این رذیلان بردارید و حق را دریاند پس ای خدا مرا در این امر موفق بدار. ای عزیزان شما را به شهید عطشان کربلا قسمتان می دهم که مبادا امام را تنها گذارید این را بدانید که اگر بخواهید پیرو اسلام محمد (ص) باشید همانا پرچمدار آن امام خمینی است پس از او جدا نشوید.
درباره شهید
شهید حمید قربانی فرزند امیر در سال 1343 در یک خانواده مذهبی در تهران به دنیا آمد.
هنوز کودکی بیش نبود که پدرش را از دست داد و تحت سرپرستی مادرش قرار گرفت و دوران ابتدایی و متوسطه را با موفقیت به پایان رسانید و در زمان مبارزات انقلابی به جمع انقلابیون پیوست و تحصیلات خود را تا سال سوم متوسطه ادامه داد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در انجمن اسلامی دبیرستان شهید عالمی واقع در شهر قدس و بسیج فعالیت داشتند و سپس روابط عمومی بسیج سپاه پاسداران را تشکیل و خود نیز مسئول آن شد و چندین بار به جبهه اعزام شد و در آنجا مسئول روابط عموی سپاه بوکان بود و در سن 19 سالگی ازدواج نمود و پس از آن به عضویت سپاه در آمد و مدتی نیز مسئول روابط عمومی بسیج شهرک قدس بود . آخرین بار با سپاهیان حضرت محمد(ص) راهی جبهه شد و در عملیات کربلای 5 شرکت و در منطقه شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
نکات برجسته در زندگی شهید:
الف)فعالیت های مهم عبادی و معنوی: نسبت به انجام دقیق فرائض دینیاش حساس بود و سعی میکرد که واجبات و مستحبات را کاملاْ انجام دهد.
ب)فعالیت های مهم سیاسی و اجتماعی: عضو انجمن اسلامی دبیرستان شهید عالمی، عضو بسیج و مسئول روابط عمومی بسیج سپاه پاسداران مسئول روابط عمومی سپاه بوکان، مسئول روابط عمومی بسیج شهر قدس
ج) فعالیت های مهم علمی، فرهنگی و هنری: در رشته خطاطی و نقاشی فعالیت داشته.
د) ویژگی های بارز اخلاقی (با ارائه نمونه رفتاری): بسیار جدی و مهربان و با اراده بود وشوخ طبع بود و در کارهایش همیشه به خدا توکل می کرد.
|
وصیتنامه شهید محمد حسین مقیمی
|
بسم الله الرحمن الرحیم
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِیکُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ (10) تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنفُسِکُمْ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ (11)
سوره مبارکه صف
ای کسانیکه ایمان آورده اید آیا به شما نشان بدهم تجارتی را که برهاند شما را از عذاب دردناک؟ (10) ایمان بیاورید به خدا و رسولش و جهاد کنید در راه خدا با اموال و جانهایتان که این بهتر است برای شما اگر درک کنید
قرآن کریم
سلام علیکم
با سلام به امام زمان (عج) و نایب برحقش امام خمینی و شهدای اسلام و انقلاب و جنگ تحمیلی ، حضور شما پدر و مادر عزیزم سلام عرض می کنم و دست شما را از راه دور می بوسم و امیدوارم که در کارهایتان موفق و پیروز باشید. و مرا حلال کنید. هم اکنون که این نامه را می خوانید من دیگر در بین شما نیستم و از این دنیا جدا شده و بسوی حق پرواز کرده ام. پدرم و مادرم خدا را شکر کنید که اینچنین فرزندی داشته اید و در راه خداوند داده ایدو مبادا کاری کنید که دشمن خوشحال شود. بعد از من لباس سیاه نپوشید و گریه نکنید و صبر کنید که ان الله مع الصابرین و هر گاه خواستید مراسمی بگیرید و بخصوص اگر در تشییع جنازه اگر خواستید کسی را دعوت کنید حتما از کارت تبریک عروسی استفاده کنید و به مردم بگویید که حسین به آرزویش (شهادت) رسید.
و اما تو خواهرم ! همانند زینب کبری باش و ادامه دهنده راه زینب (س) !
به دوستانم بگویید که بعد از من گریه نکنند و صبور باشند و عوض گریه راه مهدی رهنما و امثال او و دیگر شهدا را ادامه دهند و دعا کنید که ان شاءالله خداوند ما را نیز با آنها محشور کند. برادران عزیزم شما را قسم میدهم به خون شهدا که امام را تنها نگذارید و هرگز دست از امام بر ندارید و نگذارید که جبهه ها خالی بماند و سنگر شهدا را خالی نگذارید. و در پشت جبهه سنگر نماز جمعه و مساجد و انجمن های اسلامی را خالی نگذارید.هر کس از من طلبی داشته است بیاید و از خانه بگیرد و هرکسی که بدهکار است بدهکاریش را به جبهه بپردازد.
در خاتمه یادآور میشوم که مبلغ 3000 ریال به فیروز پیرزاده و مبلغ 3000 ریال به خدایاری و مبلغ 20000 ریال به سپاه بدهکارم که برادرم اسداله آنرا به بیت المال بپردازد.
مبلغ 20000 ریال به فقرا بدهید و 40000 ریال دیگر به جبهه کمک کنید وبازهم التماس دعا دارم . برای امام و رزمندگان و مجروحین و مسئولین و شهداو دعا کنید که خداوند این حقیر را نیز با شهدا محشور بفرماید.
خدا نگهدار همگی شما
محمد حسین مقیمی
62/9/1
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی (عج) حتی کنار مهدی (عج) خمینی را نگهدار
والسلام
|
شهید شهرام حافظی
|
شهرام حافظی
آخرین پایه تحصیلی: سوم دبیرستان
آموزشگاه محل تحصیل:
منبع: کتاب رمز و راز جلد 1
|
وصیتنامه شهید حاج میرقاسم میرحسینی
|
بارخدایا یگانگیات و اینکه شریک و همتائی برایت نیست و معبود واقعی هستی شهادت میدهم. بارخدایا به پیامبر خاتمت حضرت محمد (ص) که فرستاده و رسول توست شهادت میدهم. و به اینکه حضرت علی (ع)پیشوا و امام اول شیعیان است . و اینکه قیامت و محشر روز رستاخیز حق است شهادت میدهم . بارخدایا به اینکه نظام جمهوری به رهبری امام عزیز حق است و جنگ عراق علیه ایران به ما تحمیل شده و امروز فرزندان برومند ملت ما ایثارگرانه از تمامیت ارضی، اسلامی، عقیدتی و مکتبی خود دفاع میکنند شهادت میدهم. شاید مشیت حضرت داور بر این باشد که توفیق شهادت پیدا کنم. به هر حال به خداوند و فضل و رحمتش چشم امید دوختهام نه به بضاعت و توشه خویش. خدا گواه است توشهای ندارم. مدتی در جنگ بودم که شاید بهار عمرم محسوب شود و در کنار وارسته ترین فرزندان این امت، قسمتی از عمرم را سپری کردم که نعمت بسیار بزرگی بود، بسیجیان که جز خدا نمیدیدند و جز طریقت خدائی نمیپویند و آن خالصانی که تکیه به حقیقت توحید و معاد و عقاید و اخلاق، اعمال و حالات خود را از آلودگیها شستهاند و جان و اعضاء و جوارح خویش را به نور واقعیت تزئین کردهاند. آن کسانی که به نص کلام مولا علی (ع) دنیا را سه طلاقه کرده اند.
درباره شهید
زندگی نامه شهید میرحسینی
شهید میرقاسم میرحسینی در سال 1342 در روستای صفدرمیربیک در نزدیکی شهر زابل به دنیا آمد.
وی کوچکترین فرزند خانواده حاج مرادعلی میرحسینی بود. میرقاسم تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در روستای جزینک به پایان رساند و برای ادامه تحصیل رهسپار هنرستان کشاورزی شهر زابل شد.
پس اخذ مدرک دیپلم در سال 1360 به عضویت سپاه پاسدارن درآمد و در واحد پذیرش مشغول به خدمت شد و پس از چند ماه کار و تلاش صادقانه و خالصانه برای گذراندن دوره عالی برگذیده شد.
با شروع عملیات بیت المقدس میرحسینی به عنوان معاون یکی از گردانهای عملکننده در این عملیات شرکت کرد. سرانجام پس از آزادسازی و فتح خرمشهر برای دوره آموزش تکمیلی فرماندهی رهسپار تهران شد و پس از فراگیری آموزشهای لازم به تیپ 41 ثارالله (ع) پیوست.
میرقاسم میرحسینی در سال 1361 به عنوان فرمانده گردان شهید مطهری منسوب شد و پس از شرکت در عملیاتهایی چون رمضان و والفجر مقدماتی و با لیاقتی که فرماندهان در او سراغ داشتند او را به عنوان مسئول طرح و عملیات تیپ 41 ثارالله (ع) منسوب کردند.
وی در عملیات والفجر یک از ناحیه کتف و صورت مجروح شد. در سال 1362 سنت حسنه پیامبر (ص) را بجای آورده و ازدواج کرد. این سرباز گمنام امام زمان (عج) در عملیات والفجر 3 سه شبانه روز چشم به هم نگذاشت تا این عملیات را ساماندهی کند.
در عملیات والفجر 4 نیز به همراه رزمندگان اسلام ارتفاعات دره شیلر و پنجوین را با یاری خداوند و رزمندگان اسلام تصرف کردند. وی در عملیات خیبر به عنوان فرمانده تیپ منسوب شدند و در این عملیات در جزیره مجنون پس از دلاوریهای فراوان بر اثر بمباران شیمیایی دچاره مسمومیت گازهای سمی و مجروح شد و به پشت جبهه اعزام و پس از آن به تهران منتقل شد.
سردار میرحسینی هنوز از بند جراحات وارد شده رها نشده بود که به مناطق عملیاتی برگشت و در عملیات میمک شرکت کرد تا اینکه ارتفاعات میمک را فتح نمودند.
در سال 1363 مسئولیت طرح و عملیات لشکر 41 ثارالله (ع) به او واگذار شد. او در عملیات بدر دو باره بر اثر اصابت تیر مستقیم دشمن بعثی از ناحیه پا به شدت زخمی شد.
در سال 1364 به زیارت خانه خدا مشرف شد و در همان سال ایشان به سمت قائم مقامی لشکر 41 ثارالله (ع) معرفی شد. در عملیات والفجر 8 پس از رشادتها و شجاعتهای نیروهای سپاه اسلام شهر فاو آزاد شد.
وی در عملیات کربلای یک که منجر به فتح ارتفاعات قلاویزان شد شرکت داشت و در کربلای 4 که مقدمه کربلای 5 بود خالصانه و شجاعانه جنگید و بعثیهای ظالم را به همراه همرزمان خود از مرزهای کشور بیرون راند.
سرانجام این سردار رشید اسلام در سال 1365 در خاک مقدس شلمچه و در عملیات کربلای 5 پس از ساماندهی نیروها در حین عملیات بر اثر اصابت تیر مستقیم دشمن به ناحیه پیشانی سر به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
|
وصیت نامه شهید علیرضا بنکدار
|
بسمه تعالی
ربنا افرغ علینا صبرا وثبت اقدامنا وانصرنا علی القوم الکافرین
خداوندا در این مبارزه پایداری را بر ما فرو ریز و گامهایمان را استوار ساز و بر گروه کافران پیروزمان گردان.
ما عاشقیم، عاشق صبح، در بلندی معراج زندگی به صخرهها خوردهایم و کف نبودیم تا بمانیم منجلات شویم، ما شیفتیهایم، شیفته رنگی به سرخی گل سرخ، رهسپاریم رهسپار نور تا بوی یاس گیریم ما خواندهایم سرود شهادت را که بسپاریم تن را به گلوله و بگریزیم از زیستن به نابودی دنیا، ما ماندهایم که ببینیم که این لحظهها را که ببینیم چگونه تیر خصم یاران را میگیرد و به هنگام غروب ما را میبرد.
ما روسیه از دنیاییم که نگران نشستهایم. خدای من! فردای قیامت که میان بندگانت داوری میفرمایی مرا به دیدارت شاد گردان، خدای من! چنان کن سرانجام کار من را که در صحرای محشر روی آن داشته باشم که سرفراز آرم و جلال و جبروت تو را بنگرم. خدای من! در آن روز چنان به عفو و بخشش خود امیدوارم گردان که بتوانم دیده به دست جود و کرم تو بدوزم و سر به آستان فضل تو بسپارم.
خدمت پدر و مادر عزیزم و خواهرانم و برادرم و همسر و فرزندانم! همانطور که میدانید هر انسانی سرنوشت خود را با اعمالش انجام میدهد. آینده خود را رقم زده و خود را پیدا میکند. اگر پیرو راه باشیم که به مقصود رسیدهایم وگرنه خویشتن خویش را به وادی برهوت بردهایم. خوشحالم از اینکه خداوند این توفیق را به من داد که در نبرد با کفر شرکت کنم و امید آن دارم که بتوانیم ما نیز چون علی(ع) که در محراب عشق به شهادت رسید در این راه به شهادت برسیم و با خون خود تبلیغی باشیم برای بازماندگان. زیرا که مسئله شهید و شهادت شاهدی است بر واقعیت. امید آن دارم که بازماندگان ما بتوانند این انقلاب الهی را که سرانجام پرچم پرافتخارش بهدست مولایمان حضرت مهدی(عج) است که مهمترین بخش سازنده این انقلاب خون شهیدان است به ثمر برسانند.
پس از شما بازماندگان و تمام دوستانم که در همه جا با من بودید انتظار دارم که با صبر و بردباری الگو باشید و مبلغی باشید که تبلیغ یا جهاد میکند. ای عزیزان! امیدوارم مرا حلال کرده باشید و خواهرانم چون زینب(س) و برادرم چون علی(ع) و همسرم نیز فاطمه(س) گونه باشند.
امید آن دارم که پیکرم بازنگردد، امیدوارم که همچون فرزندان مفقودالاثر مادرم فاطمه(س) باشم که از روی هزاران شهیدی که بی هیچ تشییع جانشان را در راه خداوند و انقلاب فدا کردهاند شرمنده نشوم و میخواهم همچون شهدای گمنام باقی بمانم. در آخر از شما عزیزان خواستارم نگذارید پرچم پرافتخار اسلام بر زمین بماند که منافقان و از خدا بیخبرهای کوردل، بی خبران روزگار بتوانند آزادی ملت ما را سلب کرده و خون آنان را لگدمال نمایند و بر این پرچم ارزش بنهند.
خدایا از تو میخواهم که مرا ببخشی و آمرزیده گردانی و نگذاری از قافله شهادت عقب افتم. امام این قلب امت را سالم و هر کس بر او دشمن روا میدارد نابودش سازی. یاران امام را همچون خامنهایها را حفظ بفرما و این انقلاب را به حکومت امام زمان ملحق نمایی.
از همسر و خواهران و برادرم و عزیزان و دوستان و یاران و بستگان میخواهم که با دوری از وابستگی دنیوی با تلاش در نماز و دعا و نیایش زبان سخن با او را بیاموزید و نگذارید بند اسارت به جانمان بزند. خدایا خطهای ضد ولایت فقیه و هر آن کس را که مخالف حق است نابودش ساز و در آخر آرزو دارم همچون بانوی پاک حضرت فاطمه(س) مفقود الاثر گردم که دست نامحرمان بر من نخورد شاید خداوند پذیرای وجود من گردد.
« اللهی کفی بی عزا، ان اکون لک عبدا، و کفی بیفخر ان تکونلی.»
«خداوندا برای من همین عزت کافیست که بنده تو باشم و همین افتخار مرا بس که پروردگار من باشی.»
والسلام علی من اتبع الهدی
علیرضا بنکدار
درباره شهید
زندگینامه
پاسدار شهید علیرضا بنکدار متولد ۱۳۳۶ است. او که از روزهای نخستین جنگ در جبهههای جنگ تحمیلی حضور داشت در سال ۶۱ به عنوان معاون گردان کمیل در لشگر ۲۷ محمد رسول الله(ص) با فرمانده این گردان یعنی شهید محمود ثابتنیا در عملیات والفجر مقدماتی شرکت کرد. عملیات والفجر مقدماتی عملیاتی بود که قبل از آغاز برای عراق لو رفته بود اما رزمندگان اسلام در جبهه خودی این را نمیدانستند به همین دلیل خیلی زود گردانهای حاضر در عملیات در محاصره قرار گرفتند. گردان کمیل که یکی از این گردانها بود و تمامی رزمندگان آن به جز یک نفر در همان کانال کمیل و میانه عملیات به شهادت رسیدند. علت مقاومت گردان کمیل بعدا اینگونه عنوان شد که برای به عقب کشیدن و حفظ بقیه گردانها تا نفر آخر مقاومت کردند. وقتی در منطقه فکه گردان کمیل در محاصره قرار گرفت، شهید علیرضا بنکدار معاون گردان کمیل، با معدود نیروهایی که سالم مانده بودند، در حالی که از شدت تشنگی لبهای آنها خشک شده بود، با اقتدا به مولایشان اباعبدالله الحسین(ع) به جنگ نابرابر خود با ارتش متجاوز بعث ادامه دادند و پاتکهای متعدد تیپهای زرهی عراق را، در هم کوبیدند و سرانجام مظلومانه در قتلگاه فکه جنوبی به شهادت رسیدند و پیکرهای پاکشان در منطقه باقی ماند.
به دلیل شرایطی که طی عملیات والفجر یک پیش آمد، منطقه فکه تا پایان جنگ میان ما و عراقیها قرار گرفت و بازگرداندن شهدا و مجروحانی که در آنجا و در اثر تشنگی و جراحتهاشان به شهادت رسیدند، میسر نشد. بنا به روایت رزمندگانی که از والفجر مقدماتی وقایعی را بازگو کردهاند، چند روز بعد از اتمام عملیات والفجر مقدماتی و شهادت اعضای گردان کمیل رژیم بعث عراق داخل کانال را پر میکند و شهدا در آن کانال مدفون میشوند. گفته شده گردان کمیل معروف به گردان عاشقان عهدنامه معروفی داشتند که طبق آن قبل از محاصره کانال کمیل تصمیم گرفتند پلاکهایشان را جمع کرده و به پیک گردان بسپارند تا با خود به عقب خط ببرد. و به این ترتیب گمنام شهید شوند. به همین دلیل تعداد معدودی از پیکرهای مطهر شهدای والفجر مقدماتی که در جریان تفحص از کانال کمیل پیدا شد، شناسایی نشده و طبق خواسته خود آنها گمنام معرفی شدند. استخوانهای پیدا شده از پیکرهای شهدا در جریان تفحص دارای آسیب دیدگی شدید بوده که نشان از شکستگی بر اثر تانک و لودر عراقیها برای پر کردن کانال و عبور از روی پیکرها دارد.
شهادت
شهید بنکدار به عنوان معاون گردان کمیل نیز در این محاصره در روز ۲۱ بهمنماه ۱۳۶۱ بر اثر اصابت گلوله خمپاره از ناحیه چپ بدن زخمی شد و بعد از چند ساعت خونریزی در کانال کمیل واقع در فکه به شهادت رسید. برادر کوچکتر معاون گردان کمیل، یعنی محمد بنکدار نیز قبل از او در جبهههای جنگ تحمیلی به شهادت رسید. از پاسدار شهید علیرضا بنکدار دو فرزند به یادگار مانده است.
|
وصیت نامه شهید احمد علی نیری
|
پس از عرض سلام و تحیت به پیشگاه ارواح مقدس انبیا وائمه معصومین(ع) بالاخص حضرت بقیة الله (ارواحنا له الفدا).
شکر پروردگار عالمیان که ما را برانگیخت و ما را لایق دانست و هدایت کرد.
و رسولان متعددی بلاخص رسول اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) را بر ما ارزانی داشت تا بتوانیم ره گشای خوبی در این جهان باشیم در مقابل شیاطین.
خوشا به حال کسانی که شناختند وجود خویشتن را در این دنیا و عمل میکنند به وظایف خود به امید تزکیه نفس و ترفیع درجه و لذت عبادت و خشوع قلب.
قرآن قرآن را فراموش نکنید. بدانید که بهترین وسیله برای نظارت بر اعمالتان قرآن است.
اسلام را در تمام شئوناتش حفظ کنید.
رهبری و ولایت فقیهی که در این زمان از اهم واجبات است یاری کند.
انشاءالله خداوند عزوجل جزای خیر به شما عنایت فرماید!
والسلام علیکم و علی عباد الله الصالحین
درباره شهید
«شهید احمد علی نیری» در تابستان 1345 در روستای آینه ورزان دماوند چشم به جهان گشود. از همان زمان کودکی به حق الناس و نماز اول وقت بسیار حساس بود. در مقابل معصیت و گناه واکنش نشان میداد. همه میدانستند که اگر در مقابل او غیبت کسی را بکنند با آنها برخورد سختی خواهد کرد. او در تاریخ 27 بهمن ماه سال 64 و در سن 19 سالگی طی عملیات والفجر8 به آرزوی دیرینهاش یعنی شهادت رسید. احمدعلی یکی از شاگردان خاص آیت الله حق شناس بود. امروز 27 بهمن ماه سال 93 بیست و نهمین سالگرد شهادت شهید نیری است.
یکی از دوستان شهید از تقوا و سیر و سلوک شهید خاطرهای نقل می کند. این خاطره در کتاب «عارفانه» کاری از «گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی» نقل شده است که در ادامه میآید:
زندگی او مانند یک انسان عادی ادامه داشت، اما اگر مدتی با او رفاقت داشتی، متوجه میشدی که او یکی از بندگان خالص درگاه خداست. یک بار برنامه بسیج تا ساعت سه بامداد ادامه داشت. بعد احمد آهسته به شبستان مسجد رفت و مشغول نماز شب شد. من از دور او را نگاه میکردم. حالت او تغییر کرده بود.گویی خداوند در مقابلش ایستاده و او مانند یک بنده ضعیف مشغول تکلم با پروردگار است. عبادت عاشقانه او بسیار عجیب بود. آنچه که ما از نماز بزرگان شنیده بودیم در وجود احمد آقا میدیدیم. قنوت نماز او طولانی شد آن قدر که برای من سوال ایجاد کرد. یعنی چه شده؟! بعد از نماز به سراغش رفتم و از او پرسیدم: احمد آقا تو قنوت نماز چیزی شده بود؟ احمد همیشه در جوابهایش فکر میکرد. برای همین کمی مکث کرد و گفت: نه چیز خاصی نبود. آنقدر اصرار کردم که مجبور شد حرف بزند: «در قنوت نماز بودم که گویی از فضای مسجد خارج شدم. نمیدانی چه خبر بود! آنچه که از زیباییهای بهشت وعذابهای جهنم گفته شده همه را دیدم! انبیا را دیدم که در کنار هم بودند و...»
یکی از دوستانش که شاهد لحظات قبل از شهادت ایشان در عملیات والفجر8 بود چنین نقل میکند:
در لحظه شهادت ترکشی به پهلوش اصابت کرد. وقتی به زمین افتاد از ما خواست که او را بلند کنیم وقتی روی پاهایش ایستاد رو به سمت کربلا دستش را به سینه نهاد و آخرین کلام را بر زبان جاری کرد«السلام علیک یا ابا عبدالله». احمد علی موقع خاکسپاری با اینکه 6 روز از شهادتش میگذشت ولی دستش هنوز به نشانه ادب بر سینه اش قرار داشت.