0

متن روضه و اشعار سینه زنی به مناسبت شهادت امام رضا علیه السلام

 
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

متن روضه و اشعار سینه زنی به مناسبت شهادت امام رضا علیه السلام

با سلام و عرض ادب و احترام

در این تاپیک، متن روضه ها و نوحه های مربوط به شهادت امام رضا علیه السلام قرار می گیرد.

منبع: باب الحرم

التماس دعا

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

دوشنبه 24 آذر 1393  10:17 AM
تشکرات از این پست
yarabyarabyarab ravabet_rasekhoon
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

متن كرامت و روضه ی امام رضا(ع)- استاد مهدی توكلی + فیلم

شیخ عباس قمی میگه:یه كاروانی از سرخس مشهد اومدند پابوس امام رضا علیه السلام،سرخس اون نقطه صفر مرزی است،یه مرد نابینایی تو اونها بود،اسمش حیدر قلی بود،این ماجرا در فوائد الرضویه اومده،اومدند امام رو زیارت كردند،از مشهد خارج شدند،یه منزلیه مشهد اُطراق كردند،دارند برمیگردند سرخس،حالا به اندازه یه روز راه دور شده بودند،شب جوونها گفتند بریم یه ذره سر به سر این حیدر قلی بذاریم،خسته ایم،بخنیدیم صفا كنیم،كاغذهای تمیز و نو گرفتند جلوشون هی تكون میدادند،اینها صدا میداد،بعد به هم میگفتند،تو از این برگه ها گرفتی؟ یكی میگفت:بله حضرت مرحمت كردند،فلانی تو هم گرفتی؟گفت:آره منم یه دونه گرفتم،حیدر قلی یه مرتبه گفت:چی گرفتید؟گفتند مگه تو نداری؟گفت:نه من اصلاً روحم خبر نداره! گفتند:امام رضا برگ سبز میداد تو  مردم،گفت:چیه این برگ سبزها،گفتند:امان از آتش جهنم،ما این رو میذاریم تو كفن مون،قیامت دیگه نمیسوزیم،جهنم نمیریم،چون از امام رضا گرفتیم،تا این رو گفتند،دل كه بشكند عرش خدا میشود،این پیرمرد یه دفعه دلش شكست،با خودش گفت:امام رضا از تو توقع نداشتم،بین كور و بینا فرق بذاری،حتماً من فقیر بودم،كور بودم از قلم افتادم،به من اعتنا نشده،دیدن بلند شد راه افتاد طرف مشهد،گفتند:به خودش قسم تا نگیرم سرخس نمیآم،باید بگیرم،گفتند:آقا ما شوخی كردیم،ما هم نداریم،هرچه كردند،دیدند آروم نمیگیرد،خیال میكرد كه اونها الكی میگند كه این نره،جلوش رو نتونستند بگیرند،شیخ عباس میگه: هنوز یه ساعت نشده بود دیدند حیدر قلی داره بر میگرده،یه برگه سبزم دستشه،نگاه كردند دیدند«اَمانٌ مِّنَ النار،اَنا ابن الرسول الله»گفتند:این همه راه رو تو چه جوری یه ساعته رفتی،گفت:چند قدم رفتم،دیدم یه آقایی اومد،گفت:نمیخواد زحمت بكشی،من برات برگه آوردم،بگیر برو... حالا براتون روضه بخونم،گفت:اباصلت میرم مجلس مأمون،اما اگه برگشتم عبا مو به  سر كشیده بودم ،بدون من رو سَم دادند، درها رو ببند دیگه كسی رو راه نده،اباصلت میگه ایستاده بودم ببینم آقام چه طور برمیگرده،یه وقت دیدم عبارو كشیده رو سرش،هی میشینه ، هی بلند میشه،هی میگه وای جگیرم،گفت:درهارو محكم بستم،رفت تو حجره فرش حجره رو كنار زد، بدن شریفش رو برهنه كردند،گذاشتند رو زمین برهنه،اباصلت میخوام مثل،جد غریبم حسین جون بدم،حسینی ها،یتململ، كَتململ السلیم،میگه دیدم داره مثل مار گزیده به خودش میپیچه،هی میگه جگرم،اما یه جا دلم به حالش سوخت،دیدم هی زیر لب میگه،میوه ی دلم جوادم،نزدیك سه ساله یه دونه بچه اش رو ندیده،گفت:دیدم یه اقا زاده داره تو حیاط خونه قدم میزنه،آقا جون من درها رو قفل كردم،بستم،شما چگونه داخل شدید،گفت:اباصلت اون خدایی كه من رو از مدینه آورده،از در بسته هم وارد میكند،وارد حجره شد،سر پدر رو به دامن گرفت،پدر آروم آروم،در دامن پسر جون داد،اما یه جمله میگم،امام رضا هم گریه كنه،امام زمانم گریه كنه،از همه هم معذرت میخوام،امام رضا میخواستی مثل جدت حسین جون بدی،اما نشد،لا یوم كیومك یا اباعبدالله،جواد از مدینه تا مَرو اومد،مدینه كجا مَرو كجا،اما زین العابدین،از خیمه تا گودال نتونست بیاد،بابا خیمه كجا گودال كجا؟هر چی حسین نگاه كرد پسرش بیاد سرش رو به دامن بگیره،یه وقت چشما رو باز كرد،دید شمر رو سینه اش نشسته،زینبم بالا گودال داره نگاه میكنه؛ خواهر برگرد،تو این صحنه رو نمیتونی ببینی....

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

دوشنبه 24 آذر 1393  10:19 AM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

متن گریز روضه پیامبر(ص)

خداوند در قران کریم میفرماید:(قل لا اسئلکم علیه اجراً الاالموده فی القربی )پیامبر (ص) بگو من از شما اجری برای رسالتم نمی خواهم غیر از مودت و دوستی اهل بیتم .عرض می کنم :پیامبر دو نفر را پاره تن خود نامید و تعبیر(بضعه منی )را در مورد انها به کار برد :یکی امام رضا است که فرمود :( ستدفن بضعه منی به خراسان )؛ پاره جگر من در خراسان دفن می شود و یکی حضرت زهرا است.فرمود :(فاطمه بضعه منی فمن اغضبها اغضبنی) فاطمه پاره تن من است. هر کس اورا ناراحت کندمرا ناراحت کرده است .اما ببینید با این دو پاره تن چه کردند. یکی را در غربت مسموم و دیگری را بین در و دیوار شهید کردند.

رسول گفت که زهرا است پاره تن من

چه ظلم ها که رسیدی به پاره تن من

به خانه ای که ملک می گرفت اذن دخول

زدند اتش بیداد بعد مردن او

هزار حیف که سیلی زدند بر رویش

که همچو شام سیه گشت روز روشن او

بگفت فضه خذینی که محسنم کشتند

به صد شتاب روان گشت بهر دیدن او

میانه ی در و دیوار دید فاطمه را

شکسته پهلو گردیده سقط محسن او

 

منبع:كتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست

انتشارات: صبح امید 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

دوشنبه 24 آذر 1393  10:20 AM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

متن روضه شهادت امام رضا علیه السلام-حاج مهدی سلحشور + دانلود

شب آخریه ببین می خوان سفره و جمع كنند،سفره ای كه خودش دو ماه برا حسینش ،براحسنش،برا باباش،برا امام رضا پهن كرده،شب آخر ماه صفر،با دستای خودش شال عزا از گردن مهدی در میاره،همه می گن ما مزد عزاداری از فاطمه می خواهیم،ما میگیم عذر عزاداری از فاطمه می خواهیم،بی بی جان عذر می خواهیم نتونستیم حق روضه هاتونو ادا كنیم،تا فاطمیه زنده باشم قول می دم جبران كنم،مادر مادر مادر،وقتی خواست از مدینه حركت كنه،زن وبچه اهل و عیال ،همه رو جمع كرد،فرمود من دارم میرم،همتون پشت سر من گریه كنید،وقتی گفتند،آقا جان خوب نیست آدم پشت سر مسافر گریه كنه،آقا سر انداخت پایین،فرمود:آره ،اما مسافری كه امید برگشت داره،من كه یقین دارم كه دیگه از این سفر برنمی گردم،می خوام عرض كنم آقاجان،هركی می خواد بره سفر،اگر امید برگشت نداشته باشه، اگر قرار بر اینه اهل و عیالو دعوت به گریه و ناله كنه،درستشم شاید همین باشه،یه سئوال دارم از شما،می خوام بگم چرا كربلا جریان برعكس شد،حسین داشت می رفت میدان،دید زینب داره گریه می كنه،گفت:زینب جان گریه نكن،گریه ها رو نگه دار،چرا گریه نكنم،گریه ها رو نگه دار، برا وقتی كه تو رو به اسارت می برند،می بینم دستای تو رو بستند،كوچه به كوچه،شهر به شهر،گذر به گذر،با دست بسته تو رو می برند،گریه ها رو نگه دار برا اون روز.یا امام رضا آرزوهایی كه ما داریم،همه از خواسته های شما نشئت میگیره،آرزویه تك تك ماست،واسه ارباب بی كفنمون جون بدیم،شما هم همین كارو كردید،اون لحظات آخر،دیدند،فرشای حجره رو جمع كردید،فرمود می خوام رو خاك جون بدم مثل جد غریبم حسین،نمی دونم اون لحظات آخر لب تشنه بودید،یا نه،عرضم تمام همین یك جمله،اما خدارو صد هزار مرتبه شكر،وقتی می خواستی جون بدید،دیگه زن و بچه كنارت نبود،دخترت نبود،لحظه جون دادن تو رو ندید،اما بمیرم برای اون آقایی كه،وقتی كه می خواست جون بده،زینب آمد بالای تل زینبیه،از اون بالای بلندی نگاه كنه،ببینه دور حسین حلقه زدند،های اخرین ناله های محرم و صفره، ها، نیزه دار با نیزه می زنه،شمشیر دار با شمشیر می زنه ،حسین...لذا وقتی برگشت مدینه،این روضه اگر متواتر نبود تو مقاتل،باورش برا ،آدم سخت بود،مگه می شه ،دو تا همسر،دو ماه همدیگر رو ندیدند،همدیگر رو نشناسند،عبدالله چشم تو چشم زینب،گفت:تو خانم منو ندیدی،گفت عبدالله حق داری منو نشناسی،خودم دیدم بین دو نهر آب ... حسین....

                                              دانلود روضه

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

دوشنبه 24 آذر 1393  10:21 AM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:متن اشعار و روضه های به مناسبت شهادت امام رضا علیه السلام

زمین نشستن

شنیده اید امام رضا (علیه السّلام) وقتی از خانه ی مأمون بیرون آمد از شدت زهر جفا دائم میان کوچه روی زمین می نشست و پا می شدند، بر زمین می خوردند.

این تنها جایی نبود که از اهل بیت یک نفر زمین می خورد، چند جای دیگر هم در تاریخ داریم:

یک مادری را می شناسم از خانه تا مسجد چند مرتبه زمین نشست و بلند شد.

یک آقایی را می شناسم که تا خبر جان دادن همسرش را شنید از مسجد تا خانه می دوید و زمین می نشست.

یک آقایی را می شناسم از خیمه گاه تا کنار بدن علی اکبرش می دوید و زمین می خورد. یک خواهری را می شناسم از خیمه تا گودال هی می دوید و زمین می خورد. از حرم تا قتلگه … .

یک آقایی را می شناسم لحظه های آخر در یک قسمت کوتاه از شدت تیر و نیزه ها زمین خورد و بلند شد.

یک دختری را می شناسم نیمه شب تو بیابان ها زمین خورد بلند شد … .

 

منبع:كتاب گلواژه های روضه 

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

دوشنبه 24 آذر 1393  10:21 AM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:متن اشعار و روضه های به مناسبت شهادت امام رضا علیه السلام

زن های طوس و زن های مدینه

زن ها و تازه عروس ها گریه کردند، حاضر شدند مهریه هاشون رو ببخشند بیایند بدن عزیز فاطمه رو دفن کنند، آقا امام رضا (علیه السّلام) غریب نمونه.

این قدر گل روی تابوت آقا ریختند، تابوت زیر گل ها پنهان شد.

اما من تو مدینه یه تابوت سراغ دارم، کنار قبر پیغمبر به جای گل تیرباران شد… .

 

منبع:كتاب گلواژه های روضه 

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

دوشنبه 24 آذر 1393  10:22 AM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:متن روضه و اشعار به مناسبت شهادت امام رضا علیه السلام

برائة من النار

نقل می کنند یک عده ای همسفر بودند در راه مشهد، امام رضا (علیه السّلام) یک نفر از این ها نابینا بود. موقع برگشت در یک جایی توقف کردند، گفتند بیایید سر به سر این نابینا بذاریم، یک کاغذی را نوشتند تکان دادند، گفت: این صدای چیه؟ گفتند یک شب تو خواب بودی ما رفتیم حرم امام رضا (علیه السّلام)، به ما امان نامه دادند.

گفت: منم امان نامه می خوام، منم باید بگیرم، هر چی بهش اصرار کردند، گفتند ما شوخی کردیم، گوش نداد.

آمد طرف مشهد و صبح برگشت، دیدند در دستش برگه ای است، باورشون نمی شد، نزدیک آمدند دیدند، نوشته:

بسم الله الرحمن الرحیم، برائه من النار، زیر اونم یک امضای زیبایی از علی ابن موسی الرضا (علیه السّلام)، بگو آقاجان ما هم امشب از اون برگه ها می خوایم.

 

منبع:كتاب گلواژه های روضه 

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

دوشنبه 24 آذر 1393  10:23 AM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

امام رضا علیه السلام؛ مرحوم کافی

امام رضا علیه السلام

نمی دانم چرا امشب دلم بهانه می گیرد؟ دلم می گوید: ای کافی! این مردم را بردار و کنار قبر علی بن موسی الرضا(ع) ببر.

 

مانند سگ گرسنه و گربه لوس

                                   مالم رخ بر آستان شه طوس

زیرا که سگ گرسنه و گربه زار

                                   از سفره اغنیا نگردد مأیوس

 

آقا وقتی خواست از مدینه حرکت کند، یک عده زن و بچه دور خودش جمع کرد.

 

السلام علی من أمر أولاده و عیاله بالنیاحة علیه قبل وصول القتل الیه

 

آقا وقتی می خواست از مدینه حرکت کند دستور داد که زن و بچه اش بنشینند و برایش نوحه کنند. فرمود: من دیگر بر نمی گردم. بناست مرا در دیار غربت مسموم کنند. وقتی خواست از مدینه حرکت کند دوازده هزار دینار سر راهی بین غلامها و نوکرها و کنیزها و آقازاده هایش توزیع کرد.

 

از کثرت معاصی و ز ذلت رجاء

                                     گفتم به خود کجا بروم نیست ارتجاء

نا گه به گوش، هاتف غیبم زد این ندا

                                       قبر امام هشتم و سلطان دین رضا

 

خدایا! زهرش دادند، مسمومش کردند. میان حجره مثل مارگزیده به خود می پیچید. ای خدا! بلند شد، صدا زد: ابا صلت! در خانه را ببند. اباصلت  می گوید: در صحن خانه راه می رفتم، می دیدم آقا هی بلند می شود هی  می شیند. حالش منقلب است. یک وقت دیدم از گوشه حیاط یک آقازاده دارد می آید. دویدم جلو گفتم: آقا! مگر در خانه باز بود؟ گفت: نه پس شما از کجا آمدید؟ صدا زد: ابا صلت! همان کس که مرا از مدینه به اینجا آورد همان کس مرا از در بسته عبور داد. گفتم: شما کی هستید؟ فرمود: من محمد بن علی هستم. حجره را به او نشان دادم. آمد طرف داخل اتاق، دیدم آقا پسرش را بغل کرده است. ابا صلت من خیلی منقلب شدم. در میان صحن خانه گریه می کردم و راه می رفتم. طولی نکشید یک وقت دیدم آقازاده از میان حجره بیرون آمد، اما حالش خیلی منقلب است. آخه بابایش از دنیا رفته بود. بحق مولانا علی بن موسی (ع) یا الله!                           

 

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

دوشنبه 24 آذر 1393  10:32 AM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:متن روضه و اشعار به مناسبت شهادت امام رضا علیه السلام

همه برای من بلند گریه کنید
 

السَّلام ُ عَلی مَن اَمَر اَولادَهُ و عیالَهُ بِالنَّیاحَةِ عَلیهِ قََبلَ وُصُولِ القَتُلِ اِلَیهِ .

سلام بر آن مولایی که به فرزندان و عیال خود دستورداد قبل از اینکه شهید شود بر او گریه و زاری نمایند

همه بستگان را جمع کردند فرمودند : همه برای من بلند گریه کنید . گفتند آقاگریه دنبال مسافر میمنتی ندارد . فرموده باشد آری آن مسافری که امید به بازگشت داشته باشد من دیگر از این سفر برنمی گردم اما جد غریبش حسین ، روز عاشورا عازم میدان شد یک وقت دید ذوالجناح قدم از قدم برمی دارد دید دخترش سکینه آمده  . چه کرد این وداع با قلب حضرت ، همین قدر بگویم ، دیدند حضرت اشک دختر پاک کرد فرمود : دخترم با اشکهایت دلم را مسوزان .

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

دوشنبه 24 آذر 1393  10:32 AM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:متن روضه و اشعار به مناسبت شهادت امام رضا علیه السلام

موفق بخدا بابایم را کشتند

ای رخت چشمۀ خورشید رضا                                        مهر تو مایۀ امید رضا

نام تو ذکر مناجات من است                                   حرمت قبلۀ جانان من است

قبله اهل محبت حرمت                                          کعبه عشق سیه پوش غمت

بازدر سینه شکسته است دلم                               در عزای تو نشسته است دلم

تو خریدار دل سوخته ای                                    چونکه دلخون و جگر سو خته ای

هنگامی که امام رضا می خواست از مدینه حرکت کند دست جوادش را گرفت آورد کنار قبر جدش خاتم الانبیا ، عرضه داشت یا جداه مرا از جوارت دور می کنند  اما جوادم را به تو می سپارم  غلامی داشت به نام موفّق ، سفارش جوادش را به موفق هم  کرد روزها دست جواد را می گرفت به باغستان های مدینه گردش می داد تا دوری پدر او را دلتنگ نکند موفق می گوید : یک روز از تو خانه بیرون آمدیم دیدم امام جواد ناراحت و غمگین است رسیدیم بالای یک بلندی ، یک وقت دیدم امام جواد رویش کرد به طرف خراسان سه مرتبه صدا زد : لبیک ، لبیک ، لبیک یک وقت دیدم جوادالائمه از نظر غایب شد هراسان و ناراحت شدم خدا اگر به خانه برگردم جواب مادرش را چه بدهم یک مرتبه دیدم آقا از دور نمایان شد ، دویدم خودم را به قدمهایش انداختم ، دیدم آقا شال عزا به گردن انداخته صدا می زند : موفق بخدا بابایم را کشتند 1 

 

1. بلبل بوستان آل محمد (ص) ، عصر ظهور ، ص 237 .

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

دوشنبه 24 آذر 1393  10:33 AM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:متن روضه و اشعار به مناسبت شهادت امام رضا علیه السلام

آقا جان از مدینه آمدم

دلم برای غریبان همیشه سوزان است                     علی الخصوص غریبی که در خراسان است

غریب تر ز حسین و رضا اگر خواهی                               برو بقیع و ببین قبرها ویران است

 

نقل می کنند زائری از مدینه آمد خراسان برای زیارت امام رضا ، همین که حرم با صفا ی امام رضا را دید ، زائرن را دید ، خدّام را دید . این زائر دم در ایستاد . صدا زد : آقا جان از مدینه آمدم ، در مدینه بودم ، به من می  گفتند امام رضا غریب است ، گذر نامه گرفتم ، با تمام مشکلات آمدم ترا زیارت کنم . حالا می بینم گنبد و بارگاه داری ، زائرین مثل پروانه دور حرمت می گردند آقا اگر می خواهی غریب ببینی بیا برویم مدینه، چهار تا قبر غریب نشانت بدهم که قبورشان با خاک یکسان است حتی یک سایبان هم ندارند . روزها آفتاب بر آن قبورمی تابد .

خراسان بدن امام رضا را گلباران  کردند ، اما مدینه جنازه امام حسن را تیر باران کردند ، کربلا هم بدن امام حسین را زیر سمّ اسبها قرار دادند .

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

دوشنبه 24 آذر 1393  10:39 AM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:متن روضه و اشعار به مناسبت شهادت امام رضا علیه السلام

زهر جفا

از همین جا دلها را روانه کنیم حرم امام رضا ، انشاءالله کنار حرمش ، پیغمبر دو تن را پارۀ تن خطاب کرده ، یکی مادر سادات زهرای مرضیه است ، فرمود : فاطمه پارۀ تن من است . یکی هم امام رضا ، یا رسول الله پارۀ تنت در خراسان به زهر جفا مسموم کردند چنان زهر کاری بود آقا مثل شخص مار گزیده به خود می پیچید .

تمام تار و پود من بسوزد                                         همه شمع وجود من بسوزد

خدایا ناله هایم را اثر نیست                                    کنار بستر من یک نفر نیست

                                     غریبم من غریبم من غریبم

نمی دانم کجایی ای جوادم                                    چرا از من جدایی ای جوادم

عیادت از من دور از وطن کن                                   بیا با دست خود من را کفن کن

                                     غریبم من غریبم من غریبم

اباصلت می گوید : امام چشمش به در بود امام جواد آمد آن لحظات آخر سر بابا را به دامن گرفت ، اما کربلا (آماده اید بگویم یا نه ) زین العابدین نتوانست بیاید قتلگاه ، عمه اش زینب آمد دید حسینش تنهاست ، دید شمشیرها و نیزه ها در یک نقطه فرود می آید دستهایش را روی سر گذاشت هی فریاد می زد : وا محمدا ، واحسینا .

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

دوشنبه 24 آذر 1393  10:39 AM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:متن روضه و اشعار به مناسبت شهادت امام رضا علیه السلام

ضامن غریبان

ای آنکه هست بر همه عالم عطای تو                               محروم کی شود ز عطایت گدای تو

هشتم امام عالمی و بضعة الرسول                           ای آنکه مصطفی شده مدحت سرای تو

یک شرط ز شرایط توحیدی و بود                                             حصن امان اهل ولایت ولای تو

آلوده دامنم ز گنه لیک گشته ام                                              غرقه بحر رحمت نا منتهای تو

من بی پناه مانده و کهف الوری تویی                                        آورده ام پناه به دولتسرای تو

                                    شرمنده ام ز کرده خود یا ابوالحسن

                                   خواهم در آستان تو عفو از خدای تو

مرد صیاد می گوید : با چه زحمتی آهو را به دام انداختم ، یک مرتبه دیدم یک آقای نورانی مقابلم ظاهر شد ، یک نگاه به آهو کرد ، یک نگاه به من کرد ، فرمود : مرد صیاد می دانی این آهو چه میگه ؟ گفتم نه آقا ، فرمود : مرد صیاد این آهومیگه من دو تا بچه دارم ، منتظر من هستند اجازه بده بروم بچه هایم را ببینم و برگردم  ، گفت : آقا من با چه زحمتی این آهو را به دام انداختم شما می گویید رهاش کنم برود ، اگر برود دیگر برنمی گردد (قربانت بروم امام رضا ).

فرمود : من اینجا می مانم ضامن این آهومی شوم .

مرد صیاد می گوید: قلاده را برداشتم با خودم گرفتم الان آهو فرار می کند اما قلاده را از گردنش باز کردم . دیدم آهو آمد یک دور ، دور آقا زد یک نگاه به قد و بالای آقا کرد سرش را پایین انداخت و رفت . مدتی گذشت من متحیر بودم . گفتم آقا دیدی آهو بر نگشت . فرمود : مرد صیاد خوب تو این بیابان نگاه کن ، یک نگاه کردم دیدم آهو دارد از دور می آید ، دو تا بچه هایش دارند دنبالش می آیند ، آمد و آمد تا خودش را رساند به آقا ، تا رسید خودش را انداخت روی قدمهای آقا این بچه هاش هم دور آقا می گردند .

یک نگاه کردم گفتم آقا شما که هستید ؟ فرمود : من ضامن غریبان علی بن موسی الرضایم . حالا همه با هم صدا بزنیم رضا جان ، رضا جان ...

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

دوشنبه 24 آذر 1393  10:40 AM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:متن روضه و اشعار به مناسبت شهادت امام رضا علیه السلام

"آمدم ای شاه"
 


راهم بده دگر شفاعت نیاز نیست 

مرهم برای زخم و جراحت نیاز نیست 

اینجا حساب روز قیامت به دست تو 

دیگر مرا به روز قیامت نیاز نیست 

دستت همیشه بر سر من باد تا ابد 

با دست تو دگر به شفاعت نیاز نیست

"امیرفرخنده"

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

دوشنبه 24 آذر 1393  10:45 AM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:متن روضه و اشعار به مناسبت شهادت امام رضا علیه السلام

کسی قدم به حرم بی مدد نخواهد زد

کسی قدم به حرم بی مدد نخواهد زد          دم از صفات رضا بی احد نخواهد زد

گدای کوی رضا که این امام رئوف                 به سینه احدی دست رد نخواهد زد



 
قلب مؤمن این حقیقت را گواهی می دهد

قلب مؤمن این حقیقت را گواهی می دهد      لطف حق مارا نجات از رو سیاهی می دهد

با خلوص دل اگر آیی به پابوس رضا              مزد اخلاص تو را هر چه که خواهی می دهد 

 
سعی کن زائر دلخسته این درگردی

سعی کن زائر دلخسته این درگردی                         در یم رحمت حق پاک و مطهر گردی

دست خالی به بر حجت حق آمده ای                       روسیاهی است اگر دست تهی برگردی 
 
 
هر که روی معرفت زیارت رضا کند

هر که روی معرفت زیارت رضا کند                 ز نعمت زیارتش زیارت خدا کند

ببین مقام زائرش که از طواف قبر او              ثواب صد هزار حج خدا به اوعطاکند 

 
اینجا حریم قدس رضا حجت خداست

اینجا حریم قدس رضا حجت خداست                        زیباتر از بهشت بود این نه ادعاست

یک طواف مرقدش به دو صد حج برابر است              زیرا که پاره ای از تن ختم الانبیاست

خواهی اگر ای دل که شود مشکلت آسان

خواهی اگر ای دل که شود مشکلت  آسان      در برزخ و در حشر نباشی تو هراسان

بگشای به درگاه رضا  دست گدایی              بنشین به در خانه ی سلطان خراسان

 
با نام رضا دلت مصفا گردد

با نام رضا دلت مصفا گردد                          درد و غم سینه ات مداوا گردد

گر روی نهی به درگهش با اخلاص                هر عقده ز کار بسته ات واگردد

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

دوشنبه 24 آذر 1393  10:47 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها