اکنکار، انکار معاد و طرح مسئله تناسخ

یکی از انحرافات مشترک عرفان‌های وارداتی انکار آموزه معاد در بعد انسان شناسی و جایگزین کردن موضوع و آموزه تناسخ یا همان بازگشتهای متوالی و پی در پی به جهان به جای مسئله معاد می باشد.
مدعای معتقدان به مسئله تناسخ این است که روح انسان به هنگام مرگ، یک سلسله توالد را سپری میکند و به صورت متوالی از عالمی به عالم دیگر در می آید.و بار دیگر به هنگام مرگ،به پیکری دیگر منتقل می شود و این چرخه تا بی نهایت ممکن است تداوم یابد.(۱)
یکی از آموزه های اصلی مکتب اکنکار اعتقاد به تناسخ یا زندگی های متوالی در این دنیا و به تبع آن اعتقاد به قانون کارماست. (۲) در کتاب شریعت –کی-سوگماد چنین آمده است:هر کسی از کالبد به کالبد،زندگی به زندگی گذر می کندتا روزی که مجددا با من در کالبدی موسوم به ماهانتا،ملاقات نماید.هرکسی تنها هنگامی که آماده و متکامل باشد،آنگاه که از اتمام ناخالصی ها رسته و به رشد معنوی رسیده باشد،به جهان های بهشتی باز میگردد و در اقالیم معنوی به مقام همکاری نائل می آید. (۳) در اکنکار با تمسک به تناسخ و قانون کارما می کوشند علت بسیاری از مسائل روحی و روانی افراد را در زندگی های گذشته آنان جستجو کنند به این صورت که می گویند:اگر ما در زندگی های گذشته مورد آزار قرار گرفته و ترس را تجربه کرده باشیم ،احتمالا هنوز این عواطف رادر حافظه روانی خود حفظ کرده ایم و شاید به همین دلیل در زندگی نویی از احساس ترس و تنش در عذابیم.(۴)
اینان معتقدنداگر برای افراد فقط یک عمر قائل شویم،دیدگاهی غیر منطقی است. زیرا در آن صورت هیچ توجیهی برای درد ها و رنج هایی که یک فرد در زندگی خود میکشد،یا لذت هایی که یک فرد دیگر می برد،وجود ندارد!اما ثگر تناسخ باشد و ان را بپذیریم همه این گفته ها توجیه میشود.بنابراین معلوم می شود عکس العمل ها زندگی پیشین ما است.(۵)
از استدلالهای دیگر اکنکاری ها برای اثبات تناسخ و دفاع از آن ، تمسک به یکی از قوانین علمی به نام (اصل بقای ماده و انرژی)است. (۶)این قانون توسط انتوان لارن لاوازیه در اواخر قرن هجدهم کشف شد.که پاسخ آن در جای خود توسط اساتید داده شده است.خلاصه این را عرض بکنم که فرقه اکنکار از موضوع تناسخ به انحاء مختلف برای جذب دیگران استفاده کرده است، و شرط معنویت را  عمل به آموزه های اکنکار و انجام دادن تمرینات مربوط به آن می داند.
اما یکی از فوائدی را که مدافعان تناسخ به آن استناد میکنند،تناسخ را حل روان شناختی و علمی اختلافات شخصیتی و رفتاری والدین و فرزندان می دانند. در پاسخ می گوییم:اولا اختیار افراد و وجود امیال و غرایز بسیار فراوان در وجود انسان امری مسلم و غیر قابل انکار است.نقش عوامل محیطی و تغذیه و تربیت در شکل گیری شخصیت انسانها را نمی توان نادیده گرفت.بسیاری از اختلافات شخصیتی   و رفتاری  با والدین خود ناشی از همین مسائل است و برای حل آن لازم نیست به اعتقادی بی مبنا و نادرست باور داشته باشیم.(۷)
افزون بر این،به نظر می رسدکه اگر پدر و مادری به جد و از صمیم قلب خود به نظام تناسخ معتقد باشند،نظام تربیتی و علقه های عاطفی میان آنان و فرزندانشان کاملا مختلف خواهد بود.پدر و مادری که معتقدند روح فرزندی که از آنان متولد شده است ممکن است روح یک سگ یا گیاهی باشدکه به بدن فرزندشان منتقل شده است،چه عاطفه و علاقه ای به او می توانند داشته باشند؟و یا اینکه ممکن است روحی که از طریق تناسخ به فرزند پدر و مادر منتقل شده باشد روح یک انسان شریر و پلید باشد که آنان هرگز با او ارتباط نداشته و او را هرگز ندیده اند.
در رد تناسخ دلایل زیادی ذکر شده است که می توانید به کتاب فرجام من و تو آقای مشکانی مراجعه کنید

[۱] . نقد و برسی عرفانهای وارداتی،اکنکار،عرفانهای التقاطی داود رنجبران ص ۷۲

[۲] همان.ص ۷۳

[۳] .ر،ک،اکنکار حکمت باستانی برای عصر حاضر،ص۳۵

[۴] .ر.ک،همان ص۳۸

[۵]. نقد و برسی عرفانهای وارداتی،اکنکار،عرفانهای التقاطی داود رنجبران ص۷۶

[۶] . .ر،ک،اکنکار حکمت باستانی برای عصر حاضر،ص۳۹-۴۰

[۷] . نقد و برسی عرفانهای وارداتی،اکنکار،عرفانهای التقاطی داود رنجبران ص۷۶