0

مگر چنین نیست که خداوند متعال بیش از طاقت تکلیف نمی‌کند، (لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَ

 
mostafaid3
mostafaid3
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : آذر 1393 
تعداد پست ها : 3
محل سکونت : اصفهان

مگر چنین نیست که خداوند متعال بیش از طاقت تکلیف نمی‌کند، (لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَ

ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: چنان چه در سؤال بیان شد، در دو آیه تصریح شده است که خداوند متعال بیش از آن چه عطا کرده و بیش از وسع کسی به او تکلیف نمی‌کند.
در یک آیه فرموده: «لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا / الطلاق، 7»، یعنی: خدا هيچ كس را جز [به قدر] آنچه به او داده است تكليف نمى‏كند. و در آیه دیگر که مورد بحث است، فرموده:
«لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَآ أَنتَ مَوْلاَنَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ» (البقره، 286)
ترجمه: خداوند هيچ كس را جز به قدر توانايى‏اش تكليف نمى‏كند. آنچه [از خوبى‏] به دست آورده به سود او، و آنچه [از بدى‏] به دست آورده به زيان اوست. پروردگارا، اگر فراموش كرديم يا به خطا رفتيم بر ما مگير، پروردگارا، هيچ بار گرانى بر [دوش‏] ما مگذار هم چنان كه بر [دوشِ‏] كسانى كه پيش از ما بودند نهادى. پروردگارا، و آنچه تاب آن نداريم بر ما تحميل مكن و از ما درگذر و ما را ببخشاى و بر ما رحمت آور سرور ما تويى پس ما را بر گروه كافران پيروز كن.
الف – در هر متنی باید به معنای صحیح واژگان و به ویژه در ترجمه آنها کاملاً دقت شود، هر چند که گاه کمبود کلمه‌ی معادل در یک زبانی نسبت به زبان دیگر، مشکلاتی به وجود می‌آورد.
ب – تکلیف: در هر دو آیه، واژه «تکلیف» به کار رفته است. تکلیف یعنی وظیفه‌ای که بر انسان محول می‌کنند. او باید چنین بکند و چنان نکند؛ و البته در مقابل «تکلیف» همیشه مؤاخذه و رسیدگی و در نتیجه پاداش یا عقاب وجود دارد.
خداوند متعال در یک آیه تصریح کرده که کسی را بیش از وسع‌اش تکلیف نمی‌کند و در آیه دیگر در خصوص انفاق و ... می‌باشد، تصریح نموده که خداوند هیچ کس را بیش از آن چه به او داده، مکلف نمی‌کند.
عقل بشر نیز حکیمانه بودن هر دو را فهم و تصدیق می‌کند. وقتی کسی «امکان» کاری را ندارد، از او ساقط است و مکلف به آن نمی‌باشد. مثل کسی که پول ندارد، پس وجوهات، صدقات و انفاق مالی نیز ندارد و نمی‌تواند داشته باشد. پس بدانها مکلف نشده است. لذا فرمود: خداوند بیش از آن چه داده مکلف نمی‌کند. یا مثل کسی که توان انجام کاری را ندارد. مثل روزه گرفتن برای بیمار. یا وضوی کامل برای کسی که دست ندارد.
در تکوین نیز همین‌گونه است. خدا به انسان بال نداده، پس او را مکلف به پرواز ننموده است، اما به او روح داده و او را مکمل به معراج نموده است. «الصلوة معراج المؤمن».
ج – طاقت و تحمل: اما در بخش مورد در آیه دوم، بحث از تکلیف نیست، بلکه بحث از "تحمیل" است. «وَلاَ تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا» - «وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ».
باید دقت کنیم که هر چند به ما تا حدودی اختیار داده شده که عبادت یا بندگی کنیم، یا خدایی ناکرده مبتلا به شرک، کفر و نافرمانی شویم؛ اما اصلاً اختیاری نداریم تا نتایج حاصله را نیز خودمان تعیین و تقریر و تقدیر کنیم. لذا نتیجه‌ی آن "تحمیلی" می‌شود. نظام هستی قانونمند است.
به عنوان مثال: کسی نمی‌تواند بگوید: من نمک می‌خوردم تا قند خونم بالا رود – یا من تمام عمر فوتبال بازی می‌کنم، تا شیمی‌دان نابغه‌ای شوم، یا می‌رقصم تا مؤمن شوم. خیر، بلکه در عمل اختیار و بالتبع توان و تکلیف هست، اما در نتیجه، هیچ اختیاری نیست و همه تحمیلی است.
تحمیل، یعنی باری را بر انسان حمل می‌کنند، که ممکن است انسان طاقت آن را داشته باشد و یا نداشته باشد. این فرق دارد که انسان را مکلف کنند به کاری، که اختیار دارد انجام بدهد یا ندهد.
بی‌تردید هر گناهی، نتایج و عواقبی در دنیا و نیز در آخرت دارد که بر انسان "تحمیل" می‌شود. حتی ممکن است ظاهر نتیجه خوب باشد، اما انسان "طاقت" آن را نداشته باشد. مثل کسی که گناه می‌کند تا ثروتمند شود، ثروتمند نیز می‌شود، اما همین ثروتش بر سرعت و عمق سقوط و نابودی‌اش می‌افزاید.
مثال:
فراموشی: شاید فراموش کردن امر واجبی، در اختیار انسان نباشد، اما در مقدمات آن فراموشی، مختار و مکلف بوده است. مثل کسی که آن قدر به نماز بی‌توجهی می‌کند و سپس آن قدر مشغول کسب و کار می‌شود که نمازش را فراموش می‌کند. یا آن قدر به "عهد" بی‌توجه است که انجام تعهد خود را فراموش می‌کند.
طاقت - یا مثل کسی که گناهی انجام داده و عواقب دنیوی آن برایش بسیار سنگین و فوق طاقت اوست، چه رسد به عواقب اخروی‌اش. شاید به واسطه‌ی گناه فردی، یک عذاب فردی و به واسطه گناه جمعی، یک عذاب جمعی برسد. مگر وعده یا تضمین داده‌اند که حتماً عذاب نمی‌رسد؟ بلکه تصریح کرده‌اند که حتماً می‌رسد، حال یا در دنیا، یا در آخرت و یا هر دو. مثل جماعتی که عقل و اختیار را کنار می‌گذارند – ولایت الهی در جریان مسیرش را ترک می‌کنند – به ولایت طاغوت گردن می‌نهند – به دنبال دنیا و معصیت می‌روند؛ بعد ظالم بر آنها مسلط می‌شود و ظلم بر آنها احاطه می‌کند ...، و آن وقت فریاد طاقت‌فرسایی از وضیعت پیش‌آمده را سر می‌دهند. در حالی که نتیجه‌ی طبیعی و تحمیلی غفلت خودشان است.
د – از این رو، بعد از تصریح به این که خداوند متعال بیش از وسع (توان) و نیز آن چه عطا نموده، کسی را مکلف نمی‌کند، می‌فرماید: مؤمن به این حد اکتفا ندارد و البته دقت نیز دارد؛ پس دعا می‌کند:
«رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا - پروردگارا، اگر فراموش كرديم يا به خطا رفتيم بر ما مگير» - «‌رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا - پروردگارا، هيچ بار گرانى بر [دوش‏] ما مگذار» - «رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ - و آنچه تاب آن نداريم بر ما تحميل مكن».
ﻫ – اگر دقت کنیم، هر سه فراز با «‌رَبَّنَا» آغاز می‌شود، یعنی دعاست و هر سه دعا، در طلب عفو و مغرفت از گناه است تا نتایج عمل‌های سوء اختیاری، برداشته شود. علت که برود، معلولش هم می‌رود. گناه که بخشوده شود، آثار سوءاش نیز برداشته می‌شود.
از این رو در ادامه همین آیه، این دعا در طلب مغفرت و چشم پوشی در تحمیل نتیجه معصیت (در دنیا و آخرت) را کامل کرده است با: «وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَآ».
 
شنبه 6 دی 1393  3:29 PM
تشکرات از این پست
alirezaHmzezadh
دسترسی سریع به انجمن ها