0

دلیل عقلی برای احکام شرعی

 
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

دلیل عقلی برای احکام شرعی

دلیل عقلی برای احکام شرعی

حرام

 


وقتی سخن از بایدها و نبایدهای دین به میان می آید سوالات مقاومتی هم پیدا می شود که با واژگان و عبارتهای گوناگون در برابر این احکام ایستادگی می کنند و شرط پذیرش آن را جور درآمدن با عقل قرار می دهند. گاهی در این سوالات (بخوانید انتقادات) برای دین دلسوزی هم می شود و برای اینکه مردم اندیشمند امروز از آن زده نشوند و به سایر مکتبهای دور و نزدیک گرایش پیدا نکنند توصیه می کنند که علمای اسلام ، تاثیرات تجربی و آزمایشگاهی احکام را هم بیان کنند که اگر این کار را نکنند مردم فرهیخته امروز، دین را رها کرده و بی دین می شوند.


با یک نگاه گذرا به اظهار نظرهایی که کاربران محترم همین تارنما در بخش احکام نموده اند به خصوص در آن احکامی که قدری جامعه با آن بیگانه شده می توانید انواع و اقسام این سوالات و انتقادها را ملاحظه بفرمایید.

برای نمونه می توانید نگاهی به این مقالات بیندازید:

گوشت خرچنگ؛ حلال یا حرام ؛ گوشت گراز و خرگوش حرام است ؛ کدام آبزیان و دوزیستان حلال گوشتند؟

پرسشهای مطرح شده درباره هر یک از این موضوعات را می توان به دو دسته کلی تقسیم کرد. بخش مشترک و بخش اختصاصی.

سوالات مشترک سوالاتی اند که مربوط به موضوع خاصی نبوده و درباره تمام احکام مطرح است ؛ مانند پرسشها و اظهارنظرهایی که در بالا اشاراتی به آن کردیم. سوالات اختصاصی سوالاتی اند که مربوط به موضوع خاصی است و ارتباطی با سایر موضوعات ندارند؛ مانند سوال از شرایط حرمت خرچنگ که ارتباطی به حرام بودن خرگوش ندارد.

 

پاسخ به سوالات مشترک

درباره بحث از چرایی احکام و جایگاه دلیل عقلی در حوزه بایدها و نبایدها (واجبات و محرمات) پیش از این مطالبی تقدیم شده که علاقه مندان می توانند به آنها مراجعه کنند.[1] و ما در اینجا تنها چکیده ای از آنچه بیان شده را دوباره و با بیانی دیگر تکرار می کنیم:

1. در یک تقسیم بندی ارزشی، علوم را در پنج طبقه ارزش گذاری می کنند. در طبقه اول علوم تجربی قرار دارد که چون مادی محض است در پایین ترین طبقه قرار دارد. بعد از آن علوم ریاضی و بعد علوم عقلی محض، پس از آن علوم شهودی. بالاترین و و عالی ترین درجه به علوم وحیانی اختصاص دارد. بنابراین نازل ترین علم ، علم تجربی است که مادی محض است و عالی ترین علم، علم وحی است که به آن می گویند سلطان علوم.

اگر منظورشان از علم، علم تجربی و آزمایشگاهی است که به حس دربیاید و به چشم دیده شود و بتوان با پوست آن را لمس کرد ؛ قاطعانه می گوییم که ما چنین دلیلی برای بایدها و نبایدهای دین نداریم؛ مگر آنکه آیه و یا روایتی به چنین دلیلی اشاره کرده باشد که باز می شود همان دلیل نقلی که عرض شد

2. دین اسلام که تشکیل یافته از هست ها و نیست ها ؛ بایدها و نبایدهاست آیینی است که ساخته فکر بشر و محصول تحقیقات علوم تجربی و آزمایشگاهی نیست؛ بلکه مجموعه ای از معارف است که تمام آن از سوی خداوند متعال یعنی از عالم غیب آمده و در دسترس بشر قرار گرفته است. بنابراین جنس معارف دین از جنس علوم وحیانی است و نه از جنس علوم تجربی و آزمایشگاهی.

3. راه دستیابی به معارف دین (اینکه خدا چه گفت) یا عقل است و یا نقل.

راه عقل همان تحلیل های است که یک عقل سالم و رها از بند شهوت و غضب و توهم و خیال انجام می دهد و قاطعانه به یک نتیجه ای می رسد.

راه نقل هم تلاشهایی است که یک متخصص و کارشناس دینی انجام می دهد تا به سخن خدا برسد. این کار با بررسی روشمند قرآن و روایات که همگی نقل هستند، صورت می گیرد. از این رو دلیل باید و نبایدها (احکام) ی که خروجی این فرایند هستند همگی نقلی خواهد بود.

4. آن دسته از کسانی که برای احکام شرعی (بایدها و نبایدها ، واجبات و محرمات) به دنبال دلیل عقلی می گردند پاسخشان این خواهد شد:

 دلیل بخش عمده ای از احکام شرعی، دلیل نقلی است و ما هیچ دلیل عقلی (به همان معنایی که گفتیم) برای آنها نداریم مانند دو رکعت بودن نماز صبح و یا حرام بودن بسیاری از محرمات. به عبارت دیگر همه احکام شرعی دلیل دارند منتهی برخی عقلی اند؛ مانند وجوب مراجعه به مرجع اعلم و برخی نقلی اند؛ مانند دو رکعت بودن نماز صبح.

عقل

 

توجه:

نداشتن دلیل عقلی برای یک حکم شرعی به معنای مخالف بودن آن با عقل نیست. آنچه یک حکم را از ارزش انداخته و نمره قبول آن را صفر می کند مخالفت آن با برهان عقلیست؛ اما اگر فهمِ چرایی حکمی فراتر از فهم و درک محدود بشر بود که نباید به چنین احکامی تهمت مخالفت با عقل زد و با این انگ از پذیرش آنها خودداری کرد.

5. کسانی که در احکام شرعی به دنبال دلیل علمی می گردند ابتدا باید منظورشان را از این خواسته روشن کنند. اگر منظورشان از علم، علم در برابر خرافه است گفتیم که این احکام محصول پژوهش در علوم نقلی (قرآن و روایات) اند؛ بنابراین همگی دارای دلیل علمی از نوع نقلی هستند.

و اگر مرادشان از دلیل علمی همان دلیل عقلی است که آن را توضیح دادیم.

و اگر منظورشان از علم، علم تجربی و آزمایشگاهی است که به حس دربیاید و به چشم دیده شود و بتوان با پوست آن را لمس کرد ؛ قاطعانه می گوییم که ما چنین دلیلی برای بایدها و نبایدهای دین نداریم؛ مگر آنکه آیه و یا روایتی به چنین دلیلی اشاره کرده باشد که باز می شود همان دلیل نقلی که عرض شد.

دلیل آنهم روشن است و مربوط می شود به جنس این علوم که چون از جنس علوم وحیانی و غیر مادی هستند نمی توان «باید و نباید» های آن را به آزمایشگاه بُرد و با امکانات موجود بلکه بسیار پیشرفته تر از این هم، درستی و یا نادرستی احکام آن را اثبات یا رد کرد.

دین اسلام که تشکیل یافته از هست ها و نیست ها ؛ بایدها و نبایدهاست آیینی است که ساخته فکر بشر و محصول تحقیقات علوم تجربی و آزمایشگاهی نیست؛ بلکه مجموعه ای از معارف است که تمام آن از سوی خداوند متعال یعنی از عالم غیب آمده و در دسترس بشر قرار گرفته است. بنابراین جنس معارف دین از جنس علوم وحیانی است و نه از جنس علوم تجربی و آزمایشگاهی

اگر هم علوم تجربی در این رابطه اظهار نظری می کند؛ حکمی را تایید و یا بر علیه حکمی موضع می گیرد؛ هیچ ارزش علمی ندارد و نباید به آن توجه کرد چون اساسا علم مادی صلاحیت اظهار نظر در محدوده علم وحیانی را ندارد هر چند چنین کشفهایی برخی را ذوق زده می کند؛ اما باید توجه داشت که دلیل حکم شرعی آن یافته تجربی و آزمایشگاهی نیست که اگر فردا دانشمند دیگری نتیجه دیگری گرفت حکم هم به تبعیت آن عوض شود؛ بلکه دلیل حرمت یا وجوب آن حکم، دلیل نقلی (آیه و روایت) ی است که تا آن هست حکم هم به قوت خود باقی است.

نتیجه اینکه:

ما معتقدیم احکامی که از دلیل و پشتوانه نقلی معتبر برخوردارند حکم خدایند و عین حق و حقیقت ؛ یعنی اگر کارشناس دین و متخصص استنباط احکام گفت: نماز صبح را باید دو رکعت خواند و یا گوشت خوک را نباید خورد ؛ عقلی که خدا، قرآن، پیامبر (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت (علیهم السلام) را قبول دارد این سخن را بی چون و چرا می پذیرد؛ زیرا می داند این باید و نباید را یک متخصص به شکل روشمند (علمی) از نقل معتبر (قرآن و روایات) به دست آورده است و چون این عقل، ایمان دارد که قرآن کلام خداست و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت علیهم السلام هم سخنگوی خدایند؛ پس قبول می کند که این حکم، حکم خداست. بنابراین خود را موظف به پذیرش آن می داند هر چند ممکن است افق فهم آن از دسترس عقل بشر بالاتر باشد.

یک شنبه 2 آذر 1393  11:13 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها