0

مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»

 
victoryone
victoryone
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 6330
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»

يك درس آموزنده
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله سحرگاه به شخصى وعده داد كه در كنار تخته سنگ بزرگى منتظر آن شخص باشد، آن مرد رفت و برنگشت ، تا اين كه آفتاب بالا آمد و هوا گرم شد، اصحاب ديدند حضرت از شدت گرما سخت نارحت است . عرض كردند: يا رسول الله ! پدر و مادرمان به فدايت باد! اگر تغيير مكان داده به سايه تشريف ببرى بهتر است .
پيامبر اسلام حاضر نشد جايش را عوض كند و فرمود:
من به آن شخص وعده داده ام در اين مكان منتظرش باشم و اگر نيامد تا هنگام مرگ اينجا خواهم بود تا روز قيامت از همين مكان برانگيخته شوم

 
 
 داستانهاى بحارالانوار   نام نويسنده : محمود ناصرى  ج 75، ص 95

شنبه 29 آذر 1393  1:54 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 zahra7720
victoryone
victoryone
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 6330
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»

رسول اكرم و دو حلقه جمعيت

رسول اكرم " ص " وارد مسجد  مسجد مدينه شد ، چشمش به دو اجتماع افتاد كه از دو دسته تشكيل شده بود ، و هر دسته‏ای حلقه‏ای تشكيل داده سر گرم كاری بودند : يك دسته مشغول عبادت و ذكر و دسته ديگر به‏ تعليم و تعلم و ياد دادن و ياد گرفتن سرگرم بودند ، هر دو دسته را از نظر گذرانيد و از ديدن آنها مسرور و خرسند شد . به كسانی كه همراهش بودند رو

كرد و فرمود : " اين هر دو دسته كار نيك می‏كنند وبر خير و سعادتمند " . آنگاه جمله‏ای اضافه كرد : " لكن من برای تعليم و
داناكردن فرستاده شده‏ام " ، پس خودش به طرف همان دسته كه به كار تعليم و تعلم اشتغال داشتند رفت ، و در حلقه آنها نشست

داستان راستان جلد اول ص

شنبه 29 آذر 1393  1:55 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 zahra7720
victoryone
victoryone
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 6330
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»

طبع بلند

روزی عثمان به عیادت عبدالله بن مسعود رفت و از او پرسید: از چه ناراحتی و شکایت داری؟ گفت: از گناهانم. پرسید: دلت چه می خواهد؟ گفت: رحمت پروردگارم را. گفت: بگو برایت طبیب بیاورند. گفت: طبیب بیمارم کرده است. عثمان گفت: دستور دهم عطایت را از بیت المال بپردازند ـ دو سال بود که عثمان عطایش را قطع کرده بود ـ عبدالله گفت: من دیگر به آن نیاز ندارم. موقعی که احتیاج داشتم ندادی حالا که احتیاج ندارم می دهی!

عثمان گفت: پس از مرگت برای دخترانت خواهد بود. ابن مسعود گفت: مرا از فقر دخترانم می ترسانی! من به دخترانم سفارش کرده ام که هر شب سوره واقعه را بخوانند, چون از رسول خدا شنیدم که می فرمود: هرکس هر شب سوره واقعه را بخواند, هرگز فقر به او نمی رسد.

 

به نقل از: الغدیر, ج9, ص5 و اسد الغابة, ج3, ص

شنبه 29 آذر 1393  1:57 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 zahra7720
victoryone
victoryone
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 6330
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»

محبت خدا به بندگان (محبت)

روزي شخصي از بيابان به سوي مدينه مي آمد ، در راه ديد پرنده اي به سراغ بچه هاي خود در لانه رفت ، آن شخص كنار لانه پرنده رفت و جوجه ها را گرفت و به عنوان هديه نزد پيامبر آورد .
چون به حضور پيامبر رسيد ، جوجه ها را نزد پيامبر گذاشت ، در اين هنگام جمعي از اصحاب حاضر بودند ، ناگاه ديدند مادر جوجه ها بي آنكه از مردم وحشت كند آمد و خود را روي جوجه هاي خود انداخت .
معلوم شد مادر جوجه ها ، به دنبال آن شخص به هواي جوجه هايش بوده ، محبت و علاقه به فرزندانش بقدري بود ، كه بدون ترس خود را روي جوجه هايش انداخت .

پيامبر به حاضران فرمود : اين محبت مادر را نسبت به جوجه هايش درك كرديد ، ولي بدانيد خداوند هزار برابر اين محبت ، نسبت به بندگانش محبت و علاقه دارد .


داستانها و پندها 5/12 ليالي الاخبار

شنبه 29 آذر 1393  2:00 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 zahra7720
victoryone
victoryone
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 6330
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»

يهود و غذاي حرام (حلال و حرام)

هنگامي كه حضرت محمد صلي الله عليه و آله هفت ساله بود ، يهوديان (كه نشانه هايي از پيامبري را در او ديدند در صدد بعضي امتحانات برآمدند) با خود گفتند : ما در كتابهايمان خوانده ايم كه پيامبر صلي الله عليه و آله اسلام از غذاي حرام و شبهه ، دوري مي نمايد خوب است او را امتحان كنيم ، بنابراين مرغي را دزديدند و براي حضرت ابوطالب فرستادند تا همه به عنوان هديه بخورند ، همه خوردند غير پيامبر صلي الله عليه و آله كه به آن دست نزد .
علت اين كار را پرسيدند ، حضرتش در پاسخ فرمود : اين مرغ حرام است و خداوند مرا از حرام نگه مي دارد .
پس از اين ماجرا ، مرغ همسايه را گرفته و نزد ابوطالب فرستادند ، به خيال اينكه بعد پولش را به صاحبش بدهند . ولي آن حضرت باز هم ميل ننمود و فرمود : اين غذا شبهه ناك است .

وقتي يهود از اين جريان اطلاع يافتند ، گفتند : اين كودك داراي مقام و منزلت بزرگي خواهد بود


درسهايي از زندگي پيامبر ص 31، بحارالانوار 15 / 336

شنبه 29 آذر 1393  2:02 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 zahra7720
victoryone
victoryone
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 6330
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»

مكر زرقاء(مکر وحیله)

چون آمنه مادر پيامبر صلي الله عليه و آله ، به حضرت حامله شد كهانت كاهنان مختل شد سطيح كه كاهني بود معروف از طايفه غسان به رزقاء يمامه كه او هم كاهنه بود نامه نوشت كه بايد در خاموش كردن اين نور به هر مكر و خدعه متمسك شد .
رزقاء با آرايشگر حضرت آمنه بنام (تكنا) آشنا بوده و او روزي تكنا را ديد و گفت : چرا ناراحت هستي ؟ او هم جريان تولد مولودي كه باعث شكستن بتها و ذليل شدن كاهنان مي شود را نام برد .
پس زرقاء كسيه زري را به تكنا نشان داد كه اگر در اين كار كمك نمايي اين كيسه از آن توست ، او هم قبول كرد .
به حيله زرقاء بنا شد تكنا روزي براي آريشگري آمنه برود و وسط كار با كارد زهر آلود به پهلوي او بزند كه مادر و فرزند بميرند !
از آن طرف هم زرقاء همه بني هاشم را آن روز موعود دعوت كند تا تكنا آن كار را تنهايي و بدون مزاحمت انجام دهد .
روز موعود فرا رسيد بني هاشم بجهت صرف طعام حاضر و تكنا هم در خانه آمنه مشغول آرايشگري شد وسط كار تكنا خنجر زهرآلود را درآورد كه بزند ، دستي از غيب بر تكنا زد و او به زمين افتاد و چشمش نمي ديد؛ فرياد آمنه هم بلند شد و زنان بني هاشم دور او اجتماع كردند ، و از واقعه پرسيدند ، او جريان را نقل كرد .
به تكنا گفتند : چه خبر باعث شد اين حيله را انجام دهي ؟ گفت : به دستور زرقاء انجام دادم او را بگيريد .

پس خود تكنا بدرك و اصل شد زرقاء هم خود را از مكه با صدمات زياد به وطن اصليش يمامه رساند و مكر او هيچ صدمه اي به آمنه و حملش نرسيد


خزينه الجواهري 48 - بحار الانوار جلد ششم طبع قديم

شنبه 29 آذر 1393  2:04 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 zahra7720
victoryone
victoryone
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 6330
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»

رضایت مادر(رضایت مادر)

رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بر بالين جواني كه در حال مرگ بود ، حاضر شد و فرمود : اي جوان كلمه توحيد (لا اله الا الله ) بر زبان بياور . جوان زبانش بند آمده بود و قادر بود اداي توحيد نبود .
پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم خطاب به حاضرين فرمود : آيا مادر اين جوان در اينجا حاضر است ؟
زني كه در بالاي سر جوان ايستاده بود گفت : آري ، من مادر او هستم .
رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود : آيا تو از فرزندت راضي و خشنود هستي ؟ گفت : نه ، من مدت شش سال است كه با او حرف نزده ام .
فرمود : اي زن او را حلال كن و از او راضي باش ! گفت براي رضايت خاطر شما او را حلال كردم ، خداوند از او راضي باشد .
پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم رو به آن جوان نمود و كلمه توحيد را به او تلقين نمود . جوان بعد از رضايت مادر زبانش باز شد و به يگانگي خدا اقرار كرد .
پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود : اي جوان چه مي بيني ؟ گفت : مردي بسيار زشت و بدبو را مشاهده مي كنم و اكنون گلوي مرا گرفته است . پيامبر دعايي به اين مضمون به جوان ياد داد و فرمود : بخوان : (اي خدايي كه عمل اندك را مي پذيري و از گناه و خطاي بزرگ درمي گذري از من نيز عمل اندك را بپذير و از گناه بسيار من درگذر ، چرا كه تو بخشنده و مهرباني ) .
جوان دعا را آموخت و خواند؛ سپس پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم پرسيد : اكنون چه مي بيني ؟ گفت : اكنون مردي (ملكي ) را مي بينم كه صورتي سفيد و زيبا و پيكري خوشبو و لباسي زيبا بر تن دارد و با من خوش رفتاري مي كند (بعد از دنيا رحلت كرد)

 درسهاي از زندگي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم 116- امالي شيخ طوسي 1/63

شنبه 29 آذر 1393  2:06 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 zahra7720
victoryone
victoryone
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 6330
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»

در زمان پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم مردي هميشه متوكل به خدا بود و براي تجارت از شام به مدينه مي آمد . روزي در راه دزد شامي سوار بر اسب ، بر سر راه او آمد و شمشير به قصد كشتن او كشيد .
تاجر گفت : اي سارق هرگاه مقصود تو مال من است ، بيا بگير و از قتل من درگذر .
سارق گفت : قتل تو لازم است ، اگر ترا نكشم مرا به حكومت معرفي مي كني . تاجر گفت : پس مرا مهلت بده تا دو ركعت نماز بخوانم ؛ سارق او را امان داد تا نماز بخواند .
مشغول نماز شد و دست به دعا بلند كرد و گفت : بار خدايا از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم تو شنيدم هر كس توكل كند و ذكر نام تو نمايد در امان باشد ، من در اين صحرا ناصري ندارم و به كرم تو اميدوارم .
چون اين كلمات بر زبان جاري ساخت و به درياي صفت توكل خويش را انداخت ، ديد سواري بر اسب سفيدي نمودار شد ، و سارق با او درگير شد . آن سوار به يك ضربه او را كشت و به نزد تاجر آمد و گفت : اي متوكل ، دشمن خدا را كشتم و خدا تو را از دست او خلاص نمود . تاجر گفت : تو كيستي كه در اين صحرا به داد من غريب رسيدي ؟
گفت : من توكل توام كه خدا مرا به صورت ملكي در آورده و در آسمان بودم كه جبرييل به من ندا داد : كه صاحب خود را در زمين درياب و دشمن او را هلاك نما . الان آمدم و دشمن تو را هلاك كردم ، پس غايب شد . تاجر به سجده افتاد و خداي را شكر كرد و به فرمايش پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در باب توكل اعتقاد بيشتري پيدا كرد .
پس تاجر به مدينه آمد و خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله رسيد و آن واقعه را نقل كرد ،  و حضرت تصديق فرمود آري توكل,متوکل را به اوج سعادت مي رساند و درجه متوكل درجه انبياء و اولياء و صلحاء و شهداء است

شنبه 29 آذر 1393  2:08 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 zahra7720
victoryone
victoryone
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 6330
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»

بخل

پيامبر صلي الله عليه و آله به طواف خانه خدا مشغول بود ، مردي را ديد كه پرده كعبه را گرفته و مي گويد : خدايا به حرمت اين خانه مرا بيامرز !
رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود : گناه تو چيست ؟ گفت : گناهم بزرگتر از آن است كه برايت توصيف كنم . فرمود : واي بر تو ، گناه تو بزرگتر است يا زمينها ؟ گفت : گناه من .
فرمود : گناه تو بزرگتر است يا كوهها ؟ گفت : گناه من .
فرمود : گناه تو بزرگتر است يا آسمانها ؟ گفت : گناه من .
فرمود : گناه تو بزرگتر است يا عرش خدا ؟ گفت : گناه من .
فرمود : گناه تو بزرگتر است يا خدا ؟ گفت : خدا اعظم و اعلي و اجل است .
فرمود : واي بر تو گناه خود را برايم وصف كن . گفت : يا رسول الله ، من مردي ثروتمندم و هر وقت سايلي رو به من مي آورد كه از من چيزي بخواهد ، گويا شعله آتشي رو به من مي آورد .
پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود : از من دور شو و مرا به آتش خود مسوزان ! قسم به آن كه مرا به هدايت و كرامت برانگيخته است ، اگر ميان ركن و مقام بايستي و دو هزار سال نمازگزاري و چندان بگريي كه نهرها از اشكهايت جاري شود و درختان از آن سيراب گردند ، و آنگاه با بخل و ليامت بميري خدا ترا به جهنم مي افكند .
واي بر تو ، مگر نمي داني كه خدا مي فرمايد (هر كه بخل كند تنها بر خود بخل مي كند . )

(و هر كسي از بخل ، نفس خويش را نگاهدارد آنان رستگارانند


ي‍ك‍ص‍د م‍وض‍وع‌ پ‍ان‍ص‍د داس‍ت‍ان      نوشته سيد علي اكبر صداقت(بخش  بی نیازی )

شنبه 29 آذر 1393  2:09 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 zahra7720
victoryone
victoryone
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 6330
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»

فرق سگ و گوسفند (علم ودانایی)

مردی اعرابی از امیرالمومنین علیه السلام پرسید؛ سگی را دیدم با گوسفندی جستن كرد و از آنها حملی به هم رسید، این حمل به كدامیك ملحق است ؟
آن حضرت علیه السلام فرمود: او را در كیفیت خوراكش ‍ آزمایش كن ، اگر گوشتخوار بود سگ است و اگر علف خوار بود گوسفند.
اعرابی : او را دیده ام گاهی گوشت خورده و گاهی علف.
علی علیه السلام او را در آب آشامیدن آزمایش كن ، اگر با دهان آب می خورد گوسفند است و اگر با زبان آب می خورد سگ است.
اعرابی : هر دو جور آب می خورد.
علی علیه السلام او را در راه رفتن آزمایش كن ، اگر دنبال گله می رود سگ است و اگر وسط یا جلو گله می رود گوسفند است.
اعرابی : گاهی چنین است و گاهی چنان.
علی علیه السلام او را در كیفیت نشستن ملاحظه كن ، اگر بر شكم می خوابد گوسفند است و اگر بر دم می نشیند سگ است.
اعرابی : گاهی به این ترتیب می نشیند و زمانی به آن ترتیب.
علی علیه السلام او را ذبح كن اگر در شكمش شكنبه دیدی گوسفند است و اگر روده وامعاء دیدی سگ است.

اعرابی از شنیدن این نكات دقیق و متحیر و مبهوت شد

قضاوتهاي امير المومنين(ع) / محمد تستري

شنبه 29 آذر 1393  2:10 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 zahra7720
victoryone
victoryone
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 6330
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»

معلم جبرئيل (علم و ولایت)

روزي جبرييل در خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم ، مشغول صحبت بود كه حضرت علي عليه السلام وارد شد . جبرييل چون آن حضرت را ديد برخاست و شرايط تعظيم به جاي آورد .
پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود : يا جبرييل ! از چه جهت به اين جوان تعظيم مي كني ؟ عرض كرد : چگونه تعظيم نكنم كه او را بر من ، حق تعليم است !
فرمود : چه تعليمي ؟ عرض كرد : در وقتي كه حق تعالي مرا خلق كرد از من پرسيد : تو كيستي و من كيستم ؟ من در جواب متحير ماندم ، و مدتي در مقام جواب ساكت بودم كه اين جوان در عالم نور به من ظاهر گرديد ، و اين طور به من تعليم داد كه بگو : تو پروردگار جليل و جميلي و من بنده ذليل و جبرييلم : از اين جهت او را كه ديدم تعظيمش كردم .

پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم پرسيد : مدت عمر تو چند سال است ؟ عرض كرد : يا رسول الله در آسمان ستاره اي هست كه هر سي هزار سال يك بار طلوع مي كند ، من او را سي هزار بار ديده ام

 


تحفه المجالس ص 80.

شنبه 29 آذر 1393  2:12 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 zahra7720
victoryone
victoryone
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 6330
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»

خدايا مرا ببخش در حاليكه نمى بينم كه مرا بيامرزى

پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مردى را ديد كه در دعايش مى گويد: خدايا مرا ببخش در حاليكه نمى بينم كه مرا بيامرزى .
پيامبر صلى الله عليه و آله از شنيدن اين دعا ناراحت شد و به آن مرد فرمود:
چرا اينقدر نسبت به خدا بدگمان هستى ؟ و از رحمت او مايوس ؟
آن مرد گفت : گناهان من قبل از مسلمانان شدن و بعد از مسلمان شدن زياد است ، نمى دانم خدا چگونه اين گناهان را مى بخشد.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
گناهانى را كه قبل از مسلمان شدن مرتكب شده اى ، ايمانت آنها را از بين مى برد، گناهانى را هم كه بعد از اسلام آوردن انجام داده اى ، نمازهايت آن گناهان را از بين مى برد و از هر نماز تا نماز ديگر گناهى كه از تو سر بزند، نماز بعدى كفاره گناهان قبلى مى باشد

شنبه 29 آذر 1393  2:14 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 zahra7720
victoryone
victoryone
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 6330
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»

پیرزن به بهشت نمی رود!

٭روزی، پیرزنی به حضرت محمد(ص) گفت: «از خداوند بخواهید، که مرا به بهشت ببرد!»

پیامبر خدا(ص) فرمودند: «پیرزن ها به بهشت نمی روند!»

پیرزن، شروع به گریستن نمود. حضرت(ص) تبسم کرده و فرمودند: مگر سخن خداوند را نشنیده ای که: ﴿انّا انشأناهنّ انشاءً٭فجعلناهنّ ابکاراً﴾ (سوره واقعه، آیه 36 و35). «یعنی، زنان در بهشت، به صورت دوشیزگان جوان در می آیند». یعنی، پیرزنان، جوان می شوند و سپس، داخل بهشت می گردند

شنبه 29 آذر 1393  2:14 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 zahra7720
victoryone
victoryone
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 6330
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»

راهگشاي نشاط آور

بسْم الله الْرحْمن الْرحيمْ

بانويي به حضور رسول خدا (صلي الله عليه و آله ) آمد، و از شوهرش ‍ شكايت نمود، پيامبر (صلي الله عليه و آله ) فرمود: شوهرت را نمي شناسم ، سپس فرمود: ((راستي همان كه در چشمش سفيدي ، هست ؟!)).
بانو در عين آنكه از شوهرش شكايت كرده بود، ولي حاضر نبود كه به شوهرش نسبت نقص بدهند، لذا فوري عرض كرد: ((نه شوهرم چشمهاي سالم دارد، و سفيدي در چشمش نيست )).
پيامبر (صلي الله عليه و آله ) فرمود: آيا دور سياهي چشم را سفيدي قرار نگرفته ؟
او عرض كرد: ((آري چشم همه مردم چنين است )).
پيامبر (صلي الله عليه و آله ) فرمود: منظور من همين است .
پيامبر (صلي الله عليه و آله ) از اين طريق ، زن عصباني را خوشحال كرد، و سپس مطالبي به او فرمود، تا به آغوش گرم خانواده برگردد، و با شوهر خود سازگار باشد.
پيامبر (صلي الله عليه و آله ) گاهي شوخي مي كرد، ولي شوخي آن حضرت مطابق حق بود، و در عين آنكه درس صداقت را مي آموخت ، دلها را نرم مي كرد و راهگشاي مشكلات مردم مي شد

شنبه 29 آذر 1393  2:18 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 zahra7720
victoryone
victoryone
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 6330
محل سکونت : خوزستان

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»

شیعه واقعی

مردي به رسول خدا صلي الله عليه و آله عرض كرد: يا رسول الله! فلاني در منزل همسايه اش نگاه حرام مي كند و اگر بتواند بدنبال آن كار حرامي انجام دهد انجام مي دهد.
رسول خدا صلي الله عليه و آله خشمگين شد و فرمود: او را نزد من بياوريد.
مرد ديگري كه در آنجا حضور داشت عرض كرد: يا رسول الله! او از شيعيان شماست كه به ولايت شما و علي عليه السلام اعتقاد دارد و از دشمنان شما بيزار است.
رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: نگو او از شيعيان ما است، اين يك دروغ است. شيعه ما كسي است كه دنباله روي ما باشد و از اعمال ما پيروي كند و اين كارهاي او كه نام بردي از اعمال ما نيست

شنبه 29 آذر 1393  2:20 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 zahra7720
دسترسی سریع به انجمن ها