-هنگام راه رفتن با آرامی و وقار راه می رفت.
-نگاهش پیوسته به زیر افتاده و بر زمین دوخته بود.
-هرکه را می دید مبادرت به سلام می کرد و کسی در سلام بر او سبقت نگرفت.
-وقتی با کسی دست می داد دست خود را زودتر از دست او بیرون نمی کشید.
-هرگاه به کسی می نگریست به روش ارباب دولت با گوشه چشم نظر نمی کرد.
-سکوتی طولانی داشت و تا نیاز نمی شد لب به سخن نمی گشود.
-هرگاه با کسی، هم صحبت می شد به سخنان او خوب گوش فرا می داد.
-با هرکه می نشست تا او اراده برخاستن نمی کرد آن حضرت برنمی خاست.
-در مجلسی نمی نشست و برنمی خاست مگر با یاد خدا.
-هنگام ورود به مجلسی در آخر و نزدیک درب می نشست نه در صدر آن.
-در مجلس جای خاصی را به خود اختصاص نمی داد و از آن نهی می کرد.
-اگر در محضر او چیزی رخ می داد که ناپسند وی بود نادیده می گرفت.
-اگر از کسی خطایی صادر می گشت آن را نقل نمی کرد.
-کسی را بر لغزش و خطای در سخن مواخذه نمی کرد.
-هرگز با کسی جدل و منازعه نمی کرد.
-هرگز سخن کسی را قطع نمی کرد مگر آنکه حرف لغو و باطل بگوید.
-با فقرا زیاد نشست و برخاست می کرد و با آنان هم غذا می شد.
-هدیه را قبول می کرد اگرچه به اندازه یک جرعه شیر بود.
-بیش از همه صله رحم به جا می آورد.
-به خویشاوندان خود احسان می کرد بی آنکه آنان را بر دیگران برتری دهد.
-کار نیک را تحسین و تشویق می فرمود و کار بد را تقبیح می نمود و از آن نهی می کرد.
-آنچه موجب صلاح دین و دنیای مردم بود به آنان می فرمود و مکرر میگفت هرآنچه حاضران از من می شنوند به غایبان برسانند.
-هرگز کسی را دشنام نداد و یا به لقب های بد نخواند.
-هرگز کسی از اطرافیان و بستگان خود را نفرین نکرد.
-هرگز عیب مردم را جستجو نمی کرد.
-از شر مردم برحذر بود ولی از آنان کناره نمی گرفت و با همه خوشخو بود.
-هرگز مذمت مردم را نمی کرد و بسیار مدح آنان نمی گفت.
-بر جسارت دیگران صبر می فرمود و بدی را به نیکی جزا می داد.
-از بیماران عیادت می کرد اگرچه دور افتاده ترین نقطه مدینه بود.
-سراغ اصحاب خود را می گرفت و همواره جویای حال آنان می شد.
-با اصحابش در کارها بسیار مشورت می کرد و بر آن تاکید می فرمود.
-در جمع یارانش دایره وار می نشست و اگر غریبه ای بر آنان وارد می شد نمی توانست تشخیص دهد که پیامبر کدامیک از ایشان است.
-میان یارانش انس و الفت برقرار می کرد.
-وفادارترین مردم به عهد و پیمان بود.
-هرگاه چیزی به فقیر می بخشید به دست خودش می داد و به کسی حواله نمی کرد.
-اگر در حال نماز بود و کسی پیش او می آمد نمازش را کوتاه می کرد.
-اگر در حال نماز بود و کودکی گریه می کرد نمازش را کوتاه می کرد.
-عزیزترین افراد نزد او کسی بود که خیرش بیشتر به دیگران می رسید.
-هرگاه کسی از او حاجتی می خواست اگر مقدور بود روا می فرمود و گرنه با سخنی خوش و با وعده ای نیکو او را راضی می کرد.
-پیران را بسیار اکرام می کرد و با کودکان بسیار مهربان بود.
-غریبان را خیلی مراعات می کرد.
-با نیکی به شروران، دل آنان را به دست می آورد و مجذوب خود می کرد.
-همواره متبسم بود و در عین حال خوف زیادی از خدا بردل داشت .
-مزاح می کرد اما به بهانه مزاح و خنداندن، حرف لغو و باطل نمی زد.
-نام بد را تغییر می داد و به جای آن نام نیک می گذاشت.
-بردباری اش همواره بر خشم او سبقت می گرفت.
-هرگز برای خودش انتقام نگرفت مگر آنکه حریم حق شکسته شود.
-هیچ خصلتی نزد آن حضرت منفورتر از دروغگویی نبود.
-هرگز درهم و دیناری نزد خود پس انداز نکرد .
-در خوراک و پوشاک چیزی زیادتر از خدمتکارانش نداشت.
-روی خاک می نشست و روی خاک غذا می خورد.
- روی زمین می خوابید.
-کفش و لباس را خودش وصله می کرد.
-با دست خودش شیر می دوشید و پای شتر ش را خودش می بست.
-اکثر جامه های آن حضرت سفید بود.
-چون جامه نو می پوشید جامه قبلی خود را به فقیری می بخشید.
-ژولیده مو بودن را کراهت می دانست.
-همیشه خوشبو بود و بیشترین مخارج آن حضرت برای خریدن عطر بود.
-همیشه با وضو بود و هنگام وضو گرفتن مسواک می زد.
-نور چشم او در نماز بود و آسایش و آرامش خود را در نماز می یافت.
-ایام سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم هرماه را روزه می داشت.
-اندک نعمت خداوند را بزرگ می شمرد.
-بر سر غذا از همه زودتر حاضر می شد و از همه دیرتر دست می کشید.
-تا گرسنه نمی شد غذا میل نمی کرد و قبل از سیر شدن منصرف می شد.
-تا آنجا که امکان داشت تنها غذا نمی خورد.
-بعد از غذا دستها را می شست و روی خود می کشید.
-وقت آشامیدن سه جرعه آب می نوشید؛ اول آنها بسم الله و آخر آنها الحمدلله.
-از دوشیزگان پرده نشین با حیاتر بود.
-چون می خواست به منزل وارد شود سه بار اجازه می خواست.
-اوقات داخل منزل را به سه بخش تقسیم می کرد: بخشی برای خدا، بخشی برای خانواده و بخشی برای خودش بود و وقت خودش را نیز با مردم قسمت می کرد.
__________________________________________________________
منابع: کتاب «منتهی الآمال» محدث قمی و کتاب «مکارم الاخلاق» طبرسی