سلام و عرض احترام به دوستان راسخونی ...ممنونم از آقای اشرفی به خاطر این تاپیک دیدنی وجالب ،که به خاطره برخی جملات خندم میگیره و پسرم با تعجب نگاهم میکنه (پیش خودش میگه آخه چرا مامانم به این نوشته ها خندش میگیره ؟)
منم با وجود این مدت 4 ماهه که وارد سایت شدم یه عالمه خاطرات گفتنی و نگفتنی دارم ...خوب هر روز که میام و میرم برام شیرینه خیلی و
بیشتر وقتی تو سایتم شادترهستم ....
در بدو ورودم به سایت رفتم تو اتاق چت ...برام جالب بود که چقدر باهم صمیمانه و بارعایت حدود صحبت میکنن ....هرکسی برای آشنایی از من سوال میکرد از کدوم خطه هستی و منم میگفتم نصف جهان ...یکی از کاربران که زبانش فارسی نبود و من هم با زبان خودش باهاش صحبت کردم و بعد همین سوال رو ازمن پرسید و من هم گفتم نصف جهان ...ولی از جواب من ناراحت شد وگفت فک کردی فقط خودت میفهمی .چرادست میندازی ...بنده خدا فکر کرد من دارم با کلمه ی نصف جهان اذیتش میکنم ..وقتی یادش میفتم خندم میگیره... خلاصه من از تعجب واز ناراحتی چشم ها به 4 عدد تبدیل شده بود و بعد منو تو لیست سیاه خودش قرارداده بود و یک دعوای با شیب ملایم در اون روز راه افتاد..بعدش متوجه شدم که دیگر کاربران هم به روحیه ی حساس و تفاوت زبان و لهجه ی ایشون اذعان دارند ... دیگه بنده خدا فقط یکی دوبار بعدش اومد تو اتاق چت ....ولی من هنوزبه اونجا رفت و آمد دارم و ازهم کلام بودن با آبجی های گلم (سلما و برخوارو نازنین )و برادران بزرگوار (آقای خدایی و جناب فرشون و آقا امیر علی و آقای رضایی و..) لذت میبرم ...