0

و جمعه ‏های انتظار ...

 
fateme74
fateme74
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1392 
تعداد پست ها : 3243
محل سکونت : خراسان جنوبی

و جمعه ‏های انتظار ...

 

شنبه‏ های تازگی ، یکشنبه ‏های سردرگمی


دوشنبه‏ های روزمرگی ، سه‏ شنبه ‏های پریشانی


چهارشنبه ‏های دلتنگی ، پنج‏شنبه‏ های بارانی

 

جمعه ‏های بی‏ سرپناهی


 جمعه‏ های غریبی، جمعه‏ های چشم به راهی


و جمعه ‏های انتظار ...


1392487547179404_large.png

صمیمانه با تو بگوییم :


خبری از انصاف نیست ، بی‏ تو خبری از عدالت نیست


 بی‏ تو خبری از مهر نیست


 بی ‏تو ما گرفتار هوای خویشیم !


salavat.gif

زمین گوش به زنگ است و زمان چشم به راه !


بى تو منظومه ى امكان ، نگران ، چشم به راه !


" اللهم عجل لولیک الفرج "

..
1392503890921798_large.jpg




 

چهارشنبه 5 آذر 1393  4:02 PM
تشکرات از این پست
m31121391 fatemexry
fateme74
fateme74
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1392 
تعداد پست ها : 3243
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به:و جمعه ‏های انتظار ...

 

 

دلتنــــــــــگ که میشوم،

سر به هوا می شوم...

آسمـــــــــــان هم هوای تو را دارد...

راه و بی راه تو ؛ هستی مرا نشانه گرفته...

کاش بدانی که می فهمم که؛

نگاه کوچکترین ستاره ی شب هم

 

نظاره گر لطافت بی چون و چرای توست...

تــــــــــو نظر می کنی و مــــا می نگریم به غیر ...

کاش بدانی دلم بر جای خویش نیست و رنج است مرا از بی دلی...

امان از آن دم خسته دلی ها؛

 

 

که ارزان دلـــــــــ سپارم به غیر تــــــــــو...

اللهـــــم عجل لولیک الفرج

چهارشنبه 5 آذر 1393  4:03 PM
تشکرات از این پست
fatemexry
fateme74
fateme74
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1392 
تعداد پست ها : 3243
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به:و جمعه ‏های انتظار ...

چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی        چه بغض ها که درگلو رسوب شد نیامدی

 خلیل آتشین سخن ،  تبر به دوش بت شکن         خدای ما دوباره سنگ و  چوب شد نیامدی

برای ما که خسته ایم و دل شکسته ایم، نه!       ولی برای عده ای  چه خوب شد ،  نیامدی

تمام   طول   هفته   را   به  انتظار  جمعه ام       دوباره  صبح ، ظهر ،  نه! غروب شد نیامدی

دوشنبه 17 آذر 1393  3:51 PM
تشکرات از این پست
fatemexry
fateme74
fateme74
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1392 
تعداد پست ها : 3243
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به:و جمعه ‏های انتظار ...

افسران - من اگـــــر

 

جمعه ها را همه از بس که شمردم بی تو

بغض خود را وسط سینه فشردم بی تو

بس که هر جمعه غروب آمد و دلگیرم کرد
دل به دریای غم و غصه سپردم بی تو

تا به این جا که به درد تو نخوردم آقا
هیچ وقت از ته دل غصه نخوردم بی تو

چاره ای کن، گره افتاده به کار دل من
راهی از کار دلم پیش نبردم بی تو

سال ها می شود از خویش سؤالی دارم
من اگر منتظرم از چه نمردم بی تو

با حساب دل خود هر چه نوشتم دیدم
من از این زندگیم سود نبردم بی تو

گذری کن به مزارم به خدا محتاجم
من اگر سر به دل خاک سپردم بی تو

دوشنبه 17 آذر 1393  3:52 PM
تشکرات از این پست
fatemexry
fateme74
fateme74
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1392 
تعداد پست ها : 3243
محل سکونت : خراسان جنوبی
دوشنبه 17 آذر 1393  3:53 PM
تشکرات از این پست
fatemexry
alibeiki
alibeiki
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 1003
محل سکونت : تهران

پاسخ به:و جمعه ‏های انتظار ...

می دانم که دلت را شکسته ام و می دانم که سهم من از

انتظار برای تو به خواندن دعای فرجت در قنوت نمازهایم

و زیارت جمکرانت خلاصه می شود .

ولی تو هنوز امید داری، امید به بازگشتم و توبه ام و من باز

هم مثل همیشه توبه شکنی می کنم و باز تو اشک می ریزی

و از خدا برایم استغفار می طلبی ؛ مثل اینکه تو به جای من

گناه کرده ای ، می دانم زمانی که پرونده ام مقابلت باز می شود

پرده ی اشک چشمانت را می پوشاند …

این جمعه هم گذشت و تو باز نیومدی …

سه شنبه 5 اسفند 1393  12:43 PM
تشکرات از این پست
fatemexry
fatemexry
fatemexry
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1393 
تعداد پست ها : 5428
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به:و جمعه ‏های انتظار ...

هر جمعه به جاده آبي نگاه مي كنم


و در انتظار قاصدكي مي نشينم كه قرار است خبر گامهاي تو را براي من بياورد،



 گامهاي استوار و دستهاي سبزت را.



اگر بيايي، چشمهايم را سنگفرش راهت خواهم كرد.



تو مي آيي و در هر قدم،



شاخه اي از عاطفه خواهي كاشت و قاصدكي را آزاد خواهي كرد.



تو مي آيي و روي هر درخت پر شكوه لانه اي از اميد



براي كبوتران غريب خواهي ساخت.



صداي تو، بغض فضا را مي شكافد.



فضاي مه آلودي كه قلب چكاوكها را از هر شاخه درختش آويزان كرده اند.



تو با دستهايت بر قلبهاي شقايق ها رنگ سبز اميد خواهي زد



و با رنگ پر معناي دريا خواهي نوشت:



" به نام خداي اميدها"!

بس که دل‌تنگم اگر گریه کنم، می‌گویند:

قطره‌ای قصدِ نشان‌دادنِ دریا دارد

السلام علیک یا سلطان عشقــــ♥ علی بن موسی الرضا (ع)

دوشنبه 10 فروردین 1394  2:42 PM
تشکرات از این پست
fatemexry
fatemexry
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1393 
تعداد پست ها : 5428
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به:و جمعه ‏های انتظار ...

 تو مي آيي در حالي كه دستهايت پر از گلهاي نرگس است.


تو دل سرد يكايك ما را با نواهاي گرمت

 


آفتابي مي كني و كعبه عشق را در آنها بنا خواهي كرد.

 


دست نوازش بر سر ميخك هايي خواهي كشيد كه باد كمرشان را خم كرده است.

 


تو حتي بر قلب كاكتوسها هم رنگ مهرباني خواهي زد.

 


تو مي آيي و با آمدنت خون طراوت و زندگي در رگهاي صبح جريان پيدا خواهد كرد...

 


تو مي آيي اي پسر فاطمه ،

 


يوسف زهرا يا مهدي. به اميد آن روز!

بس که دل‌تنگم اگر گریه کنم، می‌گویند:

قطره‌ای قصدِ نشان‌دادنِ دریا دارد

السلام علیک یا سلطان عشقــــ♥ علی بن موسی الرضا (ع)

دوشنبه 10 فروردین 1394  2:43 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها