0

حدیث شماره 27: «اجتناب از غفلت و سرگرم شدن به دنيا‏»

 
omiddeymi1368
omiddeymi1368
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 6610
محل سکونت : خراسان جنوبی / بیرجند

حدیث شماره 27: «اجتناب از غفلت و سرگرم شدن به دنيا‏»

حدیث شماره 27: «اجتناب از غفلت و سرگرم شدن به دنيا‏»

 

امام حسین(علیه السّلام) فرمودند:

عِباداللهِ! لا تَشْتَغِلُوا بِالدُّنْيا، فَإنَّ الْقَبْرَ بَيْتُ الْعَمَلِ، فَاعْمَلُوا وَ لا تَغْفلُوا.

اى بندگان خدا، خود را مشغول و سرگرم دنيا -و تجمّلات آن- قرار ندهيد كه همانا قبر، خانه‌اى است كه تنها عمل -صالح‌- در آن مفيد و نجات‌بخش مى‌باشد، پس مواظب باشيد كه غفلت نكنيد.

(نهج الشّهادة، ص 47)

 

 

منتظر نظرات و مطالب ارزشمند شما در خصوص این حدیث هستیم ...

 

آشنایی با طرح روزانه «احادیث امام حسین(علیه السّلام)»

 

واسه كسي خاك گلدون باش،
كه اگه به آسمون رسيد،
بدونه ريشه‌اش كجاست ...

جمعه 30 آبان 1393  1:39 PM
تشکرات از این پست
shirdel2 nargesza amirali123 ravabet_rasekhoon moradi92
golijanikhalkhal
golijanikhalkhal
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 41
محل سکونت : سیستان و بلوچستان

پاسخ به:حدیث شماره 27: «اجتناب از غفلت و سرگرم شدن به دنيا‏»

 غفلت از جهتى از نعمت‏هاى الهى است؛ زيرا زندگى بدون غفلت امكان‏ پذير نيست! خانواده‏ اى كه نوجوان عزيز خويش را از دست مى ‏دهد را تصوّر كنيد، اگر آن سوز و گداز روزهاى اوّل مرگ فرزند خود را در روزهاى بعد هم داشته باشند، بزودى خود آن‏ها هم از بين خواهند رفت، ولى تدريجاً پرده ‏هاى غفلت به عنوان يك نعمت الهى بر روى اين مصيبت مى ‏افتد و كم كم آن را به فراموشى مى‏ سپارند. همچنين در مشكلات ديگر، مثل بى‏ وفايى ‏ها، خيانت‏ ها، ضرر و زيان‏ ها، شكست‏ ها و مانند آن غفلت به كمك انسان مى ‏آيد.
البتّه اگر همين نعمت الهى از حدّ اعتدال خارج شود، تبديل به يك بلا مى‏ شود؛ نسيم يك نعمت است؛ زيرا هوا را جابجا مى‏ كند، مسموميّت ‏ها را از بين مى‏ برد، گل‏ ها را بارور و ميوه‏ ها را به ثمر مى‏ نشاند، امّا اگر از اعتدال خارج شود و تبديل به طوفان گردد، مصيبت بزرگى مى‏ شود. بنابراين نسيم در حدّ اعتدال نعمت و خارج از آن حد، بلا است.
غفلت نيز چنين است، اگر انسان از پايان زندگى، از مرگ، از خداوند، از معاد غافل شود، بدبخت مى ‏گردد و گاهى ضررهاى غيرقابل جبران مى ‏بيند؛ مثل اين كه تا آخرين لحظات زندگى غافل باشد و با مرگ از خواب غفلت بيدار شود، كه ديگر وقتى براى جبران باقى نمى‏ ماند.
راه‏هاى مبارزه با غفلت‏
اولياء اللَّه براى از بين بردن اين غفلت‏ ها به مردم هشدار مى‏ دادند، يكى از هشدارها و راه‏ هاى مبارزه با غفلت يادآورى مرگ است، اين كه گفته شده است: «هر شب وصيّت‏ نامه خود را زير سر داشته باشيد»، به منظور رسيدن به همين هدف است. امام على عليه السلام در حديثى‏ مى‏ فرمايد: «غافل پارچه‏ اى آماده پوشيدن مى‏ كند تا در اين دنيا عيش و نوش كند، بى‏ خبر از اين كه همين پارچه كفن او مى‏ گردد!». مخصوصاً در عصر و زمان ما كه مرگ بسيار رايج و ساده گرديده است. شخص غافل خانه ‏اى مى‏ سازد و از هر طريقى هزينه آن را تأمين مى‏ كند تا در آن زندگى نمايد، غافل از اين كه همان خانه مقبره و محلّ دفن او مى‏ گردد! در قبرستان شهرهاى بزرگ قبرهاى زيادى از پيش توسّط گوركن ‏ها آماده مى‏ شود، چه بسا خود اين گوركن ‏ها بميرند و در قبرى كه براى ديگران كنده ‏اند دفن شوند!
نتيجه اين كه غفلت در حدّ طبيعى آن نعمت و اگر از اعتدال خارج شود تبديل به بلا مى‏ گردد.

 

جمعه 30 آبان 1393  2:03 PM
تشکرات از این پست
shirdel2 nargesza omiddeymi1368 amirali123
golijanikhalkhal
golijanikhalkhal
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 41
محل سکونت : سیستان و بلوچستان

پاسخ به:حدیث شماره 27: «اجتناب از غفلت و سرگرم شدن به دنيا‏»

 اين همه غفلت چرا؟
در خطبه‏ 175، امام على عليه السلام مخاطبان خود بلكه همه انسان‏ها را مخاطب ساخته، مى‏ فرمايد: «اى مردمى كه (غافليد، امّا) از شما غفلت نمى‏ شود (و تمام كردارتان را مأموران الهى ثبت مى‏ كنند) و اى كسانى كه (دستورات خدا را) ترك مى‏ كنيد، اما شما را ترك نمى‏ كنند (و سرانجام مورد بازخواست قرار خواهيد گرفت)» (أَيُّهَا النَّاسُ غَيْرُ الْمَغْفُولِ عَنْهُمْ، وَالتَّارِكُونَ الْمَأْخُوذُ مِنْهُمْ).
سپس مى ‏افزايد: «چه شده است كه مى‏ بينم از خدا روى برتافته ‏ايد و به غير او روى آورده‏ ايد؟ گويا شما گله شتران يا گوسفندانى هستيد كه چوپان، آن‏ها را به چراگاه «وباخيز» و چشمه ‏اى بيمارى ‏زا مى‏ برد» (مَا لِي أَرَاكُمْ عَنِ اللَّهِ ذَاهِبِينَ، وَ إِلَى‏ غَيْرِهِ رَاغِبِينَ! كَأَنَّكُمْ نَعَمٌ أَرَاحَ  بِهَا سَائِمٌ  إِلَى‏ مَرْعىً وَبِيٍّ ، وَ مَشْرَبٍ دَوِيٍّ ).
گرچه همه مسلمين دم از خدا مى‏ زنند، ولى گاه عمل گروهى نشان مى ‏دهد كه به خدا پشت كرده و به دنيا و هواى نفس چسبيده‏ اند؛ در اين حال امام عليه السلام آن‏ها را به حيواناتى تشبيه كرده است كه چوپان ناآگاه يا مغرض، آن‏ها را در جايى به چرا مى‏ برد كه از مرتع و آب نوشيدنى آن بيمارى و مرگ بر مى‏ خيزد؛ اين چوپان، همان شيطان است و اين حيوانات، همان انسان‏ هايى‏ اند كه نداى عقل را رها كرده، به فرمان هواى نفس دل بسته ‏اند و اين چراگاه بيمارى‏ زا همان وادى لذّات و مشتهيات نفسانى است كه گناهان و معاصى از آن بر مى‏ خيزد و سرانجام روحانيت و معنويت را در انسان، مى‏ كُشد.
و در ادامه مى‏ افزايد: «شما همچون حيوان پروارى هستيد كه (آن را فربه مى‏ كنند تا) گارد بر گلويش نهند، ولى خودش نمى‏ داند، چه هدفى براى او در نظر گرفته شده است. او چنان است كه هر گاه به وى نيكى شود (و مقدارى علف نزد او بريزند) يك روز خود را يك عمر مى ‏پندارد و سرنوشت خود را در سيرى و شكم ‏پرورى مى‏ بيند» (وَ إِنَّمَا هِيَ كَالْمَعْلُوفَةِ لِلْمُدَى‏ لَاتَعْرِفُ مَاذَا يُرَادُ بِهَا! إِذَا أُحْسِنُ إِلَيْهَا تَحْسَبُ يَوْمَهَا دَهْرَهَا، وَ شِبَعَهَا أَمْرَهَا).
امام عليه السلام با اين دو تشبيه، سرنوشت دنياپرستان آلوده و بى‏ بند و بار را به حيوانى تشبيه مى‏ كند كه اگر او را به چرا برند به سرزمين بيمارى‏ خيز و مرگ‏زا مى ‏برند و اگر در آغُل بماند و به صورت پروار تغذيه شود براى سربريدن آماده مى‏ شود؛ بى‏ آن‏كه از آينده تاريك خود با خبر باشد!! او گمان مى‏ كند آن كس كه نزد او علف مى‏ ريزد، به او احسان مى ‏كند؛ ولى نمى‏ داند كه اين كار، مقدّمه ذبح اوست!

جمعه 30 آبان 1393  2:31 PM
تشکرات از این پست
shirdel2 nargesza omiddeymi1368
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

پاسخ به:حدیث شماره 27: «اجتناب از غفلت و سرگرم شدن به دنيا‏»

بنام خدا

همانگونه که همه ما میدانیم شیطان در تمامی لحظات آماده است تا با سرگرم کردن و غافل کردن ما را به کارهای دنیائی وادارد و بجای اینکه به فکر آخرت باشیم و در این فرصتی که به ما داده شده توشه ای برای دنیای اصلی بر داریم به زرق و برق دنیا می پردازیم و فکر می کنیم اگر در این دنیا خوش باشیم و خوش بگذرانیم حتی بدون آنکه فکری برای آخرت بکنیم مسائل آن دنیا هم حل خواهد شد البته گروهی از ما انسانهای مغرور و متکبر برای توجیه کارهای دنیائی خود می گوئیم کی از آن دنیا آمده که بگوید چه خبر است و واقعیات بیان شده در کلام خدا و رسولان و امامان را ساخته دیگران می دانیم که نمی توانند خوشی ما را ببینند.

اخیرا خیلی از جوانان ما را با انواع و اقسام شبکه های اجتماعی اینترنت و حتی سینه زنی و هیئت و ....مشغول کرده اند بگونه ای که در مواقع نماز و یا انجام دستورات خدا وقتی به آنها می گوئیم اول نماز را بخوانید بعد به کارهای دیگر بپردازید چون  ما در همه کارها باید هدفی داشته باشیم و آن نزدیکی به خدا با انجام دستورات خدا و فرستادگان خاصش باشیم خیلی راحت خود و دیگران را توجیه می کنند که  قلبت پاک باشد کافی است و عمل ملاک نمی باشد و این حربه ایست که دشمن برای غفلت و دور نگه داشتن ما و بچه هایم برایمان طراحی کرده است و شاید خیلی از ما نمی دانیم و یا آگاه نیستیم و خیلی ها هم خودمان را به ندانستن میزنیم.

در هر حال طبق فرمایش علی (ع) پیشوای اول ما مسلمانان که می فرماین :الدنیا مزرعة الاخره (دنیا مزرعه ای است برای آخرت ) باید بدانیم و بفهمیم برای چه آمده ایم به دنیا و چه باید بکنیم و به کجا خواهیم رفت.

با احترام

                  

جمعه 30 آبان 1393  3:00 PM
تشکرات از این پست
nargesza omiddeymi1368
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

پاسخ به:حدیث شماره 27: «اجتناب از غفلت و سرگرم شدن به دنيا‏»

بنام خدا

در پاسخ به حدیث مورد نظر مناسب دیدم که با استفاده از آیات و روایات ابتدا غفلت را بشناسیم و راههای  درمان غفلت را مرور نمائیم.

خداوند در ایات مختلفی از قرآن،به عبارت «غفلت» اشاره کرده و مسلمانان را از آن نهی کرده و مورد نکوهش قرار داده است که در متن پیش رو به گزیده ای از این ایات اشاره می شود.

در حقیقت،کردار ناشایست و ناپسند و انواع گناهان آثار بدی روی حس تشخیص وقوه درک انسان می گذارد و سلامت فکر را،به تدریج،از او می گیرد، هر اندازه، شخص در این راه فراتر رود،پرده های غفلت و بی خبری بر دل، چشم و گوش او محکم تر می شود و سرانجام کارش به جایی می رسد که چشم دارد و گویی نمی بیند،گوش دارد و گویی نمی شنود ومانند اینکه دریچه روح او به سوی حقایق،بسته شده،حس تشخیص که برترین نعمت الهی است،از وی گرفته گردیده است.

در این میان،وقتی با دید باز به قضیه نگاه می کنیم،می بینیم که یکی از آفات ایمان و شاید نخستین آفت آن «غفلت» است و باید بدانیم که استمرار غفلت نیز،موجب «تکبر» و «انحراف» است.

خداوند در قرآن کریم می فرماید: بسیاری از جنیان و آدمیان را برای دوزخ آفریده ایم زیرا دل هایی دارند که با آن حقایق را دریافت نمی کنند و چشمانی دارند که با آنها نمی بینند و گوش هایی دارند که با آنها نمی شنوند. آنان همانند چهارپایان بلکه گمراه ترند،آری آنها همان غافل ماندگان هستند.(سوره اعراف،ایه 179)

از نگاه قرآن کریم غفلت بنیان کژی هاست که موجب می شود،آدمی تنها ظاهری از زندگی دنیا را درک کند و به باطن و حقیقت آن،که همان آخرت است، توجه نداشته باشد؛یعلمون ظاهرا من الحیاة الدنیا وهم عن الاخرة هم غافلون.(سوره روم،ایه 7)

باید توجه داشته باشیم که خداوند بزرگ کسی را به خاطر ستم هایش و در حال غفلت،پیش از فرستادن پیامبران مجازات نمی کند و این به این معنی است که کیفر دادن آنها در این حال ظلم و ستم است و خداوند برتر از این است که درباره کسی ستم روا دارد.

غفلت در قرآن کریم

الف) نکوهش غفلت:

وان کثیرا من الناس عن ایاتنا لغافلون؛بسیاری مردم،از ایات و نشانه های ما غافل اند.(سوره یونس،ایه 92)

ب) نهی از غفلت:

ولا تکن من الغافلین؛هرگز از غافلان و بی خبران از یاد خدا مباش.(سوره اعراف،ایه 205)

ج) عوامل غفلت:

1.روی گردانی از یاد خدا: لنفتنهم فیه ومن یعرض عن ذکر ربه یسلکه عذاباً صعدا؛ تا در این باره آنان را بیازماییم و هر کس از یاد پروردگار خود دل برگرداند،وی را در قید عذابی(روز) افزون درآورد. (سوره جن،ایه 17)

2.فراموش کردن خدا: ولا تکونوا کالذین نسوا الله فانساهم انفسهم اولئک هم الفاسقون؛و چون کسانی مباشید که خدا را فراموش کرده اند و او (نیز) آنان را دچار خود فراموشی کرد، آنان همان بدکاران هستند. (سوره حشر،ایه 19)

3.عدم ایمان: وانذرهم یوم الحسرة اذ قضی الامر وهم فی غفلة وهم لا یؤمنون؛وآنان را از روز حسرت بیم بده، آن گاه که داوری انجام گیرد و حال،آن که آنها (اکنون) در غفلت هستند و سر ایمان آوردن ندارند.(سوره مریم،ایه 39)

4. فراموش کردن روز حساب: ان الذین یضلون عن سبیل الله لهم عذاب شدید بما نسوا یوم الحساب؛در حقیقت،کسانی که از راه خدا به در می روند،به سزای آنکه روز حساب را فراموش کرده اند،عذابی سخت خواهند داشت.(سوره ص،ایه 26)

5. سبب است که آنان ایات ما را دروغ انگاشتند و غفلت ورزیدند.(سوره اعراف،ایه 146)

6.فراموش کردن مرگ: لقد کنت فی غفلة من هذا فکشفنا عنک غطاءک فبصرک الیوم حدید؛به او می گویند واقعا که از این حال سخت در غفلت بودی،ولی ما پرده ات را از جلوی چشمانت برداشتیم و دیده ات امروز تیز است.(سوره ق،ایه22)

7.همنشینی با دوستان ناباب: یا ویلتی لیتنی لم أتخذ فلاناً خلیلاً.لقد اضلنی عن الذکر بعد اذ جاءنی و کان الشیطان للانسان خذولاً؛ای وای!کاش فلانی را دوست خود نگرفته بودم!او بود که مرا به گمراهی کشانید؛پس از آن که قرآن به من رسیده بود و شیطان همواره فروگذارنده انسان است.(سوره فرقان،ایات 28 و 29)

8.غفلت از ایات الهی: ان الذین لا یرجون لقاءنا ورضوا بالحیاة الدنیا واطمأنوا بها و الذین هم عن ایاتنا غافلون. اولئک مأواهم النار بما کانوا یکسبون؛ کسانی که امید به دیدار ما ندارند و به زندگی دنیا دل خوش کرده و بدان اطمینان یافته اند و کسانی که از ایات ما غافل هستند.آنان به کیفر آنچه به دست می آوردند، جایگاهشان آتش است.(سوره یونس،ایات 7 و8)

9.کفر: اولئک الذین طبع الله علی قلوبهم و سمعهم و ابصارهم واولئک هم الغافلون؛آنان کسانی اند که خدا بر دل و گوش و دیدگانشان مهر نهاده و آنها همان غافلان می باشند.(سوره نحل،ایه 108)

10.علاقه افراطی به اموال واولاد: یا ایها الذین آمنوا لا تلهکم اموالکم و لا اولادکم عن ذکر الله و من یفعل ذلک فاولئک هم الخاسرون؛ ای کسانی که ایمان آورده اید،[زنهار] اموال شما و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نگرداند،البته کسانی که در اثر توجه به امور دنیا از یاد خدا غافل می شوند، آنها،همان زیانکاران هستند.(سوره منافقون،ایه 9)

د) درمان غفلت

1.ذکر خدا: الا ان یشاء الله واذکر ربک اذا نسیت وقل عسی ان یهدین ربی لأقرب من هذا رشدا؛ مگر آن که خدا بخواهد و چون فراموش کردی،پروردگارت را باز به یاد آور و بگو امید که پروردگار مرا به حقایقی بهتر و علومی برتر،هدایت کند» (سوره کهف،ایه 24)

2.خواندن در قرآن: کلاإنه تذکرة.فمن شاء ذکره؛ چنین نیست،قرآن،در حقیقت،پند و یادآوری است،تا هر که خواهد از آن پند گیرد» (سوره مدثر،ایات 54 و55)

3.یاد نعمت ها و نعمت دهنده: وَ اَلّو استقاموا علی الطریقة لاسقیناهم ماءً غدقاً. لنفتنهم فیه ومن یعرض عن ذکر ربه یسلکه عذابا صعداً؛واگر مردم در راه درست، پایداری ورزند، قطعاً آب گوارایی (علم،رحمت و رزق) به ایشان می نوشانیم تابه آن نعمت،آنها را بیازماییم و هر کس از یاد پروردگار خود دل بگرداند،خدا،او را به عذابی سخت درآورد.(سوره جن،ایات 16 و17)

4.عبرت از تاریخ پیشینیان: افلم یهد لهم کم اهلکنا قبلهم من القرون یمشون فی مساکنهم ان فی ذلک لایات لاولی النهی؛ایا برای هدایتشان کافی نبود که ببینند چه نسل ها را پیش از آنها نابود کردیم که اینک،در سراهای همانها راه می روند؟ به راستی،برای خردمندان در این امر نشانه هایی عبرت انگیز است.(سوره طه،ایه 128)

5.یاد مرگ: اینما تکونوا یدرککم الموت؛هر جا باشید،مرگ شما را در می یابد.(سوره نساء،ایه 78)

6.یاد قیامت؛اعلموا أن الله یحی الأرض بعد موتها قد بینّا لکم الایات لعلّکم تعقلون؛بدانید، خداوند زمین را بعد از مرگ آن زنده می کند!ما ایات خود را برای شما بیان کردیم،شاید اندیشه کنید. (سوره حدید،ایه 17)

باید بدانیم که انسان های بی بصیرت،از هدف،خدا،خود،امکانات،آخرت، نشانه ها،قانونها و نعمت های خداوندی و گناهان خویش غافل هستند و به فرموده قرآن کریم: اولئک کالأنعام بل هم اضل،اولئک هم الغافلون.(سوره اعراف،ایه 17)

غافلان از حیوانات هم بدترند.

بیابیم به منظور این که در این جرگه قرار نگیریم،با خالق خود ارتباط قوی داشته باشیم و قرآن کریم را همیشه چهل چراغ زندگی قرار دهیم…!

                  

جمعه 30 آبان 1393  3:06 PM
تشکرات از این پست
nargesza omiddeymi1368
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

پاسخ به:حدیث شماره 27: «اجتناب از غفلت و سرگرم شدن به دنيا‏»

بنام خدا

در پی بررسی سایت های مختلف برای خواندن موضوع مورد بحث امروز (غفلت) بودم که به یکی از سخنرانی های استاد قرائتی در این باره که در جمع دانشجویان دانشکده صدا و سیما ایراد کرده بودند برخوردم و چون مطالب ایشان  مفید و کاربردی بوده و هست متن سخنرانی ایشان را در دو صفحه برایتان میگذارم.:

صفحه اول:

 

بسم الله الرحمن الرحیم

در محضر خواهران و برادران و اساتید و کسانی هستیم که در دانشگاه صدا و سیما هستند. فارغ التحصیل هایشان مسئول و کارگزاران همان جایی می‌شوند که بنیان گزار جمهوری اسلامی فرمود: صدا و سیما دانشگاهی عمومی است. من یک جمله برای شما می‌گویم. در بحث غفلت در مورد اهمیت کاركتان صحبت می‌کنم.
در مورد غفلت به موارد زیر می‌پردازیم:
1- غفلت چیست؟
2- سیمای غافل
3- عوامل غفلت
4- موارد غفلت
5- باز دارنده از غفلت
بعد هم یک بحث تغافل می‌کنیم. تغافل و غفلت مثبت، که در بعضی مواقع خوب است. (شتر دیدی ندیدی) آدم خودش را آنگونه نشان بدهد که مثلاً من نفهمیدم و یک جاهایی در مدیریت مثبت است که انشاءالله صحبت خواهد شد.
اما غفلت چیست؟ در مورد غفلت قرآن می‌فرماید: اگر آدم استعداش را از دست بدهد و از شرایط موجود استفاده نکند، این غفلت است. قرآن می‌فرماید: دل دارد، به هوش نیست. مخ دارد، فکر نمی‌کند. زبان دارد، حق را نمی‌گوید. پا دارد، جای خوب نمی‌رود. چشم دارد، مطالعه نمی‌کند. شب‌های طولانی زمستانی را دارد، اما نه سر شب مطالعه می‌کند و نه آخر شب نماز شب می‌خواند. استعداد آب و خاک دارد، کشاورزی نمی‌کند. کتابخانه هست، اما برای مطالعه نمی‌رود. استاد هست، با او تماس نمی‌گیرد. چشم دارد، دید ندارد. گوش دارد، حق نمی‌شنود. بعد فرمود: این‌ها چهار پا هستند و از الاغ بدترند. تمام گرگ‌های عالم، حتی دو پرونده هم در دادگستری ندارند اما این انسان‌ها هستند که بعضی هایشان دو سه کیلو پرونده دارند.
قرآن درباره کسی که امکانات و استعدادها را هدر می‌دهد می‌گوید: این غافل است و غافل از الاغ بدتر است. یعنی سه مرحله دارد: 1- چهار پا 2- بدتر از چهار 3- بدتر از بدتر از چهارپا
پس در فرهنگ قرآن کسی که استعدادش را هدر دهد، این غافل است.
دشمنی غفلت از همه اعداء بیشتر است. اصولا هر دشمن یک مرتبه به آدم حمله می‌کند و مثلاً ده بار به آدم حمله نمی‌كند، اما غفلت یک وقت می‌بینی کل عمر انسان را از بین می‌برد.
تمام ابر قدرت‌های دنیا از طریق صدام، در مجموع 8 سال ما را هدر دادند و ما را الاف كردند، ولی آدم غافل یک وقت می‌بینی 80 سال خودش را از دست داده است و لذا غفلت از هر دشمنی ضررش بیشتر است.
امیرالمؤمنین می‌فرماید: وای به کسی که نفهمد کجاست.
روایت داریم که خداوند می‌فرماید: ‌ای پیامبر! کسی که از خداوند غافل شود، ر هایش می‌کنم و معلوم نیست كه به کدام دره می‌افتد.
در همه موارد غفلت داریم، غفلت از امکانات، غفلت از سرمایه و مهمترین سرمایه‌ها جوانی و سلامتی است. داریم که «إِنَّ الْغَفْلَةَ مُصْطَادُ الشَّیْطَانِ وَ رَأْسُ كُلِّ بَلِیَّةٍ وَ رَأْسُ كُلِّ حِجَابٍ»(مصباح‏الشریعة، ص‏99) آدم وقتی غافل شد شیطان او را با خود می‌برد.
«وَ رَأْسُ كُلِّ بَلِیَّةٍ» همه بلاها وقتی به سراغ انسان می‌اید که غافل شود. «وَ رَأْسُ كُلِّ حِجَابٍ» همه جاهایی که انسان از خیر باز می‌ماند، آن وقتی است که انسان غفلت می‌کند. پس غفلت گناه مادر و سرمنشأ گناهان است.
گاهی انسان با علمش غافل می‌شود و علم انسان برایش حجاب است. یعنی علم انسان مانند چراغ عمل می‌كند. شما در حیاط یک چراغ که روشن می‌کنید، به خاطر یک چراغ دیگر ستاره‌ها را نمی‌بینید. آقا نه عقیده دارد و نه تسلیم است، می‌گوید: نخیر! من فوق لیسانس هستم. من حجة الاسلام هستم. گاهی علم حجاب است و گاهی هم مال و دارایی حجاب است. «یَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ»(همزه/3) به خاطر پول هایش گردن كشی می‌کند. «وَ بَنینَ شُهُوداً»(مدثر/13) چند تا پسر دارد و گردن كشی می‌کند. «ما أَظُنُّ أَنْ تَبیدَ هذِهِ أَبَداً»(كهف/35) به مزرعه‌اش ناز می‌کند. تمام این‌هایی که آدم به آن‌ها ناز می‌کند را قرآن محکوم می‌کند.
و فرمود: مراقب باشید كه هیچ شما را غافل نکند. درباره قرآن می‌فرماید: «وَ الَّذینَ هُمْ عَنْ آیاتِنا غافِلُونَ أُولئِكَ مَأْواهُمُ النَّارُ بِما كانُوا یَكْسِبُونَ»(یونس/8-7) کسانی که غافل شوند، جایگاه آدم غافل جهنم است. در جایی دیگر می‌فرماید که: «أُولئِكَ الَّذینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ وَ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ»(نحل/108) کسانی که غافل شوند، «طَبَعَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ» آدم غافل دیگر فکرش را از دست می‌دهد و به قلبش مهر می‌خورد. یعنی دیگر حق را نمی‌بیند. «وَ سَمْعِهِمْ» آن تسلیم استآتتتت به گوشش مهر می‌خورد «وَ أَبْصارِهِمْ» به چشمش مهر می‌خورد. خلاصه غفلت مسئله خیلی مهم است.
- غفلت چیست؟
حدیث داریم: «الْغَفْلَةُ تَرْكُكَ الْمَسْجِدَ وَ طَاعَتُكَ الْمُفْسِدَ»(العددالقویة، ص‏52). غفلت این است که پایت از مراکز مذهبی جدا شود و رفیقت آدم فاسدی باشد.
با این تعابیر آدم راحت می‌فهمد كه ما آدم غافلی هستیم یا نه؟ هشیاریم یا بیداریم؟ می‌گوید: نشانه این که مادر باغ هستیم یا غافلیم، این است که رفیقمان کیست؟ از چه کسی پیروی می‌کنیم؟ رفیقت انقلابی یا ضد انقلاب است؟ حزب الهی یا طاغوتی است؟ جا‌هایی که می‌روی تو را پای ویدئو یا پای صحبت دانشمندان می‌نشانند؟ از رقاصی خوشت می‌اید یا از دانشمندان؟
دختر خانمی كه صحبت‌ها را گوش می‌دهی، شماره تلفن چه کسانی در دفتر تلفنت هست؟ اگر در دفتر تلفنت، شماره تلفن اساتید دانشگاه و کسانی که شما را بالا می‌برند بود، نشان می‌دهد كه هشیار و بیدار هستی و اگر شما تلفن‌های اضطراری و بعد هم دوستان و آشنایان و فامیل و. . . بود و تلفن كسانی بود كه در پیشرفت شما تأثیری ندارند معلوم می‌شود كه چندان به هوش نیستی.
ما سه رقم جوان داریم:
1- یک جوان هست سیگار که به او دادند می‌کشد.
2- یک جوان هست كه سیگار نمی‌کشد.
3- یک جوان هست سعی می‌کند یک سیگاری را از سیگار کشیدن باز دارد.
پس آدمی که كه او را می‌برند، آدمی که خودش را نگه می‌دارد و نمی‌توانند او را ببند و آدمی که سعی می‌کند دیگران را تغییر دهید. آدمی هم که خیار می‌خورد سه رقم است. بعضی‌ها پوستش را وسط خیابان پرت می‌کنند. می‌گوییم: «بابا یک مسلمان می‌افتد» می‌گوید: «چشمش را باز کند كه نیفتد» یک آدم هست پوست خیار را می‌اندازد داخل سطل زباله می‌اندازد. یک آدم هم هست كه وقتی پوست خیار را در خیابان می‌بیند، با پایش كنار می‌زند که یک مسلمان نیفتد. با این تفاسیر خیلی راحت می‌شود فهمیده چه جور آدمی هستیم.
- سیمای غافلین:
امیرالمؤمنین می‌فرماید که: «مَا لِی أَرَاكُمْ أَشْبَاحاً بِلَا أَرْوَاحٍ وَ أَرْوَاحاً بِلَا أَشْبَاحٍ وَ نُسَّاكاً بِلَا صَلَاحٍ وَ تُجَّاراً بِلَا أَرْبَاحٍ وَ أَیْقَاظاً نُوَّماً وَ شُهُوداً غُیَّباً وَ نَاظِرَةً عَمْیَاءَ وَ سَامِعَةً صَمَّاءَ وَ نَاطِقَةً بَكْمَاء»(نهج‏البلاغه، خطبه 108). چرا قیافه‌هایی را می‌بینیم كه آدم هست، ولی روح انسانیت در آن نیست؟ «وَ أَرْوَاحاً بِلَا أَشْبَاحٍ» جسدی بی روح «وَ نُسَّاكاً بِلَا صَلَاحٍ وَ تُجَّاراً بِلَا أَرْبَاحٍ وَ أَیْقَاظاً نُوَّماً وَ شُهُوداً غُیَّباً وَ نَاظِرَةً عَمْیَاءَ».
می گوید: شما چرا غافل هستید؟ تیپتان تیپ تحصیل کرده است، اما خیلی مایه علمی ندارید. کتابخانه خیلی کتاب دارد اما سواد ندارد. گذشته بر این ما بعضی جاها در مورد مسأله کتابخانه تأكید می‌كردیم، ولی کتابخانه که خواننده در آن نباشد باید گفت: «انبار کتاب»
هیچ پستی را نباید به غافلین داد. در قرآن می‌فرماید که: «وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا» غافل نباید رهبر باشد. کسی که «وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً»(كهف/28) دنبال هوی و هوسش است «وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً» کارهایش هم افراطی است، اجازه ندهید رهبر باشد.
به كشور چین رفته بودم. آنجا دانشجوهای کشورهای غرب زیاد هستند. این‌ها به یک سالن دعوت شدند و ما رفتیم برایشان صحبت کنیم. من گفتم به دلیل این آیه قرآن تمام رهبران کشور‌های اسلامی وضعشان روشن می‌شود. چون متن وحی و متن قرآن است و هر مسلمانی آن را قبول دارد كه: «اطاعت نکن از کسی که قلبش از یاد خدا غافل است»
رؤسای جمهوری، شاه‌ها و تمام کسانی که غافل هستند و در دنیا به دنبال پست و مقام و ریا هستند و از هوی و هوس خودشان تبعیت می‌کنند و کار هایشان هم افراطی است، یعنی کندرو تندرو متعادل نیستند، به گفته قرآن به درد رهبری نمی‌خورند.
آدمی که متعادل نیست و دنبال هوی هوس است و در مجموع غافل است، اصلا به درد منبر و رهبری نمی‌خورد. به دلیل این آیه تمام شاه‌ها، تمام رئیس جمهور‌ها وضعشان معلوم می‌شود. غفلت معیار رهبر شدن و رهبر نشدن است.
امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: اگر کسی می‌خواهد بداند غفلت چیست؟ این است که: «هَمُّهَا عَلَفُهَا»(نهج‏البلاغه، نامه 45) بعضی انسان‌ها مثل حیوان‌هایی هستند که همتشان، علفشان است. امروز روز خوشی بود، از صبح یک آبگوشت خوردیم. امروز روز نحسی است دو تا امتحان داریم. هر روزی كه 5 درس می‌خواند، می‌گوید نحس است و هر روزی چیزی می‌خورد می‌گوید روز خوشی است. این «هَمُّهَا عَلَفُهَا» است كه امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید.
در صحبت‌ها می‌گوییم: «چه روزگاری داشتیم! عجب بهاری داشتیم! روغن خوب می‌خوردیم و. . . اما حالا باید در صف تخم مرغ باشیم، سیب زمینی کیلو چند بود و حالا کیلو چند است» بله عوضش حکومتش حکومت شاهنشاهی بود و خط، خط آمریکا بود. انقلاب که نشد كه سیب زمینی ارزان شود.
ما برای سه چیز انقلاب کردیم.
1- استقلال: یعنی رئیس جمهوری را خودمان تعیین کنیم آمریکا برای ما شاه تعیین نکند و مثل امیر کویت نباشیم که صدام ما را كنار بزند و آمریکا دوباره ما را سر كار بیاورد، الان امیر کویت مثل فتیله شده است. استقلال یعنی مسئولین خود را خودمان تعیین کنیم. خودمان وکیل تعیین کنیم. وکیل خودمان وزیر تعیین کند.
2- آزادی: یعنی خودمان برداریم و بگذاریم. خواستیم بگوییم «مرگ بر شاه» و خواستیم بگوییم «درود بر امام». آزادی یعنی آقابالاسر نداشته باشیم. در قراردادها بر ما حکومت نکنند که باید از این کشور فلان چیز را بخریم و باید از این کشور نخریم. این را که خریدی باید اینجا اعمال بکنی و. . . خواستیم كه هیچ کشوری باید و نباید به ما نگوید. حتی اول انقلاب گفتند مسلمان‌ها ناشی هستند.
خدا شهید عزیز دکتر بهشتی را رحمت کند. می‌گفت: اگر ناشی هستیم، سه سال خراب می‌کنیم و بعد خوب می‌شویم. اگر مستشار آمریکایی باشیم تا آخر عمرمان ناشی هستیم. هر حزب سه سال خراب کند بعد از سه سال با تجربیات خود به سمت سازندگی پیش می‌رود. ما سه سال جریمه ناشی بودنمان را می‌دهیم، اما تا آخر عمر روی پای خودمان می‌ایستیم. اگر خواسته باشیم سه سال جریمه ندهیم، باید تا آخر عمرمان مستشار آمریکایی داشته باشیم و سومین هدف ما رسیدن به «جمهوری اسلامی » بود. البته لپه و سیب زمینی و خیلی چیزها هم گران می‌شود و تورم، گرانی و رشوه هم شاید باشد. در مجموع یک سری عیب‌ها هم هست.
بیایید سعی كنیم كه به گفته امیرالمؤمنین، «هَمُّهَا عَلَفُهَا» نباشیم. نگوییم چه روزگاری داشتیم، عجب بهاری داشتیم، روغن خوب می‌خوردیم و فلان چیز کیلو چند بود و. . . هدف ما از انقلاب این چیزها نبود.
خدا آیت الله طالقانی را رحمت کند. می‌گفت: اگر گربه‌ای را در یک قفس بگذارند، هی پشت میله‌های قفس «مو، مو» می‌كند. به گربه می‌گویند: «چه می‌خواهی؟ » می‌گوید: «می خواهم بیرون بروم» می‌گوییم: «اگر بیرون بیایی، در محاصره اقتصادی هستی. دیگر چیزی نیست كه بخوری. باید در کوچه‌ها و خیابان‌ها کاغذ و نایلون بخوری. کاغذ و نایلون هم گران شده و پیدا نمی‌شود. باید گرسنگی را تحمل كنی. » اما باز می‌گوید: «مو، مو» یعنی گربه ترجیح می‌دهد که آزاد شود، گرچه چیزی برای خوردن گیرش نیاید. آزادی برای او بهتر از این است که در قفس باشد و گوشت خوب هم برای خوردن داشته باشد.
روی گونی بنشینیم و آزاد باشیم بهتر از این است که روی قالی بنشینیم و از خود اراده نداشته باشیم.

                  

جمعه 30 آبان 1393  3:52 PM
تشکرات از این پست
nargesza omiddeymi1368
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

پاسخ به:حدیث شماره 27: «اجتناب از غفلت و سرگرم شدن به دنيا‏»

بنام خدا

قسمت دوم سخنان استاد قرائتی در مورد غفلت:

حالا عوامل غفلت چیست؟ چطور می‌شود انسان غافل می‌شود.
1- تکاثر: چرا یک میلیارد، دو میلیون شد؟ دلار چند است؟ سکه چند است؟ دائم دنبال این است که من بیشتر دارم یا او بیشتر دارد. گاهی روی عدد سرشماری می‌کردند. گاهی او می‌گفت: «ما بهتریم» و گاهی او می‌گفت: «ما بهتریم». درگیر شدند و گفتند: آقا درگیر نشوید بشماریم، اینکه دعوا ندارد. (مثل اینكه دو نفر جر و بحث می‌كردند كه: «دنده‌های زن کمتر از مرد است» یکی می‌گفت: نه! یکی می‌گفت: بله! گفتند: «این كه دعوا ندارد، عمه‌ات را بخوابان دنده‌اش را بشمار. ») فامیل «الف» و فامیل «ب» را شمردند. فامیل «ب» باخت. وقتی باخت حاشا کرد و گفت زن‌های حامله را باید دو تا حساب کنیم. باز سرشماری کردند و باز هم فامیل «ب» باخت. گفتند: مرده‌های ما بیش تراند. برویم قبرستان قبر پدرانمان را هم بشماریم. رفتند قبرستان مرده شماری كردند.
آیه نازل شد كه به قدری شما سرگرم و غافل هستید که رفتید به مرده شماری افتادید؟ آدم اگر غافل نباشد ته سیگار جمع می‌کند؟ کبریت جمع می‌کند؟ آدم اگر غافل نباشد دلش را به این چیزها خوش می‌کند؟ یک عده افرادی دنبال جمع یک چیزهایی هستند و به یک چیزهایی می‌نازند که واقعاً آدم نمی‌فهمد.
2- اولاد و اموال: قرآن می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُلْهِكُمْ أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ»(منافقون/9) روی بچه‌ها و مال عد ه‌ای غافل هستند.
3- تجارت: «رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ»(نور/37). داد و ستد افراد را غافل می‌کند. اگر بازاری‌های ما غافل نباشد تا می‌گویند: «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ» باید بازار تعطیل شود. چون قرآن درباره «رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ» می‌گوید: یک مشت آدم هست که تجارت این‌ها را از نماز باز نمی‌دارد. یعنی تا می‌گویند: «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ» بازار تعطیل می‌شود. الان در خیابان‌ها وقتی صدای اذان پخش می‌شود چند تا بازاری دکانش را می‌بندد؟ می‌گوید: وقت کاسبی است. بازاری که مغازه‌اش را موقع اذان تعطیل نمی‌کند، غافل است.
4- آرزو: «یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ»(حجر/3) غافل است و در عالم خیال است. ما لیسانسمان را می‌گیریم، بعد با فلان مورد ازدواج می‌کنیم، بعد هم چه می‌شود و چه می‌شود و. . در یک عالم خیالی است. روایات زیادی داریم کسانی آرزوهای طول و درازی دارند، غافل هستند و خیلی هم خطرناک است.
5- لهو الحدیث: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَری لَهْوَ الْحَدیثِ»(لقمان/6) یکی از عوامل غفلت «لَهْوَ الْحَدیثِ» است یعنی یک حرف‌هایی که آدم را رشد نمی‌دهد. فیلم هم می‌تواند آدم را رشد بدهد. حالا اینجا حاشیه بزنم. شما دانشجوی صدا و سیما هستید. شما می‌توانید وسیله رشد باشید. یکی از عواملی که مردم را از غفلت بیرون می‌آورد می‌تواند دانشگاه صدا و سیما باشد. صدا و سیما هم می‌تواند مردم را خراب کند و هم می‌تواند مردم را از خواب بیدار کند. شما دانشجویان صدا و سیما، هم می‌توانید عامل غفلت باشید و هم می‌توانید عامل ذکر و رشد باشید.
امیرالمؤمنین می‌فرماید: «إِنَّ الدُّنْیَا خَدَّاعَةٌ صَرَّاعَةٌ مَكَّارَةٌ غَرَّارَةٌ سَحَّارَةٌ»(أمالی طوسی، ص‏652) دنیا عجب شناسنامه‌ای دارد. دنیا خدعه می‌کند و تو را به زمین می‌زند. تو دنیا را آباد نمی‌کنی. «صَرَّاعَةٌ» کلاه سرت می‌گذارد «مَكَّارَةٌ» تو را فریب می‌دهد «غَرَّارَةٌ» تو را به غرور وا می‌دارد. «سَحَّارَةٌ» تو را سحر و جادو می‌کند و وسیله غفلت است. قرآن نسبت به دنیا می‌گوید: «زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا»(طه/131) یعنی دنیا غنچه است. چرا قرآن به دنیا می‌گوید: «غنچه»؟ می‌خواهد بگوید این غنچه تا آخر برای هیچ کس باز نمی‌شود.
شاه رفت كه همه بگویند: «جاوید شاه» دید همه گفتند: «مرگ بر شاه» اصلا آب خوش از گلوی انسان پایین نمی‌رود تا می‌گویی خوب شب خراب شد.
یکی از عوامل غفلت «تسوین» به معنای تأخیر در اعمال است. (حالا باشد برای بعد) باخود می‌گوییم نماز بخوانم، در ذهنمان می‌اید كه «حالا اول وقت است و تا غروب وقت داریم. » آقا کمکی به جبهه کنیم « ببینیم که اگر کسی نرفت ما می‌رویم و كمك می‌كنیم» آقا به عیادت برویم «باشد برای بعد، دیر نمی‌شود» در هنگام انجام کار خیر، شیطان می‌اید و می‌گوید: «باشد برای بعد» و لذا وقتی آیه نازل شد: «ای گنه کار‌ها! شما توبه کنید، من شما را می‌بخشم» شیطان یارانش را جمع کرد و گفت: «یک آیه نازل شد که تمام زحمت‌های ما را هدر می‌دهد. ما عمری زحمت می‌کشیم که مردم را گنه كار کنیم، خدا آیه نازل كرده که اگر بیایید و صادقانه توبه کنید، من شما را می‌بخشم. » یکی از بچه شیطان‌ها گفت: «غصه نخور! هر وقت انسان خواست توبه کند، می‌گوییم حالا زود است. » جوانی است، بگذار صفا کنیم پیر كه شدیم مسجد می‌رویم و. . . یعنی شیطان نمی‌گذارد که او تصمیم بگیرد.
- مفاسد غفلت:
آدم غافل جوانی خود را از دست می‌دهد و سنگدل می‌شود، اعمال خوبی دارد ولی به خاطر غافل شدنش اعمال خویش هدر می‌دهد. روی غفلت یک خورده باید حساسیت نشان بدهیم. چون باید ببینیم از چه باید غافل شویم و از چه چیزی نباید غافل شویم.
موارد غفلت:
1- غفلت از دشمن: در هیچ لحظه‌ای نباید از دشمن غافل شد. حتی در قرآن داریم که در جنگ وقتی نماز می‌خوانید، اسلحه روی دستانتان باشد و نماز بخوانید. حتی آیه‌ای در قرآن داریم که می‌فرماید همه با هم در وقت جنگ سر نماز نروید. در خط اول جبهه چهار نفر نماز بخوانند و چهار نفر نزدیك مرز باشند. مرزبانی یک عبادت است. حدیث داریم اگر کسی شب تا صبح لب مرز نخوابد و نگهبانی كند، به اندازه تمام افرادی که این طرف مرز هستند خدا به او اجر میدهد. که یک شب تا صبح پست داده است.
2- غفلت از عمر: جوانی ما کجا رفت؟ آیا پیش از این نمی‌توانیم بالا بیاییم؟ شما عزیزانی که دانشجو یا محصل هستید بیش از این که هستید نمی‌توانید باشید؟ اگر به من بگویید: «با چه سرعتی می‌دوی؟ » می‌گویم: «دو کیلومتر در ساعت» اما اگر یک گرگ دنبالم کند با سرعت30 کیلومتر در ساعت می‌دوم. یعنی پیداست 28 کیلومتر دیگر توان دویدن در من وجود دارد و من از این توان خودم غافل هستم.
3- غفلت از ناله مردم: آدم باید در بین مردم باشد و ببیند مردم چه می‌گویند. امیرالمؤمنین می‌گوید: «وَ لَا تَقْصُرُ بِهِ الْغَفْلَةُ عَنْ إِیرَادِ مُكَاتَبَاتِ عُمِّالِكَ عَلَیْكَ»(نهج‏البلاغه، نامه 53) نکند نامه را دستت نرسانند؟ هر کس اگر نامه‌ای دارد، آن را به خود من برساند. لا اقل خلاصه‌اش را به من بگوید که بدانم ناله مردم و حرف مردم چیست.
4- غفلت از آخرت: «نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ»(ص/26) از روز قیامت غافل است. قرآن می‌فرماید: آقایی که احتکار و کم فروشی می‌کنی «أَلا یَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ لِیَوْمٍ عَظیمٍ»(مطففین/4) نمی‌دانی روز قیامت خدا گریبان تو را خواهد گرفت؟
یک روز پیامبر اسلام(ص) یک درهم داد به سلمان و یک درهم داد به ابوذر داد و گفت: بروید خرج کنید و بیایید. (البته این احادیث برای نمایش خوب است. چون از من پرسیدند: «آیا اسلام برای نمایش چیزی دارد؟ » من گفتم كه 15 حدیث پیدا كردم كه این داستان یکی از این حدیث‌ها هست) رفتند و خرج کردند و فردا آمدند. دیدند پیامبر اجاق درست می‌کند. یک پایه نیم متری از یك سمت و پایه نیم متری دیگری از سمت دیگر قرار داد و یک تخته سنگ روی آن گذاشت. آتش روشن كرد و این تخته سنگ را خوب داغ کرد. مردم نگاه می‌كردند تا ببینند پیامبر چه می‌کند. بعد به سلمان گفت: روی این سنگ بایست و بگو كه چه با آن پول چه کردی. سلمان بدون کفش روی تخته سنگ رفت و گفت كه با پولش چه کرده است. خلاصه پایش سوخت و پایین آمد. ابوذر رفت و جواب داد و پایین آمد و پای او هم سوخت. حالا این نمایش را پیامبر برای چه اجرا کرد؟ پیامبر با این نمایش و با این فیلم چه چیزی می‌خواست بگوید؟
(می گویند یک کسی رفته بود عراق برگشت. گفتند: تو در عراق بودی عربی یاد گرفتی؟ گفت: بله! گفتند: خوب عراقی‌ها به گاو چه می‌گویند؟ گفت: می‌گویند: «بقر» گفتند: به گوساله چه می‌گویند؟ گفت: به گوساله چیزی نمی‌گویند. صبر می‌کنند بزرگ که شد می‌گویند: «بقر»)
پیامبر بعد از نمایش گفت: ‌ای سلمان و‌ای ابوذر! همینطور که جواب یک درهم، روی سنگ داغ مشکل بود، روز قیامت باید همینطور روی زمین داغ قیامت جواب درآمد هایتان را بدهید. یعنی برای غفلت زدایی پیامبر دست به اجاق سازی و ایجاد یک نمایش كرد.
در سوریه و مکه حاجی‌ها به هم می‌رسیدند و می‌گفتند: شما چه وقت آمدید؟ با کدام کاروان آمدید؟ در بهشت هم به هم می‌رسند و می‌گویند: شما با کدام کاروان آمدید؟ چطور شد شما اهل بهشت شدید؟ یکی از آیه‌ها این است كه قرآن می‌فرماید: «قالُوا إِنَّا كُنَّا قَبْلُ فی‏ أَهْلِنا مُشْفِقینَ»(طور/26). علت اینکه ما بهشتی شدیم این است که ما نسبت به بچه هایمان غافل نبودیم. حالا بگذار بچه‌ها هر وقت خواستند، می‌آیند. یا اینكه بگذار تا هر وقت خواستند در کوچه بازی کنند. گاهی وقت‌ها برای اینکه خودش بخوابد، به بچه‌اش می‌گوید: «به کوچه برو» یعنی خواب خودش به بچه‌اش ترجیح دارد.
غفلت‌های استثنایی هم داریم. ماه رجب یک امتیازی است. ماه شعبان یک امتیازی است. ماه رمضان یک امتیازی است. جوانی یک امتیازی است. آدم از فرصت‌های استثنایی غافل می‌شود.
مثلا شب 21 ماه رمضان است و این آقا در خیابان فوتبال بازی می‌کند.
غفلت از هدف هم خیلی مهم است. آقا یک زنجیر 40 سانتی دست گرفته و دائم می‌چرخاند. امام می‌فرماید: «یَا غَفْلَتِی عَمَّا یُرَادُ بِی»(صحیفه سجادیه، دعاى 53) پناه به خدا می‌برم از اینکه هدف را گم کنم.
و اما دنیا دنیای غفلت است. کشور‌ها چقدر روی ورزش سرمایه گذاری می‌کنند؟ البته حالا ما هم برای اینکه از قافله عقب نمانیم. المپیک و بازی‌های آسیایی و نمی‌دانم چه داریم. این کار‌ها را می‌کنیم برای اینکه از قافله عقب نمانیم و در این زمینه‌ها عزت خودمان را از دست ندهیم. بعضی وقت‌ها هم بچه‌های ما می‌روند و شیرین کاری می‌کنند که برای جمهوری اسلامی عزت است. آنچه برای جمهوری اسلامی عزت است و آنچه برای تفریح است، بجاست. اما آن اندازه که این آقازاده آنقدر سرگرم بازی شود که آخر سال 16 تا تجدیدی آورد، غفلت این است.
همه دنیا جوان هایش می‌نشینند تا ببینند مثلاً توپ بلژیک کجا می‌رود. اما نمی‌فهمند كه جوانی خودشان کجا می‌رود. اگر خسته شدید بلند شوید و بازی کنید اما بازی که به شمار انرژی بدهد. یعنی بیایید و یک کار مفید انجام بدهید.
قرآن قصه‌های زیادی دارد. ما خیال نکنیم كه قصه‌های قرآن مال 2-3 هزار سال پیش است. در قرآن داریم كه یوسفی بود. (همه شما یوسف هستید) او را بردند و به چاه انداختند. برای جوبسازی و توجیه كارشان پیراهن یوسف را با خون آغشته کردند تا بگویند گرگ پار ه‌اش کرده است. وقتی خواستند یوسف را ببرند، گفتند: «إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»(یوسف/12). ما یوسف را حفظ می‌کنیم «وَ إِنَّا لَهُ لَناصِحُونَ»(یوسف/11) ما خیرخواه او هستیم. اما همین‌ها که خیرخواه و محافظ بودند یوسف را بردند و. . .
وقتی قرآن می‌گوید «یوسفی بود» یعنی تو جوان یوسف هستی. «یوسف را بردند» یعنی تو را می‌برند. به اسم بازی یوسف را بردند، یعنی تو را هم با توجیه و جوسازی می‌برند. اصلاً قصه یوسف مال من است. اگر این طور نباشد که قرآن یک کتاب قدیمی می‌شود. اگر قرآن را با زندگیت تطبیق نکنی، یک کتاب برای چند هزار سال پیش می‌شود و هیچ نقشی برای ما ندارد.
این که امام می‌گوید قرآن کتاب تربیتی است یعنی هر چه خواندی با خودت مطابقت بده.
هدف ما چیست؟ جایگاه ورزش چقدر است؟ جایگاه فیزیک چقدر است؟ جایگاه نقاشی چقدر است؟ برای هر چیزی یک حسابی باز کنیم.
بطور خلاصه بحث ما این بود که انسان گاهی یادش می‌رود که کجای کار است. این همه کتاب‌های مفید وجود دارد و او به کتاب‌های غیر مفید سرگرم است. این همه دانشمند اطراف او هستند و او با آدم‌های بیسواد رفیق است. این همه کار‌های مفید می‌تواند انجام بدهد، نمی‌دانم بر می‌دارند با نخ قرقره یک شکل هندسی درست می‌کنند و. . . چه چیزی گیرت آمد؟ شما این زحمتی که کشیدی اگر روی یک بلوز می‌کشیدی برای یک برهنه یک بلوزی بافته بودی. اگر روی قالی روزی یک ساعت دو ساعت کار می‌کردی، آخر سال 30-40 هزار تومان در آمد داشتی. گاهی وقت‌ها کار هایمان کاذب است. ببینید دنیا بازار است و ما مجبوریم جوانی خود را در این بازار بفروشم لااقل مفت نفروشیم. امیرالمؤمنین(ع) می‌گوید: قیمت شما بهشت است، ارزان خودتان را نفروشید.
زمان شاه در اتوبوس نشسته بودم. یک کسی می‌خواست مرا مسخره کند. گفت: آقای راننده! گفت: بله! گفت: جناب شیخ تشریف دارند. موسیقی را برای آقا روشن کنید و می‌خواست با این کار مرا ناراحت کند. من فکر کردم الان باید چه کرد؟ همینطور که فکر می‌کردم به من گفت: آقای شیخ! گفتم: بله! گفت: از موسیقی خوشحالی؟ گفتم: من یک چیز دیگر به شما بگویم. من کار به حلال و حرامی آن ندارم. من می‌گویم این که می‌خواند کیست؟ (در زمان شاه معمولاً رقاصه‌ها می‌خواندند) گفتم: من خودم دانشمند نیستم. اما در راه دانشمند شدن هستم. شاگرد دانشمندان هستم. آیا ارزش دارد که من مغزم را در اختیار این رقاصه بگذارم یا نه؟ شما اگر یک نوار 100 تومانی بخری، حاضری رویش صدای گربه ضبط کنی؟ نوار مغز من چه گناهی كرده كه این چیزها رویش ضبط شود. من نمی‌خواهم مغزم را در اختیار رقاصه بگذارم. گیرم موسیقی حلال باشد. من حیف هستم.
قرآن به غافلین می‌گوید: «أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ»(اعراف/179) بعد در ادامه می‌گوید: «أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ»(اعراف/179) آنجایی هم که غفلت خوب است، تغافل است. گاهی وقت‌ها پدر باید وقتی عیبی در بچه‌اش می‌بیند، بروی خودش نیاورد. چون حدیث داریم معلم خوب و مدیر خوب کسی است که گاهی هم وقتی عیب طرف را فهمید، بروی او نیاورد. یعنی بنا را بگذارد روی نشیدن. در مسائل تربیتی و مدیریتی گاهی تغافل خوب است.
گفتیم اگر کسی نمازهایش را اول وقت بخواند دیگر جزء غافلین نیست و دیگر اینکه وقت خواب 10 تا آیه بخوانید كه اگر كسی قبل از خواب ده آیه قرآن بخواند دیگر جزء غافلین نیست و آنچه كه بر سر ما می‌اید و آنچه را كه از دست می‌دهیم، بر اثر غفلت است.
خدایا! ما را از اینکه از دشمن خود غافل شویم، از اینكه از جوانیمان غافل شویم، از امکاناتی که موجود است غافل شویم، خدایا ما را از غافلین قرار نده.

                  

جمعه 30 آبان 1393  3:55 PM
تشکرات از این پست
nargesza omiddeymi1368
golijanikhalkhal
golijanikhalkhal
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 41
محل سکونت : سیستان و بلوچستان

پاسخ به:حدیث شماره 27: «اجتناب از غفلت و سرگرم شدن به دنيا‏»

خطرى كه به وسيله «غفلت» و بى خبرى از «ياد خدا» و مسايل سرنوشت ساز زندگى، متوجّه سعادت انسان مى‏ شود، بيش از آن است كه غالباً تصور مى ‏كنيم. «غفلت» همه اركان سعادت ما را ويران مى‏ سازد و مانند آتش سوزان، خرمن زندگى را مى‏ سوزاند و تمام امكانات و استعدادهاى خداداد را بر باد مى ‏دهد.

* هنگامى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به معراج رفت، خطاب‏ هايى از سوى خداوند به او شد، از جمله اين كه: «يَا احْمَدُ انْتَ لاتَغْفَلْ ابَداً مَنْ غَفَلَ عَنِّى لا ابَالِى بِاىٍّ وَادٍ هَلَك؛ اى احمد! هرگز غافل مشو؛ هركس از من غافل شود، من نسبت به اين كه او در كدام راه هلاك و نابود مى‏ شود، اعتنا نمى‏ كنم.» اين بيان به خوبى نشان مى‏ دهد كه عاقبت «غفلت» از خداوند، هلاكت و نابودى است.
*امام اميرالمؤمنين على بن ابيطالب عليه السلام در عبارتى كوتاه و پرمعنى مى‏ فرمايند: «الْغَفْلَةُ اضَرُّ الاعْدَاء؛ غفلت از بزرگترين دشمنان انسان است»؛ زيرا سرچشمه بسيارى از گناهان و معاصى است.
* اين مسئله به قدرى داراى اهمّيّت است كه حتى يكى از هدف‏ هاى بعثت انبيا، درمان دردهاى «غفلت» شمرده شده است؛ همان گونه كه در خطبه 108 نهج البلاغه در بيان اوصاف پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمده است: «مُتَتَبِّعٌ بِدَوَائِهِ مَوَاضِعَ الْغَفْلَةِ وَ مَوَاطِنَ الْحَيْرَةِ؛ او طبيبى است كه داروهاى خود را براى درمان موارد «غفلت» آماده ساخته و به دنبال بيمارانش مى ‏گردد».

 

جمعه 30 آبان 1393  7:27 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 nargesza
golijanikhalkhal
golijanikhalkhal
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 41
محل سکونت : سیستان و بلوچستان

پاسخ به:حدیث شماره 27: «اجتناب از غفلت و سرگرم شدن به دنيا‏»

«غفلت» و بى خبرى سرچشمه ‏هاى زيادى دارد :
**نخستين عامل آن، جهل و ناآگاهى است.امام اميرمؤمنان على عليه السلام در اين زمينه مى‏ فرمايند: «انَّ مَنْ عَرَفَ الايَّامَ لَمْ يَغْفَل عَن الاسْتِعْدَادِ؛ كسى كه وضع روزگار (و بى اعتبارى دنيا) را بداند از آمادگى براى سفر آخرت غافل نمى ‏شود»
**غرور يكى ديگر از عوامل «غفلت» و گاه ناشى از «غفلت» است؛ زيرا، انسان مغرور تنها پيروزى‏هاى خود را مى‏ بيند و به امتيازهاى خود مى‏ بالد و گاه همه اينها را جاودان مى‏ پندارد و همين امر، سبب «غفلت» او از واقعيت‏ها مى‏ گردد. اين «غفلت» عامل مؤثرى براى شكست او خواهد شد.
**مستى نعمت (كه با غرور شباهت زيادى دارد، اما در واقع چيزى جداى از آن است) نيز انسان را در گرداب غفلت مى‏ افكند.
هنگامى كه افراد كم ظرفيت خود را در ناز و نعمت ديدند، گويى مست مى‏ شوند و مستى آنها را در «غفلت» از واقعيت هايى كه اطراف او را گرفته است، فرو مى‏ برد و اين بى خبرى و غفلت همچنان ادامه مى‏ يابد تا سرانجام سيلى اجل در صورت او نواخته شود و بيدارش كند
**عافيت و سلامت گرچه از نعمت‏هاى بزرگ خداست؛ ولى به خصوص يكى از عوامل غفلت است، به همين دليل يكى از الطاف خفيّه الهى آن است كه گه ‏گاه عافيت و سلامت را از انسان مى‏ گيرد و او را به درد و رنج مبتلا مى ‏سازد تا پرده‏هاى «غفلت» از برابر چشم‏ هاى او كنار رود و واقعيت‏ ها را با چشم دل ببيند و آمادگى براى عكس العمل مناسب در برابر آنها پيدا كند.
به همين جهت در يكى از بيانات رسول خدا صلى الله عليه و آله در حديثى در فوايد و بركات بيمارى آمده است كه خطاب به سلمان فارسى به هنگام عيادتش فرمودند: «در موقع بيمارى نعمتهايى نصيبت مى ‏شود، از جمله: انتَ مِنَ اللّهِ بِذِكْرٍ وَ دُعَاؤُكَ فِيهِ مُسْتَجَابٌ؛ تو به ياد خدا مى‏ افتى و (پرده‏ هاى غفلت كنار مى‏ رود و به همين جهت) دعاى تو به اجابت مى‏ رسد».
*يكى ديگر از عوامل «غفلت» آرزوهاى دراز و دست نيافتنى است؛ زيرا تمام فكر انسان را مشغول ساخته و از ساير امور غافل مى‏ سازد. اميرمؤمنان على عليه السلام در خطبه معروف به ديباج مى ‏فرمايند: «وَ اعْلَمُوا عِبَادَاللّهِ انَّ الامَلَ يَذْهَبُ الْعَقْلَ وَ يُكَذِّبُ الْوَعْدَ وَ يَحِثُّ عَلَى الْغَفْلَةِ وَ يُورِثُ الْحَسْرَةَ؛ بدانيد اى بندگان خدا! آرزوهاى دراز، عقل انسان را مى‏ برد و وعده قيامت را دروغ مى‏ شمارد و انسان را بر غفلت ترغيب مى‏ كند و سرانجام، حسرت به بار مى ‏آورد».

 

جمعه 30 آبان 1393  8:00 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 nargesza
golijanikhalkhal
golijanikhalkhal
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 41
محل سکونت : سیستان و بلوچستان

پاسخ به:حدیث شماره 27: «اجتناب از غفلت و سرگرم شدن به دنيا‏»

ممكن است اين مسئله براى بسيارى از مردم، مورد شك و ترديد واقع شود كه آيا واقعاً در صف غافلانند يا نه؟ لذا بايد به علائم و نشانه‏ هاى «غفلت» توجه كنيم تا ناخواسته در دام آن گرفتار نشويم. به چند نمونه علايم‏ غافلان‏ اشاره مى‏ كنيم:
1- در حديث مشروحى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله، در پاسخ «شمعون بن لاوى»- يكى از مسيحيان معروف زمان خود- آمده است، هنگامى كه شمعون از علائم غافلان از حضرتش سؤال كرد، ايشان در جواب فرمودند: نشانه‏ هاى غافل چهار چيز است: نابينايى (و بستن چشم بر روى حقايق) و سهو و لهو و نسيان (به گونه ‏اى كه گرفتار فراموش كارى و سردرگمى به شهوات و عدم توجه به سرنوشت آينده خويش مى‏ شود».
تفاوت سهو و نسيان در اين است كه نسيان به معنى فراموش كردن چيزى است كه قبلًا مى‏دانست، ولى سهو به معنى عدم توجه به امورى است كه بايد به آن توجه كند.
2- يكى ديگر از نشانه ‏هاى «غفلت» همنشينى با فاسدان و مفسدان و دورى از مجالس عبادت است. امام حسن مجتبى عليه السلام مى‏ فرمايد: «الْغَفْلَةُ تَرَكُكَ الْمَسْجَدوَ طَاعَتُكَ الْمُفْسِدَ؛ غفلت آن است كه مسجد را ترك كنى و از مفسد اطاعت نمايى».
3- از ديگر نشانه‏ هاى مهم «غفلت» بى‏ اعتنايى به عوامل هشدار دهنده و بيدار كننده است؛ مثلًا، هنگام عبور از قبرستان فكر نمى‏ كنند كه ممكن است فردا، جايگاه شان همين جا باشد؛ يا اگر در تشييع جنازه يكى از دوستان و آشنايان شركت كنند، فراموش مى‏ كنند كه او را هم روزى ديگران تشييع كرده و در مراسم يادبود او شركت مى‏ كنند.
4- يكى ديگر از نشانه‏ هاى «غفلت» آن است كه انسان عمر خود را در امورى صرف كند كه براى آخرت او هيچ سودى ندارد؛ يا در امورى صرف كند كه نه سودى در دنيا دارد و نه در آخرت.
امير مؤمنان عليه السلام مى‏ فرمايند: «كَفى‏ بِالْرَّجُلِ غَفْلَةً انْ يُضِيعَ عُمْرَهُ فى مَا لايُنْجيهِ؛ براى غفلت انسان، همين بس كه عمر خود را در چيزى كه مايه نجات او نيست، ضايع كند».
و در تعبير ديگرى از همان حضرت آمده است؛ براى «غفلت» انسان، همين بس كه عمر خود را در چيزى كه مربوط به او نيست، صرف كند».

 

جمعه 30 آبان 1393  8:30 PM
تشکرات از این پست
nargesza
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:حدیث شماره 27: «اجتناب از غفلت و سرگرم شدن به دنيا‏»

سلام

مشکل ما آدما اینه که فقط تا چند قدم جلوی پامونو می بینیم. هرکاری به نظرمون خوب اومد واردش میشیم و بقیه کارهارو رها می کنیم به قولی همه پُل های پشت سرمونو خراب میکنیم ولی یه ذره فکر نمی کنیم ببینیم درسته یا نه. فقط تو یه چیزی تمرکز می کنیم که البته اگه تمرکز هم بکنیم که خوبه. از چیزای دیگه غافل میشیم. آدم باید برای هر کاری تمام جوانب رو بسنجه بعد وارد اون بشه یا نشه. برای چی تحقیقات و پژوهش گذاشتن برای همین که آدم ناغافل کاری نکنه با دقت و حواس جمع کاری رو انجام بده یا نده.

جمعه 30 آبان 1393  10:02 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:حدیث شماره 27: «اجتناب از غفلت و سرگرم شدن به دنيا‏»

میگن دنیا مزرعه آخرته. یعنی روایته. یعنی چی یعنی تو این دنیا بکاریم تا اون دنیا یعنی آخرت درو کنیم. همونطور که تو همین دنیا روی همین زمین خاکی چیزهایی رو میکاریم که بتونیم درو کنیم، تو هر فصلی تو هر سرزمینی با هر آب و خاکی. تو دنیای وجودمونم باید همین کارو بکنیم، چیزی بکاریم که اون دنیا بتونیم درو کنیم و ازش استفاده کنیم.

همیشه یادمون باشه، هیچ چیزی نمی تونیم با خودمون ببریم اون دنیا. قبرمون هرچقدر هم بزرگ باشه نمی تونه همه مال و منالمونو تو جا بدیم. همش می مونه برای وراث و افسوس که اونها هم از برنامه درس عبرت نمی گیرن و سرِ همون مال و منال دعوا می کنن. آخه چرا.

ادامه دارد ..........

جمعه 30 آبان 1393  10:06 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:حدیث شماره 27: «اجتناب از غفلت و سرگرم شدن به دنيا‏»

ادامه:

خداوند می فرماید کم بخورید، کم بیاشامید، کم بخوابید، تا زندگی راحتی داشته باشید. اینکه آدم بتونه دلبستگیشو به این دنیا و جوانبش کم و کمتر کنه کار خیلی بزرگی کرده. چون هرچه دلبستگب به چیزی بیشتر بشه غفلت از بقیه چیز ها هم بیشتر میشه. چرا ائمه می فرمایند هراز گاهی یه سری به قبرستان بزنید. تا برامون یادآوری بشه که آخر و عاقبت ما رو هم می برن اونجا. پس انقدر غیبت نکنیم، تهمت نزنیم، مال مردم رو بالا نکشیم، بیشتر عبادت کنیم، به خلق خدا کمک کنیم و ...... .

جمعه 30 آبان 1393  10:11 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:حدیث شماره 27: «اجتناب از غفلت و سرگرم شدن به دنيا‏»

غفلت انواع مختلفی داره، غفلت از گناه، غفلت از کار خوب و نیک، غفلت از آخرت، غفلت از دنیا و غفلت از درس و امتحان، غفلت از کار و زندگی و ... که هیچ کدومش خوب نیست. آدم باید همیشه حواسشو کاملاً جمع کنه گاهی لحظه هایی خیلی زود میگذرن و هیچ وقت تکرار نمیشن. آدم باید از لحظه لحظه زندگیش نهایت استفاده درست و صحیح رو بکنه.

 اگه دانش آموزی سر امتحان غفلت کنه و حواسش به بازیگوشیش خُب امتحانشو خراب می کنه و پشیمونی بعدش دیگه فایده ای نداره چون دیگه فرصتی نداره و باید خسارت بده و تا ترم بعد یا سال بعد صبر کنه و مدام عذاب وجدان داشته باشه که چرا حواسشو جمع نکرده و غفلت کرده ( در صورت خوب اینطوری ولی بعضی ها بازم نمی فهمن چه چیز گرانبهایی رو از دست میدن که اون وقته ) ولی فایده ای نداره.

آدم نباید همیشه به یه چیزی فکر کنه که اونو از بقیه چیز ها غافل می کنه. انقدر تو افکارش غرق بشه که گذشت زمان رو هم نفهمه.

جمعه 30 آبان 1393  10:18 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:حدیث شماره 27: «اجتناب از غفلت و سرگرم شدن به دنيا‏»

فهمیدنش هم خیلی سخت نیست. با چشم خودمون میبینیم که وقتی فرصتی گذشت دیگه گذشته و برنمی گرده. میشینیم تا دم غروب آفتاب بعد بدو بدو میریم نماز بخونیم اون موقع هم یه کاری پیش میاد برامون و نمازمون قضا میشه. بدیش اینه که دوباره همین کارو می کنیم و درس عیرت نمیگیریم. گاهی آدما خیلی زود به قول معروف سرشون به سنگ می خوره و از خواب غفلت بیدار میشن که اینم یه توفیقیه از طرف خدا. ولی گاهی خیلی دیر و گاهی اصلاً. اصلاً چرا کاری کنیم که لازم باشه سرمون به سنگ بخوره. با دقت و توجه و مشورت و تحقیق می تونیم کاری کنیم که پشیمون نشیم. با برنامه ریزی صحیح و اصولی می تونیم کارهای روزانمونو برنامه ریزی کنیم هم به کارهای دنیویمون برسیم هم اخروی. نه اینکه با برنامه ریزی غلط، با فکر و عقیده غلط به یکیش اونم گاهی هیچ کدوم نرسیم. انقدر مشغول کارهای دنیوی میشیم که فراموش می کنیم اون دنیایی هم هست و حساب کتابی. باید حساب کارهایی که امروز انجام دادیم رو بدیم. پس چرا حواسمونو جمع نمی کنیم. مثل دانش آموزی که تو طول ترم حواسشو جمع درس و مشقش نمی کنه آخر ترم که موقع امتحاناته نمی دونه چکار کنه و چطور امتحان بده. چرا تا فرصت داریم قدرشو نمی دونیم کلاً اینطوری هستیم تا چیزی رو داریم قدرشو نمی دونیم به محض از دست دادنش میفتیم به آه و ناله که چرا از دستش دادیم به جای اینکه از فرصت باقیمونده استفاده کنیم. خدا به ما فرصت های زیادی میده این بستگی به خودمون داره که چطوری ازشون استفاده کنیم.

ببخشید طولانی شد.

جمعه 30 آبان 1393  10:27 PM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368
دسترسی سریع به انجمن ها