مبحث 81 طرح صالحین: «میلاد با سعادت حضرت محمد(ص) و امام جعفر صادق(ع) و هفته وحدت»
بنام خدا
جامعه ایرانی اگرچه جامعه ای با اکثریت مسلمان شیعه است، اما هموطنان سنی نیز در آن زندگی می کنند و بخش عمده ای از جمعیت استانهای مرزی چون سیستان و بلوچستان و یا کردستان را تشکیل می دهند. در طی قرنهای اخیر این تقاوت مذهبی باعث نشده وقایعی مانند جنگهای فرقه ای و مذهبی مانند جنگهای صد ساله اروپا که ریشه مذهبی در تضاد کاتولیکها و پروتستانها داشت، اساس جامعه جامعه ایران را تهدید کند. البته در یکی دو قرن اخیر استعمارگران انگلیسی برای ایجاد سلطه سیاسی خود در کشور با تکیه بر سیاست تفرقه بیانداز و حکومت کن کوشیدند زمینه های تضادهای فرقه ای را در ایران به صورت خاص و جهان اسلام به صورت عام روشن کنند که به توفیقاتی مقطعی هم رسیدند. فتنه وهابیت یکی از مهم ترین پیروزی های جبهه استعمار درایجاد تفرقه میان مذاهب اسلامی بود.اما در مقابل این وسوسه ها و سیاستهای تفرقه انگیز جریان عمومی جهان اسلام رویکردی وحدت گرا در سطح برخی نخبگان از قرن گذشته پیدا کرد که به آن اشاره می شود.
مبنای قرآنی وحدت:
«واعتصموا بحبل الله جمیعا ولاتفرقوا» همگى به حبل و رشته خداوندى چنگ بزنید و پراكنده نگردید.
این آیه کریمه بهترین مبنای قرآنی بر اطرح مقوله وحدت است.
بعد از رحلت پیامبر عظیم الشان اسلام اوصیاى معصوم او كوشیدند تا آن وحدت و یكپارچگى را حفظ كنند و آنان از حقوق شخصى خویش چشم پوشیدند و در طول تاریخ، دانشمندان مصلح و همه تلاشگران راستین انسانیت، هم خودشان از عوامل اختلاف و تجزیه گریختند و از دامن زدن به آتش خصومت بین مسلمانان، بركنار زیستند و هم دیگران را به اتحاد و تفاهم فراخواندند.
سید جمال الدین اسد آبادی و آغاز اندیشه وحدت اسلامی:
از اولین متفکرانی که به مقوله وحدت اسلامی اشاره کرد مرحوم سید جمال الدین اسدآبادی مصلح بزرگ جهان اسلام بود.با نگاه به درونی که سید به این مساله داشت برای اتحاد به اسلام اصیل روی آورد و احیاء حس عصبیت دینی را جایگزین نظام سیاسی واحد نمود از این رو وحدت خدا، کتاب و رسول را که کلیه مسلمانان بر آن اتفاق داشتند سنگ بنای اتحاد اسلامی قرار داد. این گفته زیر تا حدود زیادی منظور سید از اتحاد و وحدت سیاسی و دینی را روشن می سازد؛ «منظور من این نیست که فرمانروای تمام امور یک شخص باشد، چراکه ممکن است چنین کاری دشوار باشد، اما امید آن دارم فرمانروای تمامی مسلمانان قرآن باشد، و محور وحدت شان دین و هر زمامداری در حد توان خود به حفظ و حراست دیگری اهتمام ورزد، به خاطر اینکه بقا و فنایشان به هم بستگی دارد.
اقبال و میراث مشترک معنوی
علامه اقبال لاهوری متفکر بزرگ مسلمان شبه قاره هند از منادیان وحدت اسلامی بود.وحدت جهان اسلام، یکی از موضوع های اصلی و اساسی تفکر علامه اقبال لاهوری بود. به نظر این شاعر بزرگ، مسلمانانْ یک ملت اند و وحدت جهان اسلام، به هیچ ملت خاص و کشور خاصی محدود نمی شود. میراث مشترک معنوی و فرهنگی جهان اسلام، مایه افتخار مسلمانان است. او معتقد بود که این میراث عظیم، تفکیک پذیر نیست؛ یعنی مسلمانان جهان مانند خانواده ای بزرگ بوده و در شادمانی ها و رنج های یکدیگر شریک و سهیم باشند. از این رو، او آن ها را به شبنم یک صبح خندان تشبیه می کند و می سراید:
از حجاز وچین و ایرانیم ما شبنم یک صبح خندانیم ما
بنام خدا
دلایل نامگذاری فقه شیعه بنام فقه جعفری:
امام جعفر صادق(ع)، ششمین امام شیعیان می باشند. پدر ایشان امام محمد باقر(ع) و مادرشان "أم فروة" است. آن حضرت در 17 ربیع الاول 83 هجری قمری در مدینه دیده به جهان گشودند. ایشان توسط منصور دوانیقی، خلیفه عباسی مسموم شد، و در 25 شوال 148 هجری قمری در سن 65 سالگی در مدینه درگذشت. محل دفن آن حضرت در بقیع است. حضرت صادق 7 پسر و 3 دختر داشت که عبارتند از: موسی کاظم(ع)، اسماعیل، عبدالله، محمد دیباج، اسحاق، علی عریضی، عباس، أم فروة، اسماء و فاطمه.
از زمامداران معاصر روزگار آن حضرت می توان به:
1. هشام بن عبدالملک(125- 114)
2. ولید بن یزید بن عبدالملک(126- 125)
3. یزید بن ولید بن عبدالملک(126)
4. ابراهیم بن ولید بن عبدالملک(2 ماه و 10 روز از سال 126)
5. مروان بن محمد معروف به مروان حمار(132- 126)
6. ابوالعباس عبدالله بن محمد(137- 132)
7. ابوجعفر منصور دوانیقی عباسی(148- 137)
اشاره کرد.
همانطور که می بینید در زمان ایشان خلافت بنی امیه منقرض شد، و خلافت بنی العباس جایگزین شد.
مذهب جعفری همان مذهب تشیع است و به دو علت به نام مذهب جعفری معروف شده است:
یکی این که در نیمه اول قرن دوم هجری دوره شکل گیری مذاهب اسلامی بوده است. در همین دوره است که مذاهب فقهی حنفی، شافعی، مالکی و حنبلی در همین دوره شکل رسمی به خود گرفت. طبیعی بود که در همین دوره مذهب فقهی شیعه هم در مقابل این مذاهب شک رسمی تری به خود بگیرد. اساسا تشخصات با وجود مخالف، جدیت و وضوح بیشتری به خود می گیرد. البته تشخص مذهب جعفری بیشتری صبغه فقهی داشته تا صبغه کلامی، که تشخص کلامی شیعه از زمان پیامبر شکل گرفته و کاملا رسمیت داشت.
علت دیگر این که نام امام جعفر صادق(ع) بر تارک این مذهب فقهی درخشید این است که در زمان حیات این امام بزرگوار فقه شیعه تبیین روشن تری یافت. علت این امر هم نهضت علمی ای بود که ایشان در فترت زوال حکومت بنی امیه و آغاز استقرار بنی عباس فرصت انجام آن را یافتند. این فرصت باعث شد تراث فقهی شیعه مشحون از روایات روشنگر امام صادق(ع) باشد.
پس این مذهب اختصاصی به امام صادق ندارد، و شأن انحصاری این امام آن است که ایشان فرصت تبیین فقه اهل بیت را پیدا کنند، و مذهب فقهی شیعه در دوره ایشان رسمیت بیشتری یافت.
تا رســـــول آمد به دنیا نور آدم را گرفت
شادی وشور و شعف اقصی عالم را گرفت
دستهــــــا ی ناکسان شـــد بسته و آدم رها
آبها جاری شد وعشق منشع زمزم گرفت
فی البداهه: منصور مقدم 14/10/1393
بنام خدا
دلایل نامگذاری فقه شیه بنام فقه شیعه جعفری:
مذهب جعفری همان مذهب شیعه اثنی عشری (دوازده امامی) است. سبب نامیده شدن این مذهب به مذهب جعفری آن است که:
پس از فشارهای شدید بنی امیه، بر اثر قیام ها و انقلاب هایی که در عهد امامت امام صادق علیه السلام در کشورهای اسلامی بر علیه بنی امیه بر پا شده بود و جنگ های خونینی که در نهایت منجر به سقوط خلافت بنی امیه و آغاز حکومت عباسیان گردید، و نیز زمینه خوبی که امام باقر علیه السلام با نشر حقایق و معارف اسلامی مهیا کرده بود، برای امام صادق علیه السلام امکانات و محیط مناسب تری برای نشر تعالیم دینی پیدا شد.
آن حضرت تا اواخر زمان امامت خود که مصادف با آخر خلافت بنی امیه و اول خلافت بنی عباس بود از فرصت استفاده نمود و به نشر تعالیم دینی پرداخت و شخصیت های علمی بسیاری در فنون مختلف عقلی و نقلی مانند زراره، محمد بن مسلم، هشام بن حکم، جابر بن حیان و... پرورش داد.
در حوزه علمی ایشان، چهار هزار نفر محدث و دانشمند شرکت می کردند که عده ای از بزرگان و رجال علمی اهل سنت نیز مانند ابو حنیفه، مالک بن انس، قاضی سکونی، قاضی ابوالبختری و... افتخار شاگردی آن حضرت را پیدا کردند. از این رو، امور ذیل را منشأ این نامگذاری باید دانست:
1- مجال و زمینه مناسبی که سبب شد مجموعه عظیمی از معارف و تعالیم و احکام دینی در حوزه علمی امام صادق علیه السلام تبیین شود.
2- چهره شاخص و سرشناس و شناخته شده حضرت در میان تمام فرق و گروه های مسلمان.
3- با توجه به این که برخی از رؤسای مذاهب چهارگانه اهل سنت، شاگرد امام صادق علیه السلام و برخی شاگرد شاگردان آن حضرت بوده اند، پیروی شیعه از فقه و مذهب اهل بیت با نام "جعفری" نامی شناخته شده و معتبرنزد پیروان مذاهب اربعه بوده است.
4- عنوان "مذهب جعفری"، شیعیان پیرو مکتب فقهی اهل بیت را از شیعه زیدیه و اسماعیلیه و ... که از فقه اهل بیت پیروی نمی کنند جدا می سازد.
بهداشت دهان و دندان از عوامل مهم تأمین سلامتی است. توجه به این نکته بهداشتی دستور خداوند است; چنان که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: آن قدر از سوی پروردگار به مسواک دستور یافتم که ترسیدم بر من واجب شود.
پیامبر اکرم به مسواک اهمیت ویژه می داد، پیوسته دندان های مبارکش پاک و سفید بود، دوستان خود را هم به مسواک کردن تأکید می کرد. ایشان همیشه پیش از خواب مسواک می زد. هرگاه می خوابید مسواک را بالای سر خود می گذاشت، و وقتی از خواب بیدار می شد، ابتدا مسواک می زد.
رسول صل الله علیه و آله و سلم می فرمود: «اگر بر امّتم دشوار نبود، آنان را امر می کردم که در هر نماز، مسواک بزنند. آن حضرت درباره آثار و پیامدهای این کار بهداشتی می فرمود: مسواک، هم دهان را پاکیزه می کند، و هم سبب رضایت پروردگار است، و از سنّت های مؤکدی است که خداوند قرار داده.
مجله معرفت » بهمن 1385 - شماره 110، نویسنده : فاضلی، خادم حسین
بنام خدا
خلاصه ای از زنگینامه پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفی (ص):
نام : محمد(ص)
در تورات و برخى كتب آسمانى «احمد» ناميده شده است. آمنه، دختر وهب، مادر حضرت محمد (ص) پيش از نامگذارىِ فرزندش توسط عبدالمطلب به محمّد، وى را «احمد» ناميده بود.
كنيه: ابوالقاسم و ابوابراهيم.
القاب: رسول اللّه، نبى اللّه، مصطفى، محمود، امين، امّى، خاتم، مزّمل، مدّثر، نذير، بشير، مبين، كريم، نور، رحمت، نعمت، شاهد، مبشّر، منذر، مذكّر، يس، طه و... .
منصب: آخرين پيامبر الهى، بنيانگذار حكومت اسلامى و نخستين معصوم در دين مبين اسلام.
تاريخ ولادت: روز جمعه، هفدهم ربيع الاول عام الفيل برابر با سال 570 ميلادى (به روايت شيعه). بيشتر علماى اهل سنّت تولد آن حضرت را روز دوشنبه دوازدهم ربيع الاول آن سال دانستهاند.
عام الفيل، همان سالى است كه ابرهه، با چندين هزار مرد جنگى از يمن به مكه يورش آورد تا خانه خدا (كعبه) را ويران سازد و همگان را به مذهب مسيحيت وادار سازد؛ اما او و سپاهيانش در مكه با تهاجم پرندگانى به نام ابابيل مواجه شده، به هلاكت رسيدند و به اهداف شوم خويش نايل نيامدند. آنان چون سوار بر فيل بودند، آن سال به سال فيل (عام الفيل) معروف گشت.
محل تولد: مكه معظمه، در سرزمين حجاز (عربستان سعودى كنونى).
نسب پدرى: عبدالله بن عبدالمطلب (شيبة الحمد) بن هاشم (عمرو) بن عبدمناف بن قصّى بن كلاب بن مرّة بن كعب بن لوىّ بن غالب بن فهر بن مالك بن نضر (قريش) بن كنانة بن خزيمة بن مدركة بن الياس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان.
از پيامبر اسلام(ص) روايت شده است كه هرگاه نسب من به عدنان رسيد، همان جا نگاه داريد و از آن بالاتر نرويد. اما در كتابهاى تاريخى، نسب آن حضرت تا حضرت آدم(ع) ثبت و ضبط شده است كه فاصله بين عدنان تا حضرت اسماعيل، فرزند ابراهيم خليل الرحمن(ع) به هفت پشت مىرسد.
مادر: آمنه، دختر وهب بن عبد مناف.
اين بانوى جليل القدر، در طهارت و تقوا در ميان بانوان قريشى، كمنظير و سرآمد همگان بود. وى پس از تولد حضرت محمّد(ص) دو سال و چهارماه و به روايتى شش سال زندگى كرد و سرانجام، در راه بازگشت از سفرى كه به همراه تنها فرزندش، حضرت محمّد(ص) و خادمهاش، ام ايمن جهت ديدار با اقوام خويش عازم يثرب (مدينه) شده بود، در مكانى به نام «ابواء» بدرود حيات گفت و در همان جا مدفون گشت.
و چون عبدالله، پدر حضرت محمد(ص) دو ماه (و به روايتى هفت ماه) پيش از ولادت فرزندش از دنيا رفته بود، كفالت آن حضرت را جدش، عبدالمطلب به عهده گرفت. نخست وى را به ثويبه (آزاد شده ابولهب) سپرد تا وى را شير دهد و از او نگهدارى كند؛ اما پس از مدتى وى را به حليمه، دختر عبدالله بن حارث سعديه واگذار كرد. حليمه گرچه دايه آن حضرت بود، اما به مدت پنج سال براى وى مادرى كرد.
مدت رسالت و زمامدارى: از 27 رجب سال چهلم عام الفيل (610 ميلادى)، كه در سن چهل سالگى به رسالت مبعوث شده بود، تا 28 صفر سال يازدهم هجرى، كه رحلت فرمود، به مدت 23 سال عهدهدار امر رسالت و نبوت بود. آن حضرت علاوه بر رسالت، به مدت ده سال امر زعامت و زمامدارى مسلمانان را پس از مهاجرت به مدينه طيبه بر عهده داشت.
تاريخ و سبب رحلت: دوشنبه 28 صفر، بنا به روايت بيشتر علماى شيعه و دوازدهم ربيع الاول بنا به قول اكثر علماى اهل سنّت، در سال يازدهم هجرى، در سن 63 سالگى، در مدينه بر اثر زهرى كه زنى يهودى به نام زينب در جريان نبرد خيبر به آن حضرت خورانيده بود. معروف است كه پيامبر اسلام(ص) در بيمارىِ وفاتش مىفرمود: اين بيمارى از آثار غذاى مسمومى است كه آن زن يهودى پس از فتح خيبر براى من آورده بود.
محل دفن: مدينه مشرفه، در سرزمين حجاز (عربستان سعودى كنونى) در همان خانهاى كه وفات يافته بود. هم اكنون مرقد مطهر آن حضرت، در مسجد النبى قرار دارد.
ولادت حضرت محمد مصطفی(ص) و امام جعفر صادق(ع)
ولادت حضرت محمد مصطفی(ص) و امام جعفر صادق(ع)
تولد نور
حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله در عام الفیل ( سال 570 میلادی ) در ماه ربیع الاول دیده به جهان گشود.مورخان شیعه، ولادت پیامبر اکرم را در صبح جمعهی هفدهم ربیع الاول و اکثر علمای اهل سنت، در روز دوازدهم همان ماه میدانند.
امام صادق(ع) به نقل از سلمان فارسى فرمود:
پيامبر اكرم(ص)فرمود: خداوند متعال مرا از درخشندگى نور خودش آفريد نيز امام صادق(ع) فرمود: خداوند متعال خطاب به رسول اكرم(ص)فرمود: «اى محمد! قبل از اين كه آسمانها، زمين، عرش و دريا راخلق كنم. نور تو و على را آفريدم...».
ثقه الاسلام كلينى(ره) مى نويسد: امام صادق(ع) فرمود:
«هنگام ولادت حضرت رسول اكرم(ص) فاطمه بنت اسد نزد آمنه (مادر گرامى پيامبر)بود. يكى از آن دو به ديگرى گفت: آيا مىبينى آنچه را منمىبينم؟ديگرى گفت: چه مىبينى؟ او گفت: اين نور ساطع كه ما بين مشرق ومغرب را فرا گرفته است! در همين حال، ابوطالب(ع) وارد شد و به آنها گفت:
چرا در شگفتيد؟ فاطمه بنت اسد ماجرا را به گفت. ابوطالب به اوگفت: مىخواهى بشارتى به تو بدهم؟ او گفت: آرى. ابو طالب گفت:از تو فرزندى به وجود خواهد آمد كه وصى اين نوزاد، خواهد بود
سیمای محمد(ص)
امام جعفر صادق(ع) فرمود: امام حسن(ع) از دائىاش، «هند بن ابىهاله» كه در توصيف چهره پيامبر(ص) مهارت داشت، در خواست نمود تا سيماى دل آراى خاتم پيامبران(ص) را براى وى توصيف نمايد. هند بن ابى هاله در پاسخ گفت:
«رسول خدا(ص) در ديده هابا عظمت مى نمود، در سينه ها مهابتش وجود داشت .قامتش رسا، مويشنه پيچيده و نه افتاده، رنگش سفيد و روشن، پيشانيش گشاده،ابروانش پرمو و كمانى و از هم گشاده، در وسط بينى برآمدگى داشت، ريشش انبوه، سياهى چشمش شديد، گونه هايش نرم و كم گوشت.دندان هايش باريك و اندامش معتدل بود. آن حضرت هنگام راه رفتن با وقار حركت مىكرد. وقتى به چيزى توجه مىكرد به طور عميق به آن مى نگريست، به مردم خيره نمىشد، به هر كس مى رسيد سلام مى كرد، همواره هادى و راهنماى مردم بود.
براى از دست دادن امور دنيايى خشمگين نمى شد. براى خدا چنان غضب مى نمود كه كسى او را نمىشناخت. اكثر خنديدن آن حضرت تبسم بود،برترين مردم نزد وى كسى بود كه، بيشتر مواسات و احسان و يارىمردم نمايد...»
سعدى با الهام از روايات، در اشعار زيبايى آن حضرت را چنين توصيف نمود:
ماه فرو ماند از جمال محمد سرو نرويد به اعتدال محمد قدر فلك را كمال ومنزلتى نيست در نظر قدر با كمال محمد وعده ديدار هر كسى به قيامت ليله اسرى شب وصال محمد آدم و نوح و خليل و موسى وعيسى آمده مجموع در ظلال محمد عرصه گيتى مجال همت او نيست روز قيامت نگر مجال محمد و آنهمه پيرايه بسته جنت فردوس بو كه قبولش كند بلال محمد شمس و قمر در زمين حشر نتابد نور نتابد مگر جمال محمد همچو زمين خواهد آسمان كه بيفتد تا بدهد بوسه بر نعال محمد شايد اگر آفتاب و ماه نتابد پيش دو ابروى چون هلال محمد چشم مرا تا بخواب ديد جمالش خواب نميگيرد از خيال محمد سعدى اگر عاشقى كنى و جوانى عشق محمد بس است و آل محمد
مصونيت و پيراستگى پيامبر از خلاف و خطا، بسان ديگر پيامبران داراى مراحل سهگانه است، و اين مراحل عبارتنداز:
1- مصونيت مطلق (عمدى و سهوى) در تبليغ شريعت.
2- عصمت از خلاف و گناه در رفتار و گفتار.
3- پيراستگى از خطا و لغزش در جريانهاى عادى.
امام صادق ( ع )
حضرت امام جعفر صادق عليه السلام رئيس مذهب جعفرى ( شيعه ) در روز 17ربيع الاول سال 83 هجرى چشم به جهان گشود .
پدرش امام محمد باقر ( ع ) و مادرش "ام فروه" دختر قاسم بن محمد بن ابى بكر مىباشد.
كنيه آن حضرت : "ابو عبدالله" و لقبش "صادق" است . حضرت صادق تا سن 12 سالگى معاصر جد گراميش حضرت سجاد بود و مسلما تربيت اوليه او تحت نظر آن بزرگوار صورت گرفته و امام ( ع ) از خرمن دانش جدش خوشهچينى كرده است .
پس از رحلت امام چهارم مدت 19 سال نيز در خدمت پدر بزرگوارش امام محمد باقر ( ع ) زندگى كرد و با اين ترتيب 31 سال از دوران عمر خود را در خدمت جد و پدر بزرگوار خود كه هر يك از آنان در زمان خويش حجت خدا بودند ، و از مبدأ فيض كسب نور مىنمودند گذرانيد .
بنابراين صرف نظر از جنبه الهى و افاضات رحمانى كه هر امامى آن را دار مىباشد ، بهرهمندى از محضر پدر و جد بزرگوارش موجب شد كه آن حضرت با استعداد ذاتى و شم علمى و ذكاوت بسيار ، به حد كمال علم و ادب رسيد و در عصر خود بزرگترين قهرمان علم و دانش گرديد .
پس از درگذشت پدر بزرگوارش 34 سال نيز دوره امامت او بود كه در اين مدت "مكتب جعفرى" را پايهريزى فرمود و موجب بازسازى و زنده نگهداشتن شريعت محمدى ( ص ) گرديد.
بنام خدا
احادیثی از پیامبر اکرم حضرت محمد (ص):
. قالَ (ص): صِنْفانَ مِنْ اُمَّتى اِذا صَلَحا صَلَحَتْ اُمَّتى وَ اِذا فَسَدا فَسَدَتْ اُمَّتى. قيلَ يا رَسُولُ اللّه: وَ مَنْ هُما؟ قالَ: اَلْفُقَهاءُ وَ الْاُمَراءُ.
دو طبقه از امت من اگر شايسته باشند، امت من به صلاح و شايستگى خواهد رسيد. و اگر آن دو، فاسد و ناشايست باشند، امت من به فساد گرايش پيدا خواهد كرد. پرسيده شد: اى رسول خدا! آن دو چه كسانى هستند؟ فرمود: فقها و زمامداران.
2. قالَ (ص): مَنِ اشْتاقَ الِىَ الجنَّةِ سارعَ اِلىَ الْخيراتِ.
هر كس مشتاق بهشت است، در كارهاى خير بشتابد.
3. قالَ (ص): خِيارُكُمْ اَحْسَنُكُم اَخْلاقاً الَّذينَ يَأْلِفُونَ وَ يؤْلَفُونَ.
بهترين شما كسانى هستند كه اخلاقشان نيكوتر است، آنانىكه با مردم طرح الفت و محبت مىريزند و مردم نيز با آنان پيوند انس و دوستى برقرار مىكنند.
4. قالَ (ص): اَكْرِمُوا اَوْلادَكُم وَ اَحْسِنُوا آدابَهُمْ.
به فرزندانتان احترام كنيد و آداب آنان را نيكو سازيد.
5. قالَ (ص): لَيْسَ بِمُؤْمِنٍ مَنْ باتَ شَبْعاناً وَ جارُهُ طاوياً.
مؤمن نيست كسى كه با شكم سير بخوابد ولى همسايهاش گرسنه باشد.
بنام خدا
چهار معجزه از پیامبر اسلام که در قرآن آمده است:
اعجاز در لغت؛ یعنی عاجز کردن و ناتوان ساختن و در اصطلاح؛ یعنی انجام دادن کار یا ارائه کردن کلامی که کسی نتواند نظیر آن کار را انجام دهد یا همانند آن کلام را بیان کند. پس به آیات و علائمی که پیغمبران برای اثبات نبوت خویش می آورند، و دیگران از انجام مثل آن عاجزند. معجزه می گویند؛ مانند: اژدها شدن عصای حضرت موسی (ع) و زنده شدن اموات از دم مسیحایی عیسی (ع).
پیامبر اکرم (ص) در طول زندگانی خود معجزات فراوانی داشته اند که آنها را تا چهار هزار معجزه بر شمرده اند. بزرگترین معجزه ایشان قرآن مجید است که بر خلاف معجزات همه انبیاء و حتی بر خلاف دیگر معجزات ایشان، معجزه ای ماندگار و همیشگی است، معجزه ای از جنس کتاب، که دارای ابعاد فراوان اعجاز نظیر فصاحت و بلاغت بی نظیر، بیان برترین معارف الاهی و ... است که دانشمندان و مفسرین به طور مفصل در باره آن بحث کرده اند. تحدی قرآن بهترین دلیل بر اعجاز قرآن است که می فرماید: اگر در این کتاب که بر بنده خود نازل کرده ایم شک دارید سوره ای همانند آن بیاورید. و تا امروز همه انسان ها از آوردن حتی یک سوره مانند کوچک ترین سوره های قرآن عاجز بوده و تا ابد نیز عاجز خواهند بود. هم چنین اخبار غیبی قرآن نیز جلوه دیگری از معجزه بودن آن است و از آن جا که همه اخبار غیبی توسط وحی بر پیامبر (ص) معلوم گشته و اولین بار توسط ایشان برای مردم بیان شده است به نحوی معجزه ایشان است. از جمله این اخبار غیبی که پیامبر به مردم فرمود و در قرآ ن نیز موجود است به چند مورد اشاره می شود:
1. عده ای از بنی اسد برای دریافت صدقات، اسلام آوردند ولی واقعاً مؤمن نبودند وقتی پیش پیامبر آمدند و ادعای ایمان کردند قرآن به پیامبر فرمود: "به آنان بگو: شما ایمان نیاوردهاید، ولى بگویید اسلام آوردهایم، امّا هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است!.... " آگاهی از قلب افراد یکی از معجزات الاهی بوده که توسط پیامبر عملی شده است.
2. عاص بن وائل، پیامبر(ص) را به علت نداشتن پسر، ابتر می نامید ، پیامبر (ص) وی را ابتر و نسل خودش را کوثر نامید. این پیش بینی محقق شد و نسلش بعداز پسرانش منقطع شد ولی نسل پیامبر هم چنان پابرجاست.
3- خبر از غلبه روم بعد از آن که از سپاه ایران شکست سختی خورده بودند: "رومیان مغلوب شدند! (و این شکست) در سرزمین نزدیکى رخ داد امّا آنان پس از (این) مغلوبیّت بزودى غلبه خواهند کرد".
قرآن کریم دو معجزه ای را که برای شخص پیامبر (ص) اتفاق افتاده گزارش داده است که عبارتند از:
1. اسراء و معراج پیامبر (ص): «پاک و منزه است خداوندی که بنده اش را شبانگاهان از مسجد الحرام به مسجد الاقصی برد و ...»
این آیه درباره معراج (اسراء) پیامبر (ص) است که خداوند بعد از آوردن پیامبر به مسجد الاقصی وی را تا «قاب قوسین» یا «نزدیکتر از آن» به بالا می برد.
اصل معراج معجزه پیامبر (ص) است، بعد از معراج نیز حضرت اخبار غیبی فراوانی را از این سفر بی نظیر بیان کردند.
مسأله معراج را همه دانشمندان معتبر اسلامی بیان کرده اند که قبل از هجرت پیامبر (ص) از مکه به مدینه اتفاق افتاد اگر چه در سال وقوع آن اختلاف نظر است و عده ای سال دوم بعثت، یا سوم و یا پنجم و یا ششم و عده ای غیر از این را نیز گفته اند.
بنابر آن چه در آیه آمده است:" و بار دیگر نیز او را مشاهده کرد، نزد «سدرة المنتهى» و هم چنین از روایات اهل بیت (ع) استفاده می شود که معراج دو بار اتفاق افتاده است.
طبق تصریح قرآن کریم، اسراء و معراج از مسجد الحرام شروع شد اگر چه بعضی منزل ام هانی یا شعب ابی طالب را به عنوان مبدا ذکر کرده اند احتمال دارد بار اول از مسجد الحرام و بار دوم از منزل ام هانی باشد اما دلائل، شعب ابی طالب را تأیید نمی کند.
مطلب مهم دیگری که درباره معراج پیامبر اکرم (ص) باید گفت: در نحوه عروج ایشان است که آیا معراج روحانی بوده یا هم روحانی و هم جسمانی بوده است؟
گفتار بیشتر مفسرین این است که «معراج روحانی و جسمانی بوده است» یعنی پیامبر با همین بدن مادی خود از مسجد الحرام به سوی بیت المقدس سیر داده شده و از آن جا نیز با جسم و روحش به آسمان ها عروج کرده است و اخبار غیبی فراوانی از مشاهدات خود نقل فرمود. برای اطلاع بیشتر از حقیقت معراج پیامبر اکرم (ص)به کتب تفسیر مراجعه کنید.
2. شق القمر (شکافته شدن ماه):
در ابتدای سوره قمر خداوند از این معجزه بزرگ پیامبر یاد می کند و می فرماید «قیامت نزدیک شد و ماه شکافته شد».
واقعه شق القمر از این قرار است که، مشرکان مکه (قبل از هجرت) از پیامبر (ص) درخواست آیه و نشانه ای کردند و گفتند: «اگر واقعاً پیامبر خدا هستی ماه را برای ما بشکاف و دو نصف کن، پیامبر (ص) به آنان فرمود: اگر این کار را برای شما انجام دهم ایمان می آورید؟ گفتند آری. آن شب، شب بدر بود یعنی ماه در آسمان کامل بود. پیامبر اکرم (ص) از پروردگارش خواست تا ماه دو نیم شود، با اشاره پیامبر (ص) ماه به دو نیم شد و عده زیادی این معجزه بزرگ را دیدند اما مشرکان دوباره این معجزه بزرگ را انکار کردند و گفتند محمد (ص) ما را سحر کرد. قرآن مجید این انکار مشرکان را به عنوان عادت همیشگی آنان بیان کرده و می فرماید: "و هر گاه (مشرکان) نشانه و معجزهاى را ببینند روى گردانده، مىگویند: «این سحرى مستمر است»! آنها (آیات خدا را) تکذیب کردند و از هواى نفسشان پیروى نمودند و هر امرى قرارگاهى دارد.".
این بخشی از مطالبی است که در رابطه با معجزات پیامبر اکرم (ص)بیان شد.
بنام خدا
چهل حدیث از پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفی (ص):قسمت اول
مـن سلك طريقا يطلب فيه علما سلك الله به طريقا الـى الجنه ... و فضل العالـم علـى العابـد كفضل القمـر علـى سـائر النجـوم ليله البـدر.(1)
هركه راهى رود كه در آن دانشـى جـويد , خداوند او را به راهى كه به سـوى بهشت است ببرد , و برترى عالـم بر عابـد ماننـد برتـرى ماه در شب چهارده بـر ديگـر ستارگان است.
لو كان الديـن عند الثريا لذهب به رجل من فارس ـ او قال ـ مـن ابناء فارس حتى يتناوله,(2)
اگـر دين به ستاره ثـريا رسـد , هـر آينه مـردى از سـرزمين پارس ـ يا ايـن كه فـرمـوده از فـرزنـدان فـارس ـ به آن دست خـواهنـد يـازيــد.
اذا نزلت عليه (ص) سـوره الجمعه فلما قرا: و آخريـن منهم لما يلحقوا بـهم. (3) قال رجل مـن هولاء يا رسول الله ؟ فلم يراجعه النبى (ص) حتى سئله مره او مرتين او ثلاثا. قال و فينا سلمان الفارسـى قال فـوصع النبـى يده على سلمان ثـم قال: لـو كـان الايمـان عنـد الثـريـا لنـا له رجـال مـن هـولاء.(4)
وقتـى كه سـوره جمعه بر پيامبـر اكرم (ص) نازل گرديـد و آن حضرت آيه و آخريـن منهم لمايلحقـوا بهم را خـوانـد. مردى گفت: اى پيامبـر خـدا مراد ايـن آيه چه كسانـى است؟ رسـول خدا به او چيزى نگفت تا ايـن كه آن شخص يك بار ,دوبار , يا سه بار سوال كرد. راوى مى گـويد: سلمان فارسى در ميان ما بود كه پيامبراكرم(ص) دستـش را روى دوش او نهاد, سپـس فرمـود: اگر ايمان به ستاره ثريا برسد هر آينه مـردانـى از سـرزميـن ايـن مـرد به آن دست خـواهنـد يافت.
اربعه اناالشفيع لهم يوم القيمه:
1ـ معين اهل بيتى .
2ـ والقـاضـى لهـم حـوائجهم عنـد مـا اضطــروا اليه.
3ـ والمحب لهم بقلبه و لسانه.
4ـ والدافع عنهم بيده .(5)
چهار دسته انـد كه مـن روز قيـام شفيع آنهاهستـم :
1ـ يارى دهنده اهل بيتم ,
2ـ بـرآورنـده حـاجـات اهل بيتـم به هنگـام اضطـرار و نـاچـارى ,
3ـ دوستدار اهل بيتم به قلب وزبان ,
4ـ و دفـاع كننـده از اهل بيتـم با دست و عمل .
لايقبل قول الا بعمل و لايقبل قـول و لاعمل الا بنيه و لا يقبل قـول و لاعمل و لا نيه الا باصابه السنه .(6)
نزد خداوند سخنى پذيرفته نمى شود مگر آن كه همراه با عمل باشد , و سخـن و عملى پذيرفته نمـى شـود مگـر آن كه همراه با نيت خالص باشـد . و سخـن و عمل و نيتـى پذيـرفته نمـى شـود مگـر آن كه مطـابق سنت بـاشــد.
الا اخبر كـم بمـن تحرم عليه النارغدا؟ قيل بلى يا رسـول الله . فقال : الهيـن القريب اللين السهل .(7)
آيا كسـى را كه فرداى قيامت, آتـش بر او حرام است به شما معرفى نكنـم؟ گفتند: آرى, اى پيامبر خدا. فرمـود: كسى كه متيـن , خونگرم , نرمخـو و آسانگير باشد.
علامه الظالم اربعه:يظلم من فوقه بالمعصيه ويملك مـن دونه بالغلبه و يبغض الحق و يظهر الظلم .(8)
نشانه ظالم چهار چيز است:
1ـ با نافرمانى به مافوقش ستم مى كند,
2ـ به زيـر دستـش بـا غلبه فـرمـانـروايـى مـى كنـد,
3ـ حق را دشمـن مـى دارد,
4ـ و ستـم را آشكـار مـى كنـد.
انمـا العلـم ثلاثه: آيه محكمه او فريضه عادله او سنه قـائمه و مـا خلاهــن فهو فضل.(9)
همـانـا علـم ديـن سه چيز است, وغيــر از اينها فضل است:
1ـ آيه محكمه (كه منظور آز آن علـم واصـول عقـــائد است),
2ـ فـريضه عادله ( كه منظور از آن علـم اخلاق است ),
3ـ و سنت قـائمه ( كه منظور از آن علـم احكـام شــريعت است).
مـن افتـى النـاس بغيـر علـم ... فقـد هلك و اهلك .(10)
كسـى كه بدون صلاحيت علمى براى مردم فتـوا دهد, خـود را هلاك ساخته و ديگران را نيز به هلاكت انداخته است .
الصـائم فـى عبـاده و ان كـان فـى فـراشه مـا لـم يغتب مسلمــا.(11)
روزه دار ـ مادامـى كه غيبت مسلمانـى را نكرده باشد ـ همـواره در عبادت است , اگر چه در رختخواب خود باشد.
پى نوشت ها:
1 ـ اصول كافى , ج 1, ص 42.
2 ـ صحيح مسلـم , ص 4ص 1972, كتاب فضائل الصحابه , حـديث 230, و همان , ج 2, ص 417 چاپ بولاق,
3 ـ سوره جمعه , آيه 3.
4 ـ صحيح مسلم , ج 4, ص 1972, كتـاب فضـائل الصحابه.
5 ـ خصـال صـدوق , بـاب اربعه , ص 215, حـديث 1.
6 ـ بحار الانوار ج 2, ص 174.
7 ـ ثواب الاعمال ص 381.
8 ـ تحف العقول . ص21.
9 ـ اصول كافى , ج 1, ص 37.
10 ـ اصول كافى, ج 1, ص 54.
بنام خدا
چهل حدیث از پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفی (ص):قسمت دوم
شهر رمضان شهر الله عزوجل و هـو شهر يضاعف فيه الحسنات و يمحـو فيه السيئات و هو شهر البـركه و هو شهر الانابه و هو شهر التـوبه وهو شهر المغفـره و هـو شهر العتق من النار والفوزبالجنه,الا فاجتنبـوا فيه كل حرام و اكثروا فيه مـن تلاوه القران ...(12)
ماه رمضان ماه خداوند عزيز و جليل است ,و آن ماهـى است كه درآن نيكيهادوچندان و بديها محو مى شود, ماه بركت و ماه بازگشت به خدا و تـوبه ازگنـاه و مـاه آمـرزش و مـاه آزادى از آتـش دوزخ و كـاميـابى به بهشت است. آگاه بـاشيـد در آن ماه از هـرحـرامـى بپـرهيزيـد و قـرآن را زياد بخـوانيـد.
علامه الصابر فى ثلاث:
اولها ان لايكسل و الثانيه ان لايضجـر, والثالثه ان لايشكـو مـن ربه عزوجل , لانه اذا كسل فقد ضيغ الحق , واذا ضجر لـم يـود الشكر, واذا شكى مـن ربه عزوجل فقد عصاه. (13)
علامت صابر در سه چيزاست:
اول : آن كه كسل نشـود, دوم: آن كه آزرده خاطـرنگردد, سـوم آن كه از خـداونـد عزوجل شكوه نكند, زيرا وقتى كه كسل شـود, حق را ضايع مى كند, وچـون آزرده خاطر گـردد شكـر را به جا نمـىآورد, و چـون از پـروردگارش شكايت كنـد در و واقع او را نافرمانى نموده است.
ان اهل النار ليتاذون مـن ريح العالـم التارك لعلمه و ان اشد اهل النار ندامه و حسره رجل دعا عبـدا الـى الله فاستجاب له و قبل منه فاطاع الله فادخله الله الجنه و ادخل الـداعى النار بتركه علمه .(14)
همانا اهل جهنـم از بوى گند عالمى كه به علمش عمل نكرده رنج مى برند, و از اهل دوزخ پشيمانـى و حسرت آن كـس سخت تـر است كه در دنيا بنـده اى را به سـوى خـدا خـوانده و او پذيرفته وخدا اطاعت كرده و خـداوند او را به بهشت در آورده ولـى خـود دعوت كننـده را به سبب عمل نكـردن به علمـش به دوزخ انـداخته است.
اوحـى الله الـى داود(ع) لاتجعل بينـى و بينك عالما مفتـونا بالدنيا فيصـدك عن طريق محبتى فان اولئك قطاع طرق عبادى المريديـن , ان ادنى ما انا صانع بهم ان انزع حلاوه مناجاتى عن قلوبهم .(15)
خداوند به داود(ع) وحى فرمود كه : ميان مـن وخودت عالـم فريفته دنيا را واسطه قرار مده كه تو را از راه دوستى ام بگرداند, زيراكه آنان , راهزنان بندگان جـوياى مـن اند, همانا كمتر كارى كه با ايشـان كنـم ايـن است كه شيـرينـى منـاجـاتـم رااز دلشـان بـركنم.
لـو كنتم توقنون بخير الاخره و شرهاكما تـوقنون بالدنيا لاثرتـم طلب الاخره.(16) اگر شما مردم يقين به خير وشـر آخـرت مـى داشتيـد, همان طـور كه يقيـن به دنيا داريـد البته در آن صـورت آخـرت را انتخـاب مـى كـرديـد.
لاتزول قـدمـا عبـد يـوم القيمه حتـى يســئل عن اربع:
عن عمره فيما افناه, و عن شبابه فيما ابلاه, و عن ماله مـن اين اكتسبه و فيما انفقه و عن جبنا اهل البيت .(17)
هيچ بنـده اى در روز قيامت قدم از قـدم بـر نمـى دارد تا از ايـن چهار چيزاز او پرسيده شود:
1ـ از عمـرش كه در چه راهـى آن را فـانـى نمـوده ,
2ـ واز جـوانـى اش كه در چه كـارى فـرسـوده اش ســـاخته,
3ـ و از مـالـش كه از كجـابه دست آورده و در چه راهـى صـرف نموده ,
4ـ و از دوستى ما اهل بيت .
ولكـن الله يحب عبــدا اذا عمل عملا احكمه .(18)
پيامبـر اكـرم (ص) وقتـى كه بـا دقت قبـر سعد بـن معاذ را پـوشـانـد فـرمـود: مى دانـم كه قبر سرانجام فرو مى ريزد و نظم آن بهم مى خـورد, ولـى خداوند بنده اى را دوست مـى دارد كه چـون به كـارى پـردازد آن را محكـم واستـوار انجـام دهـد.
الناس نيام اذا ماتوا انتبهوا.(19)
مـردم در خـواب انـد وقتـى كه بميـرنـد , بيـدا مـى شـونـد.
سبعه اسبـاب يكسب للعبـد ثـوابها بعد وفـاته:
رجل غرس نخلا او حفـر بئرا او اجـرى نهرا او بنـى مسجـدا او كتب مصحفا او ورث علمـا او خلف ولـدا صـالحـا يستغفـر له بعد وفـاته.(20)
هفت چيز است كه اگر كسى يكى از آنها را انجام داده باشد, پس از مرگـش پاداش آن هفت چيز به او مى رسد:
1ـ كسـى كه نخلـى را نشـانـده بـاشـد (درخت مثمـرى را غرس كـرده بـاشـد),
2ـ يا چاهى را كنده باشد,
3ـ يانهرى راجارى ساخته باشد,
4ـ يامسجدى را بنا نموده باشد,
5ـ ياقرآنى نوشته باشد,
6ـ يـا علمـى را از خـود بـر جـاى نهاده بـاشـد,
7ـ يا فـرزنـد صـالحـى را باقـى گذاشته بـاشـد كه بـراى او استغفـار نمـايـد.
طـوبـى لمـن منعه عيبه عن عيـوب المـومنيـن مـن اخـوانه طـوبـى لمـن انفق القصـد وبذل الفضل و امسك قـوله عن الفضـول و قبيح الفعل ,(21)
خوشا به حال كسى كه عيبـش او را از عيوب برادران مومنـش باز دارد, خوشا به حال كسـى كه در خرج كردن ميانه روى كند و زياده از خرج راببخشد و از سخنان زائد و زشت خوددارى ورزد.
پی نوشتها:
1ـ اصول كافى, ج 1, ص 54.
11 ـ تهذيب الاحكام , ج 4, ص 190.
12 ـ بحار الانوار, ج 96, ص 340.
13ـ همان , ج 71, ص 86.
14ـ اصول كافى, ج 1, ص 55.
15ـ همان , ج 1ص 58.
16ـ تنبيه الخـواطـر و نزهه النواظر(معروف به مجمـــوعه ورام ) , ج 1, ص 134.
17ـ خصـال صـدوق ص 253, و مشكـاه الانـوار , ص 171.
18ـ امالى صدوق , ص 231.
19ـ لئالى الاخبار, ص 386.
20ـ محموعه ورام , ج 2,ص 110.
بنام خدا
چهل حدیث از پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفی (ص):قسمت سوم
من مات على حب آل محمد مات شهيدا.
الا و مـن مـات علـى حب آل محمـد مـات مغفـورا له.
الا و من مات على حب آل محمد مات تائبا.
الا و مـن مـات علـى حب آل محمـد مـات مـومنـا مستكمل الايمان.
الا ومن مات على بغض آل محمد جاء يوم القيمه مكتـوب بيـن عينيه مايـوس من رحمه الله.
الا و مـن مـات علـى بغض آل محمـد لم يشـم رائحه الجنه.(22)
كســى كه بـا دوستـى آل محمـد (ص) بميـرد شهيـد مـرده است.
آگـاه بـاشيـد كسـى كه بـا دوستـى آل محمـد (ص) بميـرد آمـرزيـده مــرده است.
آگاه باشيـد كسـى كه بـا دوستـى آل محمـد (ص) بميـرد . تـوبه كـار مـرده است. آگاه باشيـد كسـى كه با دوستـى آل محمـد (ص) بميرد , با ايمان كامل مرده است.
آگاه باشيـد كسـى كه با دشمنـى آل محمـد (ص) بميرد , در حالـى به صحراى قيامت مـىآيـد كه بـر پيشـانـى اش نـوشته شـده : نـا اميـد از رحمت خدا.
آگاه باشيد كسـى كه با دشمنـى آل محمد (ص) بميرد, بـوى بهشت به وى نمـى رسـد .
ايما امراه اذت زوجها بلسانها لم يقبل الله منها صرفا و لاعدلا ولاحسنه مـن عملها حتى ترضيه و ان صامت نهارها قامت ليلهاو كانت اول مـن يرد النار و كذلك الرجل اذا كان لها ظالما,(23)
هر زنـى كه شـوهر خـود را با زبان بيازارد خداوند هيچ جبران و عوض و نيكـى از كارش را نمى پذيرد تا او را راضى كند, اگر چه روزش را روزه بگيرد و شبـش را به عبادت بگذراند و چنين زنى اول كسى است كه داخل جهنـم خـواهد شد و همچنيـن است اگر مرد به زنش ستم روا دارد.
ايما امراه لم تـرفق بزوجها و حملته علـى ما لايقـدر عليه و ما لايطيق لـم تقبل منها حسنه و تلقـى الله و هـو مليها غضبان ,(24)
هرزنـى كه با شـوهر خـود مـدارا ننمايد واو را به كارى وادرا سازد كه قـدرت و طاقت آن را ندارد, از او كارى نيكـى قبـول نمـى شـود ودر روز قيامت , خدا رادر حـالتـى ملاقـات خـواهـدكـرد كه بـر روى خشمگيـن بـاشـد.
اول ما يقضى يوم القيمه الدماء.(25)
اوليـن كارى كه در روز قيامت به آن رسيدگـى مى شـود خـونهاى به ناحق ريخته شده است .
اطلعت ليله اسـرى علـى النار فرايت امراه تعذب فسئلت عنها فقيل انها ربطت هره و لم تطعمها و لـم تسقها و لـم تـدعها تاكل مـن خشـاش الارض حتـى ماتت فعذبها بذلك و اطلعت علـى الجنه فـرايـت امـراه مـومسه يعنــى زانيه فسئلت عنها فقيل انهامرت بكلب يلهث مـن العطـش فارسلت ازارها فى بئر فعصرته فـى حلقه حتـى روى فغفـر الله لها.(26)
در شب مـعراج از دوزخ آگاهـى يـافتـم, زنـى را ديـدم كه درعذاب است, از گناهش سوال كـردم. پاسخ داده شد كـه او گربه اى رامحكـم بست, درحالى كه نه به آن حيوان خـوراكى داده و نه آبى نوشاند و آزادش هم نكرد تا خود در روى زمين چيزى را بـيابـد و بـخـورد و بااين حال ماند تا مرد. خداوند اين زن را به خـاطر آن گناه عذاب كرده است.
و از بهشت آگاهى يافتـم, زن آلـوده امنى را ديدم و از وضعش سـوال كردم. پاسخ داده شد ايـن زن به سگى گذر كرد, در حالى كه از عطش و زبانش را از دهان بيرون آورده بود , او پارچه پيرهنـش را در چاهى فرود برد, پـس آن پارچه را در حلقوم سگ فشرد تا آن حيـوان سيراب شـد خـداوندگناه آن زن را به خاطرايـن كار بخشيد.
اذا كان يـوم القيمه نادى مناد يسمع اهل الجمع اين الذين كانـوا يعبدون الناس قـومـوا خذوا اجـوركـم ممـن عملتـم له فانـى لااقبل عملا خالطه شـىء مـن الـدنيا واهلها.(27)
چـون روز قيامت فـرا رسـد, نـدا دهنـده اى نـدا دهـد كه همه مـردم مى شنـوند گويد: كجايند آنانكه مردم را مى پرستيدند ؟ (28) برخيزيد و پاداشتان را از كسـى كـــه براى او كار كرديد بگيريد چـون مـن عملـى را كه چيزى از دنيا واهل دنيا با آن مخلوط شده باشد, قبول نمى كنـم .
ليجيئن اقـوام يوم القيمه واعمالهم كـجبال تهامه فيـومر بهم الى النار قالـوا يا رسول الله مصلين ؟ قال نعم يصلون و يصومون وياخذون هنا مـن الليل فاذا عرض لهم شـىء مـن الـدنيا و ثبـوا عيله.(29)
در روز قيامت گروهـى را بـراى محاسبه مــىآورند كه اعمال نيك آنان ماننـد كـوههاى تهامه بر روى هـم انباشته است امـا فرمان مى رسد كه به آتـش برده شوند صـحـابـه گفتند : يـا رسول الله آيـا اينان نماز مى خواندند؟ فرمـود: بلى نماز مى خـواندند و روزه مى گرفتند و قسمتى از شب را در عبـادت بــه سـر مى بردند اما هميـن كه چيزى از دنيا به آنها عرضه مى شد, پرش و جهش مى كردند تا خود را به آن برسانند.
المرء مع من احب (30)
آدمـى ( در قيـامت ) بـاكســى است كه او را دوست دارد.
مـن سره ان يحيى حياتى و يمـوت مماتـى و يسكـن جنه عدن غرسهاربـى فليـوال عليا من بعدى و ليوال وليه و ليقتد بالائمه من بعدى فانهم عترتى و خلقوا مـن طينتى رزقوا فهما و علما و ويل للمكذبين بفضلهم مـن امتى القاطعيـن فيهم ضلتى لا انا لهم الله شفاعتى .(31)
هر كس دوست داشته باشد كه چون من زندگى كند وچون مـن بميرد و در باغ بهشتى كه پروردگارم پرورده جاى بگيرد. بايد بعد از من على را, و دوست او را دوست بدارد و به پيشوايان بعد از من اقتدا كند كه آنان عترت مـن هستند و از طينتم آفريده شـده اند و از درك و دانـش برخـوددار گرديـده انـد و واى بر آن گروه از امت مـن كه برترى آنان راانكار كنند و پيوندشان را با مـن قطع نمايند كه خداوند شفاعت مرا شامل حال آنان نخواهد كرد.
فـو الذى بعثنى بالحق نبيا لو جاء احدكـم يوم القيامه باعمال كامثال الجبال و لـم يجـىء بـولايه علـى بـن ابيطـالب لاكبه الله عزوجل فـى النـار .(32) سـوگنـد به خـدايـى كه مرا به حق بـرانگيخته اگر يكـى از شما در روز قيامت با اعمالى هماننـد كـوهها بيايد. اما فاقـد ولايت وقبـول حاكميت علـى بـن ابيطالب بـاشـد, خـداونـد او را به رو در آتـش افكنـد.
پی نوشتها:
21ـ روضه كافى , ص 248.
22ـ تفسير كشاف زمخشرى, ج 3,ص 467.
23ـ امالى شيخ صدوق , ص 257.
24ـ همان , ص 285.
25ـ سفينه البحـار, ماده قتل , ج 2, ص 407.
26ـ جواهر الكلام , ج 31, ص 359.
27ـ مشكات الانوار, ص 312.
28ـ يعنـى بـراى چشـم مـردم وخـوشـاينـد آنـان كـار مـى كـرده انـد.
29ـ لئالى الاخبار ,ص 465.
30ـ سفينه البحار ماده حبيب , ص 201.
بنام خدا
چهل حدیث از پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفی (ص):قسمت چهارم
اذا مـرض المسلـم كتب الله له كاحسـن ما كـان يعمل فـى صحته و تسـاقطت ذنـوبه كمايتساقط ورق الشجر.(33)
وقتى كه مسلمان, بيمار شـود, خـداوند هماننـد بهتريـن حسناتـى كه در حال سلامت انجام مى داده در نامه عملـش مى نـويسد و گناهانـش همچـون برگ درخت فرو مى ريزد.
من اصبح لايهتـم بامور المسلمين فليـس منهم و مـن سمع رجلا ينادى يا للمسلميـن فلم يجبه فليس بمسلم .(34)
هر كه صبح كند و به امور مسلميـن همت نگمارد , از آنهانيست ;و هركـس بشنود كه شخصـى فرياد مـى زنـد: اى مسلمانها به فريادم برسيد ولـى جـوابـش نگـويد, مسلمان نيست.
قالت الرسول من الفرس لرسول الله (ص) الى من نحـن يا رسول الله؟ قال انتم منا و الينا اهل البيت.(35)
فرستادگان باذان, پادشاه يمـن, تحت الحمايه ايران كه اصالتا ايرانى بـودند به حضور پيامبر اكرم(ص) آمدند و گفتند: اى رسـول خدا: سرانجام ما فارسيان به نزد چه كسى خواهد بود؟
حضرت فرمـود: شما فارسيان از ما هستيـد و سرانجامتان به سـوى ما و خانـدان ما خواهد بود.
قال ابـن هشام: فبلغنى عن الزهرى انه قال: فمـن ثـم قال رسول الله: سلمان منا اهل البيت .
ابـن هشام از قول زهرى گويد: و از همين جا بود كه پيامبر فرمود: سلمان از اهل بيت ماست.
من تقدم على المسلمين و هو يرى ان فيهم مـن هو افضل منه فقد خان الله و رسوله و المسلمين .(36)
كسى كه بر مسلمانان پيشـى گيرد, در حالـى كه مى داند در ميان آنها كسـى افضل و بهتر از او وجـود دارد, چنيـن كسى به خدا و رسولـش و همه مسلمانان خيانت كرده است.
لان يهدى الله بك رجلا واحـدا خيـر لك ممـا طلعت عليه الشمس .(37)
پيـامبـر اكـرم (ص) خطـاب به حضـرت علـى (ع) فـرمــود: هدايت نمـودن خداوند فردى را به وسيله تو از آنچه آفتاب بر آن بتابد براى تـو بهتر و ارزنده تر است.
ياتـى على الناس زمان تخبث فيه سرائرهـم و تحسـن فيه علانيتهم طمعا مـن الدنيا, لايريدون به ما عنـد ربهم, يكـون دينهم ريـاء لايخالطهم خـوف, يعمهم الله بعقاب فيـدعونه دعاء الغريق فلا يستجيب لهم .(38)
زمانى بر مردم فرا مـى رسد كه براى طمع در دنيا, باطنشان پليد و ظاهرشان زيبا باشـد, علاقه اى به آنچه نزد پروردگارشان است نشان ندهند, ديـن آنها ريا شـود و خـوفـى (از خـدا) در دلشان آميخته نشـود, خـداونـد همه آنها را به عذاب سختـى گـرفتار كند, پـس مانند دعاىشخص غريق دعا كنند, ولـى دعايشان را اجابت نكند.!
مـااظلت الخضـراء و لااقلت الغبـراء مـن ذى لهجه اصـدق مـن ابــى ذر.(39)
آسمان سايه نينداخته و زميـن در بر نگرفته , صاحب سخنى راستگوتر از ابوذر را.
سـائلـوا العلمـاء و خـاطبـوا الحكماء و جـالسـوا الفقـراء.(40)
از دانشمنـدان بپـرسيـد و با فـرزانگان سخـن بگـوييـد و با فقيـران بنشينيـد.
هذا تفعله الاعاجـم بملـوكها و لست بملك انمـا انـا رجل منكـم.(41)
مردى خواست تا بر دست رسـول خـدا (ص) بـوسه زنـد, پيامبر دست خـود را كشيـد و فرمود: ايـن كارى است كه عجمها با پادشاهان خـود مى كنند و من شاه نيستـم, مـن مردى از خودتان هستم .
ما آمن بـى مـن بات شبعان و جاره جائع و ما مـن اهل قـريه يبيت و فيهم جائع لا ينظر الله اليهم يوم القيمه.(42)
به مـن ايمان نياورده كسـى كه سير بخـوابـد و همسايه اش گرسنه باشـد, و اهل يك آبادى كه شب را بگذرانند و در ميان ايشان گرسنه اى باشد, خـداوند در روز قيامت به آنها نظر رحمت نيفكند.
پی نوشت ها
31ـ حليه الاولياء, ج 1, ص 86.
32ـ امالى شيخ طوسى, ج 1,ص 314.
33ـ مكارم الاخلاق, ص 195.
34ـ اصول كافى, ج 3, ص 293.
35ـ سيره ابن هشام, ج 1,ص 72.
36ـ الغدير, ج 8, ص 291.
37ـ شـرح نهج البلاغه ابـن ابـى احـديـد, ج 1,ص 342.
38ـ اصول كافى, ج 3,ص 404.
39ـ الغديـر, ج 8,ص 97, و شـرح نهج البلاغه ابـن ابـى الحـديد, ج 2,ص 354.
40ـ تحف العقول , ص 41.
41ـ خيانت در گزارش تاريخ, ج 3,ص 271.
42ـ اصول كافى, ج 4,ص 493.
برگرفته شده از كتاب سيره وسخنان پيشوايان - تاليف محمدعلى كوشا
سیره ی پیامبر، ائمه ی معصومین، و علمای دین نیز در طول تاریخ همواره بر اولویت دادن وحدت –در زمانی که خطر سوء استفاده ی دشمن بیگانه وجود داشته است- و پرهیز از انجام رفتارهای تفرقه افکن قرار داشته است.
اما همیشه عده ای مغرض با سوء استفاده از احساسات مقدس مردم و با سوء استفاده از جهل آنان به تفرقه افکنی مشغولند. برخی در داخل کشور و همزمان با آغاز هفته ی وحدت، به نام دفاع از مقدسات شیعه به سب و لعن صحابه ی پیامبر مشغول می شوند تا بهانه و دستاویزی باشد برای وهابیت در قتل و کشتار شیعیان بیگناه در مناطق دیگر.