0

تقدس طبیعت در نگاه شبه معنویت سرخ‌پوستی

 
haj114
haj114
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 3991

تقدس طبیعت در نگاه شبه معنویت سرخ‌پوستی

عرفان سرخ‌پوستی از نوع عرفان‌های طبیعت‌گراست طبیعت‌گرایی از آنجا آغاز شد که انسان دعوت انبیاء را فراموش و به اندیشه منهای وحی و این جهانی خود تکیه کرد و کوشید تا نیاز خود را به با پرستش ارضا کند؛ از این رو چون روزی، نعمت و نیز بلا و محنت زندگی خویش را در طبیعت دید، ایمان آورد و پنداشت که طبیعت دارای نیرویی برتر، ناشناخته، رمز آلود و مستقل است که می‌توان با آن، معنویت‌گرایی خدا خواهی فطری را پاسخ گفت.
 
 تقدس طبیعت در نگاه سرخ‌پوستی:
 
طبیعت و نیروهای آن و زمین از منظر عرفان ساحری تقدسی خاص دارد و همین تقدس است که هدف یک سالک را در این عرفان رقم می‌زند. زمین برای سرخ‌پوست مکزیکی متعلق به مردم نیست بلکه مردم متعلق به زمین هستند [۱] مراسم « به یاد آوردن زمین » که یکی از مراسم عبادی عارفان سرخ‌پوستی است و در یک غار برگزار می­شود هیچ‌گاه با حضور غریبه‌ها برگزار نشده است و فقط سرخ‌پوستان جواز ورود به این مراسم را دارند از همین جهت از جزئیات این مراسم هیچ خبری به بیرون داده نشده است. [۲]
 
اشتیاق روحی و معنوی عارف ساحری بر یک چیز مبتنی است و آن این است که « زمین تهیه کننده بنیادین همه چیز است و باید تجلیات آگاهانه انسان‌ها جهت هماهنگی با طبیعت معطوف گردد ». [۳]
 
« اگر شما درباره چاره درد و رنج بشر بپرسید پیشنهاد خواهم کرد دوباره ارتباطی را بازیابید که ما را با زمین پیوند می‌دهد، یعنی بندناف از دست رفته مان … وجودی را به یاد آورید که ما را تغذیه می‌کند ( زمین ) … به کودکانمان در مدارس پیش از آن که جمع و تفریق بیاموزیم باید یاد دهیم به موجودی احترام بگذارند که ما را پناه می‌دهد ». [۴]
 
زمین را در هیچ لحظه‌ای فراموش نکنید، زمین می‌تواند به ما کمک کند  که در وجوه « من دیگر » غوطه ور شویم. کاستاندا در بخش‌های مختلف آثارش اشاره به تمرین « مبارزان سالک » می‌کند که خود را در زمین به خاک می‌سپارد و می‌گوید سالکان مبارز خود را در زمین دفن می‌کنند تا به روشن بینی دست یابند یا بیماری خویش را درمان کنند. [۵]
 
در مقام دفاع از عرفان ساحری می‌توان به گونه‌ای دیگر هدف عرفان ساحری را توضیح داد و با آرایشی علمی آن را به مرز قبول نزدیک نمود. با این بیان که؛ طبیعت همچون انسان، زنده، با شعور و هدفمند است. می‌توان در سایه اتحاد با طبیعت، جمال و جلال و اقتدار و محبت را تجربه کرد. ارتباط با طبیعت، ارتباط با حقیقت هستی است و متحد شدن با طبیعت، وحدت یافتن با روح جهان است. بنابراین شناخت طبیعت و اتحاد با قوای طبیعت و پیوند با روح طبیعت و در نتیجه فنای در نیروی طبیعت غایتی است که مراتبی از وحدت عرفانی و اتحاد معنوی را در درون خود دارد.
 
در بیان فوق هرچند سخن از « تجربه وحدت با طبیعت » به میان آمده اما در این تبیین به ظاهر عرفانی یک حقیقت فراموش شده و آن همان « خالق طبیعت » است که مبدا آفرینش است، یعنی حقیقت یکتایی که جوهره هستی است و طبیعت بی‌جان، بدون اتکاء به آن صلاحیت غایت بودن را ندارد.
 
 عرفان ساحری که به خاطر توجه ویژه به نیروهای طبیعت « عرفان طبیعت گرا » نام گرفته است یک نقص اساسی دارد و آن فراموش کردن آن دسته از قوای معنوی انسان است که مستقیم با طبیعت و کشف طبیعت ارتباط پیدا نمی‌کند؛ یعنی تنها آن دسته از گرایش‌های معنوی انسان که می‌تواند به طور مستقیم در وحدت با طبیعت و تسلط بر نیروهای طبیعی و فوق طبیعی به کار آید در عرفان ساحری مورد توجه است و دیگر گرایش‌های ماورایی انسان حتی مورد اشاره هم قرار نمی‌گیرد از همین روی مفاهیمی مانند عشق، محبت، خدمت به مردم، عبادت و مراقبه که در دیگر عرفان‌های نوظهور اوراق زیادی را به خود اختصاص داده است در عرفان ساحری خبری از آن‌ها نیست و همه فضایل روحی در آیین‌های جادویی و نگرش‌های آمیخته با اوهام خلاصه می‌شود. این مرام از آن جا که فقط دستوراتی شخصی با هدف بازیابی قدرت‌های غیر عادی عرضه نموده است هیچ دستور العمل جمعی جهت اصلاح اجتماع ندارد گویا بشر به زندگی جمعی و زیستن در اجتماع نیازی ندارد. در مرام سرخ‌پوستی آن چه اهمیت دارد خود سالک است و دست‌یابی به قدرت‌های ماورائی و حفظ این قدرت‌ها، از همین نگاه است که کاستاندا تصریح می‌کند که استادم تاکنون چندین نفر را با قدرت‌های جادویی کشته است. [۶] [۷]
 
پی‌نوشت:
 
[۱]. آموزش‌های دون کارلوس، مهران کندری، ص ۲۶۸
[۲]. همان، ص ۲۶۹
[۳]. همان، ص ۲۷۰ و ۲۷۲
[۴]. همان، ص ۲۷۹
[۵]. همان، ص ۲۷۹
[۶]. کاستاندا، قدرت سکوت، ص ۱۷۴
[۷]. کاوشی در معنویت‌های نوظهور، ص ۴۵۶
شنبه 29 آذر 1393  7:21 AM
تشکرات از این پست
alirezaHmzezadh
دسترسی سریع به انجمن ها