(بسم الله الرحمن الرحیم)
آدمی به نحو شهودی (وجدانی و درونی) در خود امیال و گرایشهایی را مییابد. یکی از این میلها، میل به بقا و جاودانگی است. همهی انسانها به خوبی و وضوح و روشنی از درونشان خروشی را برای ماندن و بودن همیشگی میشنوند. این میل، بیپاسخ و بدون مابازاء نمیتواند باشد؛ چراکه یکی از پیش فهمهای ما در حوزهی تئولوژی (خداشناسی) حکمت خدای بزرگ است. مومنان به خدای دانا بر این اعتقادند که خداوند متعال خلقتش بر اساس حکمت است. يعنى نوعى از محكم كارى يا كار محكمى كه سستى و رخنهاى در آن راه ندارد [۱].
اگر این میل به جاودانگی که به دست قدرتمند خداوند بزرگ در ما ایجاد شده بدون پاسخ بماند در حقیقت میلی عبث و بیهوده تلقی خواهد شد و این با حکمت خدای حکیم در تضاد است؛ اما این میل به جاودانگی در کجا پاسخ مییابد؟ آیا در کدام فضا و در چه جغرافیایی، انسان، امکان بقاء همیشگی و جاودانه شدن را دارد؟ ظرف تحقق این میل کجاست؟
بیشک جهان مادی و جغرافیای فیزیکی که یارای تحقق و لباس پوشاندن به این خواسته و میل را ندارد پس بایستی در جهانی دیگر، ورای این جهان مادی و در جغرافیایی متافیزیکی به دنبال ظرف تحقق این خواسته بود؛ و این خود دلیلی بر امکان و نیز ضرورت وجود جهانی دیگر است. اساساً اگر جهان دیگری نباشد خلقت انسان عبث خواهد گردید. آیا حکیمانه است که آدمی با این همه پیچیدگی و توانایی بیاید و چند صباحی بخورد و بیاشامد و بعد هم با همهی خوبی و یا ظلم کردنها بمیرد و خاک شود و پروندهاش مختومه اعلام گردد؟! اصلاً در این صورت دیگر خوبی کردن معنایی دارد؟
در ادیان حقیقی و کتبشان بایستی از این حقیقت مسلم خبری آمده باشد. تورات به باور اهل کتاب گزارش گفتار و کردار حضرت موسی علیه السلام است؛ اما در تورات کنونی (اسفار پنج گانهی ابتدایی از مجموعهی عهد عتیقِ کتاب مقدس) چنین خبری نیست! تنها در کتاب دانیال نبی (علیهالسلام) است که به صورتی کاملاً روشن و متمایز به حیات در جهانی دیگر بر میخوریم [۲].
ابن کمونه [۳] معتقد است که قیامت مسالهی مردم زمان حضرت موسی (علیهالسلام) نبوده است (آنان منکر قیامت و عقاب آن نبودند)؛ برای همین در تورات از آن ذکری به میان نیامده است! میگوید آن مردم، مرضشان بت پرستی و ... بود به همین دلیل، وعده و وعیدهایی در همین مورد، در جایجای تورات تکرار شده است [۴].
اما گزارش قرآن کریم به عنوان یک متن موثق از واقعیت چیست؟
در سورهی طه آمده است: «فَلَمَّا أَتاها نُودِيَ يا مُوسى (۱۱) إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً (۱۲) وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِما يُوحى (۱۳) إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي (۱۴) إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَكادُ أُخْفِيها لِتُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما تَسْعى (۱۵) فَلا يَصُدَّنَّكَ عَنْها مَنْ لا يُؤْمِنُ بِها وَاتَّبَعَ هَواهُ فَتَرْدى (۱۶)».
همانگونه که مشاهده میشود قرآن کریم به صراحت و روشنی از قیامتِ آمدنی به حضرت موسی (علیه السلام) خبر داده و به وی امر میفرماید: آنان که بدان (قیامت) ایمان نداشته و پیرو هوای نفس اند عامل رویگردانیات نشوند زیرا هلاکت محصول این رویگردانی است. حال آیا امر تا این اندازه از اهمیت -که در صورت غفلت، پیامبر خدا را به هلاکت میاندازد- را حضرت میتوانسته در بین مردم نشر و پخش نکند؟ آیا مردم نسبت به پیامبرشان از مصونیت بیشتری در این باب برخوردار بودهاند که تذکارش لازمشان نباشد؟!
پس با توجه به آیات یاد شده دو معرفت اساسی در هر اندیشندهای شکل خواهد گرفت. اول معرفت به واقعیت اصل قیامت و ورود انسان به جهانی ماورای این جهان ماده که این معرفت، محصول ظهور آیات قرآنی یاد شده و حجیتشان است. دوم معرفت به واقعیتِ ابلاغ و ضرورت آن، به دلیل عقل و منطق است. عقلا نمیتوان پذیرفت چنین واقعیت بس حیاتی را پیامبری که رسالتش ابلاغ حقایق متافیزیکی برای ساخت انسان است به مردم گوشزد نکرده باشد.
نتیجه آنکه مسلمانان با مقایسهی گزارشهای تورات و قرآن کریم از واقعیت زمان حضرت موسی (علیهالسلام) و یافت تفاوت، به نفع گزارشهای قرآنی -به دلیل پیشفرضهای عقلی و نقلی مستدل- به توثیق و مرجعیت کتاب مقدس شک میکنند.
۱]- تفسير الميزان، ج ۳، ص ۳۹۵.
[۲]- دانیال ۱۲: ۲.
[۳]- اِبْنِکَمّونه، سعدبن منصوربنحسنبن هبهٔاللهبن کمونه (م ۶۸۳ق)، فیلسوف و چشم پزشک. از تاریخ و محل تولد او اطلاعی در دست نیست و حتی ابن فُوَطی معاصر وی نیز که شرح احوال او را نوشته، در این باره سکوت کرده است. اگرچه برخی از نویسندگان، نیای او هبهٔالله بن کمونهٔ اسرائیلی را از فیلسوفان یهودی معاصر ابن سینا و ابوریحان بیرونی و ابوالخیر خمار شمردهاند (آقابزرگ، ۲/۲۸۶)، ولی در منابع کهن بدین معنی اشاره نشده است.
[۴]- فاطمه سعیده، آقا رب پرست و پرچم، اعظم ، زمستان۹۲، بررسی دشواره قیامت در آیین یهود و بیان آیات متناظر آن از قرآن کریم، معرفت ادیان، ۱۷، ۷-۲۶.