راسخون

"هر روز یک خاطره و وصیتنامه از شهدا"

ria1365 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 7868
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

در بين خطراتي كه ما را تهديد مي كنند هيچ خطري بالاتر از اين نفس نيست كه گاه انسان را به انحراف مي كشاند و خود انسان متوجه نمي شود.

شهیده مریم فرهانیان

ria1365 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 7868
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

من در دوران اسارت دو بار شاهد تعریف عراقیها از امام خمینى‏رحمه الله و رزمندگان ایرانى بودم. روزى یك سرباز عراقى پشت پنجره آمد و گفت: آب مى‏خواهى؟ او به من آب داد و گفت: قدر خودتان را بدانید. سپس صحبت كرد و از ما تعاریف فراوانى نمود. ابتدا گمان بردم كلكى در كار است. او در بین صحبتهایش گفت: خوشا به حال شما! شما سربازانِ آدم بزرگى هستید. (منظورش امام خمینى‏رحمه الله بود) ولى ما خیلى بدبختیم، جزو اشقیا هستیم؛ زیرا در شمار سربازان صدام قرار داریم. این حرف را كه زد، متوجه شدم كلكى در كار نیست؛ چون اگر مى‏خواست حقّه بزند، به صدام توهین نمى‏كرد؛ این جرم بزرگى براى او محسوب مى‏شد.   

ria1365 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 7868
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

يك گوشه هنرستان كتابخانه راه انداخته بود; كتابخانه كه نه! يك جايى كه بشود كتاب رد و بدل كرد، بيشتر هم كتابهاى انقلابى و مذهبى. بعد هم نماز جماعت راه انداخت، گاهى هم بين نمازها حرف مى زد. خبرش بعدِ مدتى به ساواك هم رسيد.   شهید مصطفي رداني پور

ria1365 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 7868
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

اسلام امام، اسلام مهدى«عج» است و اسلام مهدى«عج»، اسلام حق است. حميدرضا صالح پور

ria1365 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 7868
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

اكنون بر ماست كه در حفظ استقلال كشور و زنده نگهداشتن اين نهضت بكوشيم. فردين فتح‌اللهي

ria1365 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 7868
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

یک روز افسر عراقی دستور داد با بلدوزر گودالی بکنند چند اسیر را داخل آن کنند و روی بدنشان تا گردن خاک بریزند و مدتی در آن گودال نگه دارند. اسرا به خاطر این کارش بهش لقب سروان بلدوزر دادند. یک روز موقع آمار آمد وشروع کرد به تهدید، حاج آقای ابوترابی توی صف نبود و ما همه نگران بودیم که با لباس خیس از حمام بیرون آمد. سروان از نگهبان پرسید: این کیه؟ گفت: ابوترابیه، شیخ اسرا همه فکر می کردیم الان که حاج آقا برسد افسر به او توهین می کند، با غضب به حاج آقا نگاه می کرد . وقتی حاج آقا نزدیکش رسید چند جمله به عربی با او حرف زد. جاذبه کلامش طوری بود که آن افسر خشن را تحت تاثیر قرار داد. در اوج ناباوری همه برگشت و به ما گفت: همگی نظم را از این شیخ یاد بگیرید. بعد به درجه دار تحت امرش گفت: هرچه ابوترابی بگوید انگار من گفتم، از او حرف شنوی داشته باش.   حجت الاسلام سيد علي اكبر ابوترابي

ria1365 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 7868
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

اگر اعمالتان خوب باشد، عاقبت شما هم خوب خواهد شد. پس به ياد خدا باشيد.

عباسعلى آورجه

ria1365 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 7868
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

سه شبانه روز در منطقه عمومی سومار سرگردان بودیم . از هر طرف که می رفتیم ، می خوردیم به نیروهای دشمن . چون نمی خواستیم درگیر شویم ، خودمان را مخفی می کردیم . در این مدت سختی زیاد کشیدیم ، ولی سخت ترین چیز دیدن جنازه شهدا و مجروحین بود . در این میان چند بار به چشم خودمان دیدیم که عراقی ها با کمک لودر و بولدورزر گودال بزرگی می کندند و همه جنازه ها را می ریختند داخلش و رویشان خروارها خاک می ریختند و خیلی سخت بود که شاهد زنده به گور شدن بچه های مجروح هم باشیم .

  به ياد شهداي زنده به گور شده  منبع : برگرفته ازپايگاه منبرك 

ria1365 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 7868
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

 اخوى; بيا يه دستى به چراغاى ماشين بزن. - شرمنده، كار دارم. دستم بنده. برو فردا بيا. - بايد همين امشب برم خط. بى چراغ كه نمى شه. - ميبينى كه، دارم لباس هام رو مى شورم. الآنم كه ديگه هوا داره تاريك ميشه. برو فردا بيا، مخلصتم هستم، خودم درستش مى كنم. - اصلاً من لباس هاى تو رو مى شورم. تو هم چراغ ماشين من رو درست كن. هرچقدر بهش گفت «آقامهدى! به خدا شرمندم. ببخشيد. نمى خواد بشورى.» گفتم «ما با هم قرارداد بستيم. برو سرِ كارِت بذار منم كارم رو بكنم.»

  شهید مهدی باکری

ria1365 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 7868
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

اگر انس با قرآن در شما نبود، قرآن سرمشق ما قرار نمى‏گرفت. محمدحسن ابوالبشرى

ria1365 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 7868
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

 اگر انسان شناخت که خود در جبهه حق است پس دشمن او باطل است ، حالا بايد شناخت که باطل در چه چهره اي و چه قيافه اي ظاهر مي گردد. عليمردان موحد

ria1365 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 7868
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

حاج آقا اوصانلو قبل از عملیات كربلای 4 به بچه‌ها گفت: «اگر كسی از برادران در بین راه زخمی شد، در صورت امكان، خودش برگردد. دیگران نباید معطل او بشوند. اگر نتوانست برگردد یا پا به پای دیگران جلو برود، یا بدون كوچك‌ترین صدایی، طناب را رها كرده و شهادتین بگوید و زیر آب برود. چون اگر داد و بیداد كند، عملیات لو رفته، همه قتل عام می‌شوند.‌» نزدیك ساعت 9، دستور حركت صادر شد. بچه‌ها یكی‌یكی وارد آب شدند؛ ولی هنوز چیزی از ساحل دور نشده بودند كه دشمن، ما را زیر آتش گرفت. عملیات لو رفته بود و عراق به شدت مواضع ما را می‌كوبید. تعدادی در جا شهید شدند و تعدادی مثل حسن حبیبی، رضا بیگدلی كه در ابتدا زخمی شده بودند، طناب را رها كرده، زیر آب رفتند. آنها واقعاً مظلومانه شهید شدند.   شهداي مظلوم كربلاي 4
منبع : قطعه‌اي از بهشت، ص7.

ria1365 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 7868
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

 اگر حتي ميليونها نفر از دست بروند ولي آزادي در اين كشور وجود داشته باشد بهتر است كه زير بار استعمار كشوري نباشند. مسعود يوسفي‌آورزمان

ria1365 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 7868
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

 اگر حتي جوانها و چند نفر از بزرگترهای فامیل را برای تفریح می برد کرج. جوانها در مینی بوس شروع کردند به همخوانی؛ شعر هم شعر معروف طاغوتی آن زمان ! صدای پیرمردها در آمده بود که : خجالت بکشید، به جای این مزخرفات ، قرآن بخوانید. صدای رجایی همه را ساکت کرد: تلاش و جنبش و پرتو امید سرای جاودان می دهد نوید به راه زندگی با صفا و مهر به درگاه خدا میتوان رسید... شعر حماسی جوانها را به وجد آورده بود. همه همراه رجایی همخوانی می کردند. زبان جوانها را خوب بلد بود  شهید محمدعلی رجایی

منبع : منبع: کتاب « خدا که هست » نوشته مجید تولایی ميليونها نفر از دست بروند ولي آزادي در اين كشور وجود داشته باشد بهتر است كه زير بار استعمار كشوري نباشند. مسعود يوسفي‌آورزمان

ria1365 کاربر طلایی1
|
تعداد پست ها : 7868
|
تاریخ عضویت : مرداد 1389 

 اگر در پیروزی‌ ها خودمان را دخیل بدانیم این حجاب است برای ما، این شاید انكار خداست. حاج حسین خرازی