0

مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»

 
smart_boy
smart_boy
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : شهریور 1389 
تعداد پست ها : 853
محل سکونت : Mazandaran

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»

وهابیان چون سفر برای زیارت قبور صالحان و نیز ساختن بقعه و بنا بر فراز آنها و دست مالیدن و تبرک به آنها را حرام می دانند، با استناد به حدیثی که از طریق عایشه از پیامبر اسلام(ص) نقل می کنند. علت دفن حضرت (ص) در خانه مسکونی شان را از دلایل این حکم می دانند و ادعا می کنند برای آنکه قبر پیامبر (ص) مسجد قرار نگیرد و در دسترس مردم نباشد، آن حضرت (ص) وصیت کرد که در حجره مسکونی اش دفن شود. حدیث یاد شده بدین صورت است: عن عائشة رضی الله عنها قالت: قال النبی(ص) فی مرضه الذی لم یقم منه: لعن الله الیهود اتخذوا قبور انبیائهم مساجد. قالت عائشة: لو لا ذلک لابرز قبره، خشی ان یتخذ مسجدا عائشه می گوید: پیامبر اسلام(ص) در آن بیماری که به دنبال آن از دنیا رفت، فرمود: لعنت خدا بر یهود باد! قبور پیامبرانشان را مسجد قرار دادند. عائشه افزود: اگر این ملاحظه نبود، قبر پیامبر (ص) [توسط مسلمانان] آشکار می گردید، او ترسید قبرش را مسجد قرار دهند.

ابن تیمیه، بنیانگذار وهابیت در توضیح این حدیث می نویسد: چون پیامبر (ص)، کسانی را که قبور را مسجد قرار می دهند، لعن کردند و امت خود را از این کار برحذر داشت و نهی نمود، و از اینکه قبر او را عید قرار دهند نهی نمود، از این رو در اتاق خود دفن گردیدند تا کسی نتواند قبر او را مسجد یا عید قرار دهد ... بر خلاف دیگران که در بیابان دفن می شوند، پیامبر (ص) در خانه اش دفن گردید چون ترسید قبر او مسجد قرار گیرد. او در خانه اش به خاک سپرده شد تا قبر او را نه مسجد قرار دهند و نه عید و نه بت.

استناد ابن تیمیه به این حدیث و احادیث مشابه دیگر در زمینه نهی از مسجد قرار دادن قبرها - که از طریق اهل سنت نقل شده - مانند بسیاری دیگر از استدلال های او است که موضوع یا حکمی را مسلم می گیرد و موضوع ها و مسایل دیگر را بر آن استوار می سازد در حالی که از نظر مخالفان او، موضوع یا حکم نخست مورد قبول نیست تا مسائل متفرع بر آن نیز ثابت گردد. در اینجا اجمالا باید توجه داشت که مقصود از احادیث یاد شده، بت قرار دادن یا قبله قرار دادن قبور است زیرا یهود و نصاری چنین می کردند. اما حرمت ساختن مسجد بر فراز قبرها یا کنار آنها از احادیث استفاده نمی شود.

اما این ادعا که پیامبر اسلام(ص) برای آنکه قبرش مسجد و بت قرار نگیرد، در خانه شان دفن گردیدند، هیچ سند و مدرکی ندارد جز اظهار نگرانی عایشه در دنباله حدیث که ابن تیمیه نیز به آن استناد کرده است. یعنی جمله «لو لا ذلک لابزر قبره، خشی ان یتخذ مسجدا»: اگر این ملاحظه نبود قبر پیامبر (ص) آشکار می گردید، [پیامبر] ترسید که قبر او را مسجد قرار دهند.

این حدیث را مسلم در صحیح خود از طریق دیگر، از عایشه بدین صورت نقل کرده: قال رسول الله(ص) فی مرضه الذی لم یقم منه: لعن الله الیهود و النصاری التخذوا قبور انبیائهم مساجد، قالت فلو لا ذلک ابرز قبره غیر انه خشی ان یتخذ مسجدا. یادآوری می شود که در این حدیث کلمه «خشی » توسط شارح صحیح بخاری به صورت فعل ماضی معلوم (خشی) و توسط شارح صحیح مسلم به صورت مجهول (خشی) اعراب گذاری و ضبط شده است. چه «خشی » را معلوم بخوانیم و چه مجهول، در هر حال این سخن، استنباط و اظهار نظر عائشه است نه سخن پیامبر. بخاری این حدیث را در صحیح خود در کتاب «جنائز» نیز نقل کرده و در آخر آن سخن عائشه بدین صورت اضافه شده است: و لو لا ذلک لابرزوا قبره غیر انی اخشی ان یتخذ مسجدا.: «اگر این ملاحظه نبود قبر او را آشکار می کردند ولی من می ترسم آن را مسجد قرار دهند.» اگر مدرک و دلیل دفن پیامبر (ص) در اتاق مسکونی آن حضرت را این حدیث قرار دهیم موضوع هیچ ارتباطی با پیامبر نخواهد داشت زیرا این عائشه است که می گوید: می ترسم قبر پیامبر (ص) را مسجد قرار دهند، نه پیامبر (ص)!

از طرف دیگر اظهار نظر منقول از عائشه نه با احادیثی که از طریق شیعه رسیده سازگار است و نه با احادیثی که در کتب و سنن اهل سنت نقل شده است.

علت انتخاب محل دفن پیامبر اسلام(ص) از دیدگاه احادیث

ابن ماجه قضیه را چنن نقل می کند: مسلمانان در تعیین محل قبر پیامبر (ص) اختلاف نظر پیدا کردند: گروهی گفتند: در مسجدش دفن شود، گروهی گفتند: با اصحابش دفن شود. ابوبکر گفت: از پیامبر شنیدم می فرمود: "هر پیامبری، هر جا که از دنیا رفت، در همان جا دفن می شود" از این رو بستر پیامبر (ص) را که در آن درگذشته بود، بلند کردند و در محل آن قبر کندند و نیمه شب چهارشنبه به خاک سپردند. "مالک" روایت می کند که پیامبر اسلام(ص) روز دوشنبه از دنیا رفتند و روز سه شنبه به خاک سپرده شدند و مردم، بدون جماعت و تک تک بر جنازه او نماز خواندند [آنگاه] گروهی گفتند: نزد منبر دفن شود. دیگران گفتند: در بقیع دفن شود، ابوبکر آمد و گفت: از پیامبر (ص) شنیدم می فرمودند: "هر پیامبری در همان محلی که در آنجا فوت کرده، دفن می شود" پس در همان جا برای حضرت قبر کندند.

"احمد زینی دحلان" پس از نقل سخنان ابوبکر، اضافه می کند: حضرت علی (ع) گفت: من نیز این سخن را از پیامبر (ص) شنیدم.

"علی بن برهان الدین حلبی" در این باره چنین می نویسد: اصحاب پیامبر (ص) در تعیین محلی که پیامبر در آنجا دفن شود، اختلاف پیدا کردند: برخی گفتند: باید حمل شود و در کنار قبر ابراهیم خلیل (ع) دفن گردد. ابوبکر گفت: او در همان محلی که در آن درگذشته است دفن کنید زیرا خداوند روح او را در محل پاک قبض کرده است.

در روایتی آمده است: ابوبکر گفت: من در این باره حدیثی از پیامبر (ص) شنیدم که می فرمود: "هر پیامبری هر جا که از دنیا رفت، در همانجا دفن می شود." در برخی روایات سخن ابوبکر با این لفظ نقل شده است: "خداوند روح هیچ پیامبر را قبض نمی کند مگر در همان محلی که باید در آنجا دفن شود."

نیز از ابوبکر نقل شده است که: از پیامبر (ص) شنیدم می فرمودند: "هر پیامبری در جایی که در نظر او از همه جا محبوبتر است از دنیا می رود." در حدیث آمده است "هر پیامبری که درگذشته، در همانجا که از دنیا رفته به خاک سپرده شده است" پس بستر پیامبر را کنار زدند و بدن او را در همان محلی که در آنجا به لقای خدا شتافته بود، به خاک سپرده شد.

این معنا در کتب و احادیث شیعه نیز آمده است: مرحوم شیخ طوسی روایت می کند: هنگامی که پیامبر(ص) درگذشتند، خاندانش و کسانی که از اصحاب او حاضر بودند، در تعیین محلی که سزاوار است پیامبر(ص) در آن دفن گردد، اختلاف کردند: بعضی گفتند: در بقیع دفن شود، بعضی دیگر گفتند: در صحن مسجد دفن شود.

امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: خداوند، پیامبر (ص) را در پاکترین نقاط قبض روح کرده است، پس سزاوار است در همان بقعه ای که در آن درگذشته است، دفن شود. این سخن را پذیرفتند و در نتیجه، جسد پیامبر (ص) در حجره اش به خاک سپرده شد.

فضل بن حسن طبرسی نیز می نویسد: مسلمانان درباره محل دفن پیکر پیامبر (ص) به بحث و گفتگو پرداختند، در این هنگام علی (ع) گفت: "خداوند هر مکانی را که پیامبر (ص) را در آن قبض روح کرده است، همانجا را برای دفن او برگزیده است، من او را در حجره اش که در آن درگذشته است، دفن می کنم" مسلمانان این پیشنهاد را پذیرفتند. همه این اسناد و شواهد گواهی می دهد که در انتخاب محل دفن پیامبر (ص)، سخن از مسجد قرار گرفتن قبر او در میان نبوده و خود حضرت چیزی در این باره نفرموده است.

منبع: تابناک

همه ما تو این دنیا وظیفه ای داریم...

*********************************

ظهور نزدیک است...

یک شنبه 30 آذر 1393  8:51 AM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 zahra7720
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»

 
                  
 
نبی در بستر و زهرا كنارش
 
عزیز قلب او شد بی قرارش
 
بگوید دخترم كمتر نوا كن
 
برای رفتن بابا دعا كن
 
شب رحلت پیامبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه و آله و شب یتیمی جهان اسلام است. امشب همه ی جهان اسلام عزادار و در واقع مصیبت دیده اند . از همه بیشتر ، بر تنها یادگارش زهرای مرضیه سلام الله علیها سخت بود. بر امیرالمؤمنین علیه السلام و بر نوادگان پیغمبر علیهم السلام ، حسن و حسین علیهما السلام و زینب كبری سلام الله علیها و ام كلثوم سلام الله علیها سخت بود. چون یك اُنس عجیبی بین پیغمبر صلی الله علیه و آله و فاطمه ی زهرا سلام الله علیها بود. فاطمه ی زهرا پنج سال داشت كه مادرش را از دست داد. فاطمه برای پیغمبر هم دختری كرد و هم مادری. پیامبر اكرم خطاب به فاطمه می فرمود:اُم ابیها؛ تو مادر من هستی. یك روز شخصی در كنار مسجدالحرام شكمبه ای روی پیغمبر انداخت، بدن و لباس آن حضرت قدری كثیف شد،پیامبر منزل آمدند{ پیغمبر خیلی رئوف بود،خیلی صبور بود،خیلی مهربان بود،همه ی آنها را با این جرم هایشان بخشید} فاطمه ی زهرا همین كه این وضع را مشاهده كرد بلافاصله پدر را تطهیر كرد،لباسی برای او آورد. پیغمبر لباسش را عوض كرد و فرمود:انت اُمّ ابیها؛ تو مادر پدرت هستی. پیامبر این تعبیر را چند جا به كار برده است. روزی كه پیغمبر مدینه بود و فاطمه را نمی دید به او خیلی سخت می گذشت، حتماً باید زهرا را می دید. پدر و دختر خیلی ارتباط شان با هم صمیمی بود؛خانه شان نزدیك هم بود حتی بعد از ازدواج،رفت و آمد می كردند. اما این دو سه روزی كه پیغمبر حالش خوب نبود دیگر فاطمه خانه ی خودش نرفت،خانه ی پیامبر ماند. نوشته اند همین كه پیامبر حالش بد می شد و رنگش تغییر می كرد؛ زهرا گریه می كرد و می فرمود: وَاكَرْباهُ لِكَرْبِكَ یا اَبَتاهْ؛( آه وفغان ازرنج ومصیبت تو ای پدرجان) 1 همین كه پیغمبر متأثر می شد، اشك فاطمه جاری می گشت. خیلی این پدر و دختر صمیمی بودند. با این ارتباط وسیعی كه با هم داشتند. فاطمه امشب و فردا از بالای سر بابا تكان نخورد، نشسته بود و صورت بابا را نگاه می كرد{ یا بقیة الله، ان شاءالله یك شب ِ بیست و هشتم، مدینه ی منوّره عرض ارادت كنیم} فاطمه ی زهرا،امیر المؤمنین،امام حسن و حسین علیهم السلام همگی دور پیغمبر بودند. در نهج البلاغه آمده است:امیرالمؤمنین فرمود: لَقَد قُبِضَ رسولُ اللهِ و اَنَّ رأسَهُ علی صَدری؛2 پیامبر در حالی جان دادن كه سرش روی سینه ی من بود. در حالی جان داد كه سرش را به سینه چسبانده بودم، در این حالت از دنیا رفت.پیغمبر در خانه غسل داده شد،كفن شد،ولی تشییع نشد،در همان خانه ی خودش به خاك سپرده شد.اَنس بن مالك می گوید: وقتی پیغمبر را به خاك سپردیم،سنگ لحد را چیدیم و قبر را پوشاندیم، من از حجره بیرون آمدم،دیدم یك خانم كنار دیوار ایستاده و گریه می كند. از صدای گریه اش فهمیدم فاطمه است. شب بود،تاریك بود،جلو آمد،عرض كرد:اَنَس پیغمبر را به خاك سپردید؟ عرض كردم بله خانم. فرمود:چه طور طاقت آوردید جسم پیغمبر را زیر خاك كنید؟! چه طور گُل مرا زیر گِل قرار دادید؟ چطور خاك بر بدنش فشاندید؟3 اتاق را خلوت كردیم، فاطمه وارد اتاق شد، فرمود: بابا بلند شو، دخترت تنها مانده است.
 
صُبَّتْ عَلَیَّ مصائِبُ لَو اَنَّها
 
صُبَّتْ عَلَی الاَیّام صِرْنَ لَیالِیا4
 
بابا، روز ِ فاطمه شب شد. بابا،خوشی فاطمه تمام شد.بابا،احترام فاطمه پایان پذیرفت.بابا بلند شو ببین آماده شده اند به خانه ی دخترت حمله كنند.بابا بلند شو ببین دخترت تنها مانده.یا فاطمة الزهراء طاقت نیاوردی بر بدن بابا خاك بریزند.شما را احترام كردند. وارد اتاق شدی كنار قبر پیامبر اشك ریختی.اما نبودی ببینی چگونه جلوی چشم قاسم بن الحسن،جنازه ی بابا را تیر باران كردند! به خدا امام حسن غریب است.امام غریب زیست و غریب مُرد.امروز هم قبرش زائر ندارد.یا فاطمةالزهرا،جلوی چشم صغیرهایش بدن را تیر باران كردند. فاطمه جان،طاقت نیاوردی خاك بر بدن بابا بریزند. شما هم یك دختری و دختر اباعبدالله هم یك دختر است. وارد قتلگاه شد،دید بابا سر در بدن ندارد،بدن قطعه قطعه،خودش را روی بدن بابا انداخت. خانم شما را كنار قبر بابا آزاد گذاشتند كه اشك بریزید،گریه كنید،اما دختر اباعبدالله را با تازیانه از بدن بابا جدا كردند!
 
1-مستدرك ج2،ص451،بحارالانوارج22،ص458،منتهی الآمال،ص148
 
2-نهج البلاغه،خطبه197،غررالحكم،ص120،ح2103
 
3-سوگنامه آل محمد،ص23
 
4-بحارالانوار،ج79،ص106؛مناقب ج1،ص242؛مسكن الفؤاد،ص112
 
منبع كتاب مقتل" روضه های  استاد رفیعی " ص15-13

یا صاحب الزمان علیه السلام

یک شنبه 30 آذر 1393  9:15 AM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 zahra7720
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»

یکی از پسران رسول خدا (ص) به نام قاسم، در چهار سالگی از دنیا رفت . حضرت در مراسم تشییع پیکر فرزندش (با دلی سوخته و چشمانی اشکبار )به یکی از کوههای مکه نگاه کرد و گفت: ای کوه ،اگر این مصیبت بر تو وارد میشد تو را ویران میکرد و از هم میپاشاند.  از این مصیبت بیش از یک ماه نگذشته بود  که پسر دیگرآن حضرت به نام عبدالله در گذشت .پیامبر (ص) در مرگ او هم بسیار سوخت و بسیار گریه کرد.
 
اینجا فرزند پیامبر (ص) به مرگ طبیعی از دنیا رفت و با احترام کفن و دفن شد و با احترام تشییع شد ؛با این حال پیامبر (ص) اینطور منقلب شد و گریست و فرمود :اگر این مصیبت بر کوه وارد میشد کوه از هم میپاشید؛پس چه میکرد اگر میبود کربلا ؟آن هنگامی که امام حسین (ع) را محاصره کرده بودند و هر کسی ضربه ای میزد.......همان هنگام که حضرت زینب(ع)
 
آهی کشید از دل و با دیده ی پر آب
 
بابضعه رسول خدا کرد این خطاب
 
مادر بیا که بی کس و تنها حسین توست
 
تنها میان لشکر اعدا حسین توست
 
مادر بیا بین که در این دشت مرگبار
 
بی یار رو بی پناه و هم آوا حسین توست
 
این پاره پاره تن که فتاده به روی خاک
 
از تشنگی به حالت یغما حسین توست
 
این نازنین بدن که ندارد برای من
 
یک جای بوسه در همه اعضا حسین توست
 
این گل که پرپر از ستم قوم مشرکین
 
گردیده پیش چشم من اینجا حسین توست 
 
منبع:كتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست
 
انتشارات: صبح امید 

یا صاحب الزمان علیه السلام

یک شنبه 30 آذر 1393  9:17 AM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 zahra7720
omiddeymi1368
omiddeymi1368
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 6610
محل سکونت : خراسان جنوبی / بیرجند

********** ســـؤال ویـــژه **********

********** ســـؤال ویـــژه **********

با عرض سلام و تسلیت رحلت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلّم) و شهادت امام حسن مجتبی(علیه السلّام) خدمت مسئولین و دوستان عزیز راسخون؛

لطفاً نظرات و مطالب مختصر خود را در خصوص دو سؤال زیر ارسال فرمایید.

در صورتی که از مطالب سایر سایتها استفاده می کنید، حتماً برداشت شخصی خود از آن مطالب و یا خلاصه ای از آنها را بنویسید و به کپی-پیست مطلق و بی فایده مطالب اکتفا نکنید. با تشکّر.

 

1- آیا پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) به شهادت رسیدند؟ و یا اینکه به مرگ طبیعی از دنیا رفتند؟

2- آیا بهتر نبود که آنچه را بعداً امام حسین(علیه السّلام) انجام دادند، امام حسن(علیه السّلام) جلوتر انجام می‌دادند و در برابر معاویه قیام می‌کردند، حالا یا پیروز می‌شدند و یا با شهادت خودشان در واقع حکومت معاویه را متزلزل می‌کردند؟

 

واسه كسي خاك گلدون باش،
كه اگه به آسمون رسيد،
بدونه ريشه‌اش كجاست ...

یک شنبه 30 آذر 1393  11:43 AM
تشکرات از این پست
nargesi liasam shirdel2 zahra7720
liasam
liasam
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آبان 1393 
تعداد پست ها : 1143
محل سکونت : مرکزی

فتوای مکارم شیرازی برای برگزاری مراسم شب یلدا

سنت خوب صله رحم که همراه با کار خلاف شرعی نباشد از نظر اسلام مورد تایید است و در این ایام عزا، از برگزاری مجالس شاد، خودداری شود. آیت‌الله مکارم‌شیرازی در پاسخ به استفتایی نظر خود را درباره حکم برگزاری آیین یلدای امسال بیان کرد. متن پرسش و پاسخ این مرجع تقلید به شرح زیر است: «پرسش: برگزای آیین شب یلدای امسال (سال 1393 ه . ش) که مواجه با دهه آخر صفر و شام رحلت پیامبر(ص) و شهادت امام حسن علیهما السلام است از نظر شرعی چه حکمی دارد؟ پاسخ: سنت خوب صله رحم که همراه با کار خلاف شرعی نباشد از نظر اسلام مورد تایید است و در این ایام عزا، از برگزاری مجالس شاد، خودداری شود.»

**بسم الله القاصم الجبارین**

یک شنبه 30 آذر 1393  1:01 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 zahra7720
nargesi
nargesi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 3783
محل سکونت : ...

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»

1- آیا پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) به شهادت رسیدند؟ و یا اینکه به مرگ طبیعی از دنیا رفتند؟

2- آیا بهتر نبود که آنچه را بعداً امام حسین(علیه السّلام) انجام دادند، امام حسن(علیه السّلام) جلوتر انجام می‌دادند و در برابر معاویه قیام می‌کردند، حالا یا پیروز می‌شدند و یا با شهادت خودشان در واقع حکومت معاویه را متزلزل می‌کردند؟

باسلام و وقت بخیر

درمورد سؤال اول نمیشه نظر قطعی داد؛ چون واس هردومورد دلیل با سند ذکر شده حتی بزرگان ما هم هرکدوم ی نظرو قبول دارن و هیچکدوم ب نظر واحد نرسیدن!

درمورد سؤال دومم خب این برمیگرده به شرایط سیاسی و اجتماعی زمان دوامام و از همه مهمتر عمل ب دستور خدا و رسولش/ درواقع همون حکمت خدا... چرا ک قیام امام حسین(ع) رو پیامبر(ص) دز زمان خودش مطرح کرده بود ک چنین اتفاقی قراره بیفته...

یک شنبه 30 آذر 1393  1:02 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 shirdel2 zahra7720
liasam
liasam
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آبان 1393 
تعداد پست ها : 1143
محل سکونت : مرکزی

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»

آیا شهادت پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) از قرآن قابل اثبات است؟ وما مُحَمَدٌ إلا رَسُولٌ قَد خَلت مِن قَبلِهِ الرُّسُل أفإن ماتَ أَو قُتِلَ إنقَلَبتُم عَلی  أَعقابِکُم وَ مَن یَنقَلِب عَلی عَقِبَیهِ فَلن یَضُرَّ اللهَ شَیئاً وَ سَیَجزي اللهُ الشاکِرین عیاشی از عبدالصمدبن بشیرازامام صادق(علیه السلام)روایت کرده که فرمود:  «تدرون مات النبي (صلی الله علیه واله) أو قتل؟ إنّ الله یقول: ﴿أفإن مات أو قتل  إنقلبتم علی أعقابکم﴾ فسمَّ [قبل الموت!] إنّهما سقتاه! فقلنا إنّهما  وأبویهما شرُّ من خلق الله». «می دانید که پیامبر (صلی الله علیه واله)) فوت کرد یا کشته شد؟ عیاشی از عبدالصمدبن بشیرازامام صادق(علیه السلام)روایت کرده که فرمود:  «تدرون مات النبي (صلی الله علیه واله) أو قتل؟ إنّ الله یقول: ﴿أفإن مات أو قتل  إنقلبتم علی أعقابکم﴾ فسمَّ [قبل الموت!] إنّهما سقتاه! فقلنا إنّهما  وأبویهما شرُّ من خلق الله». «می دانید که پیامبر (صلی الله علیه واله)) فوت کرد یا کشته شد؟ خداوند  می فرماید: «آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود عقب گرد می کنید؟»  پس پیامبر(صلی الله علیه واله) قبل از موت مسموم شد! آن دو به ایشان  سم خوراندند! ما گفتیم: آن دو و پدرانشان بدترین کسانی هستند  که خدا خلق کرده است».البرهان، ج5،ص419؛ الصافی، ج5، ص194؛ نور الثقلین، ج5،ص367،ح3؛  هم چنین عیاشی از حسین بن منذر روایت کرده که گفت: «از امام صادق (علیه السلام) درموردقول خداوند﴿أفإن مات أو قتل إنقلبتم علی أعقابکم﴾  پرسیدم: آیا قتل بوده یا موت؟ فرمود: اصحابش کردند آن چه کردند (یعنی: ایشان را به شهادت رساندند).تفسیر البرهان روایاتی که در مورد شهادت همه معصومین (علیه السلام) رسیده است،  اگر نگوییم به حد تواتر رسیده است، حداقل می توان گفت مستفیضه  هستند که به اختصار بیان خواهیم کرد.  1- رسول خدا(صلی الله علیه واله)  فرمودند: «ما من نبيٍّ أو وصيٍّ إلا شهیدٌ» .بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 17، ص 405 و ج 40، ص 139 «هیچ نبی و یا وصی نیست مگراین  که شهید می شود».

**بسم الله القاصم الجبارین**

یک شنبه 30 آذر 1393  1:08 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 zahra7720
liasam
liasam
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آبان 1393 
تعداد پست ها : 1143
محل سکونت : مرکزی

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»

2- در روایت دیگری فرمود: «ما منا إلا مسمومٌ أو مقتول» «هیچ یک از ما  نیست مگر این که یا مسموم یا کشته می شود». بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 45، ص 1 3- امام مجتبی(علیه السلام) :«والله ما منّا إلا مقتول شهید» «به خداسوگند  هیچ یک از ما نیست مگر این که مقتول و شهید است» عیون الاخبار، شیخ صدوق، ج 1، ص 287 از امام رضا.  همین روایت از امام صادق و امام رضا علیهما السلام هم نقل شده است. از این روایات می توان فهمید تمام اهل بیت به شهادت رسیده اند چون  حرف نفی و «الا» در یک کلام افاده عموم می دهد و همه ایشان را  شامل می شود مگر این که با دلیل محکم و یقینی یکی از ایشان خارج  شود که چنین دلیلی موجود نیست 2، نظر عامه در مورد شهادت پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) چیست؟  وقال البیهقی: أنبأنا الحاکم، أنبأنا الأصم، أنبأنا أحمد بن عبد الجبار  عن أبی معن عن الأعمش عن عبدالله بن نمرة عن أبی الأحوص  عن عبدالله بن مسعود قال:  «لئن أحلف تسعاً أنّ رسول الله(صلی الله علیه واله) قتل قتلاً أحبّ إلیّ من  أن أحلف واحدة أنّه لم یقتل وذلک أنّ الله إتّخذه نبیّاً واتّخذه شهیدا». «اگر نُه بار قسم بخورم که رسول خدا (صلی الله علیه واله) کشته شده، برای  من بهتراست از این که یک بار قسم بخورم که اوکشته نشده است،واین  به خاطر آن است که خداوند او را نبی گردانید و او را شهید کرد» .سیرة النبویه، ابن کثیر الدمشقی، ج 4، ص 449؛ مسند أحمد بن حنبل ج 1، ص 408؛ المعجم الکبیر، طبرانی، ج 10، ص 109؛  3، نظر شیعه درباره مسموم شدن پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) در خیبر چیست؟ در تفسیر شریف منسوب به امام حسن عسکری(علیه السلام)  جریان  آوردن غذای مسموم برای پیامبر را با تفاصیل آن نقل شده است: «و اما سخن ذراع مسموم: پس زمانی که پیامبر(صلی الله علیه واله)  از  خیبر به مدینه با فتح و پیروزی بازگشتند، زنی از یهود نزد ایشان آمد  و اظهار اسلام کرد و همراه او ذراع (گوسفند) بریان شده مسمومی  بود و آن را در مقابل حضرت قرار داد. رسول خدا(صلی الله علیه واله)  سوال  کردند این چیست؟ گفت: پدر و مادرم فدای شما ای رسول خدا! وقتی  شنیدم شما به طرف خیبر برای جنگ خارج شده اید غمگین شدم،  چون می دانستم آنان مردان پر قدرتی هستند. و این بچه گوسفندی  بود که مثل فرزندم آن را بزرگ کردم و دانستم که محبوب ترین غذا نزد  شما غذای بریان است و بهترین بریان در نظر شما دست گوسفند است،  برای همین نذر کردم که اگر خداوند شما را از خیبر به سلامت باز گرداند،  این گوسفند را ذبح کنم و از دست بریان شده آن شما را طعام دهم و الآن  خدا شما را از آنان به سلامت باز گرداند و شما را بر آنان پیروز کرد، پس این  را آوردم تا به نذرم وفا کنم. براء بن معرور و علی بن ابی طالب (علیه السلام) همراه رسول خدا(صلی الله علیه واله)  بودند.  پیامبر فرمود: نان بیاورید. نان آوردند. براء بن معرور دست دراز کرد و لقمه ای  از آن برداشت و در دهان گذاشت. علی بن ابی طالب (علیه السلام)فرمود: ای  براء! زودتر از رسول خدا(صلی الله علیه واله) شروع نکن. براء گفت: یا علی! گویا تو  رسول خدا (صلی الله علیه واله)را بخیل می دانی! علی(علیه السلام)  فرمود: من رسول  خدا (صلی الله علیه واله) را بخیل نمیدانم لکن او را بزرگ می دارم واحترام میکنم.  نه من و نه تو و نه هیچ یک از مخلوقات حق ندارند بر رسول خدا پیشی بگیرند ، نه در کار و نه در خوردن و نه در نوشیدن.  براء گفت: من رسول خدا(صلی الله علیه واله) را بخیل نمی دانم. حضرت علی (علیه السلام) فرمود: برای این نگفتم، بلکه برای این گفتم که این غذا را این  زن یهودیه آوردوما نمی دانیم او چگونه است، پس اگر با امر رسول خدا (صلی الله علیه واله) می خوردی اوضامن سلامتی تواز این غذا بود و زمانی که  بدون اذن اوازاین غذا خوردی به خودت واگذار می شوی. علی(علیه السلام)   این فرمایش رافرموددر حالی که براء لقمه را می جوید،   و براء در سکرات موت بر زمین افتاد و وقتی او را برداشتیم، مرده بود. رسول خدا(صلی الله علیه واله)  فرمود: آن زن را برای من بیاورید. او را آوردند.  پیامبر(صلی الله علیه واله) به او فرمود: چرا این کار را کردی؟ زن گفت: به من  ظلم بزرگی کردی! پدر و عمو و برادر و شوهر و پسرم را کشتی! منهم  این کاررا کردم وگفتم اگراو پادشاه است، انتقامم را از او می گیرم و اگر  همانطورکه می گوید پیغمبر است و خدا به او وعده فتح مکه و پیروزی بر  اهل آن را داده است، پس خدا او را از این غذاحفظ می کندو هرگز ضرری  به اونمیرساند.  پس رسول خدا(صلی الله علیه واله) فرمود: ای زن! راست گفتی. سپس رسول  خدا (صلی الله علیه واله) فرمود: فلانی و فلانی را فرا خوانید و گروهی از بهترین  اصحابش را که از جمله آنان سلمان و مقداد و عمار و صهیب و ابوذر و بلال  و ... که جمعاً ده نفرمیشدندو علی بن ابیطالب(علیه السلام) نیزدر میان آنان بود.  پس پیامبر(صلی الله علیه واله)  فرمود: بنشینید و دور این غذا حلقه بزنید.  بعد رسول خدا(صلی الله علیه واله)  دست مبارک را بر ذراع مسموم گذاشتند  و بر آن دمیدند و فرمودند:  «بسم الله الرحمن الرحیم، بسم الله الشافي، بسم الله الکافي، بسم الله  المعافي، بسم الله الذي لا یضرُّ مع اسمه شیءٌ و لا داء فی الارض و لا في  السَّماء و هو السَّمیع العلیم».  سپس فرمودند: به نام خدا بخورید پس رسول خدا(صلی الله علیه واله)  از آن  تناول فرمود و ایشان هم خوردند تا سیر شدند و بعد آب نوشیدند. سپس  امر فرمود که آن زن را حبس کنند. وقتی روزدوم شدآن زن نزدرسول خدا(صلی الله علیه واله) آوردندوحضرت به او فرمود:  آیا اینان درحضورتوازآن سم نخوردند؟پس چگونه دیدی که خدا این شر را از  پیامبرش و اصحاب او دفع کرد؟ آن زن گفت: ای رسول خدا! تا الآن در نبوت  توشک داشتم ولی اکنون یقین کردم که تو حتماًرسول خدایی، پس شهادت  می دهم که خدایی جز خدای یگانه نیست و شریکی ندارد و این که تو عبد  و رسول خدایی. و اسلام او نیکو شد تفسیر امام حسن عسکری (ع)، ص 177 و از او بحارالانوارج 17، ص 317 علاوه بر این، معلوم می شود سمی که سبب شهادت پیامبر(صلی الله علیه واله)  شده، گوسفند بریان مسموم در خیبر نبوده است و چگونه ممکن است این  سم بعدازچهار سال! در پیامبر اثر کرده باشد ولی در آن ده نفر دیگر که اهل  خلاف هرگز نامی از آنها به میان نیاورده اند اثر نکرده باشد.

**بسم الله القاصم الجبارین**

یک شنبه 30 آذر 1393  1:12 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 zahra7720
liasam
liasam
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آبان 1393 
تعداد پست ها : 1143
محل سکونت : مرکزی

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»

4، نظر شیعه درباره شهادت پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) چیست؟  همه علمای بزرگ شیعه بر این باورند که پیامبر اکرم  ب(صلی الله علیه واله)  سبب سم به شهادت رسیده اند.هرچندبعضی از ایشان به خاطررعایت  تقیه به این مطلب تصریح نکرده اند ولی هیچ یک از ایشان مطلبی را که  دال بر این باشد که رسول خدا (صلی الله علیه واله)با فوت طبیعی از دنیا رفته اند  را نقل نکرده اند. شیخ مفید رحمه الله می گوید: «ایشان در 28 صفر سال دهم هجری در سن 63 سالگی در مدینه منوّره مسموم به شهادت رسید.»  المقنعه، شیخ مفید، ص 456تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج 6، ص 1 و مرحوم مجلسی رحمه الله می نویسد: شهادت پیامبر(صلی الله علیه واله)   در سال یازدهم هجری بوده است. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 22، ص 514 علامه حلی رحمه الله نیز شهادت پیامبر را با سمّ تایید می کند. منتهی المطلب، علامه حلی، ج 2، ص 887. مرحوم محمد علی اردبیلی رحمه الله نیز می گوید: پیامبر(صلی الله علیه واله)   در مدینه با سمّ به شهادت رسید. جامع الروات، محمدعلی اردبیلی، ج 2 ص 463 قاتل یا قاتلان پیامبر(صلی الله علیه واله) جه کسانی بودند؟ طبق نظرصحیح عایشه وحفصه به تحریک ابوبکروعمر"پیامبر (صلی الله علیه واله)  را مسموم کرده اند.، علی بن ابراهیم قمی در سبب نزول آیات اول  سوره تحریم چنین روایت می کند:  «سبب نزول این سوره این بود که رسول خدا (صلی الله علیه واله) در خانه  (اتاق) بعضی از زنانشان بودند و ماریه قبطیه همراه پیامبر (صلی الله علیه واله)  بود و به ایشان خدمت می کرد. روزی که پیامبر در خانه حفصه بودند،  حفصه برای حاجتی بیرون رفت. پس رسول خدا (صلی الله علیه واله)ماریه  را در آغوش گرفتند. پس حفصه از این جریان با خبر شد و غضب کرد.  خدمت رسول خدا(صلی الله علیه واله)  آمد و گفت: ای رسول خدا! در روزی  که نوبت من است و در خانه من و بر روی بستر من! پس پیامبر از  اوشرم کردوفرمود:دست نگهدار(و برای اینکه اوراراضی کندفرمود:)  ماریه را بر خود حرام کردم و بعد از این هرگز با او همبستر نخواهم شد  و من رازی را برای تو فاش میکنم که اگر آن را به کسی بگویی لعنت  خدا و همه ملائکه و همه مردم بر تو باد. حفصه گفت: قبول میکنم.  آن راز چیست؟حضرت فرمود:همانابعدازمن ابوبکر خلافت را به دست  می گیرد و بعد از او پدر توست. حفصه پرسید: چه کسی این را  به تو خبر داده است؟ فرمود: خداوند دانا و خبیر به من خبر داده  است. پس حفصه در همان روز این خبر را به عایشه داد و عایشه  هماین خبررا به ابوبکر داد. و ابوبکرنزدعمر آمد و به او گفت: عایشه  از قول حفصه خبری به من داده که اطمینان به قول او ندارم! پس تو  از حفصه سؤال کن. عمرنزدحفصه آمدوبه او گفت: این چیست که  عایشه از قول تو نقل می کند؟ حفصه منکر شد و گفت: من چیزی  به عایشه نگفتم! عمر به او گفت: اگر این خبر صحیح است، به ما  بگو تا آن را جلو بیندازیم! حفصه گفت: بله، رسول خدا(صلی الله علیه واله)   چنین فرمود.  پس چهار نفری جمع شدند که رسول خدا (صلی الله علیه واله) را مسموم کنند. پس جبرئیل همراه این سوره بر پیامبر(صلی الله علیه واله) فرود آمد. گفت:  ﴿وَأَظهَرهُ اللهُ عَلَیهِ﴾ خدا برای پیامبر(صلی الله علیه واله)  آشکار کرد که حفصه  سرّ را برای دیگران فاش کرده و آنان اهتمام به قتل پیامبر کردند.  ﴿عَرَّفَ بَعضَهُ﴾ یعنی:  پیامبر(صلی الله علیه واله)  بعضی از آن چه را که خداوند به او خبر داده بود  را بهحفصه گفت و فرمود: چرا آن چه را به تو گفته بودم به دیگران خبر دادی؟  ﴿وَ أعرَضَ عَن بَعضٍ﴾ یعنی: پیامبر(صلی الله علیه واله) به او خبر نداد که می داند  آنان اهتمام به کشتن ایشان کرده اند.» تفسیر قمی، علی بن ابراهیم، ج 2 ص 376؛ و از او بحارالانوار مجلسی، ج 22، ص 239. بررسی آیات و روایات و تاریخ ما را به این نتیجه می رساند که  نبی مکرم اسلام، حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه واله) به  فوت طبیعی از دنیا نرفته اند بلکه به وسیله سمّ به شهادت رسیده  و قاتلان ایشان ابوبکر و عمر و دخترانشان، عایشه و حفصه بوده اند.  و کسانی که اندک تأملی در سیره و تاریخ این منافقین کرده باشند،  میدانندکه ترورپیامبر (صلی الله علیه واله) توسط آنان امر دور از ذهنی نیست و  آنان قبل و بعد از آن هم برای به دست آوردن حکومت به جنایات بزرگی  دست زده اند، هم چون: ترور پیامبر در بازگشت از تبوک توسط ابوبکر  و عمر و عثمان وطلحه و ...،غصب خلافت امیرمؤمنان علی (علیه السلام)،   آتش زدن بیت نبوّت، به شهادت رساندن حضرت محسن و حضرت  زهرا(سلام الله علیها)، غصب فدک، جنگ جمل، تیر باران کردن بدن  مبارک امام حسن مجتبی (علیه السلام) و هزاران جنایت دیگر، که  در این مختصر نمی گنجد. {الا لعنة الله علی القوم الظالمین وسیعلم الذین ظلموا ای منقلب  ینقلبون والعاقبة للمتقین}

**بسم الله القاصم الجبارین**

یک شنبه 30 آذر 1393  1:24 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 ria1365 zahra7720
aliekrami
aliekrami
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 74

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»

۲۸ صفر رحلت پیغام دار آخرین، خاتم نبوت را نگین، حضرت رسول واپسین، عینیت قرآن کریم، حضرت رسول اکرم صلی‌الله علیه و آله بر مسلمانان جهان تسلیت باد.

یک شنبه 30 آذر 1393  7:38 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 zahra7720
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»

بنام خدا

1- آیا پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) به شهادت رسیدند؟ و یا اینکه به مرگ طبیعی از دنیا رفتند؟

2- آیا بهتر نبود که آنچه را بعداً امام حسین(علیه السّلام) انجام دادند، امام حسن(علیه السّلام) جلوتر انجام می‌دادند و در برابر معاویه قیام می‌کردند، حالا یا پیروز می‌شدند و یا با شهادت خودشان در واقع حکومت معاویه را متزلزل می‌کردند؟

در پاسخ به سوال اول باید گفت آنچه از روایات بر می آید خصوصا روایاتی که از امامان جعفر صادق(ع) و موسی کاظم(ع) بیان شده که می فرمایند: هیچکدام ازپیامبران  و وصی پیامبری نیست الا اینکه به شهادت می رسد یعنی با کشته شدن از دنیا می روند.(قال الصادق علیه السلام: و ما من نبی و لا وصی و الّا شهید. ) بصائر الدرجات، محمد بن حسن بن فروخ صفار، ص 503 .بیان کننده این است که ایشان به شهادت رسیدند مگر اینکه روایات صحیح نباشد.الله اعلم.

در مورد سوال دوم: دلایل متعددی وجود داشت که امام حسن (ع) با معاویه نجنگیدند که مهمترین آن انجام دستور خدا و رسول اکرم (ص) و پدرش امیر مومنان حضرت علی(ع) بود که از قبل شرایط را پیش بینی و به امام حسن (ع) گفته بودند ولذا ما شیعیان معتقدیم که امام معصوم از روی هوای نفس کاری انجام نمی دهد «همانگونه که در قرآن آمده که پیامبر هیچ کار و سخنی را به میل خود واز روی هوای نفس انجام نمی دادند»

بنابر این نظر شخصی ایشان نبوده که نجنگیده است.

از مهمترین دلایل دیگر:روی گردانی مردم و عدم حمایت از امام حسن (ع) «امام(علیه السلام) در این باره مى فرماید:
من دیدم که بیش ترین شما از جنگ روى گردان، و بدان بى رغبت شده اید، و من شما را بر آنچه ناخوش دارید اجبار نمى کنم.» و حفظ جان شیعیان بوده که ایشان در یکی از سخنانشان فرمودند: به خدا قسم، آنچه من عمل کردم، براى شیعیانم بهتر و پرمنفعت تر از طلوع و غروب خورشید است. همچنین یکى از دلایل مهم دیگرسستى عهد کوفیان است که امام على(علیه السلام) درباره آنها فرمود:
حاضرم ده تن از شما را با یکى از یاران معاویه عوض کنم. آنها در باطل خود از شما که در حقید استوارترند.و دلایل دیگری که جای بحث آن نیست.لذا باید بپذیریم که کار درست را ایشان انجام دادند همانگونه که امام حسین (ع) هم درست ترین کار را یعنی جنگیدن با معاویه را انجام دادند.در پایان کتاب صلح امام حسن را به دوستان معرفی می نمایم تا با مطالعه آن به حقیقت پی ببرند.

                  

یک شنبه 30 آذر 1393  11:37 PM
تشکرات از این پست
ria1365 omiddeymi1368 zahra7720
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»

بنام خدا

معرفی کتاب در مورد قسمت دوم سوال ویژه:چرا امام حسن (ع) با معاویه نجنگید......

کتاب :آسمان صبر صلح خونین امام حسن(ع) نوشته :زهیر خوشگو تهرانی.

هدف نويسنده آشنائي مردم با امام حسن(ع) و مظلوميت ايشان و ارائه دلايل صلح ايشان بامعاويه جهت اداي دين به اين امام همام و پرده برداري از زواياي تاريك زندگي و صلح امام كه براي عده زيادي سوال برانگيز بوده و شك و شبهه ايجادكرده مي باشد.
درقسمتي از كتاب آمده كه:صلح امام داراي شرايطي بود كه معاويه را در يك بن بست شديد قرارداد چون هم پايبندي به آن شرايط براي معاويه خطرناك بود و منافعش را به خطر مي انداخت و هم زيرپاگذاشتن آن،چهره واقعي او را آشكارمي كرد و اين اوج سياست امام بود كه با صلح كردن با معاويه، اولا اسلام و مسلمين را نجات داد،ثانيا به هدف خود يعني رسوائي معاويه نائل شد،در حاليكه جنگ بامعاويه در آن شرايط چنين نتيجه اي به دنبال نداشت.ارزش اين صلح اگر بيشترازجهاد و شهادت نباشد كمتر نيست.
امام حسن مجتبي(ع)آنقدر مظلوم و تنها بود كه حتي همسرش جعده هم دست همكاري به طرف معاويه درازكرد و به دليل وعده پول و ازدواج با پسر معاويه گول خورد،و امام را با زهر مسموم نمود كسي كه بايد مواظب و مراقب امام باشد و درخانه از او دفاع كند خودش دست به جنايت ميزند بخاطر چند روز خوشي دنيا.
آنچه مسلم است مظلوميت اين امام عزيز و تحمل و صبر او در برابر سختيها و مشكلات زمينه ساز قيام كربلا ي امام حسين(ع) گرديد.
كتاب نكات بسيارآموزنده و روشنگرانه اي دارد كه به سوالات و شبهات ايجادشده بخوبي پاسخ ميدهد و لذا راضي كننده و پندآموز است.كتابي مختصر و مفيد كه پيشنهاد ميكنم حتما دوستان و خصوصا آنهائي كه در زمينه مذهبي مطالعه ميكنندبخوانند و استفاده كنند.

                  

یک شنبه 30 آذر 1393  11:49 PM
تشکرات از این پست
ria1365 omiddeymi1368 zahra7720
ria1365
ria1365
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 7868

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»



زيارت حضرت امام حسن 

 
اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يَابْنَ رَسُولِ رَبِّ الْعالَمينَ اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يَابْنَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يَابْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا حَبيبَ اللهِ اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا صِفْوَةَ اللهِ اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا اَمينَ اللهِ اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا حُجَّةَ اللهِ اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا نُورَ اللهِ اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا صِراطَ اللهِ اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا بَيانَ حُکْمِ اللهِ اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا ناصِرَ دينِ اللهِ اَلسَّلامُ عَلَيْکَ اَيُّهَا السَّيِدُ الزَّکِيُّ اَلسَّلامُ عَلَيْکَ اَيُّهَا الْبَرُّ الْوَفِيُّ اَلسَّلامُ عَلَيْکَ اَيُّهَا الْقائِمُ الاَْمينُ اَلسَّلامُ عَلَيْکَ اَيُّهَا الْعالِمُ بِالتَّأْويلِ اَلسَّلامُ عَلَيْکَ اَيُّهَا الْهادِي الْمَهْديُّ اَلسَّلامُ عَلَيْکَ اَيُّهَا الطّاهِرُ الزَّکِيُّ اَلسَّلامُ عَلَيْکَ اَيُّهَا التَّقِيُّ النَّقِيُّ السَّلامُ عَلَيْکَ اَيُّهَا الْحَقُّ الْحَقيقُ اَلسَّلامُ عَلَيْکَ اَيُّهَا الشَّهيدُ الصِّدّيقُ اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا اَبا مُحَمَّد الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ.
 

     Android iOS , Windowsphone , Symbian , JavaMobile Review ,Learning

یک شنبه 30 آذر 1393  11:52 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368
ria1365
ria1365
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 7868

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»

سوز نهان (امام مجتبی سردار صلح سرخ)
 
 
ديده ‏ها در ماتمت خون شد به جان غربتت  
سينه‏ ها توفنده در آتش‏فشان غربتت
 
اشک ما دريا که مي‏بايد برايت گريه کرد  
ناله‏ ها موجند در اين بيکران غربتت
 
اي امام رنجها و صبرها، غمنامه‏ات  
غصه‏ ي مظلومي‏ات در داستان غربتت
 
آسمان در حسرتي لبريز بي‏تابي کند  
سر گذارد تا شبي بر آستان غربتت
 
دشمنانت فتنه آوردند و يارانت غريب  
عمر بود و لحظه ‏هاي بي‏امام غربتت
 
مثل شمعي در سکوت بي‏کسي‏ها سوختي  
کاش حس مي‏کرد همدردي زبان غربتت
 
هر نسيمي مي‏وزد از خاک مظلوم بقيع  
آشکارا آورد سوز نهان غربتت
 
قصه‏ ي مظلومي‏ات ناگفته مي‏ماند که شد  
تيرباران تن پاکت نشان غربتت
 

     Android iOS , Windowsphone , Symbian , JavaMobile Review ,Learning

یک شنبه 30 آذر 1393  11:55 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 zahra7720
ria1365
ria1365
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 7868

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «شهادت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»



حضرت امام مجتبي بعد از شهادت فاطمه زهرا 
 
بعد از شهادت حضرت فاطمه ي زهرا (عليها السلام) حضرت امام مجتبي (عليه السّلام) هميشه غمخوار پدر. و بازوي پر توان پدر. و عزيز پدر، بود. پدر مهربانش را که همه چيزش بود در مقابل دشمنان تنها نمي گذاشت و هميشه در همه کار به او کمک مي کرد.
او وقتي به حدّ بلوغ رسيد آن چنان مورد توجّه و محبّت مردم قرار گرفته بود که مردم جان و مالشان را از او دريغ نداشتند. و با اصرار زياد دختران و زنان مسلمان دوست داشتند ولو براي يک ساعت يا يک روز به عقد ازدواج آن حضرت درآيند و به اين وسيله نزد رسول اکرم (صلّي اللّه عليه و آله) و فاطمه ي زهرا (عليها السلام) سرفراز باشند.
 
امام مجتبي (عليه السّلام) هم بعضيها را که با محبّت و بااخلاص اصرار مي کردند براي رضاي خدا و ايجاد الفت بين قبائل و شيعيان علي بن ابيطالب (عليه السّلام) قبول مي فرمود. لذا در اکثر کتب تاريخ براي آن حضرت همسران زيادي نوشته اند که اکثر آنها از اين قبيل دختران و زناني بوده اند که براي تبرّک جستن و سرفرازي، در دنيا و آخرت با آن حضرت ازدواج مي کرده اند لذا مورّخين نوشته اند که وقتي حضرت امام مجتبي (عليه السّلام) از دار دنيا رحلت فرمود سيصد نفر زن که همه ولو براي ساعتي با آن حضرت ازدواج کرده بودند جنازه ي آن حضرت را تشييع مي نمودند. 
 
امام مجتبي (عليه السّلام) از تمام اين ازدواجها فقط از سه نفر آنها داراي فرزند شدند. و از اين سه زن پانزده پسر و هشت دختر داشتند که نام آنها از اين قرار است:
زيد - حسن مثنّي - حسين - علي اکبر - علي اصغر - جعفر - عبداللّه اکبر - عبداللّه اصغر - قاسم - عمرو - احمد - اسماعيل - يعقوب - عقيل - محمّد اکبر - محمّد اصغر.
و فاطمه کبري - فاطمه صغري - سکينه - امّ سلمه - رقيّه - رمله - امّ الخير - امّ عبداللّه. 
 
حضرت امام مجتبي (عليه السّلام) در دوران زندگي پدر فقط از پدر بزرگوارش اطاعت مي کرد و تحت فرمان آن حضرت بود. يعني علاوه بر آنکه او و پدرش معصوم و محفوظ از خطا و اشتباه و انحراف بودند و محال است که دو نفر معصوم در کوچک ترين مسأله اي با يکديگر اختلاف داشته باشند، حضرت امام مجتبي پدر بزرگوارشان را امام و پيشواي خود از جانب خداي تعالي مي دانستند و لذا در تمام کارها، جزئي و کلّي از آن حضرت اطاعت مي نمودند.
حضرت امام مجتبي (عليه السّلام) هميشه در کنار پدر بودند و با دشمنان آن حضرت مي جنگيدند و سخنان پدرشان اميرالمؤمنين را مي شنيدند.
روزي در جنگ صفّين در کنار پدرشان به دور صفوف لشکر اسلام راه مي رفتند حضرت اميرالمؤمنين (عليه السّلام) به فرزندشان امام مجتبي فرمودند:
پسرم اين را بدان که براي پدرت فرقي ندارد که مرگ به طرف او بيايد يا او به طرف مرگ برود. کنايه از آنکه او منتظر مرگ است و از جان گذشته را به کمک احتياج نيست. 
 

     Android iOS , Windowsphone , Symbian , JavaMobile Review ,Learning

دوشنبه 1 دی 1393  2:26 AM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 zahra7720
دسترسی سریع به انجمن ها