"هر روز یک خاطره و وصیتنامه از شهدا"
همیشه در صحنه باشید و آگاهانه جریانات را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهید . شهید سید رسول میرلوحی
چند روز به عملیات مانده بود . هر شب ساعت دوازده که می شد، من را می برد پشت دپو ، زیر نور فانوس ، توی گودال می نشاند. می گفت « بشین انجا ، زیارت عاشورا بخون ، روضه ی امام حسین بخون» . من می خواند م و مصطفی گریه می کرد. انگار یک مجلس بزرگ ، یک واعظ حسابی ، مصطفی هم از گریه کن ها ، زار زار گریه می کرد. شهید مصطفی ردانی پور
سه تا تیپ درست کرده بود؛کربلا امام حسین ،عاشورا و چند گردان مستقل. پشت بی سیم به رمز می گفت « کربلا ! امام حسین اومد؟ عاشورا ! امام حسین تنها است. » برای جا به جایی نیروها از منطقه ی آهودشت به گرم دشت می گفت « آهو ها رو بفرستین اون جاییکه هواش گرمه .» نیروی کارکشته که می خواست می گفت «کنسرو پخته بفرستین ، نه خام .» شهید حسن باقری
خدایا مرا ببخش و از تقصیرات و گناهانم بگذر . بگذار عاشقانه شهید شوم و عاشقانه پای در وادی عشق بنهم. شهید غلامحسین طالبی
وصيتنامه سردار بدر شهيد مهدي باکري
عزيزانم! اگر شبانهروز شكرگزار خدا باشيم كه نعمت اسلام و امام را به بما عنايت فرموده، باز هم كم است. آگاه باشيم كه صدق نيت و خلوص در عمل، تنها چارهساز ماست. ...بدانيد اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست.
... هميشه به ياد خدا باشيد و فرامين خدا را عمل كنيد. پشتيبان و از ته قلب مقلد امام باشيد. اهميت زياد به دعاها و مجالس ياد اباعبدالله (ع) و شهدا بدهيد كه راه سعادت و توشه آخرت است. همواره تربيت حسيني و زينبي بيابيد و رسالت آنها را رسالت خود بدانيد. و فرزندان خود را نيز همانگونه تربيت كنيد كه سربازاني با ايمان و عاشق شهادت و علمداراني صالح و وارث حضرت ابوالفضل (ع) براي اسلام بار بيايند.
تقوا، تقوا اساس كار است .اگر تقوا نباشد اكثر عبادات به خاطر غير خدا مي شود
شهيد سيد عباس جولايي
شهید مهدی باكری، معتقد بود كه نیروهای تخریب، خالص و مخلص هستند و بدون ریا كار میكنند. داخل مسجد كه میشد، بدون آنكه بداند چه كسی پیش نماز است، اقتدا میكرد. ما به ایشان میگفتیم: خودتان بروید جلو و نماز بخوانید؛ ولی نمیپذیرفت. یك روز منتظر شدیم تا بیاید؛ ولی ایشان دیر آمد. یكی از برادران به عنوان امام جماعت نماز خواند. بعد از نماز متوجه شدیم كه آقا مهدی به ایشان اقتدا كرده است. بعد از پایان نماز، به آرامی بلند شد و خواست بیرون رود كه از او پرسیدیم: چرا خودتان پیش نماز نمیشوید؟ یك روز با اصرار ایشان را به مسجد آوردیم و تأكید كردیم حتماً باید برود جلو نماز بخواند. شهید جوادی از آقا مهدی تقاضا كرد جلو برود و نماز را شروع كند. او گفت: شما از من ارجح هستید. ما باید به شما اقتدا كنیم. آقا مهدی گفت: من به نیروهای تخریب ایمان دارم؛ چرا كه اینها میروند و خود را فدا میكنند و خالص و مخلص هستند و بدون ریا كار میكنند
شهید مهدي باكري
از خداوند سبحان خواستهام كه نه اسير شوم نه معلول بلكه تمامي پيكرم را خالق منان از من پذيرا باشد و اگر شهادت را نصيبم نمود در صف اول معركه شهيد شوم.
اميرسياوش مطلع
نزديك عمليات بود. مى دانستم دختردار شده. يك روز ديدم سرِ پاكت نامه از جيبش زده بيرون. گفتم «اين چيه؟» گفت «عكس دخترمه.» گفتم «بده ببينمش.» گفت «خودم هنوز نديده مش.» گفتم «چرا؟» گفت «الآن موقع عملياته. مى ترسم مهرِ پدر و فرزندى كار دستم بده. باشه بعد.»
شهید مهدی زین الدین
براي اسلام و انقلاب تبليغات زيادي بكنيد تا نداي اسلام و اسلام طلبي به اقصي نقاط جهان برسد در اشاعه و گسترش فرهنگ اسلامي تلاش لازم را بنماييد و از هيچ كوششي دريغ نكنيد هميشه گوش به فرمان امام امت و مسئولين كشور باشيد.
شهيد اكبر چاجي
نیمههای شب نزدیك كرمان رسیدیم و رفتیم داخل یك پمپ بنزین. مسئول آنجا جلو آمده، گفت: فقط در مقابل كوپن بنزین میدهیم. راننده برای اینكه بنزین بگیریم، پایین رفت و با شلوغ بازی گفت: مجروح داریم؛ زود باش!... میر حسینی كه خوابیده بود، یك دفعه از جا بلند شد. مسئول پمپ بنزین گفت: فعلاً پانزده لیتر بنزین میدهم تا به جایگاه بعدی برسید. به ازای بنزینی كه میفروشیم، باید كوپن تحویل دهیم. میر حسینی پرسید: چی شده؟ راننده گفت: چیزی نیست حاجی! بگیر بخواب! من جریان را كه تعریف كردم، میر حسینی در حالی كه به راننده میگفت: ""تو دروغ میگویی. "" از ماشین پیاده شد. نمیدانم چرا آن طور میلرزید. به مسئول پمپ بنزین گفت: آقا! ایشان دروغ گفته، من معذرت میخواهم. ما مجروح نداریم. هرچه مقررات باشد، همان را انجام میدهیم. مجبور شدیم شب را همانجا بمانیم. صبح بعد از صبحانه از مسئول پمپ بنزین پرسیدم: آیا راهی دارد ما بنزین بزنیم؟ گفت: به فرمانداری بروید؛ با نامه فرمانداری میشود بنزین گرفت...
شهید مير حسيني
بخشی از وصیتنامه سردار شهید حاج عبدالحسین برونسی
من با چشم باز این را پیموده ام و ثابت قدم مانده ام؛ امیدوارم این قدمهایی که در راه خدا برداشته ام، خداوند آنها را قبول درگاه خودش قرار دهد و ما را از آتش جهنم نجات دهد.
فرزندانم، خوب به قرآن گوش کنید و این کتاب آسمانی را سرمشق زندگیتان قرار بدهید. باید از قرآن استمداد کنید و باید از قرآن مدد بگیرید و متوسل به امام زمان(عج) باشید. همیشه آیات قرآن را زمزمه کنید تا شیطان به شما رسوخ پنهانی نکند.
ای مردم نادان، ای مردمی که شهادت برای شما جا نیفتاده است در اجتماع پیشرو باید در باره شهیدان کلمه اموات از زبانها و از اندیشه ها ساقط شود و حیات آنان با شکوه تجلی نماید«وبل احیاء عند ربهم یرزقون». فرماندهی برای من لطف نیست، گفتند این یک تکلیف شرعی است، باید قبول بکنید و من براساس«اطیعو الله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم» قبول کردم. مسلما در راه امر به معروف و نهی از منکر از مردم نادان زیان خواهید دید، تحمل کنید و بر عزم راسختان پایدار باشید.
در بخشی از وصیتنامه شهید علیمددی آمده است: من این راه را آگاهانه انتخاب کردم و انشاءالله خداوند تبارک و تعالی مرا بپذیرد و مرا در زمره پویندگان راهش جای دهد.