تاریخچۀ شیطانگرایی
هرچند شیطانپرستی جدید به تقلید از شیطانپرستی قرون وسطایی شکل گرفته و بسیاری از آموزههای آن را در خود جای داده است، اما این جنبش، در نوع خود حرکت جدیدی است که باید با نگاه به ریشههای تاریخی آن در غرب تحلیل شود.
گروههایی از انسانهای بدوی، به علت نسبتدادن پدیدههای منفی به موجودات شریر ( از جمله شیطان ) به نوعی دوگانهگرایی و ثنویت قائل شدند و در کنار تعلیمات انبیاء به تعظیم و تجلیل از قدرتهای شر گرایش یافتند. آنها تصور میکردند امور منفی ( خشکسالی، زلزله، قحطی، سیل ) نمیتواند از خداوند مهربان صادر شود بلکه باید از مبدا شرارت، به جهان خلقت سرایت کرده باشد. به همین دلیل، برای جلب رضایت مبدا شرور، آیین خاصی را ابدا کردند؛ اعمالی که با مبدا شرارت همخوانی داشته باشد مبادرت ورزیدند از جمله این افراد، همچون دیوانگان به هم میآمیختند [۱] یا در بعضی از مراسم به منظور رفع خشکسالی و ایجاد باروری در زمین آیینهایی جنسی آزاد برگزار میکردند تا زمین هیچگونه عذری برای تقدیم موهبتهای طبیعی نداشته باشد. این آیینها که با عمل مورد انتظارشان از زمین شباهت داشت ( اعمال جنسی و باروری زمین ) آرام آرام مقبولیت یافت و تثبیت شد. [۲]
دربعضیاز این مراسمها، خون انسانهایی میریخت و به عنوان قربانی، به شیطان ( نیروی شر ) تقدیم میشد؛ [۳] این دوره همان شیطانگرایی بدوی است.
در دورهای دیگر از تاریخ ( قرون وسطایی ) شیطانگرایان، شیطان را با چهرهای با نام « معلم آدم »، « راهبر معرفت » و « راهنمای درخت دانش » و بهعنوان موجودی که میتواند علومی را به انسان بیاموزد معرفی کردند، شیطان در نزد آنان نه فقط یک « فرشته » است که آدم را به درخت دانش دعوت کرد و قدمی او را به آزادی نزدیک نمود، بلکه این نگرش که شیطان آزادی خود را در مخالفتش با خدا ظهور داد، [۴] د رآثار ادبی غرب [۵] به شکل مکتب و آیین انعکاس تام یافت.
دوره سوم تاریخ شیطانگرایان که بهصورت مدرن، پیچیده و خطرناک محسوب میشود؛ و گامی مهم در این دورۀ تاریخی برای این آیین برداشته شد، از قرن شانزدهم شروع آن بود.
از جمله کارهای آنان بنیان گذاری « مراسم بلک » است که توسط اشراف و درباریان فرانسه مرسوم شد؛ [۶] این مراسم، از شیوه جادوی جنسی در دورۀ باستان و آیینهای باروری بدوی و گردهماییهای جادوگران در قرون وسطا بازسازی شد و در مدت کوتاهی به دربار سایر کشورهای اروپا راه یافت.
پساز مدتی کودکان ناخواسته که پدرانشان معلوم نبود و مادران، آنها را نمیخواستند، بهوجود آمدند. در اینجا بود که با ابتکار « کاترین دشی » با نام مستعار « لاوازین »، مراسم اتاق درخشان طراحی شد و آیین شیطانپرستی را تکمیل کرد. اتاق درخشان کاملا سیاهپوش و تنها منبع روشنایی آن، شمع بود. در این اتاق نوزادان ناخواسته، قربانی میشدند و خونشان به شیطان تقدیم میشد. وقتی این موضوع فاش شد عدهای را بازداشت و مجازات کردند اما هنگامیکه پای شخصیتهای بلند پایه به پرونده باز شد، مقامات دستور توقف پیگیری را صادر کردند و این مراسم به طور مخفیانه و محرمانه ادامه پیدا کرد و سپس در تمام اروپا و آمریکا و به تدریج در تمام دنیا رخنه کرد. [۷]
امروزه شیطانپرستی در قالب دو جریان و شاخه رواج دارد:
الف) سیتنیسم ( satenism ) : همان شیطانگرایی لاوایی است. و با سرکردگی « آنتوان ساندور لاوی » شناخته میشود. او کلیسای شیطان را در ۱۹۶۶ تاسیس و خود را پاپ کلیسای شیطان معرفی کرد و در سال ۱۹۶۹ انجیل شیطانی را منتشر نمود. این گروه معتقدند که موجودی بهنام شیطان وجود خارجی و عینی ندارد و شیطان فقط نماد هوا و هوس، آرزوها و لذتطلبی انسان است.
ب) ستیانیسم ( setians ) : این شاخه از سوی مایکل اکینو، دوست آنتوان لاوی، پایهریزی شد. وی « معبد ست » را در سانفرانسیسکو با نگاهی متفاوت با لاوی نسبت به وجود شیطان، بنا نهاد. اکینو برخلاف لاوی قائل به وجود خارجی شیطان در تدبیر جهان هستی بود؛ اکینو برای تسلط خارجی شیطان بر هستی و زمینهسازی برای این تسلط، مسیر خود را از لاوی جدا کرد و در مقابل « کلیسای شیطان » لاوی، « معبد ست » را تاسیس نمود. [۸]
پینوشت:
[۱]. دانیل کوهن، قدرتهای جادویی، ص ۱۰۸
[۲]. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج ۱، ص۷۹
[۳]. همان، ۶۳
[۴]. به تعبیر میلتون « او یاغی نجیب اشرافی است که رنج جاودانه را بر تحقیر و اهانت ترجیح داده است ».
[۵]. بهشت گمشده، جان میلتون، ج ۲، ص ۴۸۴
[۶]. سیری در تاریخ جادوگری، ص ۹۰
[۷]. ر.ک؛ مظاهری سیف، شیطانپرستی، ص ۸
[۸]. کاوشی در معنویتهای نوظهور، ص ۲۵۳ - ۲۶۰