0

اشعار ولادت امام محمد باقر علیه السلام

 
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

اشعار ولادت امام محمد باقر علیه السلام

اشعار ولادت امام محمد باقر علیه السلام

 

دوستان در راستای کامل کردن این مجموعه اگر شعر زیبایی دارید حتما بگذارید.

یا صاحب الزمان علیه السلام

سه شنبه 4 آذر 1393  9:28 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار ولادت امام محمد باقر علیه السلام

باران گرفت و خنده ی گلها شروع شد

فصل شکوه و عزت دنیا شروع شد

از لحظه ی حضور تو در خانه علی

فریاد التماس زلیخا شروع شد

رنگ رخ زمین و زمان تیره بود و تار

تو آمدی و آبی دریا شروع شد

تو مصطفای دیگری از نسل مرتضا

با این حساب جلوه ی آنها شروع شد

 حالا نشسته ام که برایت غزل شوم

یا مثنوی کوچه خیر العمل شوم

 خیر العمل علی شد و خیر العلوم تو

آقا چراغ رو شن کشف النجوم تو

 سمت کلاس علم شما راه بسته است

عیسا کنار منبر درست نشسته است

 هر کس شناخته تو و علم تو را .. ترنج...

...شاید نداشته , قلمش را شکسته است

 دریای علم عالمیان را نصب تویی

قال الامام باقرمان را سبب تویی

 آقا شنیده ایم که باران شدی و بعد

راهی کوچه های زمستان شدی و بعد

 از عاشقانه های تو یک نکته گفته اند

همبازی رقیه و طفلان شدی و بعد

آنهم که زود زود به پایان رسید تا

در مجلس شراب که مهمان شدی و بعد

 اصلا شب ولادت تو روضه میشود

 تا لحظه ی شهادت تو روضه میشود

 حالا برای شادی زهرا نوشته ام

این بیت آخر است برایت سرشته ام

 عالم تمام دهکده , از شهر علم توست

بحر العلوم قطره ای از بحر علم توست

شاعر: ايمان كريمي

 

یا صاحب الزمان علیه السلام

سه شنبه 4 آذر 1393  9:30 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار ولادت امام محمد باقر علیه السلام

امام باقر(ع)-مدح و ولادت

 

اکنون به شوق حجت پنجم ز خود گمم

وآیینه دار طلعت خورشید پنجمم

چون کشتی سپرده به توفان عنان خویش

ازموج موج جذبه ی تو در تلاطمم

آن شمع کوچکم که بیفروزیم اگر

فخر است با چراغ قبولت به انجمم

از آفتاب بیشترم با ولای تو

آیینه ام، فروغ تو را در تجسمم

*

حیران آن اسارت و آن غارتم هنوز

باریک بین فاجعه ی آن تهاجمم

آری سلام بر تو اماما! که می پرد

از لب به یاد آن چه کشیدی تبسمم

طفل چهارساله و طوفان کربلا؟

حیران این تداعی ام و آن تالمم

از آن ستم که سوخت در آن، خاندان تو

هم بر تو عرضه می کنم اینک تظلمم

گنج مراد خویش نجستم ز هیچکس

الا تویی که مدح تو را در تکلمم

هرچند لب به خنده گشایم برابرت

ز اندوه تو نشسته به خون است مردمم

*

ای علم را شکافته و رفته تا به عمق

حیران آنچه یافتی از این تعلمم

آن شاعرم که از سر ایثار عاشقم

بر دوستیت و خصم تو را در تخاصمم

 

مرحوم حسین منزوی

یا صاحب الزمان علیه السلام

سه شنبه 4 آذر 1393  9:32 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار ولادت امام محمد باقر علیه السلام

امام باقر(ع)-مدح و ولادت

 

سلام ای باقر علم امامت

امامت مفتخر بر هر سلامت

سلام ای طالع ماه خدایی

هلال بهترین شهر ولایی

سلام ای قدرت حق در ید تو

نثار تو سلام ایزد تو

سلام ما نباشد اعتبارت

سلام حضرت احمد نثارت

عطایای الهی پیشوازت

همه آیات قرآن سرفرازت

تویی روح تمام معنویات

ولای تو کند دفع بلیّات

وصال تو فرار از انحرافات

جدایی از تو انبوه مکافات

چه باید گفت در وصف کمالت

خدا را بهترین صورت جمالت

جمالت هست ممدوح الهی

که روحت هست از روح الهی

من عشقت را نه اینکه می سپاسم

تو را از روز اول می شناسم

تو دریای صفات ذوالجلالی

جمال بی مثال لا یزالی

سر ما را ولایت سایه بخشید

تو خورشیدی تو خورشیدی تو خورشید

مگر ممکن شود وصف تو آیا؟

که ما یک قطره از قطره، تو دریا

ولیِّ خالق مطلق تویی تو

به شهر علم جاء الحق تویی تو

سعادت را شناساندی به عالم

شقاوت را هراساندی به عالم

جمیع دشمنان مغلوب علمت

جمیع دوستان مجذوب حلمت

تو از علمت به ما اطعام کردی

معانی را به ما الهام کردی

اگر در جذبه ی حق سوخت عاشق

مناجات از شما آموخت عاشق

فصاحت مشقی از صُنع ثنایت

بلاغت رشکی از صوت رسایت

کرامت عادتی در کُنه ذاتت

سخاوت اشتهایی از صفاتت

به وقت ریزش رحمت به یاران

تو بارانی تو بارانی تو باران

خدا ما را گزینش با شما کرد

شروع آفرینش بر شما کرد

درخت علم جز تو ریشه، هرگز

تو را برتر کسی اندیشه هرگز

گره خورده همه هستی به هستت

امور عالم و آدم به دستت

شرف شایسته ی شأن رفیعت

حکومت هدیه ی فکر بدیعت

سراغ انجم روی تو در طور

چراغ پنجم نورٌ علی نور

تو حبل اللهی و حبل المتینی

ولی اللهی و حق الیقینی

حیات عشق در چتر ولایت

نجات دهر در زیر لوایت

خدا خواهی، مناعت طبعِ دستت

قیامت را شفاعت ناز شصتت

تو فرزند بشیری و نذیری

امیرالمؤمنین را دلپذیری

تویی یک شاخه از طوبای عصمت

به باغ کوثر از گلهای عترت

به حُسن دوست حِصنِ ایمنی تو

حَسن را نور وجه احسنی تو

تو در چشم پدر نور دو عینی

تو یکتا قرّة العین الحسینی

تو روح سفره ی ایجاد هستی

سلیل حضرت سجاد هستی

پس از یک چله دوران جدایی

تو تنها یادگار کربلایی

تو را زهر جفا قاتل نباشد

تو را جز داغ دل حاصل نباشد

اسیر کربلا چشم و زبانت

سفیر نینوا نطق و بیانت

شهید داغ ثارالله باقر

به شام غم اسیرالله باقر

 

محمود ژولیده

یا صاحب الزمان علیه السلام

سه شنبه 4 آذر 1393  9:32 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار ولادت امام محمد باقر علیه السلام

امام باقر(ع)-مدح

 

 ای چراغ علم روشن از دمت

ای رهینِ فضل و دانش عالمت

با گذشت آفرینش همچنان

کاروان علم دنبالت روان

علم ها مشتی ز خروار تواند

سینه چاک تیغ گفتار تواند

باقر کلّ علوم عالمی

خود به تنهایی کتاب محکمی

هر چه دانش پا گذارد پیشتر

سر فرود آرد به خاکت بیشتر

ای امام ابن امام ابن امام

جابرت آورده از احمد سلام

دانش از ره مانده در پرواز تو

چشم جابر روشن از اعجاز تو

ای چراغ نور، پیش از نورها

جلوه کرده در تمام طورها

ملک نا محدود از نور تو پَر

دُرّ شش دریا و بحر هفت دُرّ

خانه ی دل تا ابد میعاد تو است

زینت ماه رجب میلاد تو است

ای چراغ عقل و دین روشن بتو

چشم زین العابدین روشن بتو

علم و حلمت همچو شیر و شکّر است

هر یکی از دیگری شیرین تر است

علم تو سرچشمۀ علم خداست

حلم تو آیینۀ حلم خداست

پنجه ی علم و خرد بر دامنت

عاشق خُلق تو حتّی دشمنت

صد چو جابر دانش آموز تو اند

شعله های عالم افروز تو اند

مشرق و مغرب پر از گفتار تو است

همچو قرآن جاودان آثار تو است

عارفان سر مست از این ساغرند

جرعه نوش جام قال الباقرند

با شمایم ای قلم در دست ها

ای ز جام معرفت سر مست ها

تا از این مکتب نگردیدید دور

از قلم هاتان دمد پیوسته نور

علم عالم نوری از این مکتب است

تیره گی ها دوری از این مکتب است

علم اگر نبود به عترت منتسب

نیست جز دود چراغ بو لهب

هر که دور از آل پیغمبر بود

جهل از دانائیش بهتر بود

این قلم شمشیر حقّ و باطل است

گاه جانبخش است و گاهی قاتل است

گاه فردی عاقلش گیرد به دست

گاه باشد در کف زنگی مست

چون کند نور حقیقت را علم

ذات حق سوگند خورده بر قلم

ای قلم را کرده شمشیر ستم

ای زبانت لال، ای دستت قلم

کشور قرآن و هتّاکی چرا

خاک اهللبیت و ناپاکی چرا

ای همه نشریّه ات رسوائیت

وای وای از این قلم فرسائیت

ای گناه گمرهان بر گردنت

ای زمام دل به دست دشمنت

جهل و رسوایی هم آغوشت شده

یا غدیر خُم فراموشت شده

با قلم ظلم و جنایت می کنی

حمله  بر فقه و ولایت می کنی

گه تمسخر می کنی توحید را

گاه منکر می شوی تقلید را

بی خبر، تقلید ما تعلیم ماست

در حضور حقّ همان تسلیم ماست

ما طریق بندگی پیموده ایم

هم مقلّد هم محقّق بوده ایم

راه ما تعلیم بوده از نخست

آنچه محکوم است آن تقلید تو است

تو که چون طوطی کنی تکرار حرف

نه به نحوت بوده آگاهی نه صرف

ما چراغ معرفت افروختیم

درس خود از اهلبیت آموختیم

پیرو خطّ امام بافریم

تا ابد سر مست از این ساغریم

ما گرفتیم از چنین مکتب کمال

یافتیم از آل عصمت این جلال

چارده حصن حصین داریم ما

چارده حبل المتین داریم ما

چارده منظومه از یک آسمان

چارده معصوم از یک دودمان

چارده تصویر از یک کوه طور

چارده گوهر ز یک دریای نور

چارده بی مثل از یک بی مثال

چارده تصویر حق از یک جمال

چارده استاد کل با یک کتاب

چارده فریاد رس با یک خطاب

چارده مشعل فروز بزم دل

چارده مصباح دائم مشتعل

سر خوش از صهبای تو فیقیم ما

زنده از تقلید و تحقیقیم ما

«میثم» این تقلید بی تحقیق نیست

هر که را جز این بود توفیق نیست

 

غلامرضا سازگار

یا صاحب الزمان علیه السلام

سه شنبه 4 آذر 1393  9:32 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار ولادت امام محمد باقر علیه السلام

امام باقر(ع)-مدح و ولادت

 

اى ز سرو قدّ رعنا بر صنوبر طعنه زن

و اى ز ماه روى زیبا مهر را رونق شکن

همچو من هر کس رخ و قد تو بیند تا ابد

فارغ است از دیدن خورشید و از سرو چمن

گر خرامى صبحدم در طرف باغ اى گل عذار

غنچه از شرم دهانت هیچ نگشاید دهن

اى تو شمع انجمن از فرط حسن و دلبرى

هر کجا دارند خوبان دو عالم انجمن

نسبت حسن تو با یوسف نشاید داد از آنک

صد هزاران یوسفت افتاده در چاه ذقن

چشم جادویت نموده شرح بابل مختصر

بوى گیسویت شکسته رونق مشک ختن

کى توانم کرد وصف و چون توانم داد شرح

ز آنچه عشقت مى کند اى نازنین با جان من

بس بود طبعم پریشان از غم زلفت مگر

با خیال قد رعنایت کنم موزون سخن

در مدیح صادر اول امام پنجمین

کش بود مدّاح ذات ذوالجلال ذوالمنن

شبل حیدر سبط پیغمبر خدیو انس و جان

مخزن علم النبیّین کاشف سرّ و علن

حضرت باقر ضیاى دیده خیرالنسا

حامى شرع رسول الله هوادار سنن

جلّ اجلاله توانایى که گر خواهد کنى

روز، شب، خورشید، مه، افلاک، غبرا، مرد و زن

دى به یک ایماى او گردد بهار و خار، گل

بلبل و قمرى شوند از امر او زاغ و زغن

بى ولاى آن گل گلزار دین نبود، اگر

لاله خیزد در چمن یا سبزه روید از دمن

کوى او چون خانه حق قبله اهل یقین

اسم او چون اسم اعظم دافع رنج و محن

هم به آدم شد مغیث و هم به نوح آمد معین

هم به عیسى گفت: کلّم هم به موسى گفت: لن

من چه گویم وصف ذاتش جز که عجز آرم به پیش

درّ دریاى حقیقت را که مى داند ثمن؟

 

صغیر اصفهانى

یا صاحب الزمان علیه السلام

سه شنبه 4 آذر 1393  9:33 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار ولادت امام محمد باقر علیه السلام

امام باقر(ع)-مدح و ولادت

 

بر چمبر علم و دین نگین بخشیدند

خورشید منوری به دین بخشیدند

یک دستۀ گل  ز گلشن سبز بهشت

امشب  به امام ساجدین بخشیدند

***

از عرش حدیث حق پرستی خواندند

یک صفحه ز دیباچۀ هستی خواندند

وقتی که شکفت امام باقر چون گل

در باغ جنان سرود مستی خواندند

 

سید هاشم وفایی

یا صاحب الزمان علیه السلام

سه شنبه 4 آذر 1393  9:33 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار ولادت امام محمد باقر علیه السلام

امام باقر(ع)-مدح و ولادت

 

حرفی نزن از تشنگی دریا رسیده

از بی پناهی ها مگو مأوی رسیده

پیغمبر آمد خیر نازل شد از آن پس

فیض مدام از عالم بالا رسبده

فرخنده فیضِ فرخ و فرزانه ای که

آوازه اش تا سدره و طوبی رسیده

آن مدعی کز نسل احمد حرف می زد

حالا ببیند چارمین آقا رسیده

این چارمین حیدر نصب این پنجمین دُر

از کوثر پر گوهر زهرا رسیده

داعیه داری که به علمش ناز می کرد

کارش به شاگردی این آقا رسیده

با " کعب الاحبار" و "هریره" دین نمی ماند

با " قال باقر" شیعه تا اینجا رسیده

لطفش همیشه شامل حال گداهاست

از لطف و از آقایی اش بر ما رسیده

یا باقر العلم النبیّین یا محمّد

فرقی نداری در حقیقت با محمّد

دریای علمت تا ابد ساری و جاری

تو مثل زهرا کوثری، دنباله داری

در جهل تاریک و خزان معرفت ها

با یک بغل نور آمدی، گرم و بهاری

مثل پیمبر دست مردم را گرفتی

با تو سر راه آمده عبد فراری

وقتی تو آقای منی، در خانه ی تو

با آبروتر از گدایی هست کاری؟

از تو نوشتم دفترم شد آسمانی

یک آسمان لبریزِ حس بی قراری

از تو نوشتم یادم آمد که غریبی

افتاد از دستم قلم در یک کناری

یک دست روی سینه و دست دگر را

در پنجره های ضریحی که نداری...

از حال و روزت در بقیع آتش گرفتم

نه سایبانی، نه چراغی، نه مزاری...

 

داود رحیمی

یا صاحب الزمان علیه السلام

سه شنبه 4 آذر 1393  9:34 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار ولادت امام محمد باقر علیه السلام

امام باقر(ع)-مدح و ولادت

 

صحبت از عاشقی و عشق جگر می خواهد

دم زدن از لب معشوق شِکر می خواهد

بال در بال مَلِک دور مَلَک چرخ زدن

نظر حضرت حق، همّت پَر می خواهد

به هواخواهی از یار، علمدار شدن

سینه ای همچو ابالفضل سپر می خواهد

آسمان موهبتی باز فرستاد زمین

صید این موهبت ای دوست هنر می خواهد

نیست معلوم حسن باز نوه خواسته است

یا دل حضرت سجاد پسر می خواهد

دامن فاطمه ای باز قمربار شده

علی دوم زهراست، پسردار شده

پسری آمده همنام رسول دو سرا

احمد دوّمی از نسل علی و زهرا

آمده تا که به اسلام اصالت بدهد

آمده تا که بود پرچم دین پابرجا

خاک می خورد علوم نبوی روی زمین

آمده تا که تکانی بدهد دنیا را

کیست او، آنکه بفرمود نبی در وصفش

باقرالعلم نبییّن و به "اَیٍّ بقرا"

شیعه شد زنده به هر جمله ی قال الباقر

شیعه باقی است به ابقای کلام آقا

آمده روشنی چشم رسول ثقلین

نوه ی مشترک و وارث خون حَسَنین

کیست مولا، نوه ی صاحب کشتی نجات

کیست آقا، پسر ذکر و دعا و صلوات

او همان زمزمه ی یهوه بود با موسی

او همان نور خداوند بود در میقات

او همان است که با نام شریف "باقر"

مژده ی آمدنش داده خدا در تورات

او همان است که از دور و برش می روید

صد هزاران گل خیرات، درخت برکات

عمل دشمن او چیست بجز بار گناه

لغزش شیعه ی او چیست به غیر از حسنات

مهر ارباب، قبولی عمل می باشد

بی ولایش  بخدا لعل، بدل می باشد

هر که سمت حرمش رفت بها می گیرد

از کرمخانه ی ارباب عطا می گیرد

نفس عیسوی اش داروی هر دردی است

کور از هُرم نفسهاش شفا می گیرد

گاه با دستخطش زنده کند مرده و گاه

با همان دست کرم، دست گدا می گیرد

گاه در مزرعه اش کارگری ساده بود

گاه در خانه ی وی مدرسه پا می گیرد

گاه با خاطره ی کودکی اش؛ تنهایی

به سر و سینه زنان بزم عزا می گیرد

چارساله پسری بود به همراه پدر

به سوی دشت بلا، کرببلا کرد سفر

.

امیر عظیمی

یا صاحب الزمان علیه السلام

سه شنبه 4 آذر 1393  9:34 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار ولادت امام محمد باقر علیه السلام

حرفی نزن از تشنگی دریا رسیده 
از بی پناهی ها مگو مأوی رسیده
پیغمبر آمد خیر نازل شد از آن پس
فیض مدام از عالم بالا رسبده
فرخنده فیضِ فرخ و فرزانه ای که
آوازه اش تا سدره و طوبی رسیده 
آن مدعی کز نسل احمد حرف می زد 
حالا ببیند چارمین آقا رسیده 
این چارمین حیدر نصب این پنجمین دُر 
از کوثر پر گوهر زهرا رسیده 
داعیه داری که به علمش ناز می کرد 
کارش به شاگردی این آقا رسیده 
با " کعب الاحبار" و "هریره" دین نمی ماند 
با " قال باقر" شیعه تا اینجا رسیده 
لطفش همیشه شامل حال گداهاست 
از لطف و از آقایی اش بر ما رسیده 
یا باقر العلم النبیّین یا محمّد 
فرقی نداری در حقیقت با محمّد 
دریای علمت تا ابد ساری و جاری 
تو مثل زهرا کوثری، دنباله داری 
در جهل تاریک و خزان معرفت ها 
با یک بغل نور آمدی، گرم و بهاری 
مثل پیمبر دست مردم را گرفتی 
با تو سر راه آمده عبد فراری  
وقتی تو آقای منی، در خانه ی تو 
با آبروتر از گدایی هست کاری؟ 
از تو نوشتم دفترم شد آسمانی 
یک آسمان لبریزِ حس بی قراری 
از تو نوشتم یادم آمد که غریبی 
افتاد از دستم قلم در یک کناری 
یک دست روی سینه و دست دگر را  
در پنجره های ضریحی که نداری 
از حال و روزت در بقیع آتش گرفتم 
نه سایبانی، نه چراغی، نه مزاری.

داود رحیمی

یا صاحب الزمان علیه السلام

سه شنبه 4 آذر 1393  9:34 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار ولادت امام محمد باقر علیه السلام

مهر تو خار نخل هایم را رطب کرد
ما را گدای اول ماه رجب کرد
آقای من مهر تو را واجب نوشتند
یعنی تو را بر غیر تو غالب نوشتند
سال هزار و سیصد و اندی گدایی است
روزی ماها از همین چندی گدایی است
من چهارده قرن دنبال شمایم
مال خودم هم نیستم مال شمایم
ماه رجب تا که به تو آغوش وا کرد
با آبرو شد، خویش را ماه خدا کرد
تو موسی دریا علم بی کرانی
تو آسمان در زمین، فوق زمانی
نام تو را همواره با مد می نویسم
تا می نویسم یا محمد می نویسم
ای گریه ی سجاده های نیمه شب ها
اذن دخول اول ماه رجب ها
ای سالها شهر خدا دنبال نورت
ای که برای مقدمت قبل از ظهورت...
...عرش الهی احترامش را فرستاد
پیغمبر اکرم سلامش را فرستاد
فرمود پیغمبر بزرگ عالمینم
آری حسین از من و من نیز از حسینم
آن کس که دارای تمام حُسن من بود
آنکس حسن بود و حسن بود و حسن بود
حالا حسین و مجتبی وصلت گزیدند
با وصلتِ باهم محمد آفریدند
تو مادری داری که مثلش هیچ زن نیست
مانند او حتی در اولاد حسن نیست
او همره بابای تو کرب و بلائی ست
در عهد تو در منصب خیر النسائی ست
در هر زمان مشغول تبلیغ خدایی
با درد هم ترویج یاد هل اتایی
شب می کنی تا سیدی مولا بگویی
تب می کنی تا ذکر یا زهرا بگویی
آنچه که زهرا مادرت دارد تو داری
روز قیامت هم تو صاحب اختیاری
تو مثل رأس جد خود اعجاز کردی
بابی زحکمت بر نصاری باز کردی
قربان اعجاز تو ای فرزند زهرا
آخر مسلمان تو شد پیر نصارا
تو آبرو بخشی به ما ای آبرو دار
حاجت روامان کن که هستیم آرزودار
نابودی وهابیت امید شیعه است
روز سقوط کفر تنها عید شیعه است
باید که بر این آرزوی خود بنازیم
بهر تو و اجداد تو مرقد بسازیم
همراه بابایت چهل سال و پس از آن
بودی به یاد گودی گودال گریان
تا زنده بودی آب دیدی گریه کردی
تا کودکی بی تاب دیدی گریه کردی
تو روضه خوان روضه ویرانه هستی
تو داغدار عمه دردانه هستی
تو علم خود را از همه گودال داری
تو تا ابد بر خیزران اشکال داری

جواد حیدری

یا صاحب الزمان علیه السلام

سه شنبه 4 آذر 1393  9:35 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار ولادت امام محمد باقر علیه السلام

 باز هم طبع دل شکوفا شد

  بزم عشق و طرب مهيا شد

 مردي آمد ز خانواده ي نور

 مهر او در دل همه جا شد

 آسمان در مقابلش خم شد

  خاک هم نزد مقدمش پا شد

 آفتاب آمد و همه ديدند

  چه شکافي به علم پيدا شد

 

و کسي نيست مثل خوي او

 وحده لا اله الاهو

 

 جبرئيل آمده به کف سيني

 پر ز ميوه,گلاب و شيريني

 مهد او روي دست حورا بود

  بين تور و روبان تزئيني

 دست شيطان به بند قنداقه

  نشود اهل توبه؟! بدبيني!

 يک کفه عشق و يک کفه مولا

 چه عياري چه شان سنگيني

 

با تجلاي کوثر آمد او

 با سلام پيمبر آمد او

 

 آمده تا که پرده بردارد

  بهر افشاي حق نظر دارد

 وقت ميلاد او همه گفتند

 «چه قدر فاطمه پسر دارد»

 او ز نسل سلوني است،بپرس!

 از تمام فنون خبر دارد

 دست تاريخ مي نويسد که

 چه کسي مثل او جگر دارد-

 

-پيش ظالم ز مدح خود خواند

 وسر جاي خويش بنشاند

 

 از دل ما صفا رود؟! هرگز

  مهر اين مقتدا رود؟! هرگز

 زاهدي بي ولايت و عشقش

 تا وصال خدا رود؟! هرگز

 از در خانه اش کسي ديده

  دست خالي گدا رود؟! هرگز

 وقت جولان نشد,دلاوري است!

  تير آقا خطا رود ؟! هرگز

 

کاش تيري به قلب ما بزند

 بر مزار من و تو پا بزند

 

 پدرش مقتداي اذکار است

  مادرش در پناه ديوار است

 ازدحامي به پشت بيت حسين

  هر دلي در خيال ديدار است

 برو فردا بيا دگر دير است

 گوش عاشق مگر بدهکار است

 همه او را زيارتش کردند

 اي خدا نوبت علمدار است

 

گفت در گوش او به غمخواري

 جانشين مني علمداري

 

کربلا آمد و قيامت شد

  وقت بي ياري و اسارت شد

 ديده هاي امام باقر ديد

  که به زينب چسان اهانت شد

 عمه هايش به بند زنجيرند

  ناله اي کرد و غرق غيرت شد

 آه افسوس! دست او بستند

 آرزومند روز عزت شد

 

نيزه اي قهرمان جنگ سر است

 اشک مي ريزد و نظاره گر است

 

شاعر: رضا تاجيک

یا صاحب الزمان علیه السلام

سه شنبه 4 آذر 1393  9:35 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار ولادت امام محمد باقر علیه السلام

عطر لبخند خدا پیچید در دنیای من

پنجمین خورشید تا گل کرد در شب های من

آیه ای نازل شد از سمت بلوغ آسمان

روشنی پاشید بر آیینه ی سیمای من

فصل وصل آمد، زمین پُر شد ز بوی ناب عشق

جلوه گر شد از مدینه، ماه من، مولای من

عصمتی روشن تبسّم کرد بر روی زمین

حضرت حق گفت: «او نوری ست با امضای من»

وارث بوی بهشت است و خِرَد میراث اوست

سیب شیرینی ست او از شاخه ی طوبای من

قاف غیرت، بحر حیرت، کهکشان حکمت ست

باقر نور است ، بشنو از لبش آوای من

فصل لبخند گل پنجم، امام باقرست

پنجمین خورشید ، زد لبخند بر دنیای من

تشنه ی یک جلوه از خورشید سیمای توأم

ای طلوع پنجمین ! ای حجّت فردای من

 

رضا اسماعیلی

یا صاحب الزمان علیه السلام

سه شنبه 4 آذر 1393  9:35 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار ولادت امام محمد باقر علیه السلام

عشقت شده سرمایه ی کار و بارم

تا از تو نوشتن شده تنها کارم

لطفا برسان مزد رباعی مرا

جاریست هنوز عرق خودکارم !


مرضیه عاطفی/ سمنان

یا صاحب الزمان علیه السلام

سه شنبه 4 آذر 1393  9:37 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعار ولادت امام محمد باقر علیه السلام

حکمت فرقان (مدح امام باقر علیه السلام)  

                   

      
اشک از آینه پرسید، غم پنهان را
قصه‌ی تلخ غزل- مرثیه‌ی باران را
اشک از آینه پرسید، که غربت از چیست؟!
از چه دریا نکند فاش غم توفان را
رسم این خاک چرا با دل خوبان سرد است
داغ ماتم بدمد، مردمک و مژگان را
دیدمش گفت: که این درد بسی دیرین است !
خسته کرده ست فقط، خاصیت درمان را
**
خفته در ملک نبی، آینه ای افلاکی
که به هر ذره ز خاکش، اثری، کیهان را
"باقر العلم" که نامید خداوندش، خواست
با سرانگشت ادب، درس دهد، لقمان را
حلمش آموخت از آن:آینه‌ی حق باشد
حکمتش داد: که او زنده کند فرقان را
هر چه مکتوم، به سِحرِ سخن اش واگشته!
هر چه معلوم، همه آینه‌خو، پنهان را
آسمان در نظر اوست: فضایی کوچک !
کهکشان در سفر اوست: غباری، کان را -
یک نفس فرصت پرواز عطا فرمودند
تا سبک‌بال به حیرت ببرد، انسان را

آنچه آموخت به ما، کثرتی از وحدت بود
یک نفس، پرتو آن، بارقه شد عرفان را

"باقر العلم"، خداوند سخن، در گیتی !
نور دانش بدم از پرتو خود، ایران را
ابرِ جهل از همه سو، قصد خرابی دارد
ترسم از یاد برد، مردم شهر، ایمان را
***
اشک از آینه پرسید، چرا حیرانی؟!
گفت: ای کاش که جانان بپسندد جان را  !
آتشِ شمع، تو را سوختن از" جان "آموخت
مانده ام با "دل" خود چاره کنم حرمان را
هر که با عشق به دل، داغ عزیزی دارد
می کند فهم از این قصه، غم هجران را !
بشنو از خاک بقیع، آنچه «سعا» می‌گوید:
قصه‌ی تلخ غزل - مرثیه‌ی باران را
کاش آن روز، در آن صبح قشنگ:  آدینه
یک نفر پاک کند، رنگ غریب ستان را
***
مکتب شعر دینی
مکتب شعر امامیه
سیدعلی اصغرموسوی 

یا صاحب الزمان علیه السلام

سه شنبه 4 آذر 1393  9:37 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها