0

مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»

 
ria1365
ria1365
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 7868

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «شهادت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»

سيرت و صورت امام حسن 
 
 
به گفته ‏ي دانشمند بزرگ شيعه «شيخ مفيد» امام حسن عليه‏السلام از نظر سيرت و صورت و روش و منش شبيه‏ترين کس به رسول خدا بود.
 
آن حضرت رنگي سپيد، آميخته به سرخي داشت. ديدگانش درشت و سياه، گونه‏هايش هموار، بيني‏اش کشيده و براق و قامتش متوسط، اما رسا بود. مليح بود و نيکوترين صورت را داشت
 
آن بزرگوار و برادرش شريف‏ترين اصل و نسب را داشتند؛ به طوري که دوست و دشمن به آن معترف بودند و در برابرش به احترام سر فرود مي‏آوردند. جد او «محمد مصطفي» صلي الله عليه و آله و سلم، پدرش «علي مرتضي» عليه‏السلام پيشتاز پيشوايان الهي، مادرش «فاطمه زهراء» سلام الله عليها پاره‏ي تن رسول خدا و مادربزرگش «خديجه» اولين بانوي مسلمان بود.
 
عموهاي بزرگوارش «جعفر طيار» و «حمزه» شيران بيشه‏ي الهي و سروران شهيدان، و جد پدري‏اش «ابوطالب» يار خستگي‏ناپذير پيامبر اسلام بود. او شاخه‏ي درختي بود که ريشه‏اش استوار و شاخ و برگهايش تا عرش الهي کشيده شده بود.
 

     Android iOS , Windowsphone , Symbian , JavaMobile Review ,Learning

دوشنبه 1 دی 1393  2:29 AM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 zahra7720
ria1365
ria1365
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 7868

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»



آخرين سخنان امام مجتبی
 
 
از امام مظلوم، حضرت مجتبي گفتارهاي ارزشمند و گوهرباري به جاي مانده است، که شنيدن و عمل کردن به آنها باعث سعادت دنيا و آخرت است. از آن جمله، در آخرين روزهاي حيات پربار حضرت، هنگامي که ايشان در بستر بيماري آرميده بود و انتظار ديدار معبودش را مي‏کشيد، يکي از ياران آن بزرگوار، خدمت حضرتش شرفياب شد و عرض کرد: «اي پسر رسول خدا! مرا پند دهيد.»
 
امام در پاسخ او بيانات ارزشمندي فرمود که در اينجا خلاصه‏اي از آن را مي‏آوريم.
حضرت فرمود: «براي سفر آخرت آماده شو و توشه‏ات را پيش از فرارسيدن اجل تهيه کن: بدان که تو در جستجوي دنيا هستي و مرگ به دنبال توست. هيچگاه انديشه و اندوه روز آينده‏ات را بر انديشه‏ي امروزت ترجيح نده.
بدان که اگر تو از اموال دنيا بيش از آنچه احتياج داري، گردآوري و نگهداري، تنها خزانه‏دار ديگران خواهي بود.
بدان که آنچه از دارايي دنيا به دست آوري، اگر در راه حلال مصرف شود، حسابرسي خواهد شد و اگر در راه حرام خرج شود، کيفر خواهد داشت و اگر در کارهاي شبهه‏ناک به کار گرفته شود، سرزنش در پي دارد، بنابراين دنيا را «مردار» به حساب آور و از آن در حد نيازت بهره‏برداري کن. در اين صورت، آنچه را که مصرف کرده‏اي، اگر حلال باشد، تو از بي‏رغبتي به آن زياني نبرده‏اي، اگر حرام باشد، از کار زشت دوري گزيده‏اي و به اندازه‏ي نياز از مردار استفاده کرده‏اي و اگر سرزنشي به دنبال داشته باشد، آسان است و زودگذر.
 
براي کارهاي دنيايي خود چنان اقدام کن که گويي ساليان دراز در جهان خواهي زيست و در مورد کارهاي اخروي آنگونه بينديش که گويي فردا از جهان رخت برمي‏بندي.
اگر ارجمندي بدون وابستگي خانوادگي و شکوه بدون سلطنت را مي‏خواهي، از خواري گناه دور شو و لباس عزت فرمانبرداري از خدا را بر تن کن.
هرگاه به مصاحبت و همنشيني با مردم نيازمند شدي، با کسي دوست شو که چون با او بنشيني بر وقار و شکوه تو بيفزايد و چون به او خدمت کني، از تو نگاهباني کند. هرگاه به پول احتياج داشتي به ياريت بشتابد. آنگاه که سخن بگويي تصديقت کند. اگر در مورد کاري شدت به خرج دادي، با تو همنوا شود. چون براي کار خير و ارزشمندي دست خود را پيش بردي، او نيز دست خود را پيش برد. اگر از تو خطايي سرزد، آن را جبران کند. اگر از تو نيکويي ببيند، همواره آن را يادآوري کند. اگر از او خواسته و تقاضايي داشته باشي، برآورده سازد. اگر از او جدا شدي به تو بپيوندد و اگر بر تو مصيبتي وارد شد، با تو همدردي کند.
دوست تو بايد کسي باشد که از او به تو زياني نرسد، دشواري برايت ايجاد نکند. در کارهاي مهم ترا خوار نگرداند و اگر مالي را بين خود تقسيم مي‏کنيد، ترا بر خودش ترجيح دهد.»
 
همچنين امام در مورد يکي از ياران صديقش که به رحمت الهي پيوسته بود، چنين فرمود: «او بزرگ‏ترين انسان در نظر من بود، زيرا: دنيا در نظرش بسيار حقير مي‏نمود. هرگز از روزگار شکوه نمي‏کرد. خشمگين نمي‏شد و اظهار دلتنگي نمي‏کرد. بيشتر عمر خود را به سکوت گذراند؛ ولي چون لب به سخن مي‏گشود، براي گويندگان جاي سخن گفتن باقي نمي‏گذاشت. هنگامي که با دانشمندان مي‏نشست به شنيدن، بيش از گفتن حرص مي‏ورزيد. اگر در سخن بر او چيره مي‏شدند، در سکوت نمي‏توانستند مغلوبش کنند.»
 
«هيچگاه آنچه را که انجام نمي‏داد، نمي‏گفت؛ و از کارهاي خير آنچه را که نمي‏گفت، انجام مي‏داد.»
اگر براي او دو کار پيش مي‏آمد و نمي‏دانست که کدام يک به رضاي خداوند نزديک‏تر است، دقيق مي‏نگريست و کاري را که به هواي نفس نزديک‏تر بود، رها مي‏کرد و هرگز کسي را در مورد کاري که احتمال عدم موفقيت در آن وجود داشت سرزنش نمي‏کرد.»
و نيز از آن بزرگمرد روايت شده است که فرمود: «سه چيز انسان را به هلاکت مي‏کشاند: غرور، حرص و حسادت.»
درود خداوند بر آن امام عزيز و مظلوم باد، که به ما درس انسان بودن و انسان زيستن را آموخت، و هر لحظه از زندگي پربار و پربرکتش درسي سازنده براي دنيا و آخرت ما مي‏باشد.
 

     Android iOS , Windowsphone , Symbian , JavaMobile Review ,Learning

دوشنبه 1 دی 1393  2:32 AM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 zahra7720
ria1365
ria1365
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 7868

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «شهادت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»



اعتراف مورخان 
 
 
توطئه معاويه جهت مسموم نمودن امام مجتبي عليه‏السلام به قدري روشن و آشکار است که فرصت هرگونه انکار را از مورخان و دانشمندان گرفته است و از اين روست که دانشمندان و مورخان بدون اختلاف - جز در موارد اندک - آن را نگاشته‏اند، از جمله‏ ي آن‏هاست: ابن‏حجر عسقلاني، ، ابوالحسن علي بن حسين بن علي مسعودي ، ابوالفرج اصفهاني  شيخ مفيد  احمد بن يحيي بن جابر بلاذري  ، ابن‏عبدالبر ، محمد بن علي ابن‏شهر أشوب، ابن‏صباغ مالکي  ، سبط ابن‏جوزي  ، سيوطي  حاکم نيشابوري، أحمد بن اعثم کوفي  ، و جمال الدين ابي‏الحجاج يوسف المزي.
 
 محمد بن جرير طبري مي‏نويسد:
 
«و کان سبب وفاته أن معاوية سمه سبعين مرة فلم يعمل فيه السم فأرسل الي امرأته جعدة بنت الأشعث ابن‏قيس الکندي و بذل لها عشرين الف دينار و اقطاع عشر ضياع من شعب السواد، سواد الکوفة، و ضمن لها أن يزوجها يزيد ابنه، فسقت الحسن السم في برادة من الذهب في السويق المقند ؛ علت وفات و رحلت امام مجتلي عليه‏السلام اين بود که معاويه هفتاد مرتبه آن حضرت را مسموم کرد و ليکن اثر فوري و اساسي نگذاشت تا اين که زهري را جهت مسموم نمودن آن حضرت براي جعده دختر محمد بن اشعث بن قيس کندي فرستاد و به همراه آن زهر، بيست هزار دينار فرستاد و ده قطعه باغ از باغ‏هاي کوفه را به نام او کرد و همچنين وعده داد بعد از انجام مأموريت، او را به ازدواج پسرش يزيد بن معاويه درآورد. پس او در فرصتي خاص آن زهر را به خورد حسن بن علي داد و مسمومش کرد»
 
مورخ توانا، علامه‏ي بزرگوار باقر شريف قرشي مي‏نويسد:
جعده دختر اشعث بن قيس از خانواده‏هاي فرومايه، بسيار پست و فرصت‏طلبي بود. او نسبت به امام مجتبي عليه‏السلام عقده داشت، شايد بدان جهت که نتوانسته بود از آن حضرت فرزندي داشته باشد؛ از اين رو وقتي زهر از سوي مروان رسيد و وعده‏ها را شنيد و پول‏ها را مشاهده کرد، ارتکاب آن جرم بزرگ را پذيرفت و در روزي گرم و سوزان که امام مجتبي عليه‏السلام روزه‏دار بود، به هنگام افطار زهر را در کاسه‏ي شير ريخت و به آن حضرت خورانيد. زهر بلافاصله روده‏هايش را پاره کرد و امام از درد شديد به خود پيچيد و فرمود: انا لله و انا اليه راجعون. 
 

     Android iOS , Windowsphone , Symbian , JavaMobile Review ,Learning

دوشنبه 1 دی 1393  2:36 AM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 zahra7720
ria1365
ria1365
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 7868

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»



نقش انگشتري امام حسن مجتبي عليه السلام


 

نقش انگشتر امام حسن مجتبى عليه السلام اين عبارت بود:

( العزّه للّه ) عزت از آن ِ پروردگار متعال است.

به نظر مى رسد انتخاب چنين عبارتى بى مناسبت با زندگى سياسي امام نباشد، با توجه به صلح ظاهراً ذلت بار معاويه با امام، تا حدى که برخى از اصحاب بزرگوارش نيز امام را مذّل المؤمنين(خوارکننده‌ي مومنين) خطاب مي‌کردند.

ولى اين صلح، در نهايت براى شيعه عزّت آفرينى به دنبال داشت: عاشوراى حسينى که باعث عزت حق و حقيقت شد، برانگيخته از همين صلح حسنى بود.

پس عبارت « عزّت فقط از آن خداست» زيبنده‌ى نقش انگشترى معمار اين عزت خدائي، يعنى امام حسن مجتبى عليه السلام، است.

 


 

منبع :منتهى الامال احوالات امام حسن

     Android iOS , Windowsphone , Symbian , JavaMobile Review ,Learning

دوشنبه 1 دی 1393  3:52 AM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 zahra7720
ria1365
ria1365
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 7868

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»



بخشيدن همه ذخيره

 

عربى به محضر امام حسن (عليه السلام) آمد . فرمود : هرچه ذخيره داريم به او بدهيد ، بيست هزار درهم بود ، همه را به عرب دادند ، گفت : مولاى من ! اجازه ندادى كه حاجتم را بگويم و مديحه اى در شأنت بخوانم ، حضرت در پاسخ اشعارى انشا كرد به اين مضمون : بيم فروختن آبروى آن كس كه از ما چيزى مى خواهد موجب مى شود كه ما پيش از درخواست او بدو ببخشيم .

     Android iOS , Windowsphone , Symbian , JavaMobile Review ,Learning

دوشنبه 1 دی 1393  3:53 AM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 zahra7720
ria1365
ria1365
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 7868

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»



مناظره امام حسن (ع) با معاويه درباره امامت
 
سليم بن قيس مي گويد: از عبداللّه بن جعفر شنيدم که گفت: معاويه روزي به من رو کرد و گفت: اي عبداللّه! چرا اين قدر حسن و حسين(ع) را احترام مي کني و حال آن که آن دو ار تو بهتر نمي باشند، پدرشان نيز از پدرت بهتر نيست و اگر فاطمه دختر پيغمبر نبود، مي گفتم: مادرت، اسماء بن عميس از او کمتر نبود.

عبداللّه مي گويد: از سخنان معاويه ناراحت شدم، به گونه اي که نتوانستم خود را کنترل کنم. پس به او گفتم: به راستي که آدم کم اطلاعي نسبت به آن دو و پدر و مادرشان هستي. بله، به خدا قسم! آن دو بهتر از من مي باشند و پدر آن دو بهتر از پدر من و مادرشان بهتر از مادر من مي باشد، و اين سخنان را در کودکي از پيامبر(ص) شنيدم. آن گاه معاويه ـ در حالي که در آن مجلس جز حسن و حسين(ع)، عبداللّه بن جعفر، و ابن عباس و برادرش فضل نبود ـ گفت: بيا(بيان نما) آنچه را شنيدي(از پيامبر اکرم(ص)). پس به خدا قسم تو دروغ گو نيستي. پس جعفر گفت: آنچه من شنيده ام، بزرگ تر از آن است که در نفس شما است (و شما فکر مي کنيد). معاويه گفت: هرچند بزرگتر از (کوه) احد و حري باشد، بيار؛ در صورتي که کسي از اهل شام نباشد، باکي ندارم(از بيان آن)؛ امّا در زماني که خداوند طغيان گر شما را کشت و جمع شما را پراکنده نمود، و امر خلافترا به اهل و جايگاه خود برگرداند! پس از آنچه مي گوييد، باکي ندارم و آنچه ادّعا مي کنيد به ما زيان نمي رساند.

عبداللّه گفت: از رسول خدا(ص) شنيدم که فرمود: «من نسبت به مؤمنين از خود آنها برتري دارم. پس هر کس که من پيشوا و سرپرست او هستم، تو اي برادر من، علي! وليّ آنها هستي...آن گاه فرمود: براي امّت من دوازده نفر امام گمراه مي باشدکه تمامي آنها گمراه و گمراه کننده اند .ده نفر از آن ها از بني اميه، و دونفر از قريش که وزر و وبال تمامي پيشوايان گمراه و آن کساني که گمراه شدند، به گردن آن دو نفر است. آن گاه پيامبر تک تک آنها را نام برد...

معاويه گفت: اگر آنچه مي گويي حق باشد، من هلاک شده ام، و سه نفري که قبل از من عهده دار خلافت بوده اند و تمامي کساني که آنها را دوست مي دارند، هلاک گشته اند، و عده اي از اصحاب و تابعين نيز هلاک شده اند، جز شما اهل بيت و شيعيان شما.

عبداللّه گفت: آنچه گفتي به خدا حق بود که (عين آن را) از پيامبر اکرم(ص) شنيدم.

آن گاه معاويه به امام حسن و امام حسين(ع) و ابن عباس گفت: عبداللّه بن جعفر چه مي گويد؟ همه او را تأييد کردند، تا رسيد نوبت به امام حسن مجتبي(ع) حضرت فرمود: تمامي آنچه را گفتي و ابن عباس وديگران گفتند، شنيدم. تعجب از توست اي معاويه! و از کمي حياء تو، و از جسارتي که نسبت به خداوند نمودي آنگاه که گفتي: «خدا طاغيه شما را کشت و خلافت را به جاي خود برگرداند...» ؛ پس آيا اي معاويه! تو معدن خلافت مي باشي نه ما؟ و واي (و هلاکت) بر تو و آن سه نفري که قبل از تو بر خلافت نشستند، و اين سنّت را براي تو پايه گذاري نمودند! من کلامي را مي گويم که تو اهل آن نيستي ولکن براي شنيدن افرادي که در کنار من هستند، مي گويم: به راستي مردم در اموري با هم اتفاق دارند، مانند: توحيد، رسالت پيامبر، نمازهاي پنج گانه، زکات...و دراموري اختلاف کردند و با هم جنگيدند و آن مسئله «ولايت» است که بعضي بعض ديگر را در اين رابطه لعن کردند، و برخي با برخي ديگر جنگيدند، حالا کدام يک سزاوارتر است؟ آنهايي که پيرو قرآن و سنّت (و گفتار) پيامبر(ص) باشند ما اهل بيت مي گوييم: امامت از آن ماست و خلافت جز در خاندان ما صلاحيّت نداردو به راستي خداوند ما را اهل خلافت قرار داد(و معرّفي کرد) در کتاب و سنّت پيغمبرش و به

راستي علم و دانش (قرآن) در ميان ما مي باشد، و ما اهل آن هستيم، و دانش (قرآن) با تمام جزئياتش در نزد ما موجود است. و هيچ چيزي به وجود نمي آيد تا روز قيامت، حتي ديه يک خش و خراشيدگي، جز آنکه علمش در نزد ما به صورت کتاب با املاي رسول خدا و خط علي(ع) (در کتاب جامعه) در دست ما موجود است.

و گروهي مي پندارند که نسبت به ما در امر خلافت برتري دارند حتي تو اي پسر هند ادّعاي چنين امري داري...، هر صنفي از مخالفين ما که اهل قبله (و نماز نيز) هستند گمان مي برند که آنها معدن خلافت و دانش مي باشند نه ما. پس ياري مي جويم از خداوند بر کسي که درحق ما ظلم کرد، و حق ما را انکار نمود و بردوش ما حاکميّت يافت، و سنتي را پايه گذاري نمود که مردم محتاج امثال تو باشند... «اِنما النّاسُ ثَلاثَةٌ: يَعرف حَقَّنا و يَسلِمُ لنا وَ يأتِمُ بِنا فَذلک ناجٍ مُحِبٌّ لِلّهِ وَلِي؛مردم سه دسته اند: (گروهي) مؤمن و آشناي به حق ما و تسليم امر ما، و پيرو ما هستند. پس اين (گروه) رستگار و محب و دوستدار الهي مي باشند.

و (گروه ديگر) دشمن ما هستند و از ما بيزاري مي جويند و ما را نفرين مي کنند و خون ما را حلال مي شمارند، وحق ما را انکار مي کنند و با بيزاري ما به خدا متدين مي شوند. پس اين (گروه) کافر و مشرک و فاسق هستند، و همانا کفر و شرک ورزيدند از طريقي که نفهميدند؛ چنان که از روي دشمني و ناآگاهي خدا را ناسزا گفتند...

و (گروه سوّم) همچون مردي که به آنچه اختلافي نيست، اخذ مي کند و آنچه را نمي داند و مشکل است، به خدا واگذار مي کند نسبت به ما و ولايت ما آگاهي ندارد و دشمني هم با ما ندارد. پس ما اميدواريم چنين فردي را خداوند ببخشايد و او را داخل بهشت نمايد. اين، مسلمان ضعيف به حساب مي آيد. پس وقتي معاويه سخنان امام حسن (ع) را شنيد دستور داد به آنها کمک هاي مالي بشود....

     Android iOS , Windowsphone , Symbian , JavaMobile Review ,Learning

دوشنبه 1 دی 1393  3:54 AM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 zahra7720
ria1365
ria1365
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 7868

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»



گزارش حضرت از كيفيت شهادت خود

 

طبق روايات فراوان، ائمه اطهار از علوم غيبي به اذن الهي آگاهي دارند و امام حسن(ع) نيز از چنين علمي برخوردار بود، از جمله: اطلاع دادن آن حضرت از کيفيت شهادت و ماجراي بعد از آن است که فرمود: «انا اموت بالسّمّ کما مات رسول اللّه(ص) قالوا: و من يفعل ذلک بک؟ قال امرأتي جعدة بنت الاشعث بن قيس...؛ من چون رسول خدا(جدّم) به وسيله زهر از دنيا مي روم. گفتند: چه کسي تو را مسموم مي کند؟ فرمود: همسرم جعده، دختر اشعث بن قيس؛ زيرا معاويه بانيرنگ خاص او را فريب مي دهد و او نيز مرا مسموم مي کند. به آن حضرت پيشنهاد دادند که او را از خانه ات بيرون کن. فرمود: چنين کاري انجام نمي دهم، به چند جهت:

1. در علم خداوند متصوّر است که او قاتل من است(و از قضا و قدر حتمي الهي نمي توان فرار کرد).

2. هنوز جرمي مرتکب نشده است که من او را به عنوان مجازات اخراج کنم.

3. اخراج او بهانه مي شود براي حملات و تهمت هاي ناجوانمردانه دشمنان عليه من (از همه اينها گذشته، امام وظيفه دارد علم اختصاصي خود را ناديده گرفته، با ديگران همانند افراد عادي رفتار نمايد).

و همين طور امام حسن مجتبي(ع) به برادرش امام حسين(ع) وصيّت کرد که بعد از شهادتش پيکر او را جهت ديدار به روضه مبارک پيامبر اکرم(ص) ببرند...و از جمله، فرمود: «وَ اَعلَم اَنَّه سَيُصيبُني مِن عائِشَةَ ما يَعلَمُ اللّهُ وَ النّاسُ مِن بُغضِها و عَداوَتِها لِلّه وَ لِرَسولِهِ وَ عَداوَتِها لَنا اَهلَ البَيت؛ بدان که از عايشه بر من ظلمهايي مي رسد که خدا و مردم از کينه و بغض او نسبت به خداوند و رسول خدا(ص) و ما اهل بيت آگاهي دارند.

بعد از مدّتي هم پيش بيني اوّل به وقوع پيوست که جعده با تحريک معاويه حضرت را مسموم کرد و هم خبر دوّم تحقق يافت که عايشه نسبت به جنازه آن حضرت اهانت کردو طبق برخي نقل ها جنازه را تيرباران نمودند، و هفتاد چوبه تير به سوي آن بدن و تابوت هدف گيري شد.

يکي از اهداف مهم حضرت از کرامت ها هدايت انسان ها و يا دفاع از حق که خود نيز جنبه هدايتي دارد بوده است و همين طور مواردي که از افراد خاص به عنوان شفا و کرامت دستگيري نموده اند. هم باعث تثبيت آن شخص بر حق و امامت مي شود و هم زمينه جذب ديگران را فراهم مي آورد.

پاورقي

 

بحارالانوار، ج 43، ص 324؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 174.

خرائج راوندي، ج 1، ص 241 ـ 242 ؛ اثبات الهداة، ج 2، ص 554 ـ 558 ؛ تاريخ عمادزاده، ص 550 ؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 44؛ اصول کافي، ج 1، ص 300، ح 1 ـ 3.

الاحتجاج (انتشارات اسوه، 1413 هـ.ق، چاپ اوّل) ج 2، ص 56 ـ 65، ح 155، باتلخيص و ترجمه آزاد.

همان، ج 2، ص 66 ـ 67، ح 156.

     Android iOS , Windowsphone , Symbian , JavaMobile Review ,Learning

دوشنبه 1 دی 1393  3:56 AM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 zahra7720
ria1365
ria1365
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 7868

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»



احتجاج و مناظره در مورد صلح با معاويه
 
از سليم بن قيس نقل شده که حضرت امام حسن مجتبي(ع) بعد از صلح بامعاويه بر منبر رفت و بعد از حمد و ثناي الهي فرمود: «مردم بيدار باشيد! معاويه مي پندارد که من او را لايق خلافت مي دانم و خود را اهل آن نمي دانم، ولي معاويه دروغ پنداشته است. من برترين مردم نسبت به آنها (طبق آنچه) در قرآن و زبان پيامبر(ص) (آمده است) مي باشم. پس سوگند به خداوند! اگر مردم با من بيعت مي کردند، و اطاعت امر من مي کردند، و مرا (در اين جنگ) ياري مي نمودند، به راستي آسمان باران خود را مي فرستاد و زمين برکات خويش را ارزاني مي داشت، و تو اي معاويه! (نيز با اين اوضاع) طمع خلافت نمي کردي؛ «فَأُقسِمُ بِاللّه لَو اَنَّ النّاسَ بايَعوني وَ اَطاعُوني وَ نَصَرُوني لاعطَتهُم السّماءُ قَطَرَها و الاَرضُ بَرَکاتَها، وَ لَما طَمَعتَ فيها يا مُعاوِيَه».

آن گاه ادامه داد: به راستي،پيامبر(ص) فرمود: «ما وَلَّت اُمَةٌ اَمرَها رَجُلاً قَطّ وَ فيهِم مَن هُوَ اَعلَمُ مِنه اِلّا لَم يَزل اَمرُهُم يَذهَبُ سِفالاً حَتّي يَرجِعُوا اِلي مِلَّةٍ عَبَدَه العجِل؛هر ملّتي ولايت (و حکومت) را به دست کسي بسپارد که از او داناتر (ولايق تر) وجود داشته باشد، هميشه رو به پايين (و عقب گرد) خواهد بود تا آنجا که به ملّتي گوساله پرست تبديل خواهد شد.» (مگر د رتاريخ چنين نشد که)بني اسراييل هارون را رها کرده، دور گوساله (سامري) جمع شدند، با اين که مي دانستند هارون خليفه موسي است. و (همين طور مگر نديديد که) امت اسلامي علي(ع) را رها کردند، با اينکه شنيده بودند که پيامبر اکرم(ص) فرموده بود: «تو يا علي منزلت هارون نسبت به موسي را، نسبت به من داري (و مانند هارون وصي پيامبر خود هستي) جز نبوت(زيرا که) بعد از من نبي نخواهد بود. و (مگر در تاريخ اسلام اتّفاق نيفتاد که) پيامبر اکرم(ص) (از مکه) به سوي غار فرار کرد ؛ اگر حضرت ياراني مي داشت، فرار نمي کرد(و مجبور نمي شد از مکّه هجرت کند) و من هم اگر ياوراني داشتم، با تو اي معاويه! صلح و بيعت نمي کردم. و به راستي خداوند هارون را دست باز قرار داد، آن گاه که تضعيف شد و نزديک بود او را به قتل برسانند و (لذا مجبور شد سکوت کند، چرا که) ياور نداشت، و همين طور به پيامبر اجازه داد که (از مکه هجرت کند) و از قومش فرار کند ؛ آن گاه که تنها ماند و ياور نداشت، و همين طور، وقتي امّت، مرا تنها گذاردند و با غير من بيعت نمودند، و ياوري نيافتم به من هم اجازه داده شد (که تن به صلح دهم) اين قانون و سنّت الهي است که در مورد هم مثل و همنوع جاري است.

«ايها النّاس! اِنَّکُم لو اِلتَمَستُم فيما بَينَ المَشرِقِ و المَغرِب لَم تَجِدُوا رَجلاً مِن وُلِد نَبِيٍّ غَيري وَ غَيرَ اَخي؛ مردم بيدار باشيد! به راستي اگر شما ما بين شرق و غرب بگرديد، مردمي را از فرزند پيغمبر(اسلام) نمي يابيد، جز من و برادرم (حسين(ع))!».

نکات قابل توجهي از سنّت هاي الهي در کلام حضرت آمده که عبارت اند از:

1. هر امّتي که رهبران لايق جامعه را رها کند و براي طمع دنيا...دور نااهلان و نامحرمان و بي لياقتها را بگيرد، سرانجام آن امّت، جز ارتجاع و عقب گرد و بردگي نخواهد بود.

2. مردان الهي وقتي تنها و بي ياور ماندند، مجبورند تن به صلح تحميلي و سکوت تلخي بدتر از نوشيدن زهر بدهند.

3. سنّت ها و قوانين الهي هميشه در حال تکرار است. هميشه و در هر زمان، موسي و هارون ها يک طرف و در طرف ديگر فرعون ها قرار دارند؛ محمّد و يارانش يک طرف، و طرف مقابل ابوجهل ها و ابوسفيانها، همين طور امام حسن(ع) در برابر معاويه، و امام حسين(ع) در مقابل يزيد...در طول تاريخ خواهند بود. و بر مردم است که در هر زمان دنبال نيکان و عالمان و منتخبان الهي باشند.

     Android iOS , Windowsphone , Symbian , JavaMobile Review ,Learning

دوشنبه 1 دی 1393  3:57 AM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 zahra7720
ria1365
ria1365
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 7868

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»



چرا امام حسن(ع) قيام نكرد؟

 

جواب:
 
طول مدت جنگ‎هاي داخلي، آمادگي مردم را براي ادامه جنگ به كلي از بين برده بود؛ زيرا عده كشته شدگان جنگ صفين, بنا به نقل مسعودي, (مروج الذهب، 2/274) از طرفين صدوده هزار و شمارة كشتگان جنگ نهروان چهار هزار نفر بود (مروج الذهب، ج 2) و بنا به نقل يعقوبي (تاريخ يعقوبي، 2/195) مقتولين جمل كه قبل از صفين و نهروان روي داد سي و چند هزار نفر بود. اين كثرت مقتولين در جنگهاي داخلي قيافة جهاد را مهيب و وحشت زا ساخته و مردمان كوتاه فكر و راحت طلب را كه هميشه اكثريت دارند از آن گريزان كرده بود، لذا وقتي امام حسن تصميم به جهاد گرفت و مردم را به جهاد ترغيب كرد, بيشتر مردم نپذيرفتند, با اينكه شخصاً از كوفه بيرون رفت و مغيرة بن نوفل را در كوفه جانشين خود قرر داد و نخليه را لشگرگاه كرد و ده روز در آنجا ماند, بيش از چهار هزار نفر براي جهاد در ركاب آن حضرت بيرون نيامدند. امام ناچار به كوفه بازگشت و مردم را به جهاد تحريض كرد (الشيعه و الحاكمون، 62) وقتي سستي آنها در امر جهاد معلوم شد, براي اتمام حجت و قطع عذر, خطبه‎اي خواند و در موضوع جهاد و صلح به طور آشكار از آنها نظر خواست، آنان از اطراف فرياد برداشتند: ما حاضر به جهاد نيستيم، ما را هلاك نكن.

در روايت است كه جابر به امام حسين(ع) پيشنهاد داد كه مانند برادرش صلح نمايد حسين فرمود: اي جابر! برادرم به امر خدا و پيامبر(ص) صلح كرد و من هم به امر خدا و پيامبر(ص) رفتار مي‎كنم. 

     Android iOS , Windowsphone , Symbian , JavaMobile Review ,Learning

دوشنبه 1 دی 1393  3:58 AM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 zahra7720
ria1365
ria1365
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 7868

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»



چرا از فرزندان امام حسن مجتبي ( عليه السلام ) امام برگزيده نشد؛ ولي فرزندان امام حسين ( عليه السلام ) به امامت رسيدند ؟
 
جواب:
امامت ، مسأله اي ارثي نيست؛ بلكه براساس استحقاق و شايستگي است و چون خداوند داراي علم غير محدود و گسترده است؛ به لياقت و شايستگي انسانها احاطه كامل دارد . امامت را در هر جا كه مشيّت وي تعلّق گرفته قرار داده است . اينكه فرزندان امام حسين ( عليه السلام ) يكي پس از ديگري به امامت رسيدند نيز دليلي بر اين نيست كه امامت موروثي است؛ زيرا بسياري از امامان ( عليهم السلام ) داراي فرزندان متعددي بودند كه از ميان فرزندان آنان فرد خاصّي به اين مقام والا منصوب مي گشت .

     Android iOS , Windowsphone , Symbian , JavaMobile Review ,Learning

دوشنبه 1 دی 1393  3:59 AM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 zahra7720
ria1365
ria1365
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 7868

چرا امام حسن مجتبي(ع) را كريم اهل بيت ناميدند؟



چرا امام حسن مجتبي(ع) را كريم اهل بيت ناميدند؟
 
جواب:
همه ائمه اطهار(ع) كريم هستند، ليكن اتصاف امام مجتبي(ع) به اين وصف، به جهت ظهور بيشتر اين خصوصيت در دوران حيات - به ويژه در برخورد با مخالفين و دشمنان - بوده است.

     Android iOS , Windowsphone , Symbian , JavaMobile Review ,Learning

دوشنبه 1 دی 1393  4:00 AM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 zahra7720
ria1365
ria1365
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 7868

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»



با توجه به آية "ان الله مع الصابرين چرا خداوند حضرت علي و امام حسن مجتبيرا در جنگ صفين و نبرد با معاويه ياري نكرد، در صورتي كه بر حق بودن آن بزرگواران، حتي براي دشمنان هم روشن بود؟ 
 
جواب:
نظام آفرينش، بر اساس علت و معلول، استوار است. براي پيدايش معلول، وجود همة علتها، به ويژه علت تام، ضروري است. 

پيروزي در جنگها نيز، از اين قانون خارج نيست به عبارت ديگر، براي پيروز شدن در يك جنگ، بايد تمام علتها و شرايط لازم موجود باشد از اين رو، در جنگ صفين، چون بيشتر ياران امام صابر نبودند، خداوند آنها را ياري نكرد به همين علت جنگ، نتيجة مثبتي نداشت اما با اين كه تعداد كمي مانند امام علي و امام حسنو ياران نزديك آنها، از صابران بودند، خداوند به آنان عنايت خاص داشت.

در قرآن كريم، شرطِ مهم پيروزيِ مجاهدانِ راه خدا، صبر و شكيبايي بيان شده است: "...إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَـَبِرُونَ يَغْلِبُواْ مِاْئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّاْئَةٌ يَغْلِبُوَّاْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ... (انفال، 65.) هرگاه بيست نفر صبور و با استقامت از شما باشد، بر دويست نفر غلبه ميكنند و اگر يك صد نفر باشند، بر هزار نفر از كافران پيروز ميگردند." امام عليدر اين باره ميفرمايد: "الصبر كفيل الظفر صبر ضامن پيروزي است."(ميزان الحكمة، محمد محمدي ري شهري، ج 6، ص 2965، دار الحديث.) 

نتيجه آن كه بي صبري، غفلت، اطاعت نكردن از امام و... از سوي ياران و لشكريان امام، سبب شكست در جنگ صفين شد و اين در حالي است كه امام علي و امام مجتبيبر حق بودند و از مصداقهاي كامل صابران در راه خدا، به شمار ميآمدند و خدا هم در هر حالي با آنها بود. 

قرآن كريم در اين باره ميفرمايد: "آيا چنين پنداشتهايد كه تنها با ادعاي ايمان وارد بهشت خواهيد شد، در حالي كه خداوند، مجاهدان از شما و صابران را مشخص ساخته است."(آل عمران، 142.) "هرگز شايسته نيست كه خداوند مؤمنان را بر آن وضعي كه هستند ترك كند، مگر اين كه پاك را از ناپاك جدا سازد... ."(آل عمران، 179.) (ر.ك: منشور جاويد، آيت الله سبحاني، ج 7، ص 133 ـ 144، دار القرآن الكريم / اخلاق در قرآن، آيت الله مكارم شيرازي، ج 2، ص 450 ـ 452، مدرسة الامام علي بن ابي طالب.) 

     Android iOS , Windowsphone , Symbian , JavaMobile Review ,Learning

دوشنبه 1 دی 1393  4:01 AM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 zahra7720
ria1365
ria1365
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 7868

پاسخ به:مبحث هفتاد و نهم طرح صالحین: «رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع)»



امام حسن و امام حسين(عليهما السلام) بعد از صلح با معاويه در كجا سكونت داشتند؟ و تا سال 60 هجري چه فعاليت هايي بخصوص در زمينه سياست انجام ميدادند؟
 
جواب:
بعد از صلح، هر دو بزرگوار وارد مدينه شدند و در جوار مرقد مطهر جد بزرگوار خود سكني گزيدند. تا وقتي امام مجتبي در قيد حيات بودند امام حسن عليه السلام به احدي تعرض نداشتند و خود مطيع برادر بود. و خط مشي سياسي كه امام مجتبي ترسيم كرده وبد حتي بعداز شهادت آن حضرت ادامه داد، امام مجتبي(ع) با اين كه صلح كرده بودند، اما ناظر بر اوضاع بودند. نقاط ضعف دستگاه را به آنها گوشزد ميكردند از امر به معروف و نهي از منكر و پيكار با بدعتهاي معاويه دريغ نداشتند، بعد از صلح وقتي معاويه وارد كوفه شد براي تضعيف و شكستن ابهت امام(ع) از او خواستند منبر بروند، امام(ع) بالاي منبر رفت پس از حمد و ثناي الهي خدمات دودمان خود را گوشزد و حكومت معاويه را ناحق و فناپذير معرفي كرد و از مردمي كه حكومت معاويه را پذيرفته بودند نكوهش كرد.

تا امام زنده بود معاويه جرئت نميكرد متعرض شيعيان شود و اسامي آنها را از ليست حقوق بگيران محو كند، با اين كه شيعيان وارد شام ميشدند و علناً از معاويه انتقاد ميكردند.

بعد از شهادت امام مجتبي(ع) امام حسين عليه السلام مدت ده سال "تا وقتي مه معاويه در قيد حيات بودند" به پيمان صلحي كه امام مجتبي(ع) با معاويه منعقد كرده احترام ميگذاشت، اما در عين حال ناظر بر اوضاع بودند، و در جاي خود امر به معروف و نهي از منكر ميكردند، حتي گاهي با نوشتن نامه براي معاويه او را زا بعضي كارها منع كرده و شديداً مورد انتقاد قرار ميدادند، از جمله در شهادت حجر بن عدي آن يار باوفا و شجاع حضرت علي عليه السلام روزي كارواني حامل بيت المال براي معاويه به سوي شام در حركت بودند در بين راه به دستور حضرت امام حسين اموال آنها مصادره و به مصرف مورد نظر امام حسين عليه السلام رسيد.

همان طور كه بيان شد، بعد از صلح، آن دو امام همام تنها به خواندن نماز و دعا و قرآن و استراحت اكتفا نكردند، بلكه كاملاً در متن قضايا و امور معيشتي و سياسي و مذهبي مردم بودند و تا جايي كه امكان داشت مانع خلاف سردمداران ميشدند.

     Android iOS , Windowsphone , Symbian , JavaMobile Review ,Learning

دوشنبه 1 دی 1393  4:02 AM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 zahra7720
ria1365
ria1365
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 7868

علت تيرباران کردن جنازه امام حسن (ع)



علت تيرباران کردن جنازه امام حسن (ع)

 

چرا جنازة امام حسن را تير باران كردند؟ 

 
جواب:
در تاريخ نقل است كه امام مجتبي، به امام حسين وصيت نمودند كه جنازه مرا كنار قبر پيامبر دفن كنيد ولي اگر مشكلي پيش آمد، راضي به خونريزي نيستم، جنازة مرا به بقيع ببريد. هنگامي كه جنازة امام حسن را به كنار قبر پيامبر بردند، مروان ملعون متوجه شد و با توجه به عداوتي كه با امام داشت و ميدانست كه دفن امام مجتبي كنار پيامبر  باعث محبوبيت امام حسن  و زنده ماندن ياد و نام او خواهد بود، فوراً عايشه را، كه بسيار از امام مجتبي  متنفر بود، خبر كرد. عايشه به عنوان ام المؤمنين  و وارث پيامبر، با خشونت از امام حسين خواست كه امام حسن را در آنجا دفن نكنند. زيرا آنجا را خانة خود ميدانست، و براي اينكه خشونت خود را عملي سازد دستور تيرباران جنازة مطهّر را داد، و امام حسين  بنا به وصيت برادر، جنازه را به سمت بقيع برد و در آنجا دفن نمود. لازم به ذكر است كه برخي از اساتيد بزرگ كه مطالعات عميق داشتهاند، اينگونه فرمودهاند: «مروان تصميم داشت يك درگيري مصنوعي درست كند و مرموزانه عايشه را از بين ببرد و گناه را به گردن امام حسين بياندازد و بعد به بهانه انتقام خون عايشه، امام حسين  را بكشد (همانطور كه به بهانة خون عثمان با علي جنگيدند و گناه قتل عثمان را به گردن علي  انداختند). تا هم از شر عايشه راحت شوند و هم خاندان امامت را از بين ببرند. لذا امام حسن با روشنبيني و امام حسين با تدبير و حمل جنازه به سوي بقيع، يك توطئه بزرگ را خنثي نمودند. 

     Android iOS , Windowsphone , Symbian , JavaMobile Review ,Learning

دوشنبه 1 دی 1393  4:04 AM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 zahra7720
ria1365
ria1365
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 7868

چرا در زيارت وارث نامي از امام حسن ( ع ) برده نشده است؟



چرا در زيارت وارث نامي از امام حسن ( ع ) برده نشده با اينكه امام حسين ( ع ) وارث اوست ؟

 

جواب:
 وراثتي كه در زيارت ياد شده منظور است انحصار به امور تربيتي فرهنگي و اخلاقي نداشته و شامل شجره نسبي نيز مي شود و چون حضرت اباعبدالله ( ع ) از فرزندان امام مجتبي ( ع ) نيستند در نتيجه اطلاق ( ( وراثت ) ) نسبت به آن حضرت نادرست مي باشد 

     Android iOS , Windowsphone , Symbian , JavaMobile Review ,Learning

دوشنبه 1 دی 1393  4:06 AM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 zahra7720
دسترسی سریع به انجمن ها