عالم از فیض تو می گردد گلستان یا حسن خار را فیض تو سازد لاله باران یا حسن
تو کریم اهل بیتی ای کریم اهل بیت خلق عالم بر درت محتاج احسان یا حسن
دشمنت کز دشمن در پیش رو دشنان داد شد خجل از وجودت ای دریای غفران یا حسن
خاک گیرد حائزت یا گرد راه زائرت درد بی درمان عالم راست درمان یاحسن
گرشوم بهر گدایی ساکن باب البقیع می فروشم ناز و بر ملک سلیمان یا حسن
دوست دارم چون چراغ لاله سوزم در بقیع آب گردم شمع سان در آن بیابان یا حسن
دوست دارم روی بگذارم به روی تربتت گرچه مانع می شود خصم تو از آن یا حسن
گفت پیغمبر که هر چشمی بگرید در غمت نیست در روز جزا آن چشم گریان یا حسن
مصطفی در کودکی بو سید لبهای ترا رازها در سینه ات می دید پنهان یا حسن
هر کسی از دشمنان آزار بیند لیک تو دیده ای از دوستان رنج فراوان یاحسن
گر چه عمری با جفای همرهانت ساختی سوختی هر روز چون چون شمع شبستان یا حسن
روز و شب خون شد دلت تا همسرت شد قاتلت ریخت در کامت شرار از زهر سوزان یا حسن
آنچه تو از یار دیدی دشمن از دشمن ندید ای غریب خانه ، ای مظلوم دوران یا حسن
از همین جا دلها مون را روانه مدینه کنیم ، ناله بزنیم برای غریب مدینه ، درسته علی اوّل مظلوم عالم است ،اما دل علی خوش بود همدمی مثل زهرا داشته ، تا چشمش به زهرا می افتاد غم های دلش برطرف می شد ، اما بمیرم برات امام حسن ، هر وقت می آمد خانه قاتلش روبرویش بود .
تا زهر اثر کرد فرمود: بروید خواهرم زینب را خبر کنید ، زینب آمد تا حال برادر دید ،دوید در خانه ابی عبدالله ، حسین جان بیا ، عباسم بیا ، همه آمدند کنار بستر امام حسن .
نمی دانم اینجا به زینب خیلی سخت گذشت یا آن ساعت که آمد گودی قتلگاه شمشیر شکسته ها را کنار زد ،نیزه شکسته ها را کنار زد لبهایش را بر آن رگهای بریده گذاشت همه بگوییم یا حسین .