0

مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»

 
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان
پنج شنبه 4 دی 1393  5:16 PM
تشکرات از این پست
ria1365 omiddeymi1368 ehsan007060
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان
پنج شنبه 4 دی 1393  5:17 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 ehsan007060 ria1365
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان
پنج شنبه 4 دی 1393  5:19 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 ria1365
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان
پنج شنبه 4 دی 1393  5:23 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 ria1365
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان
پنج شنبه 4 دی 1393  5:23 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 ria1365
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان
پنج شنبه 4 دی 1393  5:27 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 ria1365
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان
پنج شنبه 4 دی 1393  5:32 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 ria1365
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان
پنج شنبه 4 دی 1393  5:33 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 ria1365
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان
پنج شنبه 4 دی 1393  5:35 PM
تشکرات از این پست
ria1365 omiddeymi1368
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان
پنج شنبه 4 دی 1393  5:36 PM
تشکرات از این پست
ria1365 omiddeymi1368
fateme74
fateme74
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1392 
تعداد پست ها : 3243
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»

 

امام باقرعلیه السلام فرمود: در زمان رسول خدا، در آغاز هجرت یکی از مومنین صفه به نام سعد بسیار در فقر و ناداری به سر می برد و همیشه در نماز جماعت، ملازم پیامبر خدا بود و هرگز نمازش ترک نمی شد رسول خدا صلی الله علیه واله و سلم وقتی او را می دید، دلش به حال او می سوخت و نگاه دلسوزانه به او می کرد.

 

غریبی و تهیدستی او رسول خدا را سخت ناراحت می کرد، روزی به سعد فرمود: اگر چیزی به دستم برسد تو را بی نیاز می کنم. مدتی از این جریان گذشت، رسول خدا صلی الله علیه واله و سلم از این که چیزی به او نرسید تا به سعد کمک کند، غمگین شد خداوند وقتی رسولش را این گونه غمگین یافت، جبرئیل را به سوی او فرستاد جبرئیل که دو درهم همراهش بود، به حضور پیامبر صلی الله علیه واله و سلم آمد و عرض کرد: ای رسول خدا صلی الله علیه واله و سلم خداوند اندوه تو را به خاطر سعد دریافت، آیا دوست داری که سعد بی نیاز گردد، پیامبر صلی الله علیه واله و سلم فرمود: آری. جبرئیل گفت، این دو درهم را به سعد بده و به او دستور بده که با آن تجارت کند پیامبر صلی الله علیه واله و سلم آن دو درهم را گرفت و سپس برای نماز از منزل خارج شد؛ دید سعد کنار حجره مسجد ایستاده و منتظر رسول خداست. وقتی که سعد را دید، فرمود: ای سعد آیا تجارت و خرید و فروش می دانی؟

 

سعد گفت: سوگند به خدا چیزی ندارم که با آن تجارت کنم. پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم آن دو درهم را به او داد و به او فرمود: با این دو درهم تجارت کن و روزی خدا را به دست بیاور. او هم آن دو درهم را گرفت و همراه رسول خدا به مسجد رفت و نماز ظهر و عصر را خواند، بعد از نماز، رسول خدا به او فرمود: برخیز به دنبال کسب رزق برو که من از وضع تو غمگین هستم. سعد برخاست و کمر همت بست و به تجارت مشغول شد به قدری از دو درهم برکت داشت که هر کالایی با آن می خرید، سود فراوان می کرد؛ دنیا به او رو آورد و اموال و ثروتش زیاد گردید و تجارتش رونق بسیار گرفت. در کنار مسجد محلی را برای کسب و کار خود انتخاب کرد و به خرید و فروش، مشغول گردید.

 

این داستان هشداری است به کسانی که دلبستگی به دنیا دارند و دنیا را هدف می دانند؛ غافل از آن که دنیا وسیله است برای آخرت، و دلبستگی افراطی به دنیا مانع یاد خدا می شود.



کم کم پیامبر صلی الله علیه واله وسلم دید که بلال حبشی وقت نماز را اعلام کرده ولی هنوز سعد سرگرم خرید و توبه فروش است، نه وضو گرفته و نه برای نماز آماده می شود. پیامبر صلی الله علیه واله وسلم وقتی او را به این وضع دید، به او فرمود: «یا سعد شغلتک الدنیا عن الصلاة ای سعد دنیا تو را از نماز بازداشت». او در پاسخ چنین توجیه می کرد و می گفت: چه کار کنم؟ ثروتم را تلف کنم؟ به این مرد متاعی فروخته ام؛ می خواهم پولش را بستانم و از این مرد متاعی خریده ام؛ می خواهم قیمتش را بپردازم. رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم در مورد سعد، آن چنان ناراحت و غمگین شد که این بار اندوه رسول خدا شدیدتر از آن هنگام بود که سعد در فقر و تهیدستی به سر می برد.



جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه واله وسلم نازل شد و عرض کرد: خداوند اندوه تو را در باره سعد دریافت، کدام یک از این دو حالت را در مورد سعد دوست داری آیا حالت اولی یعنی فقر و تهیدستی او و توجه به نماز و عبادت را دوست داری یا حالت دوم را که بی نیاز است ولی توجه به عبادت ندارد؟ پیامبر صلی الله علیه واله وسلم فرمود: حالت اولی را دوست دارم، چرا که حالت دوم او باعث شد که دنیایش، دینش را ربود و برد، جبرئیل گفت:

 

«ان الدنیا و الاموال فتنه و مشغله عن الاخره» ؛ دلبستگی به دنیا و ثروت، مایه آزمایش و بازدارنده آخرت است. آن گاه جبرئیل گفت: آن دو درهم را که به او قرض داده بودی از او بگیر که در این صورت وضع او به حالت اول برمی گردد رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم به سعد فرمود: آیا نمی خواهی دو درهم مرا بدهی؟ سعد گفت: به جای آن دویست درهم می دهم. پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم فرمود: همان دو درهم مرا بده. سعد دو درهم آن حضرت را داد از آن پس دنیا به سعد پشت کرد و تمام اموالش کم کم از دستش رفت و زندگیش به حالت اول بازگشت.



این داستان هشداری است به کسانی که دلبستگی به دنیا دارند و دنیا را هدف می دانند؛ غافل از آن که دنیا وسیله است برای آخرت، و دلبستگی افراطی به دنیا مانع یاد خدا می شود. 1

پنج شنبه 4 دی 1393  10:57 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 ria1365
fateme74
fateme74
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1392 
تعداد پست ها : 3243
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»

آخرين سخن پيامبر(ص ) بر بالاى منبر

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

امام صادق (ع ) فرمود: با اينكه پيامبر تندرست بود، خبر وفاتش (از جانب خدا) به او داده شد، واين خبر توسط جبرئيل به او رسيد، آن حضرت براى شركت در نماز جماعت ، اعلام عمومى كرد، به مهاجر و انصار دستور داد تا اسلحه بردارند(شايد به خاطر اينكه اگر خليفه خود را براى چندمين بار تعيين كرد، منافقين ، شلوغ نكنند).
مسلمانان اجتماع كردند، پيامبر(ص ) بالاى منبر رفت و خبر نزديك شدن وفات خود را به آنها داد، آنگاه فرمود:
به حاكم بعد از خود، توجه به خدا را خاطرنشان مى سازم تا:
1- مبادا بر جماعت مسلمانان ، رحم نكند.
2- بايد حاكم به بزرگان احترام ، و به ضعيفان ترحم نمايد.
3- به عالم مسلمانان احترام شايان نمايد و از قدردانى كند.
4- به مسلمانان زيان نرساند تا مبادا خوارشان كند.
5- مسلمانان را فقير و نيازمند نسازد، تا موجب خروج آنها از دين گردد.
6- در خانه خود را به روى مسلمانان نبندد، به وضع آنها با خبر باشد تا مبادا توانمندان آنها را بخورند(و حق آنها را زير پا بگذارد).
7- در لشكر كشى آنها، بر آنها سخت نگيرد به گونه اى كه نسل امتم را قطع كند.
اى مردم ، شاهد باشيد كه من (وظيفه رسالت را) ابلاغ كردم ، و خير خواهى نمودم .
امام صادق (ع ) فرمود: اين مطلب ، آخرين سخن پيامبر(ص ) بر بالاى منبر بود

اصول كافى باب مايجب من حق الامام على الرعيه ، حديث 406 - ج 1.از علامه مجلسى (ره ) نقل شده كه اين خطبه ، طولانى بوده ، و آن حضرت ، امام بعد از خود را در همين خطبه تعيين كرد، و فضائل اهلبيتش را متذكر گرديد

پنج شنبه 4 دی 1393  11:00 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 ria1365
fateme74
fateme74
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1392 
تعداد پست ها : 3243
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»

امام محمد تقى عليه السلام فرمود:

يكى از اصحاب حضرت رضا عليه السلام مريض شد؛ آن جناب ، به عيادتش رفت و پرسيد؛ حالت چطور است ؟

گفت : مرگ را چگونه مى بينى ؟ عرض كرد: بسى ناگوار و طاقت فرسا

آن حضرت فرمود: آنچه تو ديدى نشانه اى از مرگ بوده است تا تو را به آن آشنا سازند.

مردم دو قسمند: مستريح و مستراح به

يكى به وسيله مرگ از رنج و شگنجه راحت مى شود. و ديگرى مرگ ، شرش را از سر مردم كم مى كند.

اكنون ايمانت را به خدا تجديد و به مقام ولايت هم اعتراف كن ، تا از جمله كسانى شوى كه مرگ را موجب راحت و آسايش آنان شود.

دستور آن حضرت را اجرا كرد. در اين هنگام عرض كرد يا بن رسول الله عليه السلام اكنون ملائكه با سلام و تعظيم به شما تهنيت مى گويند و در برابرت ايستاده اند؛ اجازه فرمائيد تا بنشينند! فرمود: ملائكه پروردگارم بنشينيد.

سپس فرمود: از آنان بپرس . دستور دارند كه ايستاده باشند؟

عرض كرد: سؤ ال كردم ؛ گفتند؛ اگر تمام فرشتگان هم شما برسند، به پاس احترام شما بايد بايستند؛ مگر اجازه نشستن بفرمائيد.

خداى تعالى به آنان چنين دستورى داده است ؛ در اين هنگام ، آن مرد چشم بر هم گذاشت و در آخرين لحظات حيات عرض كرد:

السلام عليك ، يا بن رسول الله عليه السلام ! اينك تمثال شما و رسول اكرم صلى الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام در برابر چشمم مجسم شده است ؟ اين سخن گفت و از دنيا رفت

پنج شنبه 4 دی 1393  11:03 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 ria1365
fatemexry
fatemexry
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1393 
تعداد پست ها : 5428
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»

احمد بن عمره گفت : به خدمت حضرت رضا عليه السلام رسيدم و گفتم : همسرم باردار است از خداى تعالى بخواه تا پسرى به من عنايت فرمايد.

فرمود: فرزندت پسر است ؛ نامش را عمر بگذار.

فرمود: همان طور كه گفتم ، نامش را عمر بگذار.

همين كه وارد كوفه شدم ، خداى تعالى پسرى به من عنايت فرموده بود، نامش را على گذارده بودند؛ من آن نام را عوض كرده ، عمر گذاردم .

همسايگان گفتند: از اين به بعد هر چه درباره تو بگويند باور نخواهيم كرد.

پس از آنان متوجه شدم كه آن حضرت به من از خودم هم دلسوزتر بوده و از نظر تقيه ، اين نام را براى فرزندم برگزيده است .

اشعار زيرا را - كه در كتيبه پشت سر حضرت رضا عليه السلام نوشته شده - قاآنى سروده و تاريخ آن مطابق 1250 است .

 

زهى به منزلت از عرش برده ، فرش تو رونق !   زمين زيمن تو محسود هفت كاخ مطبق
تويى كه خاك تو با آب رحمت است مخمر   تويى كه فيض تو با فر سرمد است ملفق
چو دين احمد مرسل مبانى تو مشيد   چو شرح حيدر صفدر قواعد تو موفق
مگر تو روضه سلطان هشمتى ؟ كه به خاكت   كند زبهر شرف ، سجده هفت طارم ارزق
كدام مظهر بيچون بود به خاك تو مدفون   كه از زمين تو خيزد همى خروش انالحق
على و عالى اعلى امام ثامن و ضامن   كه از طفيل وجودش وجود گشته منشق
سپهر عدل ، ميهن گوهر محيط خلافت   جهان جود، بهين زاده رسول مصدق
پس از ورود سرود از براى سال طرازت   زهى زمين تو مسجود نه رواق معلق !

 

بس که دل‌تنگم اگر گریه کنم، می‌گویند:

قطره‌ای قصدِ نشان‌دادنِ دریا دارد

السلام علیک یا سلطان عشقــــ♥ علی بن موسی الرضا (ع)

پنج شنبه 4 دی 1393  11:04 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 ria1365
fatemexry
fatemexry
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1393 
تعداد پست ها : 5428
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»

ابواسماعيل هندى گفت : در هند شنيدم كه خداى را در زمين حجت و امامى است .

در طلب آن از خانه خارج شدم بالاءخره مرا به سوى امام على بن موسى الرضا عليه السلام راهنمايى كردند وقتى به خدمت ايشان رسيدم ، زبان عربى نمى دانستم به زبان هندى سلام كردم ؛ آن حضرت به زبان هندى به سلامم جواب داد.

عرض كردم : در هند شنيدم كه حجت خدا از مردم عربستان است لذا مرا به سوى شما راهنمايى كردند؛ به زبان هندى فرمود: من همانم كه در طلب آنى ؛ هر سؤ الى كه دارى از من بپرس .

سؤ ال كردم ؛ به سؤ الم جواب دادند.

هنگام حركت عرض كردم من لغت عربى نمى دانم ؛ از خدا بخواه تا اين زبان را به من الهام كند تا بتوانم ، به لغت عرب با مردم صحبت كنم

بس که دل‌تنگم اگر گریه کنم، می‌گویند:

قطره‌ای قصدِ نشان‌دادنِ دریا دارد

السلام علیک یا سلطان عشقــــ♥ علی بن موسی الرضا (ع)

پنج شنبه 4 دی 1393  11:04 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 ehsan007060
دسترسی سریع به انجمن ها