0

اوضاع احزاب سیاسی در دوران امامت علی علیه السلام

 
alirezaHmzezadh
alirezaHmzezadh
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : بهمن 1392 
تعداد پست ها : 2471
محل سکونت : اصفهان

اوضاع احزاب سیاسی در دوران امامت علی علیه السلام

مقدمه

انسان موجودی است اجتماعی و پیوسته در جوامع بشری حزب ها، باندها و جناحهای مختلفی وجود داشته اند كه برای دست یافتن به اهداف سیاسی، اقتصادی، نظامی و... با یكدیگر در مقابله و ستیز بوده اند.

برای شناخت هر دوره از تاریخ و شخصیتهای برجسته آن لازم است در درجه اول احزاب و محیط سیاسی، اجتماعی آن دوره را مورد بحث قرار دهیم، در غیر این صورت تحقیق و بررسی در مورد افراد، در فضایی مبهم و تاریك انجام یافته و از شناخت و معرفت صحیح و كافی محروم خواهیم شد.

بررسی زندگی معصومین(ع) نیز از این قاعده جدا نیست، بلكه از آن جهت كه آن بزرگواران الگوهای عملی زندگی ما هستند، لازم است برای شناخت ایشان فضای سیاسی، اجتماعی و عوامل محیطی در زندگی هر یك از آنان به طور كامل مشخص و روشن شود تا بتوان خط سیاسی و چگونگی موضع گیری هایشان را الگو قرار داد.

در میان ائمه: پرماجراترین و سیاسی ترین زندگی متعلق به علی(ع) است كه در شرائط مختلف مانند جنگ، صلح، پیروزی، گوشه نشینی و حكومت و... می تواند الگو و اسوه مناسب برای بشریت باشد.

در این مقاله به بررسی و تحلیل بعضی از وقایع این دوران می پردازیم.

دورنمائی از زندگی در صدر اسلام

در زمان جاهلیت مردم جزیرة العرب به صورت قبایل متفرق و اكثرا در حال جنگ با هم زندگی می كردند. بافت حكومتی منطقه، قبیله ای بود و نظام حكومتی واحد و منسجمی حكم فرما نبود; البته تنها در مكه مناصب و عناوینی همچون كلیدداری كعبه، سقایة الحاج و... وجود داشت كه نوعی ریاست و برتری برای صاحبان عناوین بر دیگر مردم مكه ثابت می كرد.

با هجرت پیامبر گرامی اسلام(ص) به مدینه، حكومت واحد و منسجمی تشكیل شد كه در واقع از اولین تجربیات حكومتی اعراب محسوب می شد.

در اثر فتوحات پیامبر رفته رفته جغرافیای حكومت اسلامی گسترش پیدا كرد و در عین حال رسول گرامی اسلام(ص) سعی بسیار می نمود تا ضمن گسترش جغرافیایی اسلام، تعلیمات و تربیت دینی مردم نیز گسترش و عمق پیدا كند; در همین راستا ضمن آموزش تازه مسلمانها، با سیاستهای بسیار حساب شده توانست بسیاری از قبایل را به هم نزدیك كرده و میانشان صلح و اخوت برقرار كند، به گونه ای كه بعضی از قبایلی كه سالهای متمادی با یكدیگر در حال جنگ بودند، با اعلام باطل بودن خونهای گذشتگان در صلح و صفا زندگی می كردند.

اما باید قبول كرد مدت 23 سال برای فراموش كردن عادات چند صد ساله جاهلی و عمیق شدن صلح و آشتی مدت بسیار كمی بود به همین جهت است كه می بینیم در همان لحظات اول رحلت رسول خدا(ص) و بلكه از روزهای آخر عمر حضرت بار دیگر تعصبهای جاهلی و اختلافات داخلی شعله می كشد، دسته بندیها و باندبازیها شروع می شود و هر حزبی به سرعت برای دریافت سهم بیشتری از حكومت و .... نقشه ریخته و نیرو جمع می كند. به این ترتیب سخن رسول خدا(ص) كه آینده را تیره و تاریك پیش بینی می كرد، به وقوع می پیوندد، به گونه ای كه اسدالله غالب علی بن ابیطالب(ع) مرد جبهه ها و جنگها و كشنده ابطال عرب، برای مدت طولانی در خانه نشسته و سكوت اختیار می كند.

از آنجا كه دانستن نظرات، برخوردها و عملكردهای علی(ع) می تواند الگوهای مناسبی برای مردم و سیاستمداران امروز جامعه اسلامی باشد، لازم می دانیم به بررسی احزاب سیاسی دوران امامت حضرت و مواضعی كه ایشان در برابر این احزاب داشته اند، بپردازیم. زیرا هرچند بسیاری از آن تشكلها و احزاب سیاسی از میان رفته اند، اما فكر; اعتقاد و بینش آنها در قالبهای جدید موجود است.

احزاب سیاسی

در دوران امامت علی(ع) به طور كلی شش حزب مهم سیاسی به وجود آمد كه هركدام به گونه ای ادعای حكومت و خلافت رسول خدا(ص) را داشت و این تشكلها، جدا از شورشهای نظامی كوچك و بزرگی بود كه بر علیه خلفا یا بر علیه اصل اسلام به وقوع می پیوست. این احزاب عبارت بودند از:

1 - حزب الله یا شیعیان به رهبری علی(ع) و فاطمه(س).

2 - حزب انصار كه از دو قبیله اوس و خزرج تشكیل شده بود و به سرعت از میان رفت.

3 - حزب تیم و عدی به رهبری ابوبكر و عمر كه یكی بعد از دیگری به قدرت رسیده، تشكیل حكومت دادند ولی با مرگشان تشكیلات حزبشان هم از میان رفت.

4 - حزب طلقا یا بنی امیه به رهبری ابوسفیان و معاویه كه بعدها قاسطین نام گرفتند.

5 - حزب عثمانیها یا اصحاب جمل به رهبری عائشه، طلحه و زبیر كه ناكثین نام گرفتند.

6 - خوارج یا مارقین كه اكثرا افرادی متعصب و قشری بودند و اواخر حكومت علی(ع) پیدا شدند، این گروه حدود 5/1 قرن حیات سیاسی داشتند و سپس منقرض شدند، البته هنوز هم خطر فكری آنان به صورت پنهان در سینه های بعضی از افراد هست.

1 - حزب انصار

انصار ساكنان اصلی مدینه بودند، كسانی كه اولین بیعت كنندگان و دعوت كنندگان پیامبر به شهرشان محسوب می شدند.

این حزب از جهت نیرو و نفرات در سطح بالایی بود، زیرا اكثر ساكنین مدینه از این گروه به حساب می آمدند، اما ضعفهای زیادی داشت كه به سبب آن، قدرت ایستادگی در مقابل احزاب دیگر را نداشت و به سرعت شكست خورده، از میدان رقابت خارج گردید.

از ویژگیهای انصار می توان به موارد ذیل اشاره كرد:

الف ) این گروه دچار اختلاف داخلی بود كه مهمترین ضعف آن به شمار می آمد، زیرا انصار از دو قبیله «اوس » و «خزرج » تشكیل شده بود كه در زمان جاهلیت سالها با یكدیگر جنگ و ستیز داشتند، هرچند با آمدن رسول خدا(ص) آتش این جنگها خاموش شد، اما كینه های پیشین به صورت آتش زیر خاكستر وجود داشت به گونه ای كه هركدام از جناحهای موجود در این حزب، از به قدرت رسیدن جناح دیگر واهمه داشت، و این مطلب به خوبی از اتفاقاتی كه در سقیفه رخ داد، روشن می شود.

بعد از رحلت رسول خدا(ص) دو نفر از قبیله اوس به نامهای «معن بن عدی » و «عدیم بن ساعده » به عمر گفتند كه انصار در سقیفه جمع شده اند و قصد دارند با «سعد بن عباده » خزرجی بیعت كنند و گفته اند اگر مهاجرین قبول نكردند، حكومت را تقسیم می كنیم حاكمی از ما و حاكمی از مهاجرین. (1) با شنیدن این خبر ابوبكر و عمر به طرف سقیفه رفته و در بین راه «ابو عبیده جراح » را نیز با خود همراه كردند.

آنچه در این ماجرا اهمیت دارد، این است كه قبیله اوس برای جلوگیری از بیعت با «سعد بن عباده »، ابوبكر و عمر را از تصمیمات داخلی گروه خود، یعنی انصار مطلع كرده اند.

هنگامی كه اوسی ها دیدند كه «بشیر» با ابوبكر بیعت كرد به یكدیگر گفتند:

«والله لئن ولیتها الخزرج مرة لا زالت لهم علیكم بذلك الفضیلة و لا جعلوا لكم فیها نصیبا ابدا فقوموا فبایعوا ابابكر. فبایعوه فانكسر علی سعد و الخزرج ما اجمعوا علیه و اقبل الناس یبایعون ابابكر من كل جانب ». (2)

«به خدا قسم اگر قبیله خزرج به حكومت برسند، دائما بر شما فضیلت یافته و هیچ نصیبی از حكومت به شما نخواهند داد، پس برخیزید و با ابوبكر بیعت كنید. آنگاه همگی با ابوبكر بیعت كردند; در نتیجه برنامه هایی كه سعد و خزرج بر آن توافق كرده بودند، به شكست انجامید».

به این ترتیب معلوم می شود یكی از مهم ترین عوامل به قدرت رسیدن ابوبكر، اختلاف درونی حزب انصار بود.

علاوه بر آن كه، اختلافات در درون خود خزرجی ها هم راه پیدا كرده بود، به گونه ای كه بشیر بن سعد خزرجی اول كسی بود كه با ابوبكر بیعت كرد و اتحاد انصار را برهم ریخت.

ابن قتیبه می گوید:

«هنگامی كه بشیر دید قومش برای بیعت با «سعد بن عباده » اتفاق كرده اند، از روی حسادتی كه به سعد داشت، برخاست و گفت: ای گروه انصار... محمد رسول 9 مردی از قریش بود و قومش برای سلطنت و میراثش استحقاق بیشتری دارند. هرگز خدا مرا در حال مخالفت با آنها نبیند. شما هم تقوا داشته باشید و با آنها مخالفت و تنازع نكنید. و چون عمر و ابوعبیده می خواستند با ابوبكر بیعت كنند، بشیر بر آنها سبقت گرفت و بیعت كرد». (3)

دومین ضعف انصار این بود كه در هدفهای خود مردد بودند و حالت دفاعی به خود می گرفتند چنان كه می بینیم در همان ساعات اولیه سقیفه این بحث مطرح می شود كه اگر مهاجرین حكومت ما را قبول نكردند، می گوئیم «منا امیر و منكم امیر». (4) شاید علت این تردید و موضع دفاعی، ترسی بود كه انصار از قریش داشتند، زیرا انصار قبیله ای نسبتا كوچك و در مقابل; قریش قبیله ای بسیار بزرگ با شاخه های فراوان بود كه انصار برای پیروزی اسلام بارها با آنها جنگیده بودند.

سومین نقطه ضعف انصار نداشتن نیروهای سیاسی وزین، قدرتمند و قابل ارائه بود; سران حزب، مانند «سعد بن عباده » و «بشیر بن سعد» و... صاحب موقعیت اجتماعی، سیاسی لازم برای به دست گرفتن حكومت نبودند.

ضعف اقتصادی، چهارمین مشكل انصار بود كه عموما مردمی كشاورز و فقیر بودند و امكانات مادی لازم برای مبارزه را نداشتند، برخلاف مردم مكه كه از بازرگانان و سرمایه داران بزرگ بودند; علاوه بر آن كه مردم مدینه هنگام پذیرایی و حمایت از مهاجرین مقدار زیادی از سرمایه واموال خود را در اختیار آنها قرار داده بودند.

پنجمین ضعف انصار نداشتن دستگاه اطلاعاتی قوی و عدم قدرت بر مخفی كاری بود زیرا به علت كمی تجربه در مسائل حكومتی و اطلاعاتی، كسی را به عنوان منبع خبری نداشتند. علاوه بر آن، نتوانستند خبر سقیفه را مخفی نگهدارند و قبل از آن كه اجتماعشان ثمری داشته باشد، عمر و ابوبكر مطلع شدند و مسیر كار را به نفع خود برگرداندند.

مجموع این ضعفها باعث می شد از هرگونه شانسی برای به دست آوردن حكومت محروم بمانند، به همین جهت سعی كردند با استفاده از اصل غافلگیری و به دست گرفتن ابتكار عمل، قبل از دیگران برای خود بیعت بگیرند فلذا ماجرای سقیفه را به راه انداختند، اما هیچ سودی از آن نبردند، بلكه حزب خود را از یك نیروی بی طرف محترم به یك نیروی شكست خورده تبدیل كردند.

پی نوشتها:

1) منا امیر و منكم امیر، (ابن اثیر، الكامل فی التاریخ، ج 2، ص 11).

2) ابن قتیبه دینوری، الامامة والسیاسة، ص 8 - ابن اثیر، الكامل فی التاریخ، ج 2، ص 14 - تاریخ طبری(ده جلدی) ج 2، ص 242.

3) همان ماخذ.

4) امیری از ما و امیری از شما.

 

شنبه 8 آذر 1393  8:24 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها