چهارده قرن پس از جامعه مدنی رسول اكرم(ص) در مدينه النبی، حكومتهای اسلامی با اشكال گوناگون زمام امور مسلمين جهان را بر عهده گرفتهاند. آنچه واضح است اين است كه تمامی اين دول اسلامی و زمامدارانشان اعتقاد دارند صاحب قانونیترين شكل حكومت اسلامی هستند.
اثبات اين اعاها كه تعداد آن به تعداد تمامی حكومتهای به ظاهر اسلامی است مشكل است. اما به نظر میرسد با نگاه به سيره و روش اميرالمومنين علی (ع) به عنوان زمامدار مسلمان كه آوازه نحوه حكومت وی شهره عام و خاص است میتواند تعريفی درست از يك حاكم مسلمان ارائه كند.
مسلمين پس از رحلت پيامبر
هنگامی كه پيامبر اسلام در سن 63 سالگی در بستر بيماری افتاده بود، هنوز اسامه ـ اين فرمانده جوان - در اطراف مدينه اردو زده و منتظر آمدن مسلمانان به سپاه بود. علی (ع) در كنار بستر پيامبر شاهد از دست رفتن كسی بود كه همانند پدری دلسوز بزرگش كرده بود و مثل يك برادر بزرگتر پشتيبانش بود.خود او در اين باره چنين مىگويد: «رسول خدا جان سپرد در حالى كه سر او بر سينه من بود و شستن او را عهدهدار گرديدم و فرشتگان ياور من بودند و از خانه و پيرامون آن فرياد مىكردند. پس چه كسى سزاوارتر است بدو از من چه در زندگى و چه پس از مردن.»
در حالى كه على و بنىهاشم در خانه پيغمبر و از فراق او اشك مىريختند، گروهی از مهاجر و انصار از گوشه و كنار به راه افتادند و در سقيفه بنى ساعده گرد آمدند تا تكليف حكومت را روشن كنند. اغلب اين مسلمانان مىدانستد، سنت اسلامى است كه در شستن، نماز خواندن و به خاك سپردن مرده شتاب كنند و انجام چنين مراسم درباره رسول خدا(ص)فضيلتى ديگر دارد. اما اين گروه به خانه پيغمبر نرفتند و بازماندگان او را تسليت نگفتند؟ و هنوز بدن او را به خاك نسپرده بودند كه همچشمى آغاز شد. اغلب اين بزرگان در حجه الوداع همراه و همسفر پيامبر بودند و هنوز واقعه غدير خم برايشان تازگی داشت ، اما به دلايل فراوان يا اين واقعه را به فراموشی سپرده بودند و يا از كنار آن بی اعتنا گذشته بودند.
انصار می گفتند:«ما پيغمبر را خوانديم. او را پناه داديم و ميان ما زندگى كرد و درگذشت، پس حكومت حق ماست.»
قريش میگفتند: «ما خويشان پيغمبريم. او از قريش است و ما از قريش پس حق او به ما مىرسد.»
همه در فكر خود بودند و هيچكس بدين نينديشيد كه رسول خدا خود در اين باره چه گفته بود. هنگامی كه جدال بالا گرفت، ابوبكر با خواندن روايتى كه«امامت خاص قريش است.»، انصار را از ميدان به در كرد.انصار هم يكدل و يك سخن نبودند.أوس كه با خزرج رقابت ديرينه داشت و نمىتوانست پيروزى قبيله رقيب را ببيند،با قريش هم آواز شد .بعضى مهاجران حاضر هر يك به ديگر تعارف كرد و سرانجام ابوبكر را پيش افكندند.نتيجه آنكه در آن مجلس شيوخ عرب على(ع) را كه دو ماه پيش پيغمبر او را به جانشينى خود گمارده بود به دلايل واهی مثل كشته شدن سران برخی اقوام در جنگهای صدر اسلام توسط آن حضرت، ايشان را از خلافت محروم ساختند.
علی (ع) مناسبترين زمامدار حكومت اسلامی بعد از پيامبر
على (ع) بعد از بعثت رسول خدا (ص) تا رحلت آن حضرت يعنى در طول 23 سال، همواره همراه، همراز و همكار پيامبر بود، در سيزده سال قبل از هجرت (در بحران مبارزه شديد با مشركان) شريك تنگاتنگ غمهاى پيامبر بود، بيشترين دشواریها و رنجهاى اين دوره را تحمّل كرد و ده سال بعد از هجرت به سوى مدينه، يگانه مدافع اسلام و پيامبر از شر مشركان بود و براى حفظ جان (و هدف) پيامبر با كافران جنگيد و در اين راستا جانش را در طبق اخلاص نهاد و فداى پيامبر و سپر بلا براى اسلام كرد. هنگام رحلت رسول خدا، على (ع) تنها 33 سال داشت.
در آن روزها شايد هيچكس به اندازه خود حضرت علی (ع) از حق وی برای بدست گرفتن زمام امور مسلمين آگاه نبود، اما او 25 سال سكوت كرد و تا زمانيكه همه مسلمين با اصرار به گردش حلقه نزدند و در يك رفراندوم عمومی او را انتخاب نكردند بر مسند خلافت تكيه نزد. همين برگزيده شدن توسط مردم يكی از تفاوتهای اساسی بين وی و سه خليفه پيش از خودش بود كه با حكم شيوخ و سران قبايل انتخاب شده بودند.
حضرت در باره نسبت خود با پيامبر اكرم گفته است: شما از خويشاوندی و نسبت من با نزد رسول خدا آگاه هستيد. آنگاه كه كودك بودم مرا در كنار خود و بر سينه خويش جای داد و مرا در بستر خود میخواباند طوريكه كه تنم را به تن خود میسود و بوی خوش خود را به من میرساند. گاهی اوقات چيزی را می جويد و سپس به من میخوراند.... من در همواره در پی او بودم چنانكه بچه شتر در پی مادرش میرود.... هنگامی كه در هيچ خانهای بجز خانه رسول خدا و خديجه مسلمانی يافت نمیشد من سومين مسلمان بودم ..
اولين حكومت مردمی و اسلامی
همانطور كه پيشتر گفته شد حضرت علی (ع) با اينكه خود را افضلترين فرد برای حكومت اسلامی میدانستند اما 25 سال صبر كردند و عليه خلافت ديگران قد علم نكردند. بدون شك ايشان توانايی براندازی خلفای سه گانه را با يك شورش، ترور و يا چيزی شبيه آن داشتند اما در طی اين سالها نه تنها اينكار را نكردند بلكه در برخی امور زمامداری و نيز اجرای احكام الهی با آنها همكاری نيز كردند.
دلايل اين صبر بيش از حد ايشان بعدها در كلام آن حضرت با تعبير «ديدم شكيبايی در ظلمت برای حفظ دين محمد(ص) شايسته تر از ستيز است » آمده است. يكی معروفترين خطبههای آن حضرت خطبه شقشقيه است كه در آن اميرالمومنين علی (ع) بخشی از گلايههای خود را درباره ماجرای خلافت بيان میكند.
حضرت میفرمايد: «به خدای سوگند كه فلانی (ابوبكر) جامه خلافت بر تن راست كرد در حالی كه میدانست جايگاه من در خلافت همچون جايگاه محور در سنگ آسياست و سيل خرد و دانش از دامنه كوهسار وجود من فرو می ريزد.
ناچار از آن چشم پوشيدم و كناره گرفتم چه بر دوراهی واقع شده بودم، دوراهی كه با دست بريده به پيكار برخيزم و يا در ميان اين تيرگیهای كور كننده صبر و شكيبايی پيشی گيرم. آنگاه كه ديدم شكيبايی در آن ظلمت شايستهتر از ستيز است، با آنكه میدانستم ميراثم را به غارت می برند مانند كسی كه خار در چشمش نشسته و استخوان در گلويش است بردباری پيشه كردم ...»
اميرالمومنين علی (ع) در جايی ديگر نيز به طور شفاف اعلام می كند كه هدفش از پذيرفتن زمامداری امور مسلمين نه حسادت و كسب قدرت و نه كسب مال دنياست بلكه اصلاح دين و حمايت از ستم ديدگان است. حضرت در بخشی از خطبه 131 خود میفرمايد: «خدايا! تو خود میدانی آنچه بر ما رفت{ در داستان پذيرش خلافت} نه به خاطر شوق كسب قدرت بود و نه كسب چيزی بيشتر از دنيا بلكه می خواستيم نشانههای دين را به جايی بود بنشانيم و نشانههای اصلاح را در شهرها ظاهر كنيم تا بندگان ستم ديدهات ايمنی را حس كنند و حدود معطل ماندهات اجرا گردد.»
آنچه از محتوای اين خطبهها و نيز نامه آن حضرت به مالك اشتر بر میآيد اينست كه حكومت و زمامداری فی نفسه برای اميرالمومنين علی (ع) دارای ارزش و اعتباری نيست، بلكه آنچه برای ايشان مهم است ماندگاری دين اسلام و مملكت اسلامی، اجرای حدود الهی، ايجاد امنيت و رفع ظلم است.
در بخشی از نامه ی آن حضرت به مالك اشتر در خصوص عدم اعتراض ايشان به خلافت ديگران چنين آمده است: «پس وقتی مردم برای بيعت با فلان ازدحام كردند دست از مردم و كارشان بازداشتم {چراكه } ديدم {در اين صورت } سركشان از اسلام سر می پيچند و مردمان را فرامیخوانند تا دين محمّد (ص) را از ميان بردارند.»
بدون ترديد اصلیترين تفاوت خلافت حضرت علی (ع) با سه خليفه پيش از وی همين مردمی بودن و دموكراسی بودن حكومت اوست. به عبارت ديگر اگر چه خلفای پيش از وی با حكم شيوخ و بزرگان بر مسند حكومت اسلامی نشستند اما میتوان گفت حكومت اسلامی اميرالمومنين(ع) اولين حكومت جمهوری و اسلامی بعد از پيامبر بود.
جايگاه مردم در اين حكومت اسلامی تا جايی است كه برابر روايات، اكثر مسلمانان در اين رفراندم عمومی برای انتخاب ولی امر مسلمين شركت كردند. هجوم مردم برای انتخاب ايشان به حدی بود كه حسنين زير دست و پای مردم افتادند.
شايد تعبير ديگری كه از اين شيوه عمل حضرت میتوان برداشت كرد اين باشد كه از ديدگاه ايشان زمامداری مسلمين بدون كسب اكثريت آراء مردمی مقبوليت ندارد.
شرايط زمامدار حكومت اسلامی از نگاه علی (ع)
در جامعه مدنی اسلامی همانند حقی كه والدين بر فرزند و نيز فرزندان بر پدر و مادر خود دارند، حكومت بر مردم حقی دارد و همچنين مردم بر حكومت حقی دارند.
هرچند اين حقوق دو طرفه در جوامع غربی بصورت قانونهای مختلف از جمله قوانين اجتماعی و قانون اساسی در آمده است ، اما حضرت علی (ع) در چهارده قرن پيش اين حقوق را به بهترين شكل خود مدون ساخته است.
ايشان در خطبه 34 خود زمانيكه مردم را برای نبرد با معاويه آماده میكند میفرمايد: «ای مردم همانا كه شمار را بر من حقی است و مرا به شما حقی؛ حق شما بر من اينست كه خيرخواه شما باشم و نياز شما را از خزانه ملت چنانكه در خور است برآورم و شما را تعليم دهم تا نادان نمانيد و آداب آموزم تا بدانيد. اما حقی كه من بر شما دارم اينست كه در پيمان بيعت وفادار باشيد و در حضور و غيبت من خير خواه من باشيد و هنگامی كه شما را بخوانم به دعوت من پاسخ گوييد و چون فرمان دهم بپذيريد و انجام دهيد.»
چهارده قرن پيش علی (ع) از حق داشتن آموزش و پرورش رايگان، به تعبيری نظام بيمه ای و خدمات مالی به مردم و حق داشتن آينده ای روش بعنوان تكاليف اوليه يك زمامدار حكومت اسلامی نسبت به مردمش گفته است. در كنار اين هم مردم اين جامعه را موظف دانسته كه به دستورات زمامدار خود گردن نهند.
در نامهای كه به عامل آذربايجان مینويسد چنين میفرمايد: «و ان عملك ليس لك بطعمه و لكنه فی عنقك امانه و انت مسترعی لمن فوقك ليس لك ان تفتات فی رعيته.»
مبادا بپنداری كه حكومتی كه به تو سپرده شده است يك شكار است كه به چنگت افتاده است، خير، امانتی برگردنت گذاشته شده است و ما فوق تو از تو رعايت و نگهبانی و حفظ حقوق مردم را میخواهد. تو را نرسد كه به استبداد و دلخواه در ميان مردم رفتار كنی.
در خصوص شرايط و ویگیهای يك زمامدار حكومت اسلامی اميرالمومنين علی (ع) سخنان فراوانی دارند كه در ادامه برخی از اين خصوصيات را با هم مرور میكنيم.
1-زمامدار حكومت اسلامی بايد از هوسهای دنيوی دوری كند:
حضرت علی (ع) در نامهای كه به اسود پسر قطيبه حاكم حلوان (يكی از شهرهای ايران در نزديكی سرپل ذهاب) اعلام میكند فرمانروا اگر از هوسهای خويش پيروی كند از راه عدل دور میشود. ايشان در اين باره میفرمايند: «اما بعد، چون حاكم را هواهای نفسانی فراگيرد او را از عدالت باز دارد.... و بدان دنيا خانه آزمايش است، خانهای كه ساكن در آن ساعتی را {از امتحانهای پی در پی} در آرامش نخواهد بود .
از حقوقی كه ير عهدهداری آن است كه بر هوی و هوس خويش چيره باشی و در كار توده مردم با نهايت كوشايی عمل نمايی.»
2-بخيل نباشد:
در بخشی از خطبه 131 آن حضرت پس از اينكه دلايل قبول خلافت را عنوان میكند برخی از شرايط زمامدار حكومت اسلامی را بيان میكند. بدون شك اگر فردی بخيل عهده دار حكومت شود چشم طمع به اموال مردم خواهد داشت. ايشان در اين باره می فرمايند: «و همانا دانستيد كه: سزاوار نيست كسی كه بر جان و ناموس، غنيمتها و احكام و پيشوايی مسلمانان ولايت دارد بخيل باشد چه در آن حال در مالهای آنها حريص میگردد.»
3-زمامدار حكومت اسلامی نادان و ستمكار نباشد:
جهل و ستمكاری دو صفت است كه اغلب همراه با هم هستند. بدون شك حاكمی كه دانا نباشد ميزان ستم او بر مردمش بيش از يك حاكم داناست. حضرت در بخش ديگری از همين خطبه می فرمايند:« { زمامدار حكومت اسلامی} نبايد نادان باشد تا به سبب اين نادانی مسلمانان را به گمراهی بكشاند. او نبايد ستمكار باشد تا مردم از روی ستم پريشان روزگار گرداند.»
در فرمان معروف ، خطاب به مالك اشتر مینويسد :
« و لا تقولن انی مؤمر آمر فاطاع فان ذلك ادغال فی القلب و منهكه للدين و تقرب من الغير»
مگو من اكنون بر آنان مسلطم ، از من فرمان دادن است و از آنها اطاعت كردن ، كه اين عين راه يافتن فساد در دل و ضعف در دين و نزديك شدن به سلب نعمت است .
4-زمامدار حكومت اسلامی بايد عادل بوده و اهل رشوه نباشد:
عدالت يكی از مهمترين ویژگیهای حاكم اسلامی است كه او را از ساير زمامداران جدا می كند. اميرالمومنين علی (ع) در اين باره می فرمايد: «{ زمامدار حكومت اسلامی} نبايد از روی بی عدالتی در تقسيم مال به مردمی زياد ببخشد و مردمی را محروم سازد. او نبايد برای اعلام حكم رشوه بگيرد تا حقوق مردم را پايمال نمايد. {چه در اينصورت} سنت را از بين برده و ملت را به هلاكت می اندازد.
در بخشنامهای كه برای مامورين جمع آوری ماليات نوشته است پس از چند جمله موعظه و تذكر میفرمايد: « فانصفوا الناس من انفسكم و اصبروا لحوائجهم فانكم خزان الرعيه و وكلاء الامه و سفراء الائمه»
به عدل و انصاف رفتار كنيد، به مردم درباره خودتان حق بدهيد، پرحوصله باشيد و در بر آوردن حاجات مردم تنگ حوصلگی نكنيد كه شما گنجوران و خزانه داران رعيت و نمايندگان ملت و سفيران حكومتيد.
5-مهربان باشد
در بخشنامههای علی (ع) حساسيت عجيبی نسبت به عدالت و مهربانی به مردم و محترم شمردن شخصيت مردم و حقوق مردم مشاهده میشود كه راستی عجيب و نمونه است.
در بخشنامه ديگری كه به سران سپاه نوشته است چنين میفرمايد: «فان حقا علی الوالی ان لا يغيره علی رعيه فضل ناله و لا طول خص به و ان يزيده ما قسم الله له من نعمه دنوا من عباده و عطفا علی اخوانه»
لازم است والی را كه هر گاه امتيازی كسب میكند و به افتخاری نائل میشود آن فضيلتها و موهبتها او را عوض نكند، رفتار او را با رعيت تغيير ندهد بلكه بايد نعمتها و موهبتهای خدا بر او، او را بيشتر به بندگان خدا نزديك و مهربانتر گرداند.
در فرمان معروف، خطاب به مالك اشتر مینويسد:
«و اشعر قلبك الرحمه للرعيه و المحبه لهم و اللطف بهم و لا تكونن عليهم سبعا ضاريا تغتنم اكلهم، فانهم صنفان، اما اخ لك فی الدين او نظير لك فی الخلق.»
در قلب خود استشعار مهربانی، محبت و لطف به مردم را بيدار كن، مبادا مانند يك درنده كه دريدن و خوردن را فرصت میشمارد رفتار كنی كه مردم تو يا مسلمانند و برادر دينی تو و يا غير مسلمانند و انسانی مانند تو . .
6-شجاعت يكی از ويژگیهای زمامدار حكومت اسلامی:
اميرالمومنين علی (ع) قبل از تمامی جنگهايی كه بهخاطر امت و جامعه اسلامی داشت خطبههايی رسا و غرا برای جنگجويان خود ايراد میكرد. با نگاهی گذار به اينگونه خطبهها پی به شجاعت مثال زدنی آنحضرت به عنوان يك زمامدار حكومت اسلامی می بريم.
در جايی می فرمايد: «به خدای سوگند اگر من در حال با آنان {دشمن} رو به رو گردم كه سراسر روی زمين را فرا گرفته باشند، از آنان نه باك دارم و نه ترس.»
در فرازی ديگر میفرمايد: «به خدای سوگند كه به دشمن مجال نمی دهم و با تيغ شمشير ضربتی بر او می زنم كه كاسه سرش به پرواز درآيد و دستها و پاهای او متلاشی گردد.»
7-حاكم اسلامی بايد انتقاد پذير باشد
در خصوص اين بعد از ابعاد شخصيتی زمامدار حكومت اسلامی اميرالمومنين علی (ع) سخنان قابل توجهی دارد كه از آن جمله میتوان به نصيحتهای آن حضرت به عثمان خليفه سوم اشاره كرد. تذكرات ايشان به خلافای سه گانه و علی الخصوص عثمان خليفه سوم از آنجا ناشی میشود كه از ديدگاه حضرت علی (ع) هر فرد جامعه اسلامی اين حق را دارد كه در خصوص حوادث و اتفاقات پيرامون اجتماع خود و نيز اشتباهات زمامدار به حاكم اسلامی تذكر دهد. برای مثال هنگامی آن حضرت به عنوان يك شهروند عادی نزد عثمان میرود به خليفه تذكر میدهد كه بايد در هنگام قضاوت با هر دو طرف دعوا به مساوات برخورد كند.
اميرالمومنين علی (ع) در بخشی از خطبه 164 خود خطاب به عثمان میگويد:« مردم پشت سر من اجماع كردهاند و مرا ميان تو و خود به ميانجيگری فرستادند. به خدا سوگند نمیدانم به تو چه بگويم؟ من چيزی نمی دانم كه تو از آن بی خبر باشی و تو را به كاری راهنمايی نمی كنم كه آن را نشناسی،
خدا را خدا را .. تو كور نيستی تا بينايت كنند. نادان نيستی تا تو را تعليم دهند. راه روشن است و علمهای دين برپاست. پس بدان كه برترين بنده نزد خدا پيشوای دادگری است كه هم هدايت شده باشد و هم هدايت كند و سنت معمول را بر پای دارد و بدعت ناشناخته را بميراند»
*******************************************************************
منابع :
نهج البلاغه خطبه 192 قاصعه
نهج البلاغه خطبه شماره 192 قاصعه
نهج البلاغه خطبه شماره 3
نهج البلاغه خطبه شماره 131
نامه شماره53 انحضرت به مالك اشتر نخعی
نهج البلاغه خطبه شماره 34
نهج البلاغه بخش نامهها ، نامه5
نهج البلاغه بخش نامهها ، نامه شماره 59
نهج البلاغه خطبه شماره 131
نهج البلاغه خطبه شماره 131
نهج البلاغه بخش نامهها ، نامه . 51
نهج البلاغه بخش نامهها ، نامه . 51
نهج البلاغه خطبه 164.
|