ميرزا ميرزا رفتن
آهسته و با تانی راه رفتن یا غذا خوردن را اصطلاحا در دهات و روستاها «میرزا میرزا رفتن» و «میرزا میرزا خوردن» گویند كه پیداست به جهت وجود كلمه ی میرزا باید علت تسمیه و ریشه ی تاریخی داشته باشد.
واژه ی میرزا خلاصه ی كلمه ی امیرزاده است كه تا چندی قبل به شاهزادگان و فرزندان امرا و حكام درجه ی اول ایران اطلاق می شد. این واژه اولین بار در عصر سربداران در قرن هشتم هجری معمول و متداول گردیده كه به گفته ی محقق دانشمند عباس اقبال آشتیانی : «خواجه لطف الله را چون پسر امیر مسعود بوده مردم سبزوار میرزا یعنی امیرزاده می خواندند و این گویا اولین دفعه ای است كه در زبان فارسی كلمه ی میرزا معمول شده است.»
واژه ی میرزا بر اثر گذشت زمان مراحل مختلفی را طی كرد یعنی ابتدا امیرزاده می گفتند. پس از چندی از باب ایجاز و اختصار به صورت امیرزا مورد اصطلاح قرار گرفت : «عازم اردوی پادشاه بودند و پادشاه امیرزا شاهرخ بوده به سمرقند رفته بود.» دیری نپایید كه حرف اول كلمه ی امیرزا هم حذف شد و در افواه عامه به صورت میرزا درآمد.
اما اطلاق كلمه ی میرزا به طبقه ی باسواد و نویسنده از آن جهت بوده است كه در عهد و اعصار گذشته تنها شاهزادگان و امیرزادگان معلم سرخانه داشته علم و دانش می آموختند. مدارس و حتی مكتب خانه ها نیز به تعدادی نبود كه فرزندان طبقات پایین سوادآموزی كنند و چیزی را فرا گیرند. به همین جهات و ملاحظات رفته رفته دامنه ی معنی و مفهوم كلمه ی میرزا از امیرزاده بودن و شاهزاده بودن به معانی و مفهوم باسواد و ملا و منشی و مترسل و دبیر و نویسنده و جز این ها گسترش پیدا كرد و حتی بر اثر مرور زمان معنی و مفهوم اصلی تحت الشعاع معانی و مفاهیم مجازی قرار گرفت به قسمی كه ملاها و افراد باسواد در هر مرحله و مقام را میرزا می گفته اند خواه امیرزاده باشد و خواه روستازاده.
توضیح آن كه چون درزمان های گذشته افراد باسواد خیلی كم بوده اند لذا میرزاها قرب و منزلتی داشته و مردم برای آن ها احترام خاصی قائل بوده اند. میرزاها هم چون به میزان احترام و احتیاج مردم نسبت به خودشان واقف گشتند از باب فخرفروشی و یا به منظور رعایت شخصیت خود شمرده و لفظ قلم حرف می زدند و مخصوصا در كوچه ها و شوارع عمومی خیلی آرام و سنگین راه می رفتند تا انظار مردم به سوی آنها جلب شود و بر متانت و وزانت آنان افزوده گردد.