سن تکلیف و نشانههای بلوغ
امام زمان علیه السلام
«و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجت الله علیهم »
در حوادثی که پیش می آید، به کسانی مراجعه کنید که حدیث ما را نقل می کنند، بدرستی که آنها حجت من بر شما و من حجت خداوند بر آنها هستم.
نشانه های بلوغ در پسر و دختر یکی از سه چیز است:
1- کامل شدن 15 سال قمری در پسر که 163 روز و 6 ساعت از 15 سال شمسی کمتر است و تمام شدن 9 سال قمری در دختر که 97 روز و 22ساعت و 48 دقیقه از 9 سال شمسی کمتر است.
2- روییدن موی خشن و زبر در زیر شکم
3- خروج منی چه در خواب و چه در بیداری(جامع المسائل30/1)
شرایط تكلیف
از میان موجودات، انسان ویژگى تكلیف را داراست و این از امتیازات و افتخارات اوست كه از سوى خداى هستى، فرمان مىیابد و عهده دار انجام كارها و وظایفى مىشود كه خواسته پروردگار جهان است.
یكى از علما، همیشه سالگرد بلوغ خود را كه مرحله رسیدن به «تكلیف» است جشن مىگرفت و مىگفت: در چنین روزى، لیاقت مسئولیت پذیرى و انجام تكالیف الهى را یافتهام. روز رسیدن به تكلیف، روز مباركى است و شایسته است كه براى آن «جشن تكلیف» گرفت.
به هر حال، آنچه كه شرط تكلیف انسان است به صورت فشرده از این قرار است:
بلوغ
بلوغ سنّى آن است كه پسران، پانزده سال را تمام كرده، به سن 16 سالگى وارد شوند (البتّه ممكن است كسى قبل از این سن به تكلیف برسد كه موارد آن در رسالههاى مراجع تقلید آمده است) و دختران 9 سال را به پایان رسانده، ده ساله شوند.
با این بلوغ تكلیفى، انجام همه واجبات دینى و پرهیز از محرّمات، بر انسان لازم مىشود و در صورت تخلّف، گناه كرده و مورد مؤاخذه الهى قرار مىگیرد.
عقل، وجه برترى انسان بر حیوان و شرط تكلیف و پشتوانه معرفت و عمل اوست. كیفر و پاداش انسان نیز بستگى به آن دارد. كسى كه دیوانه و سفیه باشد، از محدوده تكالیف بیرون است. بنا به اهمّیت این گوهر پربها در وجود انسان و زندگى او، خداوند هر چه را كه به عقل و كارآیى آن لطمه بزند حرام ساخته، مانند شراب، و به آنچه موجب كمال و شكوفایى آن شود، دستور داده است، همچون دانش آموختن، مشورت كردن، مسافرت و كسب تجربه و ...
غیر از این بلوغ، بلوغهاى دیگرى هم هست. همچون:
الف) بلوغ سیاسى در مسائل اجتماعى و آگاهىهاى سیاسى و شناخت جامعه و روابط حكومتى و ...
ب) بلوغ اقتصادى كه رسیدن به مرحلهاى از رشد است كه انسان بتواند در اموال خود، عاقلانه و بر اساس مصلحت، دخل و تصرّف كند و قادر بر حفظ اموال خود باشد.
ج) بلوغ ازدواج، كه دختر و پسر، غیر از سنّ و سال، توانایى اداره زندگى و پذیرش مسئولیت ازدواج و تشكیل خانواده را داشته باشند.
گرچه بلوغ، شرط تكلیف است، ولى پیش از رسیدن به سنّ تكلیف، هم نوجوانان وظیفه دارند با عادت دادن خود به انجام وظایف و دورى از گناهان، آماده ورود به مرحله تكلیف شوند، و هم اولیاى آنان موظّفاند به نحوى آنان را تربیت كنند و به نماز و عبادت و پرهیز از معاصى عادت دهند كه هنگام تكلیف، مشكلى از نظر شناخت وظیفه و آگاهى به مسائل و مبانى دینى و اجراى دستورات الهى نداشته باشند.
قدرت
تكلیف، تابع توان است. خداى دادگر، از هیچ كس عملى فوق طاقت او نخواسته است و اگر كسى نسبت به انجام كارى ناتوان باشد، تكلیفى هم ندارد. خداوند در قرآن مىفرماید:
«لَا یُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلّا وُسْعَهَا»(بقره، آیه 286)
خداوند هیچ كس را جز در حدّ توان او تكلیف نمىكند.
اختیار
شرط دیگر تكلیف، اختیار است. اگر فشار و اجبار، مانع انجام وظیفه شد، در شرایط اضطرار و ناچارى، انسان مكلّف نیست و ترك تكلیف هم كیفر ندارد، مثل آنكه حكومتى طاغوتى مانع رفتن انسان به حج شود، یا ظالمى انسان را به زور، وادار به خوردن روزه كند.
عقل
عقل، وجه برترى انسان بر حیوان و شرط تكلیف و پشتوانه معرفت و عمل اوست. كیفر و پاداش انسان نیز بستگى به آن دارد. كسى كه دیوانه و سفیه باشد، از محدوده تكالیف بیرون است. بنا به اهمّیت این گوهر پربها در وجود انسان و زندگى او، خداوند هر چه را كه به عقل و كارآیى آن لطمه بزند حرام ساخته، مانند شراب، و به آنچه موجب كمال و شكوفایى آن شود، دستور داده است، همچون دانش آموختن، مشورت كردن، مسافرت و كسب تجربه و ...