0

فضايلي غیر قابل انکار و بی نظیر برای مولا علی(ع)

 
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

اعجاز کلام امام علی (ع) در مورد تقسیم بندی انسانها

بنام خدا

اعجاز کلام امیرمومنان حضرت علی علیه السلام در مورد تقسیم بندی انسانها در باب بندگی خداوند (قسمت دوم)

درست در نقطه مقابل دیدگاه گروه اول ، کسانی چنین می پندارند که قرآن یا هر متن دینی و کتاب آسمانی دیگر ، تابع ذهنیتهاي خود افراد است نه این که خود گویاي مطالب قطعی و مشخصی باشد ؛ یعنی قرآن یا هر متن دینی دیگر بدون معنا و محتواست و هیچ هدفی در باب آن منظور نیست ؛ لکن از آن جا که هر انسانی داراي ذهنیتهاي خاصی است که این ذهنیتها برآمده از زمینه هاي تربیتی ، خانوادگی ، اجتماعی و غیره میباشد آن گاه که با قرآن مواجه میشود بر اساس ذهنیتهاي خود مطالبی را از قرآن برداشت میکند ، نه این که قرآن آن مطالب را بگوید ؛ بلکه این فهم اوست که در قالب قرآن مطرح میشود . بدیهی است با چنین نگرش و اعتقاد ، دین و قرآن و آیات و احکام آن الفاظ و قالبهایی تلقی میشوند که از هر گونه محتوایی تهی اند و این ذهنیتهاي انسان است که به این الفاظ معنا و مفهوم میبخشد . بر اساس پندار مذکور چنین اظهار میشود که قرآن و یا هر متن دینی دیگر ، سخنی براي گفتن ندارد ؛ بلکه هر کسی که بر اساس ذهنیت خودش از قرآن و متون دینی مطالبی را برداشت میکند . بدیهی است که این نوع نگرش هر چند به ظاهر از دین و قرآن و آموزه ها و معارف دینی سخن به میان میآورد ؛ ولی در واقع درصدد به بازي گرفتن و تمسخر دین و متدینان است .

 

یک شنبه 7 دی 1393  11:47 PM
تشکرات از این پست
ria1365 alirezaHmzezadh malihe2012
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

تفسیر قرآن با قرآن در کلام علی (ع)

بنام خدا

چگونگی تفسیر قرآن با قرآن در کلام امیرمومنان حضرت علی علیه السلام:

هر چند آیات قرآن به حسب ظاهر به صورت جدا جدا و هر یک یا هر چند آیه از آنها بیانگر مطلبی خاص به نظر می آید ؛ لکن فهم درست و تفسیر صحیح در صورتی امکان تحقق مییابد که آیات قرآن در ارتباط با یکدیگر و ناظر به یکدیگر مورد توجه قرار بگیرند . بسیاري از آیات قرآن و معارف این کتاب الهی یکدیگر را تفسیر میکنند و بر صدق و درستی مضامین یکدیگر گواهی میدهند . علی علیه السلام در این زمینه میفرماید :

کتاب الله تبصرون به و تنطقون به تسمعون به و ینطق بعضه ببعض و یشهد بعضه علی بعض ، ولا یختلف فی امان الله و لا یخالف بصاحبه عن الله (نهج البلاغه ، خطبه 133 . )

قرآن این کتاب الهی شما را بینا و گویا و شنواي حق میگرداند . قرآن کتابی است که بعض آن بعض دیگر را تفسیر و نیز بعض آن گواه و شاهد بعض دیگرش میباشد . از موارد تفسیر قرآن به قرآن ، براي نمونه میتوان به آیه 11 از سوره شوري ، لیس کمثله شیء و هو السمیع البصیر و آیه 10 از سوره فتح ، یدالله فوق ایدیهم ، اشاره کرد . لیس کمثله شیء از محکمات قرآن است و معناي آن روشن و واضح است . این آیه میگوید هیچ چیز مانند خدا نیست ؛ خداي متعال یک حقیقت بی مانند است .در آیه یدالله فوق ایدیهم میگوید دست خدا بالاي دستهاست . هر چند این آیه به خداوند ، دست نسبت داده است ، لکن آیه لیس کمثله شیء این معناي ظاهري را نفی میکند و با توجه به آن میفهمیم مراد از ((ید)) معناي ظاهري آن یعنی ((دست)) نیست ؛ بلکه میباید معانی کنایی از قبیل قدرت و امثال آن منظور باشد . بنابر این ، تفسیر و توضیح آیه یدالله فوق ایدیهم بدون توجه به آیه لیس کمثله شیء خروج از روش صحیح تفسیر است و ممکن است خطا از کار درآید و بر اساس تفسیر غلط ، تصویري ناصحیح و جسمانی از خدا ارائه
شود . بنابراین ، در تفسیر قرآن باید به این نکته توجه کنیم که آیات را در ارتباط با یکدیگر مورد توجه قرار دهیم و سعی کنیم مضمون آنها را به کمک خود قرآن بفهمیم .

یک شنبه 7 دی 1393  11:56 PM
تشکرات از این پست
ria1365 alirezaHmzezadh malihe2012
ria1365
ria1365
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 7868

حدیث طیر حدیث برتری مولا علی بر خلایق

برای دانلود پاورپوینت حدیث طیر همراه با کتب اهل سنت و منابعشون    کلیک   نمایید

 

 

     Android iOS , Windowsphone , Symbian , JavaMobile Review ,Learning

دوشنبه 8 دی 1393  1:35 AM
تشکرات از این پست
alirezaHmzezadh malihe2012 shirdel2
mammads2
mammads2
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1393 
تعداد پست ها : 314
محل سکونت : م

شیوه جذب نامه رسان معاویه

آنها که در شهرهای دور می‎زیستند و امام علی علیه السلام را ندیده بودند، و آنان که فریب دشمن را خورده و اسیر تبلیغات مسموم و شایعات دروغین گردیدند، نسبت به حضرت امیرالمومنین علی علیه‎السلام حالت گریز داشتند. اما وقتی به امام علی علیه السلام نزدیک می‎شدند، و اخلاق پیامبرگونه ایشان را مشاهده می‎کردند، در شگفت مانده، جذب خورشید ولایت شده و برای همه عمر در صف عاشقان ولایت قرار می‎گرفتند. در تاریخ اسلام آمده است که: - بسیاری از اهل کتاب که خدمت امیرالمومنین علی علیه السلام آمدند، مسلمان شدند. - بسیاری از مخالفان فریب خورده، در همان برخورد اول شیفته امام علی علیه السلام گردیدند. - بسیاری از هیأت‎های اعزامی دشمن در صف یاران حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام باقی ماندند. یکی از آنان، نامه‎رسان معاویه، مردی از قبیله «بنی عبس» است. معاویه می‎خواست ضمن رساندن نامه‎ای تهدیدآمیز، مردی خشن، و بدزبان و بی باک و شروری را به کوفه و درون یاران امام علی علیه السلام اعزام کند که در حضور اصحاب به حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام اهانت کند، تهمت بزند، فحاشی نماید و برگردد. که برای این مانور تبلیغی، سیاسی، مرد عَبَسی را که بد زبان و خشن و شرور و بی باک بود برگزید، نامه را به او داد و سفارشات لازم را کرد. وقتی نامه‎رسان معاویه وارد کوفه شد و در جمع اصحاب علی علیه السلام قرار گرفت، نقش خود را آغاز کرد. و با درشتی و بدگویی، هر چه خواست گفت و شایعاتی از شام عنوان کرد و قتل خلیفه سوم را به امام علی علیه السلام نسبت داد و گفت: شامیان از تو انتقام می‎گیرند. اصحاب به خشم آمدند و خواستند او را ادب کنند. حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام با اشاره مانع شد. صلة بن زفر عبسی از جای برخاست و فریاد بر سر او کشید، که در برابر امیرالمومنین علیه السلام چه می‎گویی. - امام با او با نرمش و مهربانی برخورد کرد. - حرف‎های او را گوش داد و او را تا آخر تحمل کرد. - شایعات و تهمت‎های شامیان را از زبان او شنید و مستدل و گویا پاسخ داد و مانع از تعرض یاران شد. - آزادی بیان او را تامین کرد و تندی‎های او را با مهربانی پاسخ گفت. سرانجام مرد عبسی در برابر اخلاق امام شرمنده شد. مدتی در فکر فرو رفت و شایعاتی که پیرامون حضرت علی علیه السلام شنیده بود را بررسی نمود و دید که واقعیت ندارد، مجذوب شد و برخاست و گفت: یا امیرالمومنین با شنیدن تهمت‎ها و شایعات فراوان علیه شما قلب من از دشمنی و کینه تو مالامال بود، اما امروز که تو را دیدم و اخلاق تو را مشاهده کردم. اکنون هیچ آفریده‎ای را مثل شما دوست نمی‎دارم. من در جمع یاران تو می‎مانم و هرگز به شام برنمی‎گردم تا روزی که در رکاب تو شربت شهادت نوشم. وقتی این خبر به معاویه رسید، اندوه عظیمی او را فرا گرفت، زیرا مرد عبسی اسرار نظامی معاویه را می‎دانست.
دوشنبه 8 دی 1393  6:23 AM
تشکرات از این پست
khosh123 Nnnnnnnn alirezaHmzezadh malihe2012 ria1365 shirdel2
mammads2
mammads2
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1393 
تعداد پست ها : 314
محل سکونت : م

بزرگترين فضيلت حضرت علي(عليه السلام) چيست؟

با توجه به آيه شريفه «ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون» و جمله معروف «كنت كنزاً مخفياً فأجبت ان اعرف فخلقت الخلق لكى اعرف»، و نظاير آن، معلوم مى شود كه انسانها براى آن كه پروردگار خويش را بشناسند، آفريده شده‌اند و منظور اصلى خلقت، عرفان و شناخت خداوند است و كسب صفات و ويژگيهاى پسنديده مثل عفت و شجاعت و حلم و انجام اعمال صالحه و نيك نظير نماز خواندن و رزوه گرفتن و جهاد كردن به ترتيب در درجه دوم و سوم از اهميت قرار دارند و بلكه بايد گفت كه ارزش و اهميت آنها در پرتو عقايد و معارف الهى و براى تقويت آنها است و بدون آن جايگاهى ندارد و مفهومى نخواهد داشت.
با توجه به اين مبنا مى توان گفت كه بينش توحيدى و معارف حقه الهيه معيار و ملاك فضيلت و شأن و رتبه هر شخص مى باشد. امام على(عليه السلام) نيز از اين قانون كلى مستثنا نيست و لذا بزرگترين فضيلت ايشان شناخت و عرفان ايشان نسبت به خدا و اسماء و صفات اوست. در روايتى از امام حسين(عليه السلام) نقل شده كه فرمودند: اى مردم، خداوند بندگان را نيافريد جز براى آن كه او را بشناسند. وقتى او را شناختند، عبادت مى كنند و هنگامى كه او را عبادت كردند، از رهگذر عبادت او از عبادت غير او بى نياز مى گردند... و امام على(عليه السلام)چنان كه همگان مى دانند در ميدان عبادت يكه تاز ميدان بودند، نمازهاى هزار ركعتى ايشان در طول شب يا شبانه روز بيانگر اين مدعاست.
دوشنبه 8 دی 1393  6:25 AM
تشکرات از این پست
khosh123 Nnnnnnnn alirezaHmzezadh ria1365 shirdel2
mammads2
mammads2
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1393 
تعداد پست ها : 314
محل سکونت : م

فضايل علي ( عليه السلام ) از زبان انديشمندان غير مسلمان

علي ( عليه السلام ) داراي بزرگواري و شرافت نفس 
 
ژنرال سرپرسي سايکس ـ از مشاهير خاورشناسان انگليسي ـ مي گويد : « او [ علي بن ابيطالب ( عليه السلام ) ] از ميان خلفا به شرافت و بزرگواري نفس مشهور ، و به غايت مراقب حال زيردستان خود بود . القائات فرستاده ها و نماينده ها در او تأثيري نداشت . به هديه هاي آنان ترتيب اثر نمي داد ، با حريف مکار و غدار خود معاويه ابداً طرف نسبت نبود که براي رسيدن به مقصودي که داشت سخت ترين جنايات را مرتکب شده و رذل ترين وسايل را براي پيشرفت خودش بر مي انگيخت . دقت و مراقبت هاي خيلي سخت او [ علي ( عليه السلام ) ] در امانت و ديانت باعث شده بود که اعراب حريص که تمام امپراطوري را غارت کرده بودند از وي ناراضي باشند . ليکن صداقت ، صحت عمل ، دوستي کامل ، رياضت ، عبادت از روي صدق ، خلوص يا تجرد، وارستگي ، آداب و خصايل محموده ي قابل توجهي که در او وجود داشت حقيقتاً صورت قابل ستايشي به وي داده بود . اين که اهالي ايران در او مقام ولايت قايل شده و او را به اصطلاح سرپرست حقيقي و مربي الهي مي دانند واقعاً اين قاعده قابل تحسين و شايان بسي تمجيد است . اگر چه مقام و مرتبه ي او خيلي بالاتر از اين ها است » 
دوشنبه 8 دی 1393  6:26 AM
تشکرات از این پست
khosh123 Nnnnnnnn alirezaHmzezadh malihe2012 ria1365 shirdel2
mammads2
mammads2
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1393 
تعداد پست ها : 314
محل سکونت : م

امام علی(ع) و لقب امیرالمومنین

امیر در زبان عربی به معنی فرمانده، سلطان و رهبر است. بعد از اسلام، کسانی را که از سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و خلفا به فرماندهی ماموریت‌های جنگی منصوب می‌شدند امیر می‌نامیدند. اما عنوان «امیرالمومنین» به معنی خلیفه و فرمانده کل قوای اسلام و پیشوای مومنان است. به اعتقاد علمای شیعه، «امیرالمومنین» عنوانی است که خدای تعالی به علی بن ابی طالب داده و هیچ کس دیگر، چه قبل و چه بعد از او، برازنده این لقب نیست. در حدیثی آمده است که پیامبر به اصحاب خود فرمود:«هنگام سلام به علی، او را امیرالمومنین خطاب کنید.» و در حدیث دیگری آمده است که:« خدا علی علیه السلام را امیرالمومنین نامیده است». از حضرت صادق علیه السلام سئوال شد:«آیا به حضرت قائم ، لقب « امیرالمومنین » خطاب می‌شود؟» فرمود:«نه، این عنوان مخصوص علی علیه السلام است؛ هیچ‌کس، نه قبل از او و نه پس از او، سزاوار نیست به این نام نامیده شود، و هر کس چنین ادعایی کند کافر است». از اهل سنت نیز درباره اعطای لقب امیرالمومنین به امام علی روایات بسیاری در دست است؛ از جمله: ابونعیم اصفهانی در حیله الاولیاء از انس بن مالک روایت کرده است که رسول خدا درباره علی علیه السلام فرمود:«او امیرالمومنین و پیشوای نیکوکاران و فرمانده سواران مجاهد و خاتم اوصیاء است». نیز از ابن مردویه اصفهانی، از دانشمندان اهل سنت، نقل شده است که: جبرئیل در محضر رسول خدا علی علیه السلام را امیرالمومنین خواند. از ام سلمه روایتی نیز در این باره رسیده است. ولی در ظاهر، بنا بر عقیده اهل سنت، هر مسلمانی که به اجماع یا وصایت یا شوری برای امامت و فرماندهی کل قوای اسلام انتخاب شود، امیرالمومنین است. آنان می گویند این عنوان اولین بار بر خلیفه دوم عمر بن خطاب اطلاق شد و آنگاه در عهد خلفای راشدین دیگر و خلفای بنی امیه و بنی عباس نیز هر یک از خلفا «امیرالمومنین» خوانده می‌شدند. فقهای زیدی مذهب نیز این عنوان را حق شرعی هر امیر علوی می‌دانند که برای احقاق حق، قیام کند. امیرالمومنین، لقب اختصاصی امام علی علیه السلام روایات شیعه دلالت دارد بر اینکه لقب «امیرالمومنین» مخصوص علی بن ابیطالب علیه السلام است و بر هیچ کس جز او اطلاق نمی‌شود. (مگر در حال ضرورت و تقیّه.) این لقب حتی بر سایر ائمه و امام زمان علیه السلام نیز نباید اطلاق شود. خود رسول خدا صلّی الله و علیه و آله و سلّم این لقب را به امام علی داد و اولین کسانی که موظف شدند علی علیه السلام را با این لقب خطاب کنند، ابوبکر و عمر بودند. عبدالله بن عباس می گوید:« روزی با رسول خدا در یکی از کوچه های مدینه می رفتیم که علی ابن ابی طالب از راه رسید و به رسول خدا این گونه سلام کرد:« السلام علیک یا رسول الله و رحمه الله و برکاته (سلام بر تو ای رسول خدا، و رحمت و برکات خدا بر تو باد.( پیامبر نیز در پاسخ فرمود:«و علیک السلام یا امیرالمومنین (و بر تو سلام باد ای امیرالمومنین.( از لقبی که رسول خدا به علی بن ابی طالب داد، تعجب کردم و به پیامبر گفتم:« ای رسول خدا، آنچه درباره پسرعمویم، علی، گفتی، از روی محبت و دوستی شخصی با او بود یا لقبی از ناحیه خداوند؟» رسول خدا فرمود:« نه، به خدا سوگند، آنچه درباره علی گفتم، با چشم خودم دیده ام.» پرسیدم:« ای رسول خدا چه دیدید؟» پیامبر فرمود:« در شب معراج به هر دری از درهای بهشت نظر می‌کردم، روی آن نوشته شده بود: علی بن ابیطالب از هفتاد هزار سال پیش از خلقت آدم امیرالمومنین بوده است.» ابوذر علی علیه السلام را امیرالمومنین حقیقی می داند ابوذر غفاری به شدت بیمار شد تا آنجا که نزدیک بود از دنیا برود. در این شرایط علی بن ابیطالب علیه السلام را به عنوان وصی برگزید و وصیتهای خود را به آن حضرت کرد. به او گفتند: اگر به امیرالمومنین عمر بن خطاب وصیت میکردی نیکوتر و بهتر بود. ابوذر گفت: به خدا سوگند، که به امیرالمومنین حقیقی و حق وصیت کردم. علی همان مربی و صاحب زمین است که آرامش زمین به وجود اوست و اگر از او جدا شوید، از زمین بیگانه و زمین نیز با شما بیگانه میشود. جبرئیل علی علیه السلام را امیرالمومنین می داند عبدالله بن عباس میگوید: نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله نشسته بودیم که علی بن ابیطالب وارد شد و به رسول خدا سلام کرد. رسول خدا در پاسخ سلام او فرمود: و علیک السلام یا امیرالمومنین و رحمه الله و برکاته (و بر تو سلام و رحمت و برکات الهی باد، ای امیرالمومنین(؛ حضرت علی علیه السلام گفت: در حالیکه تو زنده هستی به من امیرالمومنین میگویید؟ پیامبر فرمود: آری،در حال حیات من نیز ای علی تو امیرالمومنین هستی. دیروز در حالیکه من و جبرئیل با هم سخن می گفتیم تو بر ما گذشتی و سلام نکردی . جبرئیل گفت: چرا امیرالمومنین بر ما گذشت و سلام نکرد؟ به خدا سوگند اگر سلام کرده بود، ما خوشحال می شدیم و پاسخش را می دادیم. علی علیه السلام گفت: ای رسول خدا دیروز تو را با دحیه کلبی دیدم خلوت کرده ای و سخن میگوئید، نخواستم سخن شما را قطع کنم. پیامبرفرمود: او دحیه نبود او جبرئیل بود و من به جبرئیل گفتم: چگونه علی را امیرالمومنین نامیدی؟ جبرئیل گفت: خداوند در جنگ بدر به من وحی فرستاد که بر محمّد فرود بیایم و به او فرمان دهم که به علی بن ابیطالب امیرالمومنین فرمان دهد میان دو صف لشگر حاضر شود و قدرت نمایی کند که خداوند او را در آسمان امیرالمومنین نهاده است. آنگاه رسول خدا ادامه داد: تو ای علی، امیرالمومنین در آسمان و زمین هستی جز کافر بعد از من کسی بر تو پیشی می گیرد و جز کافر پس ازمن از تو جدا نمی شود و آسمانیان تو را امیرالمومنین می نامند. خداوند علی را امیرالمومنین نامیده است حضرت علی علیه السلام می فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: در شب معراج که مرا به آسمان بردند در مقام قاب قوسین ) به قدر دو کمان یا نزدیکتر) که قرار گرفتم، خداوند به من وحی فرستاد و آنگاه فرمود: ای محمّد، علی بن ابی طالب را با عنوان امیرالمومنین بخوان، من هیچکس را قبل از او به این نام ننامیدم و هیچکس را نیز بعد از او به آن نام نخواهم نامید. رسول خدا صلی الله علیه و آله بر فراز منبر در ضمن گفتاری به مردم فرمود: ای مردم، خداوند مرا به عنوان رسول و فرستاده اش به سوی شما برانگیخت و به من فرمان داده که علی را به عنوان امیر بر شما بگمارم، پس هر کس که من پیامبر اویم علی امیر اوست. امیر بودن علی از ناحیه خداوند است. خداوند به من فرمان داده که این خبر را به شما اعلام کنم تا او را اطاعت و هر گاه شما را فرمان داد، گوش دهید. آگاه باشید هیچکدام از شما بر علی، امیر نیست نه در زمان حیات من و نه پس از مرگ من. خداوند علی را امیر شما قرار داد و او را امیرالمومنین نامیده است و پیش از او و پس از او هیچکس را امیرالمومنین ننامیده و نخواهد نامید.

دوشنبه 8 دی 1393  6:27 AM
تشکرات از این پست
khosh123 Nnnnnnnn alirezaHmzezadh ria1365 shirdel2
mammads2
mammads2
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1393 
تعداد پست ها : 314
محل سکونت : م

ايثار على عليه السلام

وابستگى انسان به متاع دنيا از خطرهاى بزرگ حركت تكاملى وى مى‏باشد.جاذبه مال و منال و مقام،و آنچه متاع دنيا به حساب مى‏آيد انسان را از مسير خود باز مى‏دارد.وابستگى به دنيا پر خطرترين دام سر راه انسان است.بسيارى اين خطر را احساس مى‏كنند.ليكن مهم چاره‏سازى اين مشكل است كه چگونه بايد از دام اين خطر رهيد.
 
. نهاد دين كه رهنمود انسان در ابعاد گوناگون است،در اين عرصه هم ضمن شناخت و آگاهى دادن به واقعيت‏ها،راه حل ارائه مى‏دهد.دين وابستگى انسان به مال و متاع دنيا را به عنوان يك واقعيت و بر اساس گرايش طبيعى انسان معرفى مى‏نمايد.و براى رهانيدن انسان از اين علاقه‏مندى تلاش مى‏نمايد.و راه رهيدن اين وابستگى بريدن از دنيا و انفاق عنوان مى‏نمايد و به لحاظ شدت اين وابستگى رهيدن از اين خطر را آن چنان با اهميت مى‏داند كه جهاد با مال را در كنار جهاد با جان عنوان مى‏نمايد: جاهدوا باموالكم و انفسكم .هديه كردن مال در راه خدا همانند هديه كردن جان در راه خداست.
 
قرآن افزون بر رهنمود،الگوهايى نيز براى تاثير گذارى بيشتر ارائه مى‏دهد.و زندگى برگزيدگان را در جلو ديدگان انسان‏ها ترسيم مى‏نمايد.آنان كه از انفاق در راه خدا از هيچ تلاشى فروگذار نكردند. آنان كه از بهترين امكانات خود در سخت‏ترين شرايط در راه خدا گذشتند و در رفتار آنها نه تنها انفاق بلكه فراتر از انفاق ايثار جلوه‏گر است.با بررسى چند نمونه از رفتار امام همام از خرمن فضايلش خوشه بر مى‏چينيم.
 
الف:فرزندان على و فاطمه(حسن و حسين)بيمار شدند.به آنها پيشنهاد شد براى بهبودى فرزندانشان نذر كنند.على عليه السلام و فاطمه عليها السلام و فضه در درگاه خدا نذر كردند هنگامى كه بر فرزندانشان آفيت‏حاصل شد،سه روز روزه بگيرند.خداى سبحان نعمت‏سلامتى را نصيب آنان كرد.اينك آنان بايد به نذر خود وفا كنند،ليكن چيزى در خانه على يافت نمى‏شود.على سه پيمانه جو براى فراهم آوردن نان قرض مى‏كند.سه روز روزه شروع مى‏شود.يك پيمانه آن روز اول آرد و فاطمه عليها السلام چند گرده نان براى افطار روز اول تهيه مى‏كند.هنگام افطار كه فرا مى‏رسد مسكينى در خانه را مى‏كوبد همه نان‏ها را به وى داده با آب خالص افطار مى‏كنند!روز دوم نيز همانند روز اول بخشى ديگر آرد را براى تهيه افطارى نان تهيه مى‏كنند،و هنگام افطار كه فرا مى‏رسد يتيمى در خانه را مى‏زند.همانند روز اول همه نان‏ها را به يتيم داده با آب خالص افطار مى‏نمايند.و براى روز سوم آماده مى‏شوند روزه بگيرند.در هنگام افطار روز سوم كه همانند روزهاى پيش چند گرده نان تهيه مى‏شود،ناگهان اسيرى‏در خانه على مى‏آيد.و همانند شب‏هاى پيش گرده نان‏ها نصيب وى مى‏شود.افطار هر سه روز روزه با آب خالص سپرى مى‏شود!رخسار اهل بيت از گرسنگى رنجور شده است.رسول الله صلى الله عليه و آله وارد خانه على و فاطمه شده،رخسار رنجور آنان را مشاهده مى‏كند سبب مى‏پرسد فاطمه براى پدر توضيح مى‏دهد.آنگاه ايثار على و فاطمه تجلى مى‏نمايد و غذاى بهشتى نصيب خانواده عترت مى‏گردد.خداى سبحان ستايش از ايثار آنها بخشى از آيات سوره انسان را نازل مى‏نمايد:  يوفون بالنذر و يخافون يوما كان شره مستطيرا و يطعمون الطعام على حبه مسكينا و يتيما و اسيرا . «به نذر خود وفا مى‏كنند و از شر و عذاب فراگير روز قيامت در هراسند.طعام را با اين كه خود نياز دارند و محبوب آنهاست در راه خدا به مسكين و يتيم و اسير اطعام مى‏نمايند».
 
ب:انفاق مال در راه خدا در صورتى تاثير گذار است و باعث تزكيه نفس مى‏شود و انسان را از وابستگى نجات مى‏دهد كه اولا انسان در انفاق خويش اخلاص داشته باشد ريا نكند،براى بدست آوردن خوشنودى خدا انفاق كند.ديگر اين كه از بهترين و پاك‏ترين اموال شخصى خود انفاق كند. انفاق چيزهايى كه به كار انسان نمى‏خورد يا افزون بر نيازهاى انسان است كه در تمام اين موارد محبوب انسان هم نخواهد بود،سازندگى و تاثير مطلوب را نخواهد داشت: و انفقوا من طيبات ما كسبتم . «از پاكترين و پاكيزه‏ترين اموال خود انفاق كنيد.»
 
على عليه السلام دو ركعت از نماز ظهرش را بجا آورده است.نيازمندى به وى خطاب نموده از او طلب كمك مى‏كند.على انگشتر قيمتى كه هزار دينارارزش داشت و انگشتر مخصوص پادشاه حبشه بوده و از جانب نجاشى به رسول الله صلى الله عليه و آله هديه شده بود و رسول الله صلى الله عليه و آله هم آن را به على هديه نموده بود،از انگشت‏خويش بيرون آورده و در حال نماز به نيازمند مى‏دهد. 
 
قرآن از اين انفاق ستايش مى‏كند: انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون .  «رهبر شما مردم،خدا و پيامبرش و آن كسانى‏اند كه به خدا ايمان دارند و نماز را به پا مى‏دارند و در هنگامى كه در ركوع هستند زكات مى‏پردازند».
 
ج:شخص گرسنه‏اى به رسول الله صلى الله عليه و آله مراجعه نموده طعام مى‏طلبد.حضرت كسى را براى تهيه طعام به حجره‏هاى همسران خويش مى‏فرستد.آنها مى‏گويند چيزى جز آب در حجره‏ها پيدا نمى‏شود.رسول الله صلى الله عليه و آله خطاب به حاضرين مى‏فرمايد چه كسى حاضر است اين شخص را امشب مهمان كند.على عليه السلام داوطلب مى‏شود همراه مهمان به منزل مراجعه مى‏كند.از دختر رسول الله صلى الله عليه و آله مى‏پرسد چه چيز يافت مى‏شود. فاطمه عليها السلام جواب مى‏دهند تنها غذاى بچه‏ها وجود دارد.على مى‏فرمايد مهمان را بر كودكان خويش برمى‏گزينيم.كودكان با شكم گرسنه سر بر بالين مى‏نهند اما مهمان رسول الله صلى الله عليه و آله را پذيرايى مى‏نمايند.خداى سبحان از اين ايثار على و فاطمه ستايش مى‏كند:  و يؤثرون على انفسهم و لو كان بهم خصاصة .  «با اين كه خود شديدا نيازمند هستند ديگران را بر خود برمى‏گزينند.»اين است ايثارعلى عليه السلام در راه خدا.
 
البته در اين گونه موارد اسرارى وجود دارد كه چه بسا براى همگان آشكارنباشد،كه چگونه امام همام فرزندان تحت تكفل خويش را گرسنه مى‏خواباند و از قوت آنان مهمان پذيرايى مى‏نمايد؟!آيا پيروان حضرت در اين حد مكلف هستند؟شايد كسى از فقها به چنين تكليفى فتوا ندهند.ليكن امام همام كه محرم اسرار است،اين چنين عمل مى‏كند.در هر صورت ايثار على كاملا بر پيروانش آشكار و شايسته الگوگيرى است.على از دست رنج و كار و تلاش خويش فراوان انفاق نمود.على در مزرعه بيل مى‏زد و نخلستان آباد مى‏كرد و از كد يمين و عرق جبين خويش هزاران بنده آزاد كرد: ان امير المؤمنين عليه السلام اعتق الف مملوك من كده يده. 
 
على عليه السلام در تلاش سازندگى براى همگان الگو بود.قنات‏هاى فراوان جارى نمود و نخلستان‏هاى بسيارى در اطراف مدينه آباد و سر سبز نمود در عين حال كه خود از زندگى در سطح بسيار پايين بر خوردار بود.چنين سازندگى و تلاش را انجام مى‏داد و به آن افتخار مى‏نمود.
 
على عليه السلام به گونه‏اى صحرا را آباد كرد و آب‏ها جارى مى‏نمود كه هيچ گونه وابستگى به مال و مزرعه و قنات خويش پيدا نمى‏كرد.وى قنات حفر كرد وقتى آب همانند گردن شتر به سوى آسمان فوران شد،فورا آن را وقف حجاج بيت الله الحرام و رهگذران نمود.امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد: رسول الله صلى الله عليه و آله زمينى را تقسيم نمود بخشى از اين سهم على شد.در ميان آن چشمه حفر نمود آب همانند گردن شتر جارى شد.فرمود بشارت بدهيد به ورثه كه اين صدقه خالص در راه حجاج بيت الله الحرام و رهگذران:و بشر الوارث هى صدقة بتة بتلاء في جيج‏بيت الله و عابر سبيل الله. 
 
انفاق و ايثار امامان از بهترين اموال خويش و در سخت‏ترين شرايطنيازمندى صورت مى‏گرفت.اين چنين است آنان الگوى زندگى و تلاش در سازندگى براى همگان هستند.آنان با اين ارزش‏ها دلها را شيفته خود و چشم‏ها را خيره هنرهاى خويش نموده‏اند و وحى الهى و سروش آسمانى از سيره، انفاق و ايثار آنان،اين چنين ستايش مى‏نمايد.
دوشنبه 8 دی 1393  6:28 AM
تشکرات از این پست
khosh123 Nnnnnnnn alirezaHmzezadh ria1365
mammads2
mammads2
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1393 
تعداد پست ها : 314
محل سکونت : م

پاسخ به:فضايلي غیر قابل انکار و بی نظیر برای مولا علی(ع)مشارکتی+امتياز ويژه

به یاد داشته باشیم که این هایی که ما بروبچ راسخون میگیم ، تکه ای کوچک از کار ها و فضایل امام علی ( ع ) است .

دوشنبه 8 دی 1393  6:31 AM
تشکرات از این پست
khosh123 Nnnnnnnn alirezaHmzezadh ria1365
Nnnnnnnn
Nnnnnnnn
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1393 
تعداد پست ها : 10
دوشنبه 8 دی 1393  9:22 AM
تشکرات از این پست
alirezaHmzezadh ria1365 shirdel2 mammads2
zare58
zare58
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1393 
تعداد پست ها : 2180
محل سکونت : مازندران

پاسخ به:فضايلي غیر قابل انکار و بی نظیر برای مولا علی(ع)مشارکتی+امتياز ويژه

علمای مهم اهل سنت تا 350 آیه را در باره امیرالمومنین علی علیه السلام برشمرده‌اند كه ما به نقل روایاتی از طریق اهل سنت در این باره اشاره می کنیم :

ابن عساكر ، از علمای بزرگ اهل سنت در تاریخ دمشق می‌نویسد : 

عن ابن عباس ، قال : « نزلت فی علیّ ثلاثمائة آیة » . 

تاریخ مدینة دمشق ، ج 42 ، ص364، تاریخ الخلفاء سیوطی، ص171 - الصواعق المحرقه ابن حجر مکی، ص196

ابن عباس می گوید : 300 آیه از قرآن كریم در باره علی علیه السلام نازل شده است . 

خطیب بغدادی در تاریخ بغداد می‌نویسد : 

عن ابن عباس قال : نزلت فی علی ثلاثمائة آیة . 

تاریخ بغداد ، ج 6 ، ص 221 . 

سیوطی از بزرگترین علمای تاریخ اهل سنت نیز می‌نویسد : 

عن ابن عباس قال : نزلت فی علی ثلاثمائة آیة .

تاریخ الخلفاء ، ص 171 ، الصواعق المحرقة ، ص 196. 

و در جای دیگر می‌نویسد : 

قال ابن عباس : نزلت فی علی أكثر من ثلاثمائة آیة فی مدحه . 

تاریخ الخلفاء ، ص 172، و السیرة النبویّة ، زینی دحلان بهامش السیرة الحلبیّة ، ج2 ، ص11 و الصواعق المحرقة ، ص 125 ط . المحمدیّة و 76 ط. المیمنة بمصر . 

بیش از سیصد آیه از قرآن كریم ، در ستایش از علی علیه السلام نازل شده است . 

ابن حجر هیثمی در كتاب الصواعق المحرقة كه آن را در رد عقائد شیعه نوشته است ، در این باره می‌نویسد : 

وروى سعید بن جبیر ، عن ابن عباس ، قال : ما نزل فی أحد من كتاب اللّه ما نزل فی علی .

الصواعق المحرقة ، ص 76 ، الباب التاسع ، الفصل الثالث . 

ابن حجر هیثمی در جای دیگر و نیز سیوطی در تاریخ الخلفاء می نویسند : 

أنّه ما نزل فی أحد من كتاب اللّه كما نزل فی علی . 

تاریخ الخلفاء ، ص 171 ، و الصواعق المحرقة ، ص 127. 

در حق هیچ كسی ، به اندازه علی علیه السلام ، در قرآن نازل نشده است . 

زینی دحلان – مفتی مكه مكرمه و متوفای 1305 هجری – در کتاب السیرة النبویة، جلد2، صفحه11 از ابن عباس نقل می‌کند:

نزلت فی علی أكثر من ثلاثمأئة آیة فی مدحه.

بیش از 300 آیه در مدح علی نازل شده است.

الصواعق المحرقة، چاپ محمدیه مصر، ص125 و چاپ میمنة مصر، ص76 - تاریخ الخلفاء، ص172

حاکم نیشابوری – از استوانه‌های علمی اهل سنت – در مستدرک الصحیحین نقل می‌کند از احمد بن حنبل – رئیس حنبلی مذهب‌ها – كه می‌گوید:

ما جاء لأحد من أصحاب رسول الله صلى الله علیه و آله من الفضائل ما جاء لعلی بن أبی طالب رضی الله عنه.

فضائلی كه در حق علی بن أبی طالب آمده، در حق هیچ‌یك از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و سلم) نیامده است.

مستدرک الصحیحین للحاکم النیشابوری، ج3، ص107

ابن جوزی در مناقب احمد بن حنبل می‌گوید:

ما لأحد من الصحابة من الفضائل بالأسانید الصحاح مثل ما لعلی رضی الله عنه.

آن‌همه فضائلی كه با سندهای صحیح در حق علی آمده، در حق هیچ‌یك از صحابه نیامده است.

مناقب احمد بن حنبل، ص163- تهذیب التهذیب لإبن حجر العسقلانی، ج7، ص298 – الإصابة، ج4، ص464 - شواهد التنزیل للحاكم الحسكانی، ج1، ص27 - الإستیعاب لابن عبد البر، ج3، ص51

و حتی بسیاری از علمای اهل سنت نقل كرده‌‌اند كه یك چهارم قرآن در حق امیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام نازل شده است . 

حاكم حسكانی از بزرگان اهل سنت می‌نویسد : 

عن الاصبغ بن نباتة ، عن على قال : نزل القرآن أربعة أرباع : ربع فینا ، وربع فی عدونا ، وربع حلال وحرام وربع فرائض وأحكام ولنا كرائم القران . 

شواهد التنزیل ، ج 1 ، ص59 و ص62 و تاریخ الیعقوبی ، ج 2 ، ص136 و ینابیع المودة ، ج 1 ،‌ ص377. 

اصبغ بن نباته از امیر مومنان نقل کرد که فرمودند قرآن چهار جزء نازل شد . یک چهارم در مورد ما ، یک چهارم در مورد دشمنان ما ، یک چهارم در مورد حلال وحرام و یک چهارم در مورد واجبات واحکام ؛ وآیات شاخص قرآن (کریمه به بهترین شیء در هر مجموعه گفته می شود) در مورد ماست . 

و مرحوم كلینی رضوان الله تعالی علیه در كتاب كافی در روایتی كه سند آن صحیح است ، شبیه همین روایت را نقل می‌كند : 

عن أبی بصیر ، عن أبی جعفر علیه السلام ، قال : نزل القرآن أربعة أرباع : ربع فینا ، وربع فی عدونا ، وربع سنن وأمثال ، وربع فرائض وأحكام . 

الكافی ، ج2 ، ص627 ، ح 4 .

از ابن عباس از پیامبر اکرم(ص) نقل نموده که آن حضرت فرمود: 

«ما انزل آیة فیها «یا ایّها الذین آمنوا» و علیّ رأسها و امیرها؛و آیه‏ای که در آن «یا ایّها الذین آمنوا» آمده، نازل نکرده است خداوند مگر آن که علی در رأس آن قرار دارد.»( المناقب، همان، ص 316، حدیث 316؛ فرائد السمطین، ج 1، ص 78.) یعنی تمامی این آیات در ابتدا و قبل از همه در شأن علی و مربوط به آن حضرت است.
>>>>>>>>>>>>>>>>>>
پروردگارا به حقانیت امیرالمومنین علیه السلام مادر تازه از دست داده ام را بیامورز 
یا امیرالمومنین شما شاهدید که او هر هفته برای تبلیغ ولایت شما به روستاها میرفت ومعارف شما را بین خانمها تبلیغ می نمود به امید اینکه انان در چنگ دشمنان ولایت گرفتار نگردند

 

 

بزرگترین عیب برای دنیا همین بس که بی‌وفاست . . .
(حضرت علی علیه‌السلام)

 

دوشنبه 8 دی 1393  6:52 PM
تشکرات از این پست
mammads2 ria1365 alirezaHmzezadh shirdel2
mammads2
mammads2
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1393 
تعداد پست ها : 314
محل سکونت : م

داستان حضرت علی علیه السلام و انگشتر عظیم القدر حضرت سلیمان علیه السلام

از حضرت صادق (علیه السلام) روایت شده است که حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) در نماز جماعت بود و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) نیز حضور داشت که در آن حال گدایی وارد شد و میان صفوف جماعت برای گدایی دور می زد. هیچ کس به او چیزی نداد اما وقتی که به امیرالمومنین (علیه السلام) رسید رسید، حضرت در حال رکوع به انگشتری که در دست داشت اشاره نمود و آن گدا انگشتر را از دست حضرت خارج کرد و آیه ای از قرآن در شأن آن حضرت در این باره نازل شد. (درباره ی این انگشتر دو نقل آمده که در زیر خواهد آمد)

اصحاب حضرت صادق (علیه السلام) پرسیدند که واقعیت آن خاتم(انگشتر) چه بود؟ حضرت فرمود: نگین آن انگشتر پنج مثقال یاقوت احمر بود و آن را حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) وقتی که "طوق بن حرّان" را به قتل رسانید از انگشت او بیرون آورد و او پادشاهانی بود از پادشاهان کفار. از حضرت سوال شد قیمت انگشتر چقدر بود؟ حضرت فرمود: قیمت آن به اندازه ی خرج شامات و توابع و اطراف آن بود! باز پرسیدند خرج شامات و توابع آن چقدر است؟ حضرت فرمود هزار بار شتر از طلا و نقره و چهارصد بار شتر از طلا و ششصد بار از نقره.

اما امام محمد غزالی در کتاب سرالعالمین درباره ی خواص نبوت ذکر کرده است که امیر المومنین (علیه السلام) در رکوع نماز خود خاتم حضرت سلیمان (علیه السلام) را به گدایی صدقه داد در حالیکه آن خاتم شریف اّ و اساس جمیع ملک و سلطنت و تسخیر جن و انس و وحوش و پرندگان و ابر و باد و... بود که حد و حساب نداشت و آیه ی امامت و ولایت مطلقه یعنی ( اِنّما وَلیّکم اللّه وَ رَسُولِهِ ) در شأن آن حضرت نازل شد.

در زمانهای نزدیک به زمان بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله) دو شخص از اهل مغاربه بودند که از علوم آسمانی و کتابهای پیامبران گذشته و علوم غریبه با اطلاع بودند و علاوه بر اینها از اهل ریاضت و متّصف و علّو و همت و از طالبان مراتب عالی بودند که نام یکی "بلوقیا" و نام دیگری "عفّان" بود و سفرهای دور و درازی را انجام دادند تا اینکه سرانجام به مکانی رسیدند که در آن باغ و بوستان وجود داشت همچون باغهای بهشت و جسد مطهر حضرت سلیمان بن داوود (علیه السلام) در آن باغ و در بالای یک تخت دفن بود که طلسم شده بود. عفّان افسونها و جادوهای بسیار همراه ادعیه خواند تا آنکه آن طلسم شکسته شد و داخل باغ شدند و بلوقیا سبقت گرفت تا اینکه تا اینکه خاتم حضرت سلیمان (علیه السلام) را از انگشت او خارج کند اما بناگاه از زیر تخت حضرت سلیمان (علیه السلام) ارژدهای بزرگی که موکل و نگهبان حفظ اسرار سلیمانی که در واقع یک جن بود سر بیرون آورد و با یک نفخه و دم که بر بلوقیا زد او را سوزاند.

عفّان شیشه ی جادو شده ای را از جیب خود بیرون آورد و آن را روی بلوقیا ریخت که در نتیجه به اذن خداوند به هوش آمد و مرتبه ی دوم و سوم نیز مانند مرتبه ی اول شد و حرص و طمع بر آنان غالب گشت و در مرتبه ی چهارم باز هم خواست دست دراز کرد تا خاتم را بیرون آورد. باز اژدها نفخه و دم زد و او را سوزاند و هلاک کرد و میزان علم عفّان تا اینحد بود. عفّان چون این حال را دید پا به فرار نهاد و به خود می گفت: آیا این اژدها شیطان بود یا فرشته یا شخصی مومن از طایفه ی جن که به امر خداوند موکل جسد حضرت سلیمان (علیه السلام) و خاتم شریفش و تخت و باغ بوده است؟ آن اژدها فریاد کشید و گفت: ای عفّان! برگرد و حالا دیگر از جانب خداوند اجازه داری که خاتم را برداری اما مال خود نکن و آنرا به حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله) برسان که ظهور آن حضرت نزدیک است و باید این خاتم در دست مبارک او باشد.

عفّان انگشتر را گرفت و همانطور که مامور شده بود، امور خود را انجام داد و تلاش و کوشش بسیاری نمود تا صحرا ها و سرزمین های وسیعی را پشت سر نهاد و پس از مدتی طولانی خود را به مدینه ی طیبه رسانید و به خدمت محمد مصطفی (صلی الله و علیه و آله) مشرف شد و اسلام آورد. عفّان ماجرای خود را به طور کامل به عرض حضرت رساند و انگشتر را تسلیم نمود و سرانجام آن حضرت نیز انگشتر را به حضرت علی (علیه السلام) عطا فرمود و امر فرمود تا در انگشت نماید و هنگامی که آن حضرت چنین کرد در یک لحظه جمیع پرندگان و طوایف جنیان حاضر شدند و همه ی اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مشاهده نمودند و شهادت دادند. سپس سلطان سلاطین و شهنشاه جمیع ملوک و سلاطین جن بنام "مریاط" بزرگ حاضر شد و عرض کرد ای امیرالمومنین! ما همه ی طوایف جن اعم از مسلمان و کافر و مسخر مطیع و تسلیم تو شدیم همانطوری که برای حضرت سلیمان بن داوود (علیه السلام ) بودیم. سرانجام حضرت او را مرخص نمود و فرمود: به شما احتیاجی ندارم. پس از گذشت مدتی در ملا اعلی در میان اهل ملکوت و فرشتگان مباحثه و گفتگویی شروع گردید.

بحث در مورد این موضوع بود که امیرالمومنین (علیه السلام) این خاتم را که اساس ملک حضرت سلیمان (علیه السلام) و مدار تسخیرش روی آن بود را در راه خدا به گدایی بخشد؟! جمعی از فرشتگان گفتند: آری امیرالمومنین (علیه السلام) چنین کرده است. جمعی دیگر گفتند چگونه می تواند عقل قبول کند که اساس ملک سلیمان (علیه السلام) و مدار تسخیرش را آن حضرت تنها در مقابل یک سوال به گدایی ببخشد؟! در نتیجه همه ی فرشتگان از خداوند درخواست نمودند که راز این موضوع را برایشان آشکار و معلوم سازد. خداوند نیز به درخواستشان پاسخ مثبت داد و ملکوت زمین را برایشان آشکار نمود یعنی هر چه را که در زمین واقع میشود، همان را فرشتگان از ملأ اعلی ببینند. سپس جبرئیل امین به صورت گدایی میان صفهای نماز جماعت پیامبر (صلی الله علیه و آله) دور میزد و می گشت اما هیچ کس به او چیزی نداد حتی نصف یک خرما را تا اینکه نزد امیر المومنین (علیه السلام) رسید و آن حضرت در حال رکوع به انگشت خود اشاره کرد و جبرئیل (علیه السلام) آن را از انگشت حضرت بیرون آورد و در اینحا خاتم پرید و به سوی جسد سلیمان (علیه السلام) رفت و فرشتگان آن را مشاهده کردند و همگی متعجب شدند و داد و فریاد عظیمی میان آنان به راه افتاد و صدا به تسبیح و تکبیر و تهلیل و تمجید خداوند بلند کردند که چنین بنده ی خاصی دارد و جانشین خدا و رسولش روی زمین است و با صدای بلندی گفتند: طوبی طوبی لَکَ ای امیرالمومنین (علیه السلام) و وصی رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله) که خداوند به تو مباهات فرمود که بنده ای مثل تو دارد.

سپس جبرئیل امین گفت: گوارا باد بر شما بدرستی که خداوند رجس و ناپاکی را از شما دور کرده و شما را پاک گردانیده است. سپس جبرئیل امین به آسمان صعود کرد و قبل از اتمام نماز جماعت یا پس از اتمام آن دوباره نازل شد و آیه ی وافی هدایت و شافی دلالت را از سوی خداوند به رسول اکرم (صلی اللّه علیه و آله) رسانید. حضرت به مردم امر کرد تا بنشینند و پراکنده نشوند و به حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) امر کرد که نزد خود بنشیند و به او امر فرمود: یا اباالحسن خاتم حضرت سلیمان علیه السلام کجاست؟ البته پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) خود تمام موضوع را می دانست و هدفش این بود که از این طریق شأن و جلالت و تقرب حضرت علی (علیه السلام) را نزد خداوند به مردم نشان دهد. حضرت علی (علیه السلام) عرض کرد: ای رسول خدا(صلی اللّه علیه و آله) آن را به گدایی بخشیدم. پیامبر فرمود: آیا اساس ملک و عظمت و دولت و شوکت سلیمان (علیه السلام) را در مقابل تنها درخواست گدایی به او بخشیدی؟!

حضرت با شنیدن این کلام رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله) به گریه افتاد و عرض کرد: ای رسول خدا(صلی اللّه علیه و آله) اهل بیت پاک تو در دنیا و آنچه در آن است را چه کند که در حلال آن حساب است و در حرام آن عذاب خواهد بود. رسول اکرم (صلی اللّه علیه و آله) آن حضرت را در آغوش گرفت و فرمود: خوشا به حالت ای ابا الحسن خداوند به خاطر تو به ملائکه مباهات نمود و سپس نزول آیه را به اطلاع وصی خود رساند.

شایان ذکر است که خاتم عظیم القدر حضرت سلیمان (علیه السلام) نزد حضرت صاحب الزمان (عج اللّه تعالی فرج الشریف) می باشد که اساس تسخیر جن و انس توسط آن حضرت خواهد بود.

دوشنبه 8 دی 1393  9:12 PM
تشکرات از این پست
ria1365 alirezaHmzezadh
mammads2
mammads2
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1393 
تعداد پست ها : 314
محل سکونت : م

سخن جاودانه امام علی(ع) درباره پیروی از اهل بیت(ع)

امیرالمومنین امام علی علیه السلام: اى مردم! چراغ دل را از " نور گفتار گوينده با عمل" روشن سازيد، و ظرفهاى جان را از آب زلال "چشمه‌هايى كه از آلودگيها پاك" است پر نماييد.
اى بندگان خدا! به ناداني‌هاى خود تكيه نكنيد، و تسليم هواى نفس خويش نباشيد كه چنين كسى بر لبه پرتگاه قرار دارد، و بار سنگين هلاكت و فساد را بر دوش مى‌كشد، و از جايى به جاى ديگر مى‌برد، تا آنچه را كه ناچسب است بچسباند، و آنچه را كه دور مى نمايد نزديك جلوه دهد.
خدا را، خدا را، مبادا شكايت نزد كسى بريد كه نمى‌تواند آن را برطرف سازد، و توان گره گشايى از كارتان ندارد.
همانا بر امام واجب نيست جز آنچه را كه خدا امر فرمايد، و آن، كوتاهى نكردن در پند و نصيحت، تلاش در خيرخواهى، زنده نگهداشتن سنت پيامبر (ص)، جارى ساختن حدود الهى بر مجرمان، رساندن سهم‌هاى بيت المال به طبقات مردم، است.
پس در فراگيرى علم و دانش پيش از آنكه درختش بخشكد تلاش كنيد، و پيش از آنكه به خود مشغول گرديد از معدن علوم (اهل بيت (ع)) دانش استخراج كنيد، مردم را از حرام و منكرات باز داريد، و خود هم مرتكب نشويد، زيرا دستور داده شديد كه ابتدا خود محرمات را ترك و سپس مردم را باز داريد.

متن حدیث:

اءَيُّهَا النَّاسُ اسْتَصْبِحُوا مِنْ شُعْلَةِ مِصْبَاحٍ وَاعِظٍ مُتَّعِظٍ وَ امْتَاحُوا مِنْ صَفْوِ عَيْنٍ قَدْ رُوِّقَتْ مِنَ الْكَدَرِ.
عِبَادَ اللَّهِ لاَ تَرْكَنُوا إِلَى جَهَالَتِكُمْ وَ لاَ تَنْقَادُوا لِاءَهْوَائِكُمْ فَإِنَّ النَّازِلَ بِهَذَا الْمَنْزِلِ نَازِلٌ بِشَفَا جُرُفٍ هَارٍ يَنْقُلُ الرَّدَى عَلَى ظَهْرِهِ مِنْ مَوْضِعٍ إِلَى مَوْضِعٍ لِرَاءْيٍ يُحْدِثُهُ بَعْدَ رَاءْيٍ يُرِيدُ اءَنْ يُلْصِقَ مَا لاَ يَلْتَصِقُ وَ يُقَرِّبَ مَا لاَ يَتَقَارَبُ فَاللَّهَ اللَّهَ اءَنْ تَشْكُوا إِلَى مَنْ لاَ يُشْكِي شَجْوَكُمْ وَ لاَ يَنْقُضُ بِرَاءْيِهِ مَا قَدْ اءَبْرَمَ لَكُمْ.
إِنَّهُ لَيْسَ عَلَى الْإِمَامِ إِلا مَا حُمِّلَ مِنْ اءَمْرِ رَبِّهِ الْإِبْلاَغُ فِي الْمَوْعِظَةِ وَ الاِجْتِهَادُ فِي النَّصِيحَةِ وَ الْإِحْيَاءُ لِلسُّنَّةِ وَ إِقَامَةُ الْحُدُودِ عَلَى مُسْتَحِقِّيهَا وَ إِصْدَارُ السُّهْمَانِ عَلَى اءَهْلِهَا فَبَادِرُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِ تَصْوِيحِ نَبْتِهِ وَ مِنْ قَبْلِ اءَنْ تُشْغَلُوا بِاءَنْفُسِكُمْ عَنْ مُسْتَثَارِ الْعِلْمِ مِنْ عِنْدِ اءَهْلِهِ وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تَنَاهَوْا عَنْهُ فَإِنَّمَا اءُمِرْتُمْ بِالنَّهْيِ بَعْدَ التَّنَاهِي.

دوشنبه 8 دی 1393  9:14 PM
تشکرات از این پست
ria1365 alirezaHmzezadh
mammads2
mammads2
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1393 
تعداد پست ها : 314
محل سکونت : م

ولادت و خاندان

 بنا به نوشته مورخين، امام على(ع) در روز جمعه 13 رجب سال سى‌‏ام عام الفيل و در خانه‌ی خدا متولد شدند.
پدر آن حضرت ابوطالب فرزند عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف (عموی پيامبر(ص)) و مادرش هم فاطمه دختر اسد بن هاشم بود. بنابراين امام على(ع) از هر دو طرف هاشمى نسب است.
مادر اين حضرت، خداپرست بوده و با دين حنيف ابراهيم زندگى می‌كرد و پيوسته به درگاه خدا مناجات كرده و تقاضا می‌نمود كه وضع اين حمل را بر او آسان گرداند.
فاطمه بنت اسد، مادر امير المؤمنين(ع)، در حالي كه هنگام تولد فرزندش فرا رسيده بود به زيارت خانه‌ی خدا رفت و گفت:
"خدايا من به تو و به آن چه از رسولان و كتاب‌ها از جانب تو آمده‏اند ايمان دارم و سخن جدم ابراهيم خليل را تصديق می‌كنم و اوست كه اين بيت عتيق را بنا نهاده است. به حق آن كه اين خانه را ساخته و به حق مولودى كه در شكم من است ولادت او را بر من آسان گردان"
در اين هنگام به فرمان خدا، ديوارهای خانه‌ی خدا (كعبه) شكافت و فاطمه به درون خانه رفت و ديوار به هم بر آمد. فاطمه پس از سه روز بيرون آمد و در حالی كه اميرالمؤمنين(ع) را در بغل داشت، گفت من به خانه خدا وارد شدم و از ميوه‏هاى بهشتى و بار و برگ آنها خوردم و چون خواستم بيرون آيم هاتفى ندا كرد: "اى فاطمه نام او را على بگذار كه او على است و خداوند على الاعلى می‌فرمايد من نام او را از نام خود گرفتم و به ادب خود تأديب‌اش كردم و او را به غامض علم خود آگاه گردانيدم و اوست كه بت‌ها را در خانه من می‌شكند و اوست كه در بام خانه‏ام اذان می‌گويد و مرا تقديس و پرستش می‌نمايد. خوشا بر كسی كه او را دوست داشته باشد و فرمانش را اطاعت كند و واى بر كسى كه با او دشمنی كرده و از او نافرمانی كند."
و چنين افتخاري منحصر به فردى كه براى على(ع) در اثر ولادت در درون كعبه حاصل شده است براي احدى از عموم افراد بشر به دست نيامده است.
در بعضى روايات آمده است كه فاطمه بنت اسد پس از وضع حمل (پيش از آن كه به دستور نداى غيبى، نام علی را برای آن حضرت برگزيند) نام وی را حيدر انتخاب كرده بود؛ و چون نام آن حضرت على گذاشته شد، "حيدر" يكی از القاب آن حضرت گرديد. از ديگر القاب مشهور آن حضرت " اسدالله، مرتضى، اميرالمؤمنين و اخو رسول‌الله" بوده و كنيه‌های ايشان نيز "ابوالحسن و ابوتراب" است. همچنين فاطمه بنت اسد براى رسول اكرم(ص) نيز به منزله‌ی مادر بوده و از اولين گروهى است كه به آن حضرت ايمان آورد و به مدينه مهاجرت نمود و هنگام وفاتش نبى اكرم(ص)، پيراهن خود را براى كفن او اختصاص داد و بر جنازه‏اش نماز خواند و خود در قبر او قرار گرفت تا وى از فشار قبر آسوده گردد و او را تلقين فرمود و دعا نمود.

سه شنبه 9 دی 1393  7:32 AM
تشکرات از این پست
ria1365 alirezaHmzezadh
mammads2
mammads2
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1393 
تعداد پست ها : 314
محل سکونت : م

تربيت و پرورش در دامان رسول خدا(ص)

ابوطالب پدر امام على(ع) در ميان قريش بسيار بزرگ و محترم بود، او در تربيت فرزندان خود دقت و تلاش زيادی نموده و از ابتدا آن‌ها را با تقوى و با فضيلت تربيت می‌كرد و از كودكى فنون اسب‌سوارى و رزم و تيراندازى را به رسم عرب به آنها تعليم می‌داد.
پيغمبر اكرم(ص) در كودكى از داشتن پدر محروم شده بودند، ايشان در ابتدا تحت كفالت جد خود عبدالمطلب قرار گرفته بود و پس از فوت عبدالمطلب فرزندش ابوطالب، برادرزاده خود را در دامن پر عطوفت خود بزرگ نمود. همچنين فاطمه بنت اسد، مادر على(ع) و همسر ابوطالب نيز براى نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مانند مادرى مهربان دلسوزى كامل داشت بطوري كه در هنگام فوت فاطمه رسول اكرم صلى الله عليه و آله نيز مانند على عليه السلام بسيار متأثر و متألم بود و شخصا بر جنازه او نماز گزارد و پيراهن خود را بر وى پوشانيد.
چون نبى گرامى در خانه عموى خود ابوطالب بزرگ شد بپاس احترام و بمنظور تشكر و قدردانى از فداكاريهاى عموى خود در صدد بود كه بنحوى ازانحاء و بنا به وظيفه حق‌شناسى كمك و مساعدتى به عموى مهربان خود نموده باشد.
اتفاقا در آنموقع كه على عليه السلام وارد ششمين سال زندگانى خود شده بود قحطى عظيمى در مكه پديدار شد و چون ابوطالب مرد عيالمند بوده و اداره هزينه يك خانواده پر جمعيت در سال قحطى خالى از اشكال نبود لذا پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم؛ على عليه السلام را كه دوران شيرخوارگي و كودكى را گذرانيده و در سن شش سالگى بود جهت تكفل معاش از پدرش ابوطالب گرفته و بدين بهانه او را تحت تربيت و قيمومت خود قرار داد و بهمان ترتيب كه پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم در پناه عم خود ابوطالب و زوجه وى فاطمه زندگى ميكرد پيغمبر و زوجه‏اش خديجه(س) نيز براى على عليه السلام بمنزله پدر و مادر مهربانى بودند.
ابن صباغ در فصول المهمه و مرحوم مجلسى در بحار الانوار مى‏نويسند كه سالى در مكه قحطى شد و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بعم خود عباس بن عبد المطلب كه توانگر و مالدار بود فرمود كه برادرت ابوطالب عيالمند است و پريشان حال و قوم و خويش براى كمك و مساعدت از همه سزاوارتر است بيا بنزد او برويم و بارى از دوش او برداريم و هر يك از ما يكى از پسران او را براى تأمين معاشش بخانه خود ببريم و امور زندگى را بر ابوطالب سهل و آسان گردانيم،عباس گفت بلى بخدا اين فضل كريم و صله رحم است پس ابوطالب را ملاقات كردند و او را از تصميم خود آگاه ساختند ابوطالب گفت طالب و عقيل را (در روايت ديگر گفت عقيل را) براى من بگذاريد و هر چه ميخواهيد بكنيد،عباس جعفر را برد و حمزه طالب را و نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نيز على عليه السلام را بهمراه خود برد.
نكته‏اى كه تذكر آن در اينجا لازم است اينست كه على عليه السلام در ميان اولاد ابوطالب با سايرين قابل قياس نبوده است هنگاميكه پيغمبر صلى الله عليه و آله على عليه السلام را از نزد پدرش بخانه خود برد علاوه بر عنوان قرابت و موضوع‏تكفل،يك جاذبه قوى و شديدى بين آن دو برقرار بود كه گوئى ذره‏اى بود بخورشيد پيوست و يا قطره‏اى بود كه در دريا محو گرديد و به اين حسن انتخابى كه رسول گرامى بعمل آورده بود ميل وافر و كمال اشتياق را داشت زيرا.
على را قدر پيغمبر شناسد 
بلى قدر گوهر زرگر شناسد
البته مربى و معلمى مانند پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم كه آيه علمه شديد القوی در شأن او نازل شده و خود در مكتب ربوبى (چنانكه فرمايد ادبنى ربى فاحسن تأديبى) تأديب و تربيت شده است شاگرد و متعلمى هم چون على لازم دارد.
على عليه السلام از كودكى سرگرم عواطف محمدى بوده و يك الفت و علاقه بى نظيرى به پيغمبر داشت كه رشته محكم آن به هيچوجه قابل گسيختن نبود.
على عليه السلام سايه‌وار دنبال پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم ميرفت و تحت تربيت و تأديب مستقيم آنحضرت قرار ميگرفت و در تمام شئون پيرو عقايد و عادات او بود بطوريكه در اندك مدتى تمام حركات و سكنات و اخلاق و عادات او را فرا گرفت.
دوره زندگانى آدمى به چند مرحله تقسيم ميشود و انسان در هر مرحله به اقتضاى سن خود اعمالى را انجام ميدهد،دوران طفوليت با اشتغال به اعمال و حركات خاصى ارتباط دارد ولى على عليه السلام بر خلاف عموم اطفال هرگز دنبال بازيهاى كودكانه نرفته و از چنين اعمالى احتراز ميجست بلكه از همان كودكى در فكر بود و رفتار و كردارش از ابتداى طفوليت نمايشگر يك تكامل معنوى و نمونه يك عظمت خدائى بود. على عليه السلام تا سن هشت سالگى تحت كفالت پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم بود و آنگاه به منزل پدرش مراجعت نمود ولى اين بازگشت او را از مصاحبت پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم مانع نشد و بلكه يك صورت تشريفاتى ظاهرى داشت و اكثر اوقات على عليه السلام در خدمت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم‏سپرى ميشد آنحضرت نيز مهرباني‌ها و محبت‏هاى ابوطالب را كه در زواياى قلبش انباشته بود در دل على منعكس ميساخت و فضائل اخلاقى و ملكات نفسانى خود را سرمشق تربيت او قرار ميداد و بدين ترتيب دوران كودكى و ايام طفوليت على عليه السلام تا سن ده سالگى (بعثت پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم) در پناه و حمايت آن حضرت برگزار گرديد و همين تعليم و تربيت مقدماتى موجب شد كه على عليه السلام پيش از همه دعوت پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم را پذيرفت و تا پايان عمر آماده جانبازى و فداكارى در راه حق و حقيقت گرديد.

سه شنبه 9 دی 1393  7:32 AM
تشکرات از این پست
ria1365 alirezaHmzezadh
دسترسی سریع به انجمن ها