راسخون

عاشقان امام حسن (ع).......

ma23hasan کاربر برنزی
|
تعداد پست ها : 828
|
تاریخ عضویت : شهریور 1393 

با عرض سلام وادب

این تاپیک رو بخاطر امام حسن (ع) درست کردم.راستش ایدش رو از تاپیک عاشقان امام رضا گرفتم.در این تاپیک شعر.دلنوشته و هرچیز دیگری که دوست دارید در مورد.مظلوم بقیع بنویسید.

با تشکر فراوان.

            

ma23hasan کاربر برنزی
|
تعداد پست ها : 828
|
تاریخ عضویت : شهریور 1393 

  

 

ای که چون چشمت، ستاره چشم گریانی نداشت

باغ چون تو غنچۀ سر در گریبانی نداشت

آسمان چشم تو از ابر غم لبریز بود

غیر اشک و خون دل، این ابر بارانی نداشت

سینۀ تو، میزبان داغ و درد و رنج بود

این مصیب خانه کم دیدم که مهمانی نداشت

تو همان سردار تنهائی که در قحط  وفا

غم به غیر از سینۀ تو بیت الحزانی نداشت

نی، ز تو آموخت پنهان کردن غم را به دل

گر نمی آموخت از تو، نی نیستانی نداشت

صبر تو شد چلچراغ نهضت سرخ حسین

هیچ کس مانند تو عمر درخشانی نداشت

بعد چندین سال رنج و خوردن خون جگر

زهر پایان داد بر آن غم که پایانی نداشت

تیرهای کینه وقتی بر تن پاکت نشست

چون حسینت هیچ کس حال پریشانی نداشت

روی بال قدسیان تا گلشن فردوس رفت

عاقبت سامان گرفت آن دل که پایانی نداشت

لاله ها همچون «وفائی» گریه کردند از غمت

غنچه ای در باغ هستی لعل خندانی نداشت

ma23hasan کاربر برنزی
|
تعداد پست ها : 828
|
تاریخ عضویت : شهریور 1393 

امام حسن علیه السلام فرمودند:

 
عَجِبْتُ لِمَنْ یَتَفَکَّرُ فى مَأْکُولِه کَیْفَ لا یَتَفَکَّرُ فى مَعْقُولِهِ، فَیُجَنِّبُ بَطْنَهُ ما یُؤْذیهِ وَیُودِعُ صَدْرَهُ ما یُرْدِیهِ؛
 


 

عجب دارم از آنها که به غذاى جسم خود مى اندیشند; امّا به غذاى روح خود نمى اندیشند، خوراک ناراحت کننده از شکم دور مى دارند; امّا قلب خود را با مطالب هلاکت زا آکنده مى کنند.
 
سفینة البحار ماده طعم.
 

شرح حدیث:

همان طور که پیشواى بزرگ ما فرموده مردم معمولا در غذاى جسمانى خود سختگیرند جز در پرتو نور چراغ دست به سفره نمى برند، و جز با چشم باز لقمه بر نمى گیرند، از غذاهاى مشکوک مى پرهیزند، و بعضى هزار گونه نکات بهداشتى را در تغذیه جسم رعایت مى کنند.
امّا در غذاى جان، با چشم بسته، در لابه لاى ظلمت هاى بى خبرى، هرگونه غذاى فکرى مشکوکى را در درون جان خود مى ریزند، گفتار دوستان نامناسب، مطبوعات بدآموز، تبلیغات مشکوک یا مسموم همه را به آسانى مى پذیرند و این جاى بسیار شگفتى است.

منبع: makarem.ir
 
ma23hasan کاربر برنزی
|
تعداد پست ها : 828
|
تاریخ عضویت : شهریور 1393 

امام حسن علیه السّلام فرمودند:

 
 
 
«سزاوار است مسلمان هنگام غذاخوردن دوازده چيز را رعايت نمايد. كه چهارتاى آن واجب (اخلاقى) و چهار امر ديگر آن سنت و سيره اسلامى است و چهارتاى باقى مانده، از آداب محسوب مى گردد. اما چهار امر لازم: 1 ـ شناسايى غذا 2 ـ خشنود بودن بدانچه روزى ات گرديده 3 ـ نام خدا را بر زبان جارى كردن (بسم اللّه گفتن) 4 ـ شكر گزارى در برابر نعمتى كه به تو داده شده. اما چهار موضوعى كه مراعات آن ثواب وسنّت است: 1 ـ وضو گرفتن پيش از شروع به غذا 2 ـ نشستن بر جانب چپ بدن 3 ـ غذا را با سه انگشت بردارد و بخورد. 4 ـ انگشتان خود را بليسد. و چهار امر باقى مانده كه از ادب اسلامى به شمار مى رود: 1 ـ لقمه را از جلو خويش بگيرد 2 ـ لقمه هاى غذا را كوچك بردارد 3 ـ غذا را خوب بجود 4 ـ به صورت ديگران نگاه نكند.»
 
[من لا يحضره الفقيه، ج3، ص227، ح38.]
liasam کاربر نقره ای
|
تعداد پست ها : 1143
|
تاریخ عضویت : آبان 1393 
السلام علیک یا امام حسن(ع)
ma23hasan کاربر برنزی
|
تعداد پست ها : 828
|
تاریخ عضویت : شهریور 1393 

  

برای دریافت تصاویر سه بعدی از قبرستان بقیع به لینک زیر مراجعه کنید

http://www.ashoora.biz/3dtour/baqi.exe


http://www.aviny.com/album/mazhabi/amaken/baghi/page01.aspx

ma23hasan کاربر برنزی
|
تعداد پست ها : 828
|
تاریخ عضویت : شهریور 1393 

امروز چقدر دل تنگم، غصه دارم، دلم هوای مدینه کرده، می شود باز هم به شهر پیغمبر بروم؟ چقدر مدینه برای ما آشناست، وقتی وارد می شوی، احساس می کنی که مدتها در این شهر زندگی کرده ای، هیچ وقت نماز اول را از یاد نمی برم، نماز صبح بود، نماز که تمام شده بود هنوز هم باورم نمی شد که در مدینه النبی هستم، آسمان ، آسمان مدینه، آسمان مدینه بس دیدنی و بس سخن برای گفتن دارد، خدای من، وقتی نام امام مجتبی علیه السلام را می شنوم، چرا ناخوداگاه غربت را احساس می کنم.

زندگی غریبانه، شهادت غریبانه، در منزل غریب، در میان یاران غریب، در نبرد غریب،در صلح غریب، غریبتر از او می شناسی ؟ وقتی زائرانی که از بقیع چیزی نمی دانند، به زیارت ائمه بقیع علیهم السلام می روند، بهت و حیرت آنها را فرا می گیرد، باور ندارند که چهار امام همام در کنار هم چه غریبانه آرامیده اند و حتی یک سایبان هم ندارند، و ناخوداگاه آن را با مشهد مقدس مقایسه می کنند،باورش سخت است، قبول دارم، تازه وقتی آنها را با زور و غلبه از بقیع خارج می کنند و می گویند که زمان زیارت تمام شده، در پله های بازگشت به سر و صورت خود می زنند و این وضع را ناباورانه نمی پذیرند و تازه می فهمند که غربت بقیع یعنی چه ؟

بقیع را باید غربت معنا کنی، بقیع را باید غریبانه معنا کنی، بقیع را وقتی می فهمی که مانند آن پیرمرد آبادانی گریه کنی ... او یکی از زائران بود و با دردی در دل و بغضی در گلو می گفت محل هتل ما به بقیع مشرف است، دیشب بقیع را می دیدم و دنبال قبور ائمه می گشتم تا آنها را مشاهده کنم و زیارتی را از ته دل بخوانم، ولی هر چه دید زدم آنها را پیدا نکردم، چون حتی یک لامپ معمولی هم در بقیع روشن نبود تا بتوانی جایی را تشخیص بدهی، همه اینها را با اشک و آه تعریف می کرد ...

مظلومیت بقیع از روزی شروع شد که مولایمان امام حسن علیه السلام را غریبانه در آن دفن کردند، از آن زمان که پیکر مطهرش را در زمان تشیع تیرباران کردند ...

غریبتر از او می شناسی ؟

ghasem8224 کاربر نقره ای
|
تعداد پست ها : 1025
|
تاریخ عضویت : آذر 1393 

عزادار حریم آل طاها فرود آرید عمود خیمه ها را ســــــرود غم بخوانید زدیده خون فشانید


عمو دیگر زمیدان بر نگردد


سیه بر تن بپوشید دگر آبی ننتوشید


عمو دیگر نیاید


بر آن دستی که حیدر بوسه میزد لب ســـاقی کوثـر بوسه میزد


بر آن چشم و بر آن دست ز هر سو تیر و بنشست


یتیمــان راه صحـرا را بپــویید که شاید دست صقا را بجویید


پدر قدش خمیده عمو درخون تپیده


عمو دیگر نیاید


عمو دیگر زمیدان بر نگردد لب عطشان تفلان تر نگردد


سیه بر تن بپوشید دگر آبی ننوشید


کنار علقمه غم حجله بسته در آنجا مادرم زهرا نشسته


سرت را روی دامن گرفته مادر من


به پا خیز ای امید و یاور من سوی خیمه هجوم آورده دشمن


به یاریم زجا خیز در این دشت بلا خیز


عمو دیگر نیاید


عمو دیگر زمیدان بر نگردد لب عطشان تفلان تر نگردد


سیه بر تن بپوشید دگر آبی ننوشید

ma23hasan کاربر برنزی
|
تعداد پست ها : 828
|
تاریخ عضویت : شهریور 1393 

همه گفتند حسین و جگرم گفت حسن

سینه و دست و سر و چشم ترم گفت حسن

گوشم از بدو تولد به شما عادت کرد

مادرم گفت حسین و پدرم گفت حسن

نامتان را به کنار پدرم گفتم و گفت

ای خدا شکر که پیشم پسرم گفت حسن

بعد از این خوب تر است جای صفاتی مثل

سفره دار و پدر جود و کرم گفت حسن

زائری در وسط صحن غریب الغربا

دید تا گنبد زیبای حرم, گفت حسن...

تا که جارو زدن صحن رضا را دیدم

چشم خیس و مژه ی رفتگرم گفت حسن

قاسمت راهی میدان شد و دیدند همه

خواهری موی پریشان ز حرم گفت حسن

پایه ی نهضت خونین حسین صلح تو بود

آیه ی نهضت خونین حسین صلح تو بود

ma23hasan کاربر برنزی
|
تعداد پست ها : 828
|
تاریخ عضویت : شهریور 1393 

دنیای این اطراف از چندین حرم خالی است

از چار ایوان طلایی دست کم خالی است

قم،کربلا،مشهد،دمشق و سامرا عشقند

در بین اینها جای یک باب الکرم خالی است

من آب و نان سفره های تو بزرگم کرد

من یک گدایم،دست و بالم،کاسه ام خالی است

یک می دهی "صد می ستانی از کریمی،گاه

بازار این عشاق از نرخ و رقم خالی است

اینجا گداها منصب شاهانه ای دارند

اینجا مسیر عاشقی از پیچ و خم خالی است

زائر که باشی روضه هایت فرق خواهد کرد

اینجا چرا از یک ضریح خشک هم خالی است

از هرچه خالی هست این وادی قبول اما

هرگز نگو اینجا چرا از درد و غم خالی است

من کمتر از آنم که آقا شاعرت باشم

اینروزها دور و برت از محتشم خالی است

fatemexry کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 5428
|
تاریخ عضویت : تیر 1393 

بسم الله الرحمن الرحیم

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ رَسُولِ رَبِّ الْعالَمينَ

سلام بر تو اى فرزند پيامبر (خدا) پروردگار جهانيان

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراَّءِ

سلام بر تو اى فرزند اميرمؤ منان سلام بر تو اى فرزند فاطمه زهرا

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حَبيبَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا صِفْوَةَ اللّهِ

سلام بر تو اى حبيب خدا سلام بر تو اى برگزيده خاص خدا

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَمينَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نُورَ اللّهِ

سلام بر تو اى امين (وحى ) خدا سلام بر تو اى حجت خدا سلام بر تو اى نور خدا

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا صِراطَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا بَيانَ حُكْمِ اللّهِ

سلام بر تو اى راه (مستقيم ) خدا سلام بر تو اى بيان (كننده ) حكم خدا

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ناصِرَ دينِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا السَّيِدُ الزَّكِىُّ

سلام بر تو اى ياور دين خدا سلام بر تو اى آقاى پاك (و منزه از هر عيب )

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْبَرُّ الْوَفِىُّ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْقاَّئِمُ الاْمينُ

سلام بر تو اى نيكوكردار وفادار سلام بر تو اى قيام كننده (به امر خدا) و امين

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْعالِمُ بِالتَّأويلِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْهادِى الْمَهْدِىُّ

سلام بر تو اى داناى به تاءويل (قرآن ) سلام بر تو اى راهنماى راه يافته

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الطّاهِرُ الزَّكِىُّ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا التَّقِِیُّ النَّقِىُّ

سلام بر تو اى پاكيزه منزه سلام بر تو اى پرهيزكار پاكدامن

السَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْحَقُّ الْحَقيقُ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الشَّهيدُ الصِّدّيقُ

سلام بر تو اى حق سزاوار بدان سلام بر تو اى شهيد راست گفتار

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِي وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ

سلام بر تو اى ابا محمد حسن بن على و رحمت خدا و بركات او

ghaem72 کاربر نقره ای
|
تعداد پست ها : 541
|
تاریخ عضویت : مرداد 1393 

ای که تویی افضل مخلوقها

اعظمی از تمام معشوقها

تو معنی واقعی کریمی

کریمی و غریبی و رحیمی

به لوح دل تویی که شاه بیتی

رئوفی و کریم اهل بیتی

به هر زبان نام تو جاری شود

گره ز کار عالمی وا شود

اگر جهان حسین را عاشق است

حسین هم فقط تو را عاشق است

به چهره عباس کند دلبری

لیک تو داری نمک دیگری

اگر زبان در آورد قلب من

نیم حسین گوید و نیمی حسن

به این همه جود و کَرَم که داری

به حیرتم چرا حرم نداری

طلایه دار صلح و پاکی تویی

خون جگر چادر خاکی تویی

تو شاخه گل شکسته دیدی

تو باغبان دست بسته دیدی

مرد اگر دیده ز غم تر کند

راز دلش بیان به همسر کند

همسر تو نه راز دار تو بود

باعث صد گره به کار تو بود

مزار تو بسکه غریبانه است

نشان ز غربت تو در خانه است

ghaem72 کاربر نقره ای
|
تعداد پست ها : 541
|
تاریخ عضویت : مرداد 1393 

بیچاره دستی که گدای مجتبی نیست

یا آن سری که خاک پای مجتبی نیست

بر گریه ی زهرا قسم مدیون زهراست

چشمی که گریان عزای مجتبی نیست

وقتی سکوتش این همه محشر بپا کرد

دیگر نیازی به صدای مجتبی نیست

در کربلا هر چند با دقت بگردی

چیزی به جز عشق و صفای مجتبی نیست

کرب و بلا با آن همه داغ و مصیبت

هم پایه ی درد و بلای مجتبی نیست

طوری تمام هستیش وقف حسین شد

انگار قاسم هم برای مجتبی نیست

او جای خود دارد در این دنیا مجال

رزم آوری بچه های مجتبی نیست

یا اهل العالم ما گدای مجتبائیم

ما خاک پای خاک پای مجتبائیم

آیا شده بال و پرت افتاده باشد ؟

در گوشه ای از بسترت افتاده باشد ؟

آیا شده مرد جمل باشی و اما

مانند برگی پیکرت افتاده باشد ؟

آیا شده در لحظه های آخرینت

چشمت به چشم خواهرت افتاده باشد ؟

من شک ندارم که عروس فاطمه نیست

وقتی به جان همسرت افتاده باشد

آیا شده سجاده ات هنگام غارت

دست سپاه و لشگرت افتاده باشد ؟

مظلوم و تنها و غریب عالمین است

گریه کن غمهای این بی کس حسین است

ma23hasan کاربر برنزی
|
تعداد پست ها : 828
|
تاریخ عضویت : شهریور 1393 

ابري شدم به نيت باران شدن فقط

مور آمدم براي سليمان شدن فقط

بايد ز گوشه چشم تو کاري بزرگ خواست

چيزي شبيه حضرت سلمان شدن فقط

بايد به شيعه بودن خود افتخار کرد

راضي نمي شوم به مسلمان شدن فقط

دنياي ديگريست اسيري و بردگي

آن هم به دام زلف کريمان شدن فقط

لا يمکن الافرار ز تير نگاه تو

چاره رسيدن است و قربان شدن فقط

در خانه ي کريم کفايت نمي کند

يک لقمه نان گرفتن و مهمان شدن فقط

اين لطف فاطمه است و عشق است تا ابد

سرمست از نواي حسن جان شدن فقط

فکري براي پر زدن بال من کنيد

من را اسير زلف امام حسن کنيد

آقا شنيده ام جگرت شعله ور شده

بي کس شدي و ناله ي تو بي اثر شده

پيش حسين سرفه نکن آه کم بکش

خون لخته هاي روي لبت بيشتر شده

يک چشم خواهرت به تو يک چشم بین تشت

تشت مقابلت پر خون جگر شده

از ناله هات زينب تو هل کرده است

گويا که باز واقعه ي پشت در شده

اي واي از مصيبت تابوت و دفن تو

واي از هجوم تير و تن و چشم تر شده

مي گفت با حسين اباالفضل وقت دفن

اين تيرها براي تنش دردسر شده

موي سپيد و کوچه و تابوت و زهر و تير

دوران غربت حسن اينگونه سر شده

يک کوچه بود موي حسن را سپيد کرد

يک اتفاق بود که او را شهيد کرد

ma23hasan کاربر برنزی
|
تعداد پست ها : 828
|
تاریخ عضویت : شهریور 1393 

ای مادری ترین پسر فاطمه ، حسن!

ای مجتبی ترین ثمر فاطمه ، حسن !

آن مقتدا که هیچ کَسَش اقتدا نکرد

با اینکه هست تاج سر فاطمه ، حسن!

وقتی که در مدینه غریبش گذاشتند

یعنی شکست بال و پر فاطمه ، حسن!

حتی صدای تو به سپاهت نمی رسید

یعنی شکسته شد کمر فاطمه ، حسن!

روزی که مادر تو به کوچه ز پا فتاد

چشم تو دید درد سر فاطمه ، حسن!

در ناله ها و نافله های شبش کسی

چون تو ندید چشم تر فاطمه ، حسن!

در بین اهل بیت ، خدایی خودت بگو

مثل تو کیست خونجگر فاطمه ، حسن!

چون تو کسی که چادر خاکی ندیده است

ای قامتت عصا به بر فاطمه ، حسن!

سیلی به پیش چشم تو بر مادرت زدند

دیوار بود و زخم سر فاطمه ، حسن!

زهرا اگر که شد سپر مرتضی علی

آری تویی ، تویی سپرِ فاطمه ، حسن!

الحق که از حسین تو هستی غریب تر

این غربت است ، در نظر فاطمه ، حسن!

یک یار هم کنار تو روز وفا نماند

در غربتی تو هم اثر فاطمه ، حسن!

یک عمر خونِ دل ز گلویت به تشت ریخت

ای پاره پارۀ جگر فاطمه ، حسن!