خیلی دعا کردم نشد ، مشکو بغل کردم نشد
داداش حسین شرمندتم ، رفتم که برگردم نشد
چشمام نمیبینه داداش ، بدجوری دستام خاکیه
هرکار می شد کردم نشد شرمنده مشکم خالیه
از ناقه افتادم زمین دستام برام کاری نکرد
تا خیمه ها راهی نبود مشک آبرو داری نکرد
دندون گرفتم عشقتو سینه سپر کردم نشد
خواستم علم داری کنم رفتم که برگردم نشد