گندم خورد و از بهشت بیرون رفت
کسی که صرفا به مصالح شخصی پایبند باشد و پس از نیل به مقصود، از دوستان و آشنایان خاصه آنهایی که وی را در اجابت مسئول یاری کردهاند یاد نکند و بر اسب مراد آن چنان بتازد که حتی واپس ننگرد در چنین مواردی به ضرب المثل بالا استناد کرده از باب طنز و کنایه میگویند :
فلانی گندم خورد و از بهشت بیرون رفت.
پیداست که فرجام کار این دسته مردم غافل که وسواس شیطانی آنها را از مراتب حق شناسی و سپاسگزاری باز میدارد همان خواهد بود که دامنگیر قهرمان اصلی این داستان یعنی جد بزرگوار ما بابا آدم (آدم ابوالبشر) شده است !
چون خلقت بابا آدم (آدم ابوالبشر) از طرف پروردگار پروردگاران به انجام رسید و همچنین همسرش حوا نیز زیور هستی یافت در سرای شادمانی به زندگانی مرفه و سبكبار پرداختند .
خدای متعال آن دو را با استفاده از کلیه نعمتها و میوههای بهشتی مجاز فرمود مگر میوه یک درخت که همان گندم باشد.
ابلیس که به علت سرپیچی از فرمان الهی و سجده نکردن به بابا آدم (آدم ابوالبشر) از وارد شدن به بهشت محروم شده بود در مقام انتقام برآمد و با حیله و نیرنگ که در کتب تاریخی و مذهبی شرح داده شده است به بهشت درآمد و در لباس پندگویی دلسوز چندان وسوسه کرد که آدم و حوا به خوردن گندم راغب شدند و از آن خوردند: یعنی از گندم بهشت خوردند و عورتهایشان نمودار شد . به ناچار از برگهای بهشتی خود را پوشانیدند و سترعورت کردند .
آری سركشی و نافرمانی آدم از پروردگارش موجب زیان و ضرر گردیده است. خدای تعالی ایشان را از نعمت بهشت محروم ساخت و ندا داد که: آیا شما را از این جهت نهی نکردم و نگفتم که شیطان شما را دشمنی آشکار است ؟
در این هنگام آدم و حوا از کرده خود پشیمان شدند و زبان به توبه گشودند .
خدای تعالی توبه آنها را قبول کرد و آن دو را آمرزید. آدم و حوا از پذیرش توبه امیدوار گشتند که حتماً در بهشت میمانند و از نعمتهایش کامیاب خواهند شدند ولی فرمان خدا برخروج آنها از بهشت و نزول به زمین صادر گردید و به ایشان خبر داد که این دشمنی میان آدم و شیطان همچنان ادامه خواهد داشت ولی باید از اندیشههای بد ِ شیطان به دور باشند و هدایت الهی را هیچ گاه از نظر دور ندارند تا رستگار شوند :« پس درخت طوبی شاخههای خود را به هم آورده آدم و حوا را بر گرفت و از بهشت بیرون انداخت. آدم به کوه سر اندیب در هندوستان فرود آمد و صد سال درآنجا گریست تا توبه او قبول شد .»
روایت است که آدم ابوالبشر (بابا آدم) پس از خروج از بهشت به پیرا گَردی (طواف) خانهی آباد (بیت المعمور) که موضع آن همین خانه کعبه است مامور گردید و به انجام نیایگاهان (مناسك) حج پرداخت .
آن گاه به اشارات پروردگار نیرومند به کوه عرفات شتافت و در طلب حوا به تجسس پرداخت .
اتفاقاً حوا نیز از جده به آن حدود آمده بود . هر دو در زیر آن کوه یکدیگر را دیدند ولی نشناختند . جبرئیل امین سبب معرفت و آشنایی آنها شد و بدین جهت آن کوه را کوه عذفات و آن شهر را به مناسبت نزول و مدفن حوا که جده آدمیان است شهر جده گویند .
آدم و حوا سپس به جانب سر اندیب به راه افتادن و به زندگانی زناشویی و بقای نسل پرداختند. هربار که حوا حامله میشد یک پسر و یک دختر میزایید که آدم به موجب وحی آسمان، دختر بطنی را با پسر بطن دیگر در سلک ازدواج میکشید و این امر موجب تکثیر نسل و تشکیل جوامع بشری گردید .
در خاتمه برای مزید اطلاع خواننده محترم لازم است این نکته را متذکر شود که به گفته فقیه دانشمند شادروان سید محمود طالقانی :
«... این بهشت که آدم در آغاز در آن میزیست نباید بهشت موعود باشد ... چون کسی که اهل این بهشت گردید از آن بیرون نمیرود و محیط وسوسه شیطان نمیباشد به این جهت عرفای اسلامی برای بهشت نخستین و فرو افتادن آن توجیهاتی نموده به تاویلاتی پرداختهاند ...
چنان که در روایت معتبر آمده است:« این بهشت از باغهای زمین بوده و آفتاب و ماه بر آن میتافته. اگر بهشت جاودانه بود هیچ گاه از آن بیرون نمیرفت و ابلیس داخل آن نمیشد .» تا آنجا که بعضی از مفسرین برای تعیین و سرزمین آن بهشت بحث نمودهاند.
بقول حافظ شیرازی:
پدرم روضهی رضوان به دو گندم بفروخت ناخلف باشم اگر من به جویی نفروشم