بندبازی روانی میان مدرک بالا و درآمد کم!
|
در این میان بسیاری از دختران موفق در عرصههای علمی هم هستند که علاقه دارند تا متناسب با رشتهٔ تحصیلی شان، در جامعه کاری داشته باشند تا بتوانند از علمشان بهره ببرند. |
|
هر چند که تحصیل علم و دانش مفید بوده و حتی برای دخترخانمها لازم است (چرا که هرچه اطلاعات این قشر بالاتر باشد، میتوانند در تربیت نسل موفقتر باشند)، اما در این میان بسیاری از دختران موفق در عرصههای علمی هم هستند که علاقه دارند تا متناسب با رشتهٔ تحصیلی شان، در جامعه کاری داشته باشند تا بتوانند از علمشان بهره ببرند. اینجاست که مشکل بالاترین پلههای ترقی خودش را نشان میدهد! درست در جایی که دختران فارغ التحصیل با مدارج بالای علمی نمیتوانند شغل مناسبی پیدا کنند و چه بسا گرفتار معضل بیکاری میشوند. آنچه مسلم است، بیشتر دختران فارالتحصیل در مدارج کارشناسی ارشد و دکترا هدف جذب بازار کار شدن در اجتماع را هم دنبال میکنند، حال آنکه بسیاری از مشاغل یا حقوق کمی برای زنان اختصاص میدهند یا به دلیل مشکلات بانوان از قبیل دوران بارداری و شیردهی، نیروی زن جذب نمیکنند. بر همین اساس فارغ التحصیلان بسیاری در جامعه بالای نردبام ترقی ایستادهاند و منتظرند تا یک گزینهٔ کاری مناسب خوشبختی تحصیلی آنان را به اوج خود برساند واین به سادگی میسر نیست.
ساره، دانشجوی دکترای الهیات است. او معتقد است رشتهاش آنقدر خوب بوده که او توانسته مهارت کافی را در پاسخگویی به امور دینی بدست بیاورد، ولی از پیدا کردن شغل مناسب برای خودش حسابی ناامید است. او در باره معضل کار میگوید: متاسفانه رشتهٔ ما در جامعه خیلی دیده نمیشود! شاید به دلیل موازات تحصیل دانشجویان این رشته در دانشگاهها و تحصیل طلاب علوم دینی در حوزهها باشد و اصلا شاید بهتر بود این دو رشته در یک جا ادغام میشد یا در حوزه یا در دانشگاه. آیندهٔ شغلی خوبی در انتظار خودم نمیبینم و نهایتش این است که بتوانم با مدرک دکترا در رشتهام به معلمی بپردازم! هر چند که معلمی شغل خوبی است اما از نظر سطح درآمد چندان خوشایند من که قرار است با مدرک دکترا جذب این حرفه بشوم نیست.
سمیه، مدرک کارشناسی ارشد مهندسی نرم افزار دارد. او دو سال است که مدرک کارشناسی ارشدش را گرفته و در یک دفترخانه رسمی مشغول به کار شده است. او میگوید: قصد داشتم بلافاصله بعد از گرفتن مدرک کارشناسی ارشد در آزمون دکترا شرکت کنم اما شرایط مالی خانوادهام اجازه نداد. در همان سالها ازدواج کردم و دو سال بعد بچه دار شدم و حسابی خیال گرفتن دکترا را از یاد بردم تا اینکه روزهای خانه داری برایم سخت شد و حوصلهام سر میرفت. روزنامه گرفتم و دنبال کار گشتم ولی اکثر ادارهها برای جذب نیرو، فردی را میخواستند که تجربه کاری مرتبط یا لا اقل سابقه کاری داشته باشد. خب فرض بگیرید دانشجویی که بکوب درس خوانده و تا مقطع دکترا پیش رفته است، چطور وقت داشته که کار کند و سابقه کاری مرتبط با رشتهاش آن هم مثلا سابقه کاری ۵سالهٔ مرتبط با رشتهاش داشته باشد؟ برای همین دیدم نمیتوانم به این سادگیها کار پیدا کنم و به اقوام و آشنایان سپردم و یکی از دوستانمان که دفتر خانه ثبت اسناد رسمی داشت من را برای کار آرشیو کارهای ثبتیشان دعوت به همکاری کرد. |